جستجو در مقالات منتشر شده


21 نتیجه برای محمدی

امیر محمد شهسوارانی، هاجر شهرانی، کلثوم ستاری، مصطفی محمدی، مریم حکیمی کلخوران،
دوره 12، شماره 48 - ( 7-1392 )
چکیده

چکیده مقیاس افسردگی کودکان و نوجوانان ابزاری خودگزارش‏دهی است که به منظور تشخیص و ارزیابی میزان و شدت اختلال افسردگی عمده در کودکان و نوجوانان طراحی شده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی ویژگی‏های روانسنجی و ساخت عاملی مقیاس افسردگی کودکان و نوجوانان (CADS) (جان‏بزرگی، 1378) و نیز وضعیت افسردگی در دختران نوجوان بوده است به همین منظور تعداد 417 نفر دانش‏آموز دختر (14-19 سال) در شهر تهران در مناطق مختلف آموزشی فرم 13 ماده‏ای این آزمون را تکمیل کردند. در بررسی پایایی CADS که به سه روش پایایی درونی (آلفای کرونباخ و تصنیف)، همبستگی درونی و بازآزمایی انجام شد مشخص شد این مقیاس از پایای بالا و کاملاً مطلوبی برخوردار است. تحلیل عاملی اکتشافی به روش‏های مولفۀ اصلی، موازی و آزمون کمترین میانگین سهمی نشان دادند که این پرسشنامه تنها از یک عامل افسردگی تشکیل شده است. تحلیل عاملی تاییدی نیز نشانگر حضور تنها یک عامل در CADS است. بررسی وضعیت افسردگی در دختران نیز نشانگر سلامت کامل 9/32% آنها و حضور رگه‏های افسرده وار تا افسردگی شدید در1/67% از جامعۀ مورد بررسی است. با توجه به یافته‏های پژوهش به نظر می‏رسد که CADS ابزاری مطلوب برای سنجش و غربالگری افسردگی هم به صورت بالینی و هم به صورت پژوهشی چه به شکل انفرادی و چه به شکل گروهی است. همچنین با توجه به میزان بالای شیوع افسردگی در جمعیت دختران نوجوان به نظر می‏رسد ارائۀ مداخلات شناختی-رفتاری لازم برای مقابله و کاهش این اختلال ناتوان کننده و مزمن از اهمیت بالایی برخوردار باشد.


شهناز محمدی، تینا باباپور، فرشید علی‌پور،
دوره 13، شماره 49 - ( 1-1393 )
چکیده

دکتر ، ، چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی نقش پیش‌بین سبک‌های هویت و پنج عامل شخصیت در تعارضات زناشویی زوجین ۲۰ تا ۴۰ ساله بود. روش تحقیق توصیفی‌همبستگی بود، ۱۲۰ نفر (۶۰ مرد، ۶۰ زن) با نمونه‌گیری هدفمند و لحاظ کردن معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند، از پرسشنامه‌های هویت برزونسکی، شخصیتی نئو فرم کوتاه و تعارضات زناشویی براتی و ثنایی برای گردآوری اطلاعات استفاده گردید، برای تجزیه تحلیل داده‌ها نیز از شاخص‌های آمار توصیفی و استنباطی شامل رگرسیون گام‌به‌گام استفاده شد. نتایج نشان داد که از میان پنج عامل شخصیت، سازگاری، وظیفه‌شناسی و نوروز گرایی توانایی معناداری در پیش‌بینی تعارضات زناشویی داشتند، همچنین از میان سبک‌های هویت نیز سبک هویت اطلاعاتی توانایی معناداری برای پیش‌بینی تعارضات زناشویی داشت.از یافته‌های پژوهش می‌توان در برنامه‌های درمانی و پیش‌گیری برای کاهش تعارضات زناشویی بهره گرفت.


