جستجو در مقالات منتشر شده


11 نتیجه برای جعفری

دکتر علی بهزادی، دکتر مهوش شهیدی، دکتر نورعلی فرخی، فروغ جعفری،
دوره 12، شماره 47 - ( 6-1392 )
چکیده

_ چکیده این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی خنده درمانی کاتاریا بر میزان افزایش سطح سلامت عمومی سالمندان مرد ساکن در آسایشگاه‌های سالمندان انجام شد. طرح پژوهش ازنوع شبه آزمایشی دوگروهی با پیش آزمون- پس آزمون می‌باشد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (GHQ-28) است. به منظور بررسی فرضیات پژوهش از میان 234 نفر سالمند مرد 60 سال و بالاتر ساکن در آسایشگاه شهید هاشمی نژاد تهران نمونه ای به حجم 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه (15نفری) آزمایش و گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه آموزش خنده درمانی کاتاریا دریافت نمودند. تجزیه و تحلیل داده‌های پژوهش با استفاده از آزمونهای تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس چندمتغیره (مانووا) صورت گرفته است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که کاربرد روش خنده درمانی کاتاریا موجب افزایش سطح سلامت عمومی، بهبود شکایات جسمانی، کاهش اضطراب و اختلال خواب، افزایش کارکرد اجتماعی و کاهش افسردگی مردان سالمند گردیده است.


دکتر محمود نجفی، سولماز دبیری، دکتر غلامرضا دهشیری، دکتر نصرت جعفری،
دوره 12، شماره 47 - ( 6-1392 )
چکیده

چکیده هدف پژوهش حاضربررسی نقش امید، احساس تنهایی و مؤلفه‏های آن در پیش بینی رضایت از زندگی‌ سالمندان بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. بدین منظورنمونه ای به حجم 300 سالمند با روش نمونه‏گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه احساس تنهایی، رضایت از زندگی و امید روی آنها اجرا شد. داده‌ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین امیدواری با رضایت از زندگی رابطه مثبت معناداری وجود دارد. همچنین بین احساس تنهایی و مؤلفه‌های آن با رضایت از زندگی رابطه منفی معنی‏دار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که احساس تنهایی ناشی از خانواده و احساس تنهایی عاطفی به ترتیب نقش مهم و معناداری در رضایت از زندگی دارند و در مجموع 28 درصد از واریانس رضایت از زندگی را تبیین می‌کنند. همچنین، دو متغیر احساس تنهایی و امید به ترتیب نقش معناداری در پیش بینی رضایت از زندگی دارند. نتایج حاکی از آن است که کاهش احساس تنهایی و افزایش امید در سالمندان می‌تواند به بهداشت، سازگاری و رضایت از زندگی انها کمک کند توجه به این متغیرها در برنامه ریزی‌ها می‌تواند مفید واقع شود.


محمدهادی هادی زاده، دکتر فروغ جعفری،
دوره 12، شماره 47 - ( 6-1392 )
چکیده

_ چکیده هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش‌های شناختی _ رفتاری بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 بود. بدین منظور 16 نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 که عضو انجمن دیابت ایران شعبه‌ی اسلامشهر بودند به طور تصادفی انتخاب شده و در گروه‌های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. آزمودنی‌های گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تکنیک‌های شناختی – رفتاری را آموزش دیدند و گروه کنترل این آموزش‌ها را دریافت نکردند.قبل و بعد از اجرای مداخله‌ی هر دو گروه از طریق آزمون کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی مورد ارزیابی قرار گرفتند.نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد تکنیک‌های شناختی _ رفتاری در دو بعد جسمانی و روان شناختی از کیفیت زندگی اثر معنادار داشته‌اند اما در دو بعد دیگر یعنی ابعاد اجتماعی و محیطی تأثیر معناداری مشاهده نشد. به نظر می‌رسد با توجه به ماهیت تکنیک‌های شناختی _ رفتاری اثر بخشی در دو بعد جسمانی و روان شناختی و عدم اثر گذاری معنادار بر دو بعد دیگر قابل توجیه باشد.


