جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای فرحبخش

الهام درستیان، دکتر کیومرث فرحبخش، یوسف گرجی،
دوره 12، شماره 47 - ( 6-1392 )
چکیده

_ _ چکیده هدف از پژوهش نیمه آزمایش حاضر، بررسی مقایسه تأثیر مشاوره گروهی مادران به شیوه تحلیل رفتار متقابل با مشاوره گروهی مادران به شیوه شناختی- رفتاری بر کاهش اضطراب کودکان می‌باشد. به این منظور، بر اساس تکمیل پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI-4)، جامعه آماری مادران کودکان دارای علائم اختلال اضطراب جدایی و اختلال اضطراب فراگیر در 5 مهدکودک، مشخص شدند. سپس 60 نفر از این مادران، به صورت تصادفی انتخاب و در 3 گروه 20 نفره (2 گروه آزمایش و یک گروه گواه) تقسیم شدند. بر روی هر گروه آزمایش یکی از دو روش مشاوره تحلیل رفتار متقابل و شناخت درمانی، به مدت 10 جلسه مشاوره صورت گرفت. در نهایت از کلیه آزمودنی‌های تحقیق، پس آزمون گرفته شد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که مشاوره گروهی مادران به روش تحلیل رفتار متقابل و شناختی– رفتاری، هر دو بر کاهش نشانه‌‌های اضطراب فراگیر و اضطراب جدایی کودکان موثر اند. اما در کاهش این نشانه‌ها، بین دو روش مذکور، تفاوت معنی داری بدست نیامد.


فریده حسین ثابت، فرحناز جوبانیان، کیومرث فرحبخش،
دوره 13، شماره 52 - ( 10-1393 )
چکیده

_ _ چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش روان‌شناسی مثبت‌نگر بر تاب‌آوری و کنترل خشم انجام شد. این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح آزمایشی پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانش‌آموزان دختر سال اول متوسطه شهر یزد در سال تحصیلی 1392-1391 تشکیل می‌دادند که از میان آن‌ها، به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای تصادفی چند مرحله‌ای، 24 دانش‌آموز که دارای تاب‌آوری پایین و پرخاشگری متوسط و بالا بودند انتخاب و به طور مساوی و تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه جایگزین شدند. در گروه آزمایش 12 جلسه آموزش روان‌شناسی مثبت‌نگر اجرا شد در حالی که شرکت‌کنندگان گروه کنترل هیچگونه آموزشی دریافت نکردند. ابزارهای به کار برده شده برای سنجش متغیرهای پژوهش عبارت بودند از: مقیاس تاب‌آوری کونور-دیویدسون و مقیاس ابراز صفت-حالت خشم. اداده‌ها پس از جمع آوری با استفاده از تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل کوواریانس بیانگر معناداری نقش روان‌شناسی مثبت‌نگر بر افزایش تاب‌آوری و کنترل خشم بود. بر اساس این یافته‌ها می‌توان گفت که آموزش روان‌شناسی مثبت‌نگر با تأکید بر تقویت هیجانهای مثبت و درک توانمندی‌ها، در افزایش تاب‌آوری دانش‌آموزان مؤثر است. همچنین این آموزش با استفاده از روش تجسم و تجربه ذهنی خشم و بخشایش به افراد کمک می‌کند تا خشم خود را کنترل کرده و هیجان مثبتی را جایگزین آن نماید.


زهرا امینی نسب، کیومرث فرحبخش،
دوره 14، شماره 54 - ( 4-1394 )
چکیده

21/5/94 پژوهش حاضر جهت بررسی اثربخشی زوج درمانی دلبستگی محور بر بهبود انطباق‌پذیری خانوادگی و کاهش تعارضات زناشویی بود. در این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون _ پس آزمون، 20 زوج از مراجعه‌کنندگان به مراکز خانه سلامت شهرداری منطقه 2 شهر تهران دارای ملاک‌های ورود به مطالعه، به صورت تصادفی به دو گروه مساوی آزمون و شاهد تقسیم شدند.ابتدا پرسشنامه‌های انطباق‌پذیری مثبت و تعارضات زناشویی (MCQ) به عنوان پیش آزمون در مورد دو گروه اجرا شد. سپس گروه آزمون تحت زوج درمانی بر اساس نظریه‌ی دلبستگی در 8 جلسه قرار گرفتند و یک ماه بعد از اتمام جلسات از دو گروه، پس آزمون به عمل آمد. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل کواریانس تک متغیری (انکوا) و چند متغیری (مانکوا) استفاده شد. نتایج نشان داد که زوج درمانی دلبستگی محور ضمن آنکه انطباق‌پذیری خانوادگی را بهبود بخشیدبر کاهش تعارضات زناشویی و ابعاد آن مؤثر بوده است (001>P). با توجه به نتایج، زوج درمانی مبتنی بر دلبستگی با افزایش انطباق‌پذیری و کاهش تعارضات زناشویی، موجب اصلاح و بهبود زندگی زناشویی می‌شود.


کیومرث فرحبخش، احمد خاکی، عبدالله معتمدی،
دوره 16، شماره 62 - ( 4-1396 )
چکیده

آمارها نشان می دهند که طلاق در چند سال گذشته در حال افزایش است. این وضعیت نشانگر تغییرات عمده در ساختار نهاد خانواده می باشد. یکی از روش های کاهش این آمار و کاهش می به طلاق استفاده از فن زوج درمانی می باشد.  بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی براساس  مدل بوم شناختی درکاهش طلاق و حفظ بنیاد خانواده (حل تعارض زوجین) مطالعه موردی زوجین ارجاعی به شورای حل اختلاف و مراکز مداخله بهزیستی استان مرکزی انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر تمام زوج های ارجاعی که خواستار مشاوره قبل از طلاق بوده اند، بود و نمونه آماری شامل 30 زوج (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) که به صورت تصادفی در دو گروه تقسیم بندی شدند.  برای اندازه گیری میل به طلاق پرسشنامه «روزلت، جانسون و مارو» استفاده شد و  برای اندازه گیری تعارض زناشویی از  پرسشنامه ثنایی (1379) استفاده شد که روایی و پایایی هر دو پرسشنامه مورد تایید قرار گرفت. نتایج نشان داد که زوج درمانی با استفاده از مدل بوم شناختی بر کاهش میل به طلاق و به تبع آن طلاق و افزایش ثبات خانواده و حل تعارض زوجین تاثیر مثبتی دارد. لذا پیشنهاد می شود که مشاوران مراکز مشاوره با استفاده از تکنیک زوج درمانی بر اساس مدل بوم شناختی به رفع مشکلات زوجین اقدام نمایند.


دکتر محمدحسن آسایش، دکتر کیومرث فرحبخش، دکتر حسین سلیمی بجستانی، دکتر علی دلاور،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی واکنش‌های ارتباطی زنان قربانی بی‌وفایی همسر بود. روش: در این مطالعه از روش کیفی پدیدارشناسی استفاده شد. شرکت‌کنندگان را زنان قربانی بی‌وفایی همسر شهرستان شمیرانات در سال 1395 تشکیل می‌دادند. برای نمونه‌گیری از نمونه‌گیری هدفمند استفاده شد. نمونه‌گیری تا مرحله اشباع نظری ادامه داشت و نهایتاً تعداد 18 زن قربانی بی‌وفایی همسر مورد مطالعه قرار گرفتند. گروه نمونه از طریق مصاحبۀ نیمه ساختاریافته مورد بررسی قرار گرفتند و جهت تحلیل یافته‌ها از روش تحلیل موضوعی (تماتیک) استفاده شد. یافته‌ها: تجزیه و تحلیل داده‌ها در خصوص واکنش‌ها و تجارب ارتباطی زنان قربانی بی‌وفایی، منجر به تولید 2 تم یا مضمون اصلی، 10 مضمون فرعی و 29 مفهوم اولیه گردید. تم یا مضمون اصلی و زیر طبقات آن عبارت بود از «الف) گسستگی ارتباطی شاملِ مضامین فرعیِ: 1- گسستگی رابطه مادر- فرزندی، 2- گسستگی رابطه پدر – فرزندی، 3- گسستگی رابطه زناشویی، 4- گسستگی روابط خانوادگی، 5- گسستگی روابط بین فردی، 6- گسستگی رابطه با خدا و ب) پیوستگی ارتباطی شاملِ مضامین فرعیِ: 1- پیوستگی روابط همسری، 2- بهبود رابطه مادر- فرزندی، 3- دریافت حمایت اجتماعی، و 4- اعتلای رابطه با خدا». نتیجه‌گیری: پژوهش حاضر نشان داد که بی‌وفایی دارای آثار ارتباطی مشابه و بعضاً مختلفی است که توسط افراد قربانی تجربه می‌شود. همچنین برخی از واکنش‌های ارتباطی می‌تواند سازگارانه یا ناسازگارانه باشد. این امر بیانگر ادراک متفاوت زنان قربانی است که موجب ایجاد الگوهای متفاوتی از واکنش‌دهی ارتباطی به بی‌وفایی در آنها می‌شود. نتایج بر اساس نظریۀ دلبستگی و نظریۀ سازه‌های اجتماعی تفسیر و تبیین شد.
بیتا رحمتی، کیومرث فرحبخش، عبدالله معتمدی، احمد برجعلی،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده

هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر ارایه مدلی جهت تبیین تحول مایی در زوج‌ها بود. روش: به منظور نیل به این هدف با توجه به ویژگی‌های خاص سازه مایی، رویکرد پژوهش کیفی و روش نظریه زمینه‌ای بکار گرفته شد. جمعیت مورد مطالعه شامل کلیه زوج‌های ساکن شهر تهران بود که بنا به اظهار خودشان زندگی زناشویی موفقی داشتند.  روش نمونه گیری از نوع نمونه گیری هدفمند بود و تعداد شرکت کنندگان در این پژوهش بعد از رسیدن به نقطه اشباع نظری، 7 نفر از زوج‌ها موفق بود که با استفاده از  مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل اطلاعات بر اساس سه روش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی انجام شد. یافته ها: نتایج حاصل از مصاحبه با زوج‌های موفق نشان داد که سازه مایی شامل دو دسته راهبرد‌های تعاملی درون زوجی و برون زوجی است. عوامل سوق دهنده مایی نیز شامل سه دسته سوق دهنده‌های شناختی، حمایتی و انگیزشی هستند.  پیامد مایی نیز در قالب دو مولفه محوری حفظ فردیت در هویت زوجی و منیت زدایی در هویت زوجی اتفاق می‌افتد. نتیجه‌گیری: سه دسته عوامل شناختی، انگیزشی و حمایتی وجود دارند که زوج‌ها را به سمت ما شدن حرکت می‌دهند. همچنین زوج‌ها در فرایند ما شدن از دو دسته راهبردهای درون زوجی و برون زوجی استفاده می‌‌کنند. در صورت ترکیب و تعامل مناسب این عوامل، فرایند ما شدن در زوج‌ها محقق خواهد شد که به موجب آن منیت زدایی در هویت زوجی و حقظ فردیت در هویت زوجی را به عنوان پیامدهای ما شدن شاهد خواهیم بود.
حسام سرواحد، کیومرث فرحبخش، محمد عسگری،
دوره 20، شماره 77 - ( 2-1400 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی تعاملات انسانی مؤثر بر آمادهسازی روانی خلبانان خطوط هوایی بود. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و به روش تحلیل مضمون انجام شد. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش، خلبانان یک شرکت هواپیمایی در شهر تهران در سال 1398 بودند. به منظور جمعآوری اطلاعات و دادههای لازم، پس از گزینش خلبانان براساس ملاکهای نمونهگیری هدفمند، مصاحبه نیمهساختاریافته با هر خلبان اجرا شد و این روند تا رسیدن به اشباع نظری در پاسخ به سوالات مصاحبه ادامه یافت. در این پژوهش مجموعا با 10 خلبان مصاحبه انجام شد سپس دادههای بدستآمده، طبقهبندی و کدگذاری شدند. یافتهها: تحلیل یافتههای موجود به شناسائی تعاملات انسانی مؤثر بر آمادهسازی روانی خلبانان در قالب تعاملات میان گروه پروازی، تعاملات میان گروههای مرتبط با بحث پرواز و تعاملات خارج از محیط کاری منجر شد. تعاملات میان گروه پروازی به صورت تعاملات میان خلبانان و سایر گروه پروازی و مباحثی همچون احترام به جایگاه شغلی استخراج شدند. تعاملات میان گروههای مرتبط با بحث پرواز، تعاملاتی بینبخشی بوده و در قالب مناسبات میان خلبانان با مراقبت پرواز و سایر بخشهای غیرپروازی شناسائی شدند. نهایتا غالب تعاملات خارج از محیط کاری، مرتبط با مباحث خانوادگی خلبانان بدست آمدند. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که تعاملات نامطلوب فراوانی در حوزههای مختلف شغلی و خانوادگی خلبانان وجود دارند که منجر به ناآمادگی روانی آنها میشوند. این امر لزوم بهبود کیفیت آموزش حینخدمت  خلبانان در رابطه با مواردی همچون تعاملات میان گروه پروازی و تعاملات میان خلبانان و خانواده آنها را نشان میدهد.

یوسف حبیبی، آتوسا کلانتر هرمزی، کیومرث فرحبخش، حسین سلیمی بجستانی، محمد عسگری،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده

  هدف : هدف پژوهش حاضر شناسایی مؤلفه­های گرایش­به مصرف­سیگار در جوانان از نگاه متخصصان حوزه اعتیاد و سیگار بود. روش : در این مطالعه از رویکرد کیفی و شیوه تحلیل مضمون استفاده گردید. شرکت­کنندگان شامل متخصصان حوزه اعتیاد و سیگار (درمانگران، پژوهشگران، اساتید و مدرسان) در سال 1399 بودند که با استفاده از روش نمونه­گیری هدف­مند گزینش شدند. نمونه­گیری با استفاده از ابزار مصاحبه (نیمه­ساختار یافته) به­منظور دریافت داده­ها تا مرحله اشباع­نظری ادامه پیدا کرده و در ادامه اطلاعات جمع­آوری شده با روش کدگذاری (فرعی و اصلی) تحلیل شدند. یافته­ ها : تحلیل یافته­ها منجر به استخراج 85 مفهوم­ اولیه، 37 مقوله­فرعی و 15 مقوله­­اصلی گردید که بر اساس آن، مقولات اصلی گرایش­به سیگار در جوانان عبارت ­بودند از: 1. نقش مؤثر خویشاوندان در مصرف 2. جو نا کارآمد خانواده مستعدکننده مصرف 3. انگیزه ­بخشی گروه­های همتا در مصرف 4. سر نخ­ دهی رسانه در مصرف ­سیگار 5. تأثیر پذیری از شخصیت­های مشهور 6. تسهیل­گری جامعه در مصرف 7. شرایط مساعد مکان­ تفریح­عمومی برای مصرف 8. دسترسی آسان به سیگار  9. تحریف­شناختی از سیگار 10. علل روان­شناختی نا کارآمد 11. واکنش معکوس به بازدارنده­های سطحی در مصرف 12. ضعف مهارت­های­­انطباقی 13. تلقی جذابیت­رفتاری 14. سطحی­نگری رسانه­ها در مورد آسیب­های مصرف 15. مصرف تفننی. در نهایت ترکیب مقولات اصلی منجر به استخراج دو مضمون هسته­ای از جمله مؤلفه­های میان­فردی­برون­فردی و مؤلفه­های درون­فردی گرایش به سیگار در جوانان گردید. نتیجه­ گیری : پژوهش حاضر نشان داد که جوانان متأثر از عوامل میان­ فردی برون­فردی هم­چون رسانه­­، خانواده، جامعه و جو همتایان با علایق مشترک و یا ابعاد درون­فردی مثل ناراحتی­های روان­شناختی، تأثیرپذیری­ از شخصیت­های­مشهور فیلم­ و یا ضعف­های مهارتی، بیشتر احتمال دارد تا به سمت مصرف­سیگار و ادامه آن گرایش پیدا کنند.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research