جمال سلیمی، سید جمال بارخدا، کویستان محمدیان شریف،
دوره 13، شماره 50 - ( 4-1393 )
چکیده

_ _ چکیده تاریخ دریافت: 3/5/92 _ تاریخ پذیرش: 5/12/93 پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین انگیزش تحصیلی و اهداف پیشرفت اجتماعی با تعلل‌ورزی تحصیلی دانش‏آموزان سال دوم متوسطه با روش همبستگی انجام شد.نمونه‏ ی پژوهش 275 (دانش‏آموز پسر و دختر) بود که به شیوه‏ ی نمونه‏گیری طبقه‏ای تصادفی، از دبیرستان‏های دوره‏ی متوسطه‏ ی شهرستان مریوان انتخاب شدند‏‏ و به سه پرسشنامه‏ی ادراکات انگیزیش تحصیلی، اهداف پیشرفت اجتماعی‏و تعلل‏ورزی تحصیلی پاسخ دادند.جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش‏های آماری رگرسیون گام به گام و مدل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که از بین مولفه‏های انگیزش تحصیلی مولفه‏ی تکلیف، رقابت، کسب پیوستگی وعلاقه اجتماعی و مولفه‏های اهداف پیشرفت اجتماعی (تبحر، عملکرد گرایی، عملکرد گریزی) می‏تواند تعلل‌ورزی تحصیلی را پیش بینی کند و یا روی آن تاثیر بگذارد. همچنین نتایج معادلات ساختاری نشان داد که انگیرش تحصیلی و اهداف پیشرفت اجتماعی می‌توانند تعلل‌ورزی تحصیلی را پیش بینی کنند و همچنین اهداف پیشرفت تحصیلی با انگیزش تحصیلی رابطه‏ی مستقیم و معناداری دارد. نتایج این پژوهش برای اداره آموزش و پرورش و همچنین مراکز آموزش عالی بویژه برای دبیران و معلمان قابل استفاده می‏باشد تا جهت رفع تعلل‏ورزی و ناکار‏آمدی تحصیلی دانش‏آموزان و دانشجویان و افزایش انگیزش تحصیلی در میان آنها گامی بردارند.


شهناز محمدی، مهرناز عضوخوبان، فریبا گودرزی،
دوره 13، شماره 50 - ( 4-1393 )
چکیده

_ _ چکیده تاریخ دریافت: 5/3/92 _ تاریخ پذیرش: 17/12/93 پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش مهارت‏های جنسی بر افزایش رضایت زناشویی زنان زیر 40 سال انجام شده‌است. جامعه آماری شامل زنان مراجعه‌کننده به کلینیک ها و مراکز خصوصی شهر کرج می‌باشد؛ که 36 نفر از آنها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب و در دو گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. بررسی تأثیرآموزش مهارت‌های جنسی بر افزایش رضایت زناشویی زنان زیر 40 سال فرضیه اصلی پژوهش حاضر بود. بدین منظور برای بررسی اثربخشی مهارت‌های جنسی، گروه آزمایشی طی 6 جلسه 90 دقیه‏ای تحت آموزش قرار گرفتند و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ به عنوان ابزار پژوهش در هر دو گروه در جلسه اول، جلسه آخر و 1 ماه پس از اتمام دوره آموزشی مورد استفاده قرار گرفت. در پایان اطلاعات بدست آمده با توجه به فرضیه‌های تحقیق و با روش تحلیل کواریانس یک راهه (انوا) و تحلیل کواریانس چند متغیری (مانوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد آموزش مهارت‏های جنسی موجب افزایش رضایت زناشویی زنان می‏گردد.


علی شیخ الاسلامی، حسین قمری ‏کیوی، مسعود مرادی، یسرا محمدی،
دوره 14، شماره 53 - ( 1-1394 )
چکیده