سحر ضمدی کاشان، فاطمه جعفری، عبدالباسط محمود پور، سوگند قاسم زاده،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، پیش ­بینی احساس تنهایی و گرایش به طلاق بر اساس سبک­ های دلبستگی با توجه به نقش میانجی ­گری خودمتمایزسازی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی و طرح آن از نوع طرح های همبستگی مبتنی بر تحلیل مسیر است. جامعه پژوهش شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق بوده­اند که در بازه زمانی مرداد ماه تا پایان آبان ماه 1395 به شعب 6 و 7 و 8 دادسرای شهر ری و شعبه اجرای احکام مراجعه داشتند. نمونه ای به حجم 200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس احساس تنهایی (راسل، 1996)، پرسشنامه خودمتمایزسازی (اسکورن و اسمیت، 2003)، مقیاس میل  به طلاق (جانسون و مورو، 1986) و پرسشنامه سبک­های دلبستگی بزرگسال (کولینز و رید، 1990) بودند. تحلیل یافته­ها با استفاده تحلیل معادلات ساختاری انجام شد. یافته­ ها: نتایج نشان داد بین سبک­های دلبستگی با احساس تنهایی و گرایش به طلاق رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین خودمتمایزسازی با احساس تنهایی و گرایش به طلاق رابطه معناداری وجود دارد. در نهایت سبک­های دلبستگی به واسطه خودمتمایزسازی، قادر به پیش­بینی احساس تنهایی و گرایش به طلاق است. بحث و نتیجه­ گیری: داده­های پژوهش با الگوی پیشنهادی برازش کامل دارد به طوری­که خودمتمایزسازی، در رابطه بین سبک­های دلبستگی با احساس تنهایی و گرایش به طلاق، نقش واسطه­ای معنی داری را ایفا می­کند.
هدف پژوهش حاضر، پیش­بینی احساس تنهایی و گرایش به طلاق بر اساس سبک­های دلبستگی با توجه به نقش میانجی­گری خودمتمایزسازی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی و طرح آن از نوع طرح های همبستگی مبتنی بر تحلیل مسیر است. جامعه پژوهش شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق بوده­اند که در بازه زمانی مرداد ماه تا پایان آبان ماه 1395 به شعب 6 و 7 و 8 دادسرای شهر ری و شعبه اجرای احکام مراجعه داشتند. نمونه ای به حجم 200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس احساس تنهایی (راسل، 1996)، پرسشنامه خودمتمایزسازی (اسکورن و اسمیت، 2003)، مقیاس میل  به طلاق (جانسون و مورو، 1986) و پرسشنامه سبک­های دلبستگی بزرگسال (کولینز و رید، 1990) بودند. تحلیل یافته­ها با استفاده تحلیل معادلات ساختاری انجام شد. یافته­ ها: نتایج نشان داد بین سبک­های دلبستگی با احساس تنهایی و گرایش به طلاق رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین خودمتمایزسازی با احساس تنهایی و گرایش به طلاق رابطه معناداری وجود دارد. در نهایت سبک­های دلبستگی به واسطه خودمتمایزسازی، قادر به پیش­بینی احساس تنهایی و گرایش به طلاق است. بحث و نتیجه ­گیری: داده­های پژوهش با الگوی پیشنهادی برازش کامل دارد به طوری­که خودمتمایزسازی، در رابطه بین سبک­های دلبستگی با احساس تنهایی و گرایش به طلاق، نقش واسطه ­ای معنی داری را ایفا می­کند.
 


فاطمه جعفری، منصوره حاج حسینی، باقر غباری بناب،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر الگوی مشاوره هیجان‌مدار مبتنی بر آموزه‌های اسلامی بر صمیمیت زوج‌های ناسازگار صورت پذیرفت. روش: روش پژوهش در مرحله اول به شیوه کیفی به استخراج مضامین اسلامی در باب تنظیم هیجان و ارزیابی روایی محتوایی آن از طریق نظرسنجی از متخصصان پرداخت. در مرحله دوم روش پژوهش شبه‌آزمایشی از نوع پیش‌آزمون_ پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری کلیه زوج‌های درگیر تعارضات زناشویی مراجعه‌کننده به مرکز مشاوره یارا در شهرستان ساوه در شش ماهه دوم سال 1395 بود که از بین آن‌ها 30 زوج داوطلب شرکت در جلسات مشاوره انتخاب شد و به تصادف در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزارهای گرداوری اطلاعات مقیاس صمیمیت تامپسون و واکر (1983) و پرسشنامه نیازهای صمیمیت باگاروزی (MINQ) بودند. برنامه به مدت 10 جلسه مشاوره گروهی 90 دقیقه‌ای برای گروه آزمایش اجرا شد اما گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته‌ها: یافته‌ها حاکی از آن بود که الگوی طراحی شده از روایی مناسب(0.7125CVR=) برخوردار بوده و موجب افزایش معنادار صمیمیت زناشویی و ابعاد آن یعنی صمیمیت عاطفی، عقلانی، روانشناختی، معنوی، زیباشناختی و تفریحی-اجتماعی شد اما تاثیر معناداری بر دو بعد جنسی و فیزیکی نداشته است. نتیجه‌گیری: می‌توان نتیجه‌ گرفت الگوی مشاوره هیجان‌مدار مبتنی بر آموزه‌های اسلامی به عنوان یک روش کاربردی و مؤثر می‌تواند زوج‌های ناسازگار را در تنظیم بهترهیجانات یاری داده و به صمیمیت بیشتر سوق دهد.

