4 نتیجه برای جهان
زهرا جهان بخشی، ناصر یوسفی، حسین کشاورز افشار،
دوره 13، شماره 51 - ( 7-1393 )
چکیده
_ _ _ چکیده تاریخ دریافت: 4/4/92 _ تاریخ پذیرش: 10/4/93 تولد یک کودک تغییر چشمگیری در سیستم خانواده به وجود میآورد و باعث تنظیم مجدد سیستم خانواده میشود، هدف این پژوهش این بود که مشخص شود زنان در انتقال به مرحله والدینی چه چالشها و تغییراتی را تجربه میکنند، و رضایت زناشویی زنان در انتقال به مرحله والدینی چگونه است. این پژوهش از نوع توصیفی بوده که به روش کیفی و به روش پدیدارشناسی انجام گرفت. نمونهگیری در یک نمونه 30 نفری به روش مبتنی بر هدف انجام و تا اشباع دادهها ادامه یافت. برای گردآوردی دادهها از مصاحبه با مادران نخستزا استفاده شد. به منظور دستیابی به موثق بودن و پایایی دادهها از معیارهای بازنگری ناظرین و مشارکتکنندگان در پژوهش استفاده شد. یافتههای این پژوهش نشان داد که مادران با چالشهای تغییر دیدگاه در مورد خود، نداشتن فعالیتها و سبک زندگی سابق، از دست دادن جنبههای هویت حرفه ای، کاهش علاقه به صمیمیت جنسی، باورهای سنتی در مورد نقش جنسیتی فرزند، تمرکز طاقتفرسا به کودک، زمان کم یا منابع کم برای انجام حرفه و نقش همسری، افزایش استرس و احساس افسردگی، افزایش نیاز به سازماندهی، نداشتن اوقات مشترک، محدود شدن روابط زن و شوهر، تقویت رابطه مادر با فرزند، محدود شدن آزادی و احساس نابرابری نقش، عدم مدیریت مشترک در امور فرزند و مساوات طلبی در اجرای نقش، اضطراب تغییر نقش، تعیین مرزها و زیر منظومهها، روبرو بودند ودر زمینه رضایت زناشویی3 نفرعدم رضایت زناشویی (تجربه بحران شدید)، 4نفرعدم رضایت زناشویی (تجربه بحران متوسط)، 3نفرکاهش کوتاه مدت، فصلی در رضایت زناشویی، 3نفرعدم تغییر در رضایت زناشویی. 17 نفر افزایش در رضایت زناشویی را گزارش کردند. با توجه به یافتههای این مطالعه میتوان نتیجهگیری کرد که زنان با چالشهای مهمی روبرو هستند که در خیلی مواقع بایستی مداخلات آموزشی درمانی با خانواده صورت پذیرد. متخصصان بهداشت روانی بایدبه حیطه گذر به والدینی توجه ویژه داشته باشند.
زینب السادات حسینی، جواد جهان، مرجانه دیهیمی، سرور السادات سیاح، یوسف رنجبر سودجانی، مرضیه ح حبیبی، مرتضی علیزاده،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی سیستمی- سازهگرا و آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرتگرا بر رضایتمندی زناشویی زنان مبتلا به سرطان سینه انجام شد. روش: این تحقیق نیمه آزمایشی همراه با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان سینه مراجعه کننده به یکی از کلینیکهای رادیوتراپی شهر تهران در سال 1394 بود که از بین آنها 30 نفر به روش نمونهگیری مبتنی بر هدف و از طریق مصاحبه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرتگرا، زوج درمانی سیستمی- سازهگرا وگروه کنترل جایگزین شدند. به منظورجمعآوری اطلاعات از "مقیاس رضایت زناشویی انریچ" استفاده شد. از آزمونهای تحلیل کوواریانس یکمتغیره و تعقیبی شفه جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد. یافتهها: یافتهها نشان داد که زوج درمانی سیستمی- سازهگرا و آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرتگرا به طور معناداری بر افزایش رضایت زناشویی افراد گروه آزمایش اثربخش بودهاند (01/0p<). همچنین نتایج آزمون تعقیبی شفه نشان داد میانگین نمرات گروه آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرتگرا از گروه زوج درمانی سیستمی– سازهگرا به طور معناداری بیشتر است (001/0p<). نتیجهگیری: نتایج نشان داد که از بین دو رویکرد زوج درمانی سیستمی- سازهگرا و آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرتگرا، آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرت گرا در اثربخشی بر رضایت مندی زناشویی مؤثرتر از درمان سیستمی-سازه گرا است. بنابراین، آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرتگرا میتواند به عنوان مداخله ترجیحی جهت افزایش رضایتمندی زناشویی زنان مبتلا به سرطان سینه در مراکز مشاوره و رواندرمانی در نظر گرفته شود.