_ _ _ چکیده تاریخ دریافت: 7/8/93 _ تاریخ پذیرش: 22/1/94 هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گشتالت‏درمانی بر بهزیستی روان‌شناختی و کیفیت زندگی مادران دارای کودک کم‏توان‏ذهنی بود. روش پژوهش از نوع نیمه‏آزمایشی با طرح پیش‏آزمون-پس‏آزمون با گروه کنترل بود. جامعه‏‏ی آماری پژوهش را کلّیه‏ی مادران دارای کودک کم‌توان‌ذهنی مراکز تحت پوشش سازمان بهزیستی شهر اردبیل در 94-1393 تشکیل می‏دادند. برای انتخاب نمونه با توجه به محدودیت‌های موجود در عمل نمونه‌گیری، ابتدا از میان‌این مراکز یک مرکز بصورت در دسترس انتخاب شده و سپس از میان مادران کودکان‌این مرکز با روش نمونه‌گیری تصادفی ساده، 30 مادر انتخاب گردیده و در نهایت به صورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. شرکت‏کنندگان گروه آزمایش، گشتالت‏درمانی گروهی را طی 10 جلسه دریافت نمودند. برای جمع‏آوری داده‏ها از پرسشنامه‏ی بهزیستی روان‌شناختی ریف و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی استفاده شد. داده‏ها از طریق آزمون آماری کواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته‏ها نشان داد که فرضیه‏های پژوهش مبنی بر اثربخشی گشتالت‏درمانی گروهی بر بهزیستی روان‌شناختی و کیفیت زندگی مادران دارای کودک کم‏توان‏ذهنی مورد تأیید قرار گرفته است و مادران گروه آزمایش نسبت به مادران گروه کنترل در پس‏آزمون به طور معناداری، بهزیستی روان‌شناختی و کیفیت زندگی بیشتری داشتند. بنابراین، می‏توان نتیجه گرفت که گشتالت‏درمانی گروهی در افزایش بهزیستی روان‌شناختی و کیفیت زندگی مادران دارای کودک کم‏توان‏ذهنی تأثیر معناداری دارد.


محمود نجفی، مهسا بیطرف، محمد علی محمدی فر، الهه زارعی مته کلائی،
دوره 14، شماره 55 - ( 7-1394 )
چکیده

چکیده

هدف : پژوهش حاضر با هدف مقایسه‌ی الگوی بالینی شخصیت ضد اجتماعی و مرزی در زنان متقاضی طلاق و زنان عادی انجام شد. روش: این پژوهش از نوع علی – مقایسه‌ای از نوع توصیفی است. نمونه‌ این پژوهش شامل 100 نفر (50 زن متقاضی طلاق مراجعه کننده به واحد مشاوره دادگستری شهرستان سمنان و 50 زن ساکن در سمنان که هیچ گاه دادخواست طلاق ارائه نداده بودند) بوده است که با توجه به ملاک­های ورود به این پژوهش بر اساس نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. این دو گروه از لحاظ متغیرهای سن، وضعیت اجتماعی – اقتصادی، محل سکونت و تعداد سالهای زندگی مشترک با یکدیگر همتا شدند. در این پژوهش از آزمون بالینی چند محوری میلون و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ ( به منظور تعیین گروه عادی) استفاده شد. یافته­ها: نتایج نشان داد که زنان گروه متقاضی طلاق در مقایسه با گروه زنان عادی به طور معناداری دارای میانگین نمرات بیشتری در الگوی بالینی شخصیت ضد اجتماعی و مرزی بوده­اند. نتیجه­گیری: با توجه به یافته­های پژوهش در نظر گرفتن نشانه­های شخصیت مرزی و ضد اجتماعی در برنامه­های پیشگیری از طلاق ضروری به نظر می­رسد.


خانم نسیم سجادی، دکتر محسن گل محمدیان، دکتر محسن حجت خواه،
دوره 15، شماره 58 - ( 4-1395 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر سازگاری تحصیلی دانش­ آموزان دختر بود. روش:  این پژوهش به شیوه ی نیمه ­آزمایشی با طرح پیش­ آزمون و پس ­آزمون با گروه گواه اجرا شد. جامعه­ ی آماری پژوهش را کلیه ­ی دانش­ آموزان دختر دوره­ ی متوسطه­ ی دوم شهر کرمانشاه در سال 95-94  تشکیل می­ دادند که از میان آن­ها با استفاده از روش نمونه ­گیری خوشه­ ای چند مرحله ­ای 30 نفر از دانش­ آموزان دختر مقطع اول متوسطه انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. دانش ­آموزان گروه آزمایش 8 جلسه طرحواره درمانی دریافت کردند. برای جمع ­آوری داده­ ها از پرسشنامه ­ی سازگاری تحصیلی زیرمقیاس پرسشنامه­ ی شخصیتی کالیفرنیا تراپ، کلارک و تایگز، استفاده شد. داده­ ها با روش آماری کوواریانس تک­ متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ­ها: یافته­ ها نشان داد که فرضیه­ ی پژوهش مبنی بر تأثیر طرحواره درمانی بر سازگاری تحصیلی مورد تایید قرار گرفته است و دختران گروه آزمایش نسبت به دختران گروه گواه در پس ­آزمون به طور معناداری، سازگاری تحصیلی بیشتری داشتند. نتیجه­ گیری: بنابراین، می­ توان نتیجه گرفت که رویکرد طرحواره درمانی در افزایش سازگاری تحصیلی تأثیر معناداری دارد.  


محسن محمدی، حسین سلیمی، احمد برجعلی،
دوره 16، شماره 61 - ( 1-1396 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف شناسایی و مقایسه عوامل موثر در ورود موفق و ناموفق به مرحله نوجوانی چرخه زندگی در خانواده ها انجام گرفت.

روش: مطالعه حاضر با استفاده از روش کیفی صورت گرفته و داده های به دست با روش نظریه زمینه ای  مورد تحلیل قرار گرفت. جامعه پژوهش کلیه خانواده های با نوجوان موفق و خانواده های با نوجوانان ناموفق در شهر تهران بودند و نمونه پژوهش شامل 10 خانواده با نوجوان موفق و 12 خانواده با نوجوانان ناموفق بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد و با ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته به جمع آوری داده ها پرداخته شد.

یافته ها: نتایج به دست آمده نشانگر آن است که عوامل حفاظت کننده موثر بر  انتقال موفق و ناموفق در سه حیطه خانواده، والدینی و اجتماعی تعریف می شوند. عوامل حفاظتی والدین موفق و ناموفق در حیطه خانواده تفاوت های اساسی با یکدیگر دارند. یافته ها نشان می دهد که شیوه های ارتباط در خانواده، شیوه های مدیریت در خانواده، ساختار خانواده و وضعیت اقتصادی خانواده در والدین موفق و ناموفق  متفاوت بود. یافته های مربوط به عوامل والدین موفق و ناموفق در حیطه والدینی نشان می دهد که نگرش به تربیت، نگرش والدین به موفقیت، رفتار والدین به موفقیت و آسیب پذیری والدگری در والدین موفق و ناموفق متفاوت بود. همچنین عوامل حفاظتی والدین موفق و ناموفق در حیطه اجتماعی نیز تفاوت های اساسی با یکدیگر دارند. یافته ها نشان می دهد که والدین موفق در مؤلفه های مدیریت ارتباطات اجتماعی و رفتار والدین در ارتباط با موفقیت در اجتماع با والدین ناموفق تفاوت اساسی داشتند.

نتیجه گیری: در نهایت نتایج نشان داد به منظور انتقال موفق از مرحله نوجوانی چرخه زندگی خانوداگی سه محور شرایط محیط اجتماعی ، آموزش به والدین و نوجوان و هم چنین تقویت منابع حفاظتی خانواده اثرگذار هستند.


یوسف رنجبرسودجانی، کبیر شریفی، خانم سرور السادات سیاح، زهره ملک محمدی گله،
دوره 16، شماره 62 - ( 4-1396 )
چکیده

هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روان­درمانی پویشی کوتاه‌مدت فشرده (ISDTP) بر اصلاح باورهای غیرمنطقی و کاهش اجتناب‌شناختی افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی بود. روش: این پژوهش به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون – پس‌آزمون با گروه کنترل انجام شد. از بین کلیه افرادی که در سال 1394 به مراکز مشاوره و مددکاری شهر شهرکرد مراجعه کرده بودند، 32 نفر به‌صورت نمونه‌گیری داوطلبانه‌ی مبتنی بر هدف و از طریق مصاحبه انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. از پرسشنامه‌های وسواس فکری – عملی ییل براون (T- Bocs آزمون عقاید غیرمنطقی جونز (IBT) و اجتناب‌شناختی سکستون و داگاس (CAQ) در پیش‌آزمون و پس‌آزمون برای جمع‌آوری اطلاعات استفاده و داده‌ها توسط شاخص‌های توصیفی و آزمون تحلیل کوواریانس تجزیه‌وتحلیل شد. مداخله روان­درمانی پویشی کوتاه‌مدت فشرده بر روی گروه آزمایش به‌صورت گروهی، هفته‌ای دو بار در 20 جلسه 60 دقیقه‌ای اجرا شد، اما گروه کنترل هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. یافته‌ها: نتایج تحلیل کوواریانس بر روی نمرات پیش از درمان، درمان و پیگیری نشان داد که پس از تعدیل نمرات پیش‌آزمون بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای باورهای غیرمنطقی (01/0P<) و اجتناب‌شناختی (05/0P<)، تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه‌گیری: با استناد به یافته‌های به دست آمده از پژوهش حاضر، می‌توان نتیجه گرفت که روان­درمانی پویشی کوتاه‌مدت فشرده یک روش مناسب برای اصلاح باورهای غیرمنطقی و کاهش اجتناب‌شناختی افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی می‌باشد.


مهدی قزلسفلو، رضوان السادات جزایری، فاطمه بهرامی، رحمت الله محمدی،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده

چکیده:

هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل مؤثر بر تعهد زناشویی از نظر زوجین ایرانی بود. روش:  این پژوهش به شیوه کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوا انجام پذیرفت.  براساس روش نمونه گیری هدفمند و معیار اشباع نظری، تعداد 10 زوج در این مطالعه شرکت کردند. برای گردآوری اطلاعات از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق استفاده شد. یافته ها: بعد از تحلیل محتوای داده ها، سه مقوله اصلی شایستگی زوجی، شایستگی فردی و عوامل زمینه ای شناسایی شدند. شایستگی زوجی دارای 12 مقوله فرعی بود که عبارتند از: دلگرمی و اطمینان بخشی، اصالت، مدیریت تعارض ها، نگرش شوخ طبعانه، هماهنگی و مشورت، شفافیت نقش ها، شبکه اجتماعی، پشتیبانی و همراهی، صداقت، متصور شدن آینده ای برای رابطه، تلاش برای برقراری ارتباط و ارائه یادآوری های ملموس؛ و شایستگی فردی دارای 4 مقوله فرعی: الگوگیری از خانواده اصلی، تجارب خانواده اصلی، اعتقادات و ارزشهای مذهبی و معنوی، نگرش مثبت به ازدواج؛ و عوامل زمینه ای شامل یک مقوله فرعی با عنوان ویژگی های جمعیت شناختی بود. نتیجه گیری: افزایش تعهد زناشویی و پایداری ازدواج، مستلزم بدست آوردن و داشتن مهارت ها در هر سه حوزه است، و با توجه به نقش هر حوزه می توان با ساخت بسته آموزشی مبتنی بر این عوامل باعث بهبود تعهد زناشویی گردید


رضا خجسته مهر، رزگار محمدی، منصور سودانی، ذبیح الله عباسپور،
دوره 17، شماره 65 - ( 1-1397 )
چکیده

هدف : فداکاری مؤلفه‌ای مهم برای پایداری و ارتقائ کیفیت روابط زناشویی است. ازاین‌رو، هدف پژوهش حاضر بررسی تجربۀ زیستۀ پدیدۀ فداکاری در زندگی زناشویی و مشخص کردن ساختار نهایی آن در شرکت‌کنندگان پژوهش است.
 روش: پژوهش حاضر یک مطالعۀ کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی روان­شناسانه است که در آن 10 شرکت‌کننده (5 مرد و 5 زن) به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از روش مصاحبۀ عمیق استفاده شد و این روند تا مرحلۀ اشباع داده­ها ادامه داشت.
 یافته‌ها: تحلیل داده‌ها، 12 جزء تشکیل‌دهنده فداکاری را در بافت زندگی زناشویی نشان داد که عبارت­اند از: 1- داشتن حس عشق و علاقه به همسر و درک شدن در زندگی زناشویی؛ 2- داشتن حس انسانیت، وجدان و رشد شخصی؛ 3- مؤثر دانستن عقاید مذهبی، دینی و معنوی در رفتارهای فداکارانه؛ 4- حس لزوم متقابل بودن رفتارهای فداکارانه؛ 5- ادراک فداکاری یک‌طرفه و آسیب‌زا؛ 6-اعتقاد به همبسته‌های رفتار فداکارانه نظیر گذشت، صبر و تحمل سختی‌ها؛ 7- لزوم ادراک رفتار فداکارانه همسر به‌صورت مورد قدردانی قرار گرفتن؛ 8- معنای فداکاری به‌عنوان عدم خودخواهی و گذشتن از خود برای دیگری؛ 9- داشتن یک نگرش بلندمدت و