جستجو در مقالات منتشر شده


10 نتیجه برای نجفی

دکتر محمود نجفی، سولماز دبیری، دکتر غلامرضا دهشیری، دکتر نصرت جعفری،
دوره 12، شماره 47 - ( 6-1392 )
چکیده

چکیده هدف پژوهش حاضربررسی نقش امید، احساس تنهایی و مؤلفه‏های آن در پیش بینی رضایت از زندگی‌ سالمندان بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. بدین منظورنمونه ای به حجم 300 سالمند با روش نمونه‏گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه احساس تنهایی، رضایت از زندگی و امید روی آنها اجرا شد. داده‌ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین امیدواری با رضایت از زندگی رابطه مثبت معناداری وجود دارد. همچنین بین احساس تنهایی و مؤلفه‌های آن با رضایت از زندگی رابطه منفی معنی‏دار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که احساس تنهایی ناشی از خانواده و احساس تنهایی عاطفی به ترتیب نقش مهم و معناداری در رضایت از زندگی دارند و در مجموع 28 درصد از واریانس رضایت از زندگی را تبیین می‌کنند. همچنین، دو متغیر احساس تنهایی و امید به ترتیب نقش معناداری در پیش بینی رضایت از زندگی دارند. نتایج حاکی از آن است که کاهش احساس تنهایی و افزایش امید در سالمندان می‌تواند به بهداشت، سازگاری و رضایت از زندگی انها کمک کند توجه به این متغیرها در برنامه ریزی‌ها می‌تواند مفید واقع شود.


الهه امیدیان، محمود نجفی، هاجر فلاح زاده،
دوره 13، شماره 49 - ( 1-1393 )
چکیده

هدف مطالعه حاضر تعیین رابطۀ سبک‌های دلبستگی با حرمت خود و ریخت شخصیتی D بود. بدین منظور تعداد 245 دانشجو(66 پسر و 179 دختر) با استفاده از نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای انتخاب شدند و به پرسش‌نامه‌های سبک دلبستگی بزرگسالان هازان و شاور، حرمت خود روزنبرگ و ریخت شخصیتی D پاسخ دادند. نتایج نشان داد که بین سبک دلبستگی ایمن با حرمت خود رابطه مثبت و معناداری و بین سبک‌های دلبستگی‌ ناایمن با حرمت خود رابطه منفی و معناداری وجود دارد. یافته دیگر پژوهش این بود که بین سبک دلبستگی ایمن و ریخت شخصیتی D رابطه منفی و معنا‌دار و بین سبک‌های دلبستگی ناایمن و ریخت شخصیتی D رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که سبک دلبستگی ایمن، دوسوگرا و اجتنابی به ترتیب نقش مهم و معناداری در بیش بینی حرمت خود دارند. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که سبک دلبستگی اجتنابی، ایمن و دوسوگرا به ترتیب نقش مهم و معناداری در پیش بینی ریخت شخصیتی D دارند. همچنین بین سبک های دلبستگی در دو جنس هیچ تفاوت معناداری وجود ندارد. این یافته‌ها بیانگر نقش و اهمیت سبک‌های دلبستگی در تعیین حرمت خود و ریخت شخصیتی D است.


ثمر جلدکار، محمود نجفی، نعمت الله ستوده،
دوره 13، شماره 52 - ( 10-1393 )
چکیده

_ _ چکیده هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش نظریه انتخاب به شیوه گروهی بر افزایش انعطاف‏پذیری و رضایت زناشویی بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل نابرابر بود. جامعه شامل کلیه زنان متاهل مراجعه کننده به کانون بانوان شهر گرمسار بود. تعداد 12 زوج با استفاده از نمونه‏گیری در دسترس و داوطلبانه و با در نظر گرفتن ملاک‏های ورود وخروج انتخاب و در دو گروه آزمایش وکنترل گمارده شدند. گروه آزمایش در طی هشت جلسه مداخله گروهی مبتنی بر نظریه انتخاب را دریافت کرد و گروه کنترل هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ و انعطاف پذیری شاکری بود. داده‏ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس چند متغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش گروهی مبتنی بر نظریه انتخاب بر انعطاف‏پذیری زوجین تاثیر مثبت داشته است (01/, p<69/8 F=) همچنین آموزش گروهی مبتنی بر نظریه انتخاب منجر به افزایش رضایت زنا‏شویی زوجین شد (01/, p<68/16F=). با توجه به یافته‏ها، می‏توان از آموزش نظریه انتخاب به شیوه گروهی برای افزایش رضایت زناشویی، بهبود روابط زناشویی وکاهش تعارضات استفاده کرد و از این طریق از کشمکش‏های زناشویی پیشگیری کرد.