ناهید اصل، فریده دوکانه ای فرد، پانته آ جهانگیر،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای پیشبینی طلاقعاطفی براساس صفات شخصیت و خودکارآمدی شغلی با میانجیگری حمایتاجتماعی ادراکشده در زنان متأهل شاغل بود. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی با رویکرد مدل معادلات ساختاری بود. از جامعه زنان متأهل شاغل در شهرداری تهران در سال 1399 با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای 400 نفر انتخاب شدند. بهمنظور جمعآوریدادهها پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن، ویژگیهایشخصیتی، خودکارآمدی شغلی و پرسشنامه حمایتاجتماعی ادراکشده زیمت و همکاران مورداستفاده قرار گرفت. جهت آزمون فرضیههای تحقیق از معادلاتساختاری استفاده گردید. یافتهها: یافتهها نشان داد حمایتاجتماعی ادراکشده رابطه بین صفات برونگرایی و توافقپذیری با طلاق عاطفی را بهصورت منفی و معنادار(01/0>p) میانجیگری میکند. بهعلاوه حمایت اجتماعی ادراکشده رابطه بین خودکارآمدی شغلی و طلاقعاطفی را بهصورت منفی و معنادار میانجیگری میکند (01/0>p). نتیجهگیری: بر اساس نتایج میتوان گفت برای پیشگیری از طلاق یا طلاقعاطفی آموزشهای لازم به خانوادههای ارائه و برای خانوادههایی که دچار تعارضات زناشویی هستند با مداخلههای درمانی مناسب از طریق مراکز مشاوره به آنها کمک شود تا مشکلات خود حلوفصل نمایند.
فاطمه بیراک، فریده دوکانه ای فرد، پانته آ جهانگیر،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای مدیریت هیجان مبتنی بر رویکرد زوج درمانی هیجانمدار بر بهبود رضایت زناشویی بود. روش: روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه شاهد میباشد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره منطقه سعادت آباد در سال 1400 تشکیل دادند. برای نمونهگیری ابتدا بهصورت در دسترس با همه زوجین مراجعهکننده به مرکز مشاوره امین پژوه و مرکز مشاوره بینش مصاحبه شد. پس از انجام مصاحبه مبنی بر خودافشاگری زناشویی، 47 زوج دارای تعارض تشخیص داده شدند که همه داوطلب شرکت در جلسات درمانی بودند. از میان آن ها 32 زوج بهصورت تصادفی در گروه آزمایش (16 زوج) و کنترل (16 زوج) گمارش شدند. برای آزمون فرضیه از تحلیل کوواریانس در محیط شد. یافتهها: همان طور که در جدول 11-4 ملاحظه میشود نسبت F تحلیل کواریانس برای عمکرد خانواده (2/26F= و 001/0P=)، و برای رضایت زناشویی (3/37F= و 001/0P=)، به دست آمدند. این یافتهها نشان میدهند که در متغیرهای وابسته شامل عملکرد خانواده و رضایت زناشویی بین گروههای گواه و آزمایش تفاوت معنیدار دیده میشود. بنابراین، فرضیه اصلی پژوهش در سطح(001/0)تأیید می شوند. اندازه مجذور اتا نشان می دهد که 31 درصد از تغییرات درون گروهی بهوسیله آموزش راهبردهای مدیریت هیجان بر رضایت زناشویی تبیین می شود، همچنین آموزش راهبردهای هیجان مدار توانسته است، بین کلیه خرده مقیاس های رضایت زناشویی، بجز خرده مقیاس حل تعارض، تاثیر معناداری ایجاد کند. نتیجهگیری: با توجه به یافتهها میتوان گفت راهبردهای مدیریت هیجان بر رضایت زناشویی تاثیر دارد در نتیجه از این آموزش میتوان در مداخلات زوج درمانی استفاده کرد.