دکتر اصغر جعفری،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده

هدف:‌ هدف پژوهش مقایسه انعطاف‌پذیری شناختی، سرمایه روان‌شناختی و راهبردهای مقابله با درد بین افراد مبتلا به کووید19 پاسخ‌دهنده و عدم پاسخ‌دهنده به درمان خانگی بود. روش: روش پژوهش علی _ مقایسهای بود. جامعه آماری، افراد مبتلا به کووید 19 پاسخ‌دهنده و عدم پاسخ‌دهنده به درمان خانگی در شهر تهران بودند. با استفاده از روش نمونهگیری گلوله برفی، 87 نفر پاسخ‌دهنده به درمان خانگی و 92 نفر عدم پاسخ‌دهنده به درمان خانگی انتخاب شدند و پرسشنامههای انعطاف‌پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)، سرمایه روان‌شناختی لوتانز و همکاران (2007) و راهبردهای مقابله با درد روزنشتایل و کیف (1983) را تکمیل کردند. داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شدند. یافته‌ها: بین انعطاف‌پذیری شناختی، ابعاد سرمایه روان‌شناختی و راهبردهای مقابله با درد گروه‌های پاسخ‌دهنده و عدم پاسخ‌دهنده به درمان تفاوت معناداری وجود داشت (01/0P<). راهبرد مقابله‌ای فاجعه‌آفرینی در گروه پاسخ‌دهنده به درمان کمتر از گروه عدم پاسخ‌دهنده به درمان بود ولی در انعطاف‌پذیری شناختی، خودکارآمدی، امیدواری، تاب‌آوری، خوش‌بینی و راهبردهای مقابله‌ای توجه برگردانی، تفسیر مجدد درد، گفتگو با خود، نادیده انگاشتن درد، دعا- امیدواری، افزایش فعالیت رفتاری) گروه پاسخ‌دهنده به درمان بالاتر از گروه عدم پاسخ‌دهنده به درمان بود. نتیجه‌گیری: انعطاف‌پذیری شناختی، سرمایه روان‌شناختی و راهبردهای مقابله با درد در پاسخ‌دهی به درمان خانگی کووید 19 تأثیر دارند. نتایج شواهدی را نشان داد که بکارگیری مداخلات پیشگیرانه و درمانی مبتنی بر روان‌شناسی مثبت مانند تقویت انعطاف‌پذیری شناختی، سرمایه روان‌شناختی و راهبردهای کارآمد مقابله با درد می‌توانند در روند درمان خانگی و افزایش پاسخ به درمان کووید 19 موثر باشند.
منیره نسیمی، فروغ جعفری، شکوه نوابی نژاد،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی مهرورزی به خود در رابطه بین طرحواره‌های شناختی والدین و شادی در فرزندان در دانش‌آموزان دوره متوسطه اول شهر تهران انجام شد.روش: این پژوهش، از نوع همبستگی بود. به منظور جمع آوری داده‌ها از سه فرم کوتاه شادکامی آکسفورد (هیل و آرگایل، 2002)، پرسشنامه طرحواره‌های ناسازگار اولیه یانگ (1990) و مقیاس مهرورزی به خود (نف، 2003) استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش‌آموزان متوسطه اول شهر تهران و والد مادر آنها بود که از این بین 384 نفر به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. داده‌های این پژوهش با روش تحلیل معادلات ساختاری، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که طرحواره‌های شناختی والدین تاثیر مستقیم بر شادکامی فرزندان دارد. در میان 15 طرحواره ناسازگار در والدین، اثر طرحواره‌های احساس بی کفایتی، بی اعتمادی، انزوای اجتماعی، معیارهای سرسختانه، خویشتنداری ناکافی و نقص بر شادکامی معنادار بود. ضمن اینکه طرحواره‌های بی اعتمادی، انزوای اجتماعی، معیارهای سرسختانه و خویشتنداری ناکافی با میانجیگری مهرورزی به خود بر شادکامی فرزندان، تاثیر معنادار داشت. نتیجه گیری: والدینی که تجارب زندگی آنها منجر به شکل گیری طرحواره‌های معیوب در آنها شده، بر تجربه هیجان مثبت در فرزندان خود اثر منفی دارند و با بروز رفتارهای اشتباه موجب کاهش شادی فرزندان خود می‌شوند.
احمدرضا کیانی چلمردی، زهره صفدریان، علی جعفری بنفشه درق، سلیمان احمدبوکانی،
دوره 19، شماره 76 - ( فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره 1399 )
چکیده

هدف: خودکشی یکی از علل اصلی مرگ و میر، خصوصاً در نوجوانان و جوانان است. هدف از پژوهش حاضر بررسی ساختاری الگوی سه مرحله‌ای خودکشی در دانشجویان بود روش‌: پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود که با روش مدل‌سازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعۀ آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی بود که 630 نفر از آنها به صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامۀ اقدام به خودکشی دهینگرا، بودوشک و اُکانر (2016)، خرده‌مقیاس نشانگان افسردگی _ گرایش به خودکشی، مقیاس درد روانی بر مبنای تئوری اشنیدمن (1993)، مقیاس ناامیدی فراسر و همکاران (2014)، پرسشنامۀ نیازهای بین‌فردی جوینر و همکاران (2005)، توانایی اکتساب شدۀ خودادراکی برای خودکشی بر اساس مطالعۀ ریمکویسین، هاوگود، اُگورمن و دی‌لئو (2016)، پرسشنامۀ ظرفیت خودکشی دیهینگرا (2018) بود. یافته‌ها: یافته‌های پژوهش نشان داد که مجموعۀ ناامیدی و درد روانی مهم‌ترین پیش‌بینی‌گرهای افکار خودکشی هستند و نبود نیازهای بین‌فردی نقش محافظتی دارد. با این حال، تنها توانایی اکتساب شدۀ خودکشی، آن هم به‌طور محدودی توانایی پیش‌بینی اقدام به خودکشی را دارد. بحث و نتیجه‌گیری: نتایج نشان دادند درد روانی و ناامیدی هم به‌طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم از طریق ایده خودکشی و ظرفیت ادراکی خودکشی روی اقدام به خودکشی تاثیر معنادار می‌گذارد. همچنین ارتباط بین ظرفیت اکتسابی خودکشی با اقدام به خودکشی در مدل به دلیل بار عاملی پایین و برازش بهتر مدل حذف شد. از این یافته‌ها نتیجه گرفته می‌شود که این مدل از برازش مناسبی در جامعۀ ایرانی برخوردار است. مجموعه‌ی از ناامیدی و درد روانی مطابق با مدل سه مرحله‌ای منجر به تشکیل افکار خودکشی می‌شود و نبود نیازهای بین‌فردی می‌تواند به عنوان یک عامل محافظتی عمل کند.
اعظم هاشمی، اصغر جعفری،
دوره 20، شماره 77 - ( 2-1400 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش خودمتمایزسازی در بهبود فرآیند و محتوای خانواده در زوج‌های متقاضی طلاق توافقی انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل و یک پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری زوج‌های ارجاعی متقاضی طلاق توافقی در سال 1396، به مرکز مشاوره بهروان در قزوین بودند. 10 زوج (20 نفر) به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در گروه های 10 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه‌های فرآیند و محتوای خانواده سامانی (2008) بودند. برنامه خودمتمایزسازی امامی‌ریزی و برون (1395) در 10جلسه زوج‌درمانی 90 دقیقه‌ای برای گروه آزمایش اجرا و تغییرات فرآیند و محتوای خانواده در مراحل پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری اندازه‌گیری و داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط با اندازه‌گیری‌ مکرر تحلیل شد. یافته‌ها:  نتایج نشان داد آموزش خودمتمایزسازی بر بهبود فرآیند خانواده (14/21=F، 01/0>P) و محتوای خانواده (32/23=F، 01/0>P) تاثیر معناداری داشته و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار مانده است و 4 زوج از ادامه طلاق منصرف شدند (01/0-=t، 01/0<P). نتیجه‌گیری: برنامه آموزش خودمتمایزسازی توانمندی زوج‌ها از طریق ایجاد تعادل بین عقل و احساسات و تمایز خویشتن از خانواده اصلی، بر کارکردهای فرآیند و محتوای خانواده تاثیر می‌گذارد. بنابراین از این روش روانی- آموزشی کارآمد می‌توان برای بهبود فرآیند و محتوای خانواده زوج های متقاضی طلاق توافقی و پیشگیری از طلاق استفاده کرد.
واژه‌های کلیدی: خودمتمایزسازی، فرآیند خانواده، محتوای خانواده، طلاق توافقی
منیره نسیمی، فروغ جعفری، شکوه نوابی نژاد،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری مهرورزی به خود در والدین با رابطه بین شیوه های فرزندپروری والدین و شادکامی فرزندان دوره اول متوسطه  شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 انجام شده است. روش : روش انجام پژوهش از نوع توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره متوسطه اول شهر تهران به همراه والد مادران آنها بود. . به منظور انجام پژوهش، 384 دانش آموز به همراه والد مادر آنها به روش خوشه ای مرحله ای  انتخاب شدند و با استفاده از 3 پرسشنامه های شادکامی آکسفورد، سبک فرزندپروری بامریند و مهرورزی به خود نف، مورد اندازه گیری قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش تحلیل مسیر و نرم افزار لیزرل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها :بررسی نتایج نشان داد که نقش میانجی سبک های فرزندپروری در رابطه بین مهرورزی به خود و شادکامی فرزندان تایید نشد (05/0<p) اما تاثیر مستقیم سه متغیر مهرورزی به خود، سبک فرزندپروری استبدادی و سبک فرزندپروری قاطع مورد تایید قرار گرفت (05/0>p). جهت تاثیر سبک استبدادی بر شادکامی منفی بود و جهت تاثیر مهرورزی به خود و سبک قاطع بر شادکامی مثبت بود. متغیرهای یادشده 49 درصد از واریانس نمرات در متغیر شادکامی را پیش بینی می کنند. نتیجه گیری:وجود ویژگی مهرورزی به خود در والدین و استفاده از سبک فرزندپروری مقتدرانه می تواند موجب شکل گیری رفتارهای مثبت در والدین شود به نحوی که شرایط زندگی خانوادگی برای فرزندان را مطلوب سازد و شادکامی در فرزندان را افزایش دهد
امیرصالح امین جعفری، پریسا نیلفروشان، محمدرضا عابدی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین انطباق­پذیری مسیر شغلی و اشتغال­پذیری با میانجی­گری متغیرهای خودکارآمدی کاریابی، ادراک پیچیدگی و آمادگی برای شانس در میان بیکاران ایرانی بود. روش: داده­ها در این پژوهش از طریق نمونه­گیری داوطلبانه و بر روی یک نمونه­ی 719 نفری از بیکاران ایرانی گردآوری شد. داده­ها با استفاده از تحلیل مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شد. جمع­آوری داده­ها از طریق مقیاس انطباق­پذیری مسیر شغلی، مقیاس خودکارآمدی کاریابی، شاخص­ ادراک پیچدگی، شاخص آمادگی برای شانس و مقیاس اشتغال­پذیری انجام شد. یافته­ها: نتایج  نشان داد ضریب تأثیر انطباق­پذیری مسیر شغلی بر خودکارآمدی کاریابی (001/0>p و 75/0= γادراک پیچیدگی (001/0>p و 64/0= γ) و آمادگی برای شانس (001/0>p و 88/0= γ) به لحاظ آماری معنادار است. علاوه­براین، ضریب تأثیرخودکارآمدی کاریابی (001/0>p و 39/0= β)، ادراک پیچیدگی (001/0>p و 17/0 = β) و آمادگی برای شانس (001/0>p و 6/0= β) براشتغال­پذیری بعنوان متغیر وابسته­ی درون­زا از نظر آماری معنادار است. همچنین انطباق­پذیری مسیر شغلی با اشتغال­پذیری به طور غیرمستقیم از طریق این متغیرها رابطه داشت. نتیجه­گیری:  به­طور کلی، با توجه به یافته این پژوهش مبتنی بر وجود رابطه غیر مستقیم بین انطباق‌پذیری مسیر شغلی و اشتغال‌پذیری، بایستی خاطر نشان کرد که برای افزایش اشتغال­پذیری نه تنها توجه به انطباق­پذیری ضروری است بلکه توجه به راهبردهای افزایش خودکارآمدی کاریابی، ادراک پیچیدگی مبتنی بر سیستم تفکر باز و نیز افزایش آمادگی برای شانس اهمیت دارد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research