محمود نجفی، مهسا بیطرف، محمد علی محمدی فر، الهه زارعی مته کلائی،
دوره 14، شماره 55 - ( 7-1394 )
چکیده

چکیده

هدف : پژوهش حاضر با هدف مقایسه‌ی الگوی بالینی شخصیت ضد اجتماعی و مرزی در زنان متقاضی طلاق و زنان عادی انجام شد. روش: این پژوهش از نوع علی – مقایسه‌ای از نوع توصیفی است. نمونه‌ این پژوهش شامل 100 نفر (50 زن متقاضی طلاق مراجعه کننده به واحد مشاوره دادگستری شهرستان سمنان و 50 زن ساکن در سمنان که هیچ گاه دادخواست طلاق ارائه نداده بودند) بوده است که با توجه به ملاک­های ورود به این پژوهش بر اساس نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. این دو گروه از لحاظ متغیرهای سن، وضعیت اجتماعی – اقتصادی، محل سکونت و تعداد سالهای زندگی مشترک با یکدیگر همتا شدند. در این پژوهش از آزمون بالینی چند محوری میلون و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ ( به منظور تعیین گروه عادی) استفاده شد. یافته­ها: نتایج نشان داد که زنان گروه متقاضی طلاق در مقایسه با گروه زنان عادی به طور معناداری دارای میانگین نمرات بیشتری در الگوی بالینی شخصیت ضد اجتماعی و مرزی بوده­اند. نتیجه­گیری: با توجه به یافته­های پژوهش در نظر گرفتن نشانه­های شخصیت مرزی و ضد اجتماعی در برنامه­های پیشگیری از طلاق ضروری به نظر می­رسد.


رضا شهریاری پور، سمیرا نجفی، علی اکبر امین بیدختی، مصطفی رئوفی، اقای فرشاد مرادی،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده

هدف: تعهد زناشویی، قوی‌ترین و پایدارترین عامل پیش‌بینی‌کننده کیفیت و ثبات رابطه زناشویی است. در تعهد زناشویی عوامل مختلفی دخیل هستند که از آن بین می‌توان به نقش مهم دینداری و مسئولیت‌پذیری اشاره کرد؛ این پژوهش بر آن است که رابطه بین دینداری و مسئولیت‌پذیری با تعهد زناشویی را بررسی کند. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش  تمامی دانشجویان متأهل مقطع تحصیلات تکمیلی دانشگاه سمنان در سال تحصیلی 1394 بودند، نمونه‌ای به تعداد 299 نفر(159 مرد و 140 زن) با روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای انتخاب گردیدند. برای گردآوری داده‌ها از پرسشنامه‌های تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997) و دینداری گلاک و استارک (1965) و مسئولیت‌پذیری هریسون گاف (1987) استفاده گردید. یافته‌ها: ضمن ارتباط مثبت و معنی‌دار همه ابعاد دینداری با تعهد زناشویی؛ نتایج تحلیل رگرسیون گام‌به‌گام نشان داد که دو متغیر مسئولیت‌پذیری و دینداری، باهم، 50 درصد از تغییرات تعهد زناشویی را پیش‌بینی می‌کنند، همچنین از میان ابعاد پژوهش بعد  عاطفی و  مناسکی به همراه مسئولیت‌پذیری باهم 23 درصد از تغییرات متغیر ملاک را پیش‌بینی می‌کنند.  نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش نشان داد که می‌توان با ترویج و اشاعه باورهای دینی و همچنین افزایش حس مسئولیت‌پذیری ، پایبندی و تعهد زناشویی را در بین زوجین افزایش داد.
 


مهدی امیدیان، اسحق رحیمیان بوگر، سیاوش طالع پسند، محمود نجفی، منیژه کاوه،
دوره 17، شماره 67 - ( 7-1397 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش غنی سازی سازگاری زوجین در بهبود ارتباطات زناشویی انجام شد. روش: در این پژوهش با یک طرح شبه آزمایشی، یک کارآزمایی کنترل شده تصادفی با سنجش در خط پایه، پس از مداخله و پیگیری با گروه پلاسیبو و کنترل انجام گرفت. 36 زوج به عنوان نمونه پژوهش از بین زنان و مردانی که در بهار 1396 به دلیل مشکلات زناشویی به دادگستری شهرکرد مراجعه کرده بودند به صورت در دسترس انتخاب و تصادفی در گروه آزمایش(12n=؛ تحت آموزش غنی سازی سازگاری زوجین مبتنی بر برازنده سازی فرهنگی طی 9 جلسه گروهی یک بار در هفته)، گروه پلاسیبو (12n=؛ ملاقات صرف با درمانگر طی 9 جلسه گروهی یک بار در هفته) و گروه کنترل(12n=) گماشته شدند. کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه زوجی اینریچ را در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری تکمیل کردند. داده ها توسط SPSS و آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که زوج های دریافت کننده آموزش غنی سازی سازگاری زوجین مبتنی بر برازنده سازی فرهنگی در دو مرحله پس از مداخله (دو ماه بعد از سنجش خط پایه) و پیگیری(8 ماه پس از سنجش خط پایه) تفاوت معناداری در میانگین نمرات ارتباطات زناشویی در مقایسه با گروه پلاسیبو و کنترل نشان دادند(105/8F=، 001/0p<). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بدین معناست که، برنامه آموزش غنی سازی سازگاری زوجین مبتنی بر برازنده سازی فرهنگی، در بهبود ارتباطات زناشویی موثر است و تداوم اثر آن در طول زمان تایید شده است.
 
غلامرضا نصیری تاکامی، محمود نجفی، سیاوش طالع پسند، شاهرخ مکوند حسینی،
دوره 18، شماره 70 - ( 4-1398 )
چکیده

هدف :  هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی روان درمانی مثبت نگر و درمان شناختی رفتاری بر بهزیستی و افسردگی در نوجوانان با علائم افسرده بود. روش:  این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل نوجوانانی بود که در 6 ماه اول سال ۱۳۹۶ به مراکز مشاوره و روانشناسی و کلینیک های روانپزشکی در ساری مراجعه کرده بودند که از میان آنها ، 51 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش  و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش روان درمانی مثبت طی ۱۰ جلسه  هفته ای یک جلسه ۹۰ دقیقه ای و گروه آزمایشی درمان شناختی رفتاری طی ۸ جلسه  هفته ای یک جلسه ۹۰ دقیقه ای، به صورت گروهی تحت درمان قرار گرفتند. پرسشنامه افسردگی کواکس و پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف پیش از آغاز درمان و پایان جلسات درمان به طور گروهی اجرا گردید. گروه کنترل نیز هیچ مداخله ای دریافت نکرد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که روان‌درمانی مثبت‌نگر و درمان شناختی رفتاری بر بهزیستی روانشناختی تاثیر معنی دار داشته است. اما اثربخشی روان درمانی مثبت نگر در افزایش بهزیستی بیشتر از درمان شناختی رفتاری بود. همچنین در بررسی دو رویکرد درمانی بر افسردگی تفاوت معنی داری بین دو گروه مداخله و گروه گواه وجود داشت. در حالیکه هردو رویکرد درمانی به یک اندازه در کاهش افسردگی موثر بودند. نتیجه گیری: دو مدل درمانی روان درمانی مثبت نگر و درمان شناختی رفتاری به دلیل تاکید بر جنبه های مختلف روانشناختی و همچنین یکسری مولفه های مشترک درمانی در کاهش افسردگی موثر بودند. از طرفی روان درمانی مثبت نگر در مقایسه با درمان شناختی رفتاری در افزایش بهزیستی موثرتر بود. بنابراین روان درمانی مثبت نگر می‌تواند به عنوان یکی از مداخلات بالینی مورد استفاده متخصصان و مشاوران مدارس قرار گیرد.

خانم فرزانه حسینی، دکتر محمود نجفی، دکتر محمدعلی محمدی فر،
دوره 18، شماره 72 - ( 12-1398 )
چکیده

هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین پنج صفت بزرگ شخصیت با نشانه‌های افسردگی و نقش میانجی گر عزت نفس و خودکارآمدی در دانشجویان بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. به منظور انتخاب نمونه 400 نفر از دانشجویان مشغول به تحصیل دانشگاه آزاد و دولتی شهرستان گنبدکاووس به روش تصادفی خوشه‌ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه‌های افسردگی، پنج عاملی شخصیت، عزت نفس و خودکارآمدی بود. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر استفاده شد. یافته‌ها: نتایج حاکی از آن بود که روان آزردگی به عنوان قوی ترین پیش بین افسردگی، اثر مثبت معناداری بر آن داشت. درحالی که برونگرایی، توافق گرایی، عزت نفس، خودکارآمدی اثر منفی معناداری بر افسردگی داشتند. هم‌چنین نتایج تحلیل مسیر حاکی از این بوده که متغیرهای عزت نفس و خودکارآمدی به طور همزمان در پیش‌بینی افسردگی براساس  صفات شخصیت  (برون گرایی، توافق گرایی و روان آزردگی) نقش واسطه را ایفا می‌کنند.نتیجه‌گیری: باتوجه به نتایج پژوهش و نقش واسطه‌ای عزت نفس و خودکارآمدی در ارتباط صفات شخصیت و افسردگی، برنامه‌ریزی جهت ارتقای سطح عزت نفس و خودکارآمدی می‌تواند نقش مهمی در کاهش افسردگی به واسطه تقویت صفات شخصیتی برون گرایی و توافق گرایی و کاهش روان آزردگی داشته باشد.
 
سیده معصومه سیدی اندی، محمود نجفی، اسحق رحیمیان بوگر،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بازی‌درمانی کودک‌محور و بازی‌درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر سبک‌های عاطفی در کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی بود. روش: این پژوهش نیمه‌آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانش‌آموزان دختر مبتلا به اضطراب جدایی در پایه‌های پنجم و ششم در شهر بابل بودند، نمونه 45 نفراز آنان بودندکه ابتدا بصورت هدفمند و سپس به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش1 گروه آزمایش2 و گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی اول، بازی‌درمانی کودک‌محور با رویکرد اکسلاین را در 16 جلسه 45دقیقه‌ای و گروه آزمایشی دوم، آموزش بازی‌درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک را در 10 جلسه‌ 2 ساعته دریافت کردند. ابزار پژوهش فرم (د) پرسشنامه علائم مرضی کودکان (اسپرافکین لانی و گادو، 1994) و پرسشنامه سبک‌های عاطفی (هافمن و کاشدان، 2010) بود. داده‌ها با تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد هر دو مداخله در ارتقای سبک‌های عاطفی درکودکان دچار اضطراب جدایی مؤثر هستند. همچنین بین اثربخشی دو گروه آزمایشی تفاوت معناداری وجود داشت و آموزش بازی‌درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک در بهبود سبک‌های عاطفی مؤثرتر بوده‌است)05/0p<). نتیجه‌گیری: می‌توان برنامه آموزش بازی‌درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک را جایگزین مناسب‌تری در بهبود سبک‌های عاطفی و همچنین بهبود علائم روان‌شناختی کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی درنظر گرفت.
نیلوفر بهشتی، محمود نجفی،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش مقایسه راهبرد‌های شناختی‌تنظیم‌هیجان، تکانشگری و افکارخودکشی در مبتلایان به اختلال وسواس، دوقطبی و افراد بهنجار بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع علّی_مقایسه‌ای بود. جامعه آماری شامل افرادی که در سال 1400 در شهر سمنان مطابق نظر روانپزشک تشخیص اختلال وسواس و دوقطبی گرفته بودند
و نیز افراد عادی که براساس خوداظهاری و استفاده از چک‌لیست نشانه‌های اختلالات روانی مبتلا به اختلال نبودند بود. 50 بیمار مبتلا به وسواس و 50 بیمار دوقطبی و نیز 50 فرد عادی به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. پرسشنامه تنظیم‌شناختی‌هیجان گرانفسکی، تکانشگری بارت و افکارخودکشی بک اجرا شد. جهت تحلیل داده‌ها از تحلیل واریانس چندمتغیری استفاده شد. یافته‌ها: تنظیم شناختی هیجان، تکانشگری و افکارخودکشی در سه گروه تفاوت معنادار دارد. میانگین نمرات گروه مبتلایان نسبت به گروه عادی در مولفه‌های منفی تنظیم‌هیجان، تکانشگری و افکارخودکشی بیشتر بود((p<0.05. در مولفه مثبت تنظیم‌هیجان میانگین نمرات گروه دوقطبی نسبت به وسواس بیشتر بود((p<0.05. در تنظیم هیجان منفی میانگین نمرات مبتلایان به وسواس نسبت به مبتلایان به دوقطبی بیشتر بود((p<0.05. همچنین میانگین نمرات گروه وسواس نسبت به دوقطبی در تکانشگری‌شناختی بیشتر بود((p<0.05 اما در مولفه‌های حرکتی و عدم‌برنامه‌ریزی بین گروه مبتلایان تفاوتی مشاهده نشد(p>0.05). نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج پژوهش برگزاری کارگاه‌های آموزشی جهت به حداقل رساندن آسیب‌های ناشی از نارسایی در تنظیم‌هیجان، تکانشگری و افکار‌خودکشی، طراحی برنامه‌های حمایتی در جمعیت عمومی و مبتلایان به وسواس و دوقطبی و نیز طرح درمان مناسب جهت پیشگیری از شدت یا عود علائم  بیماران می‌تواند موثر باشد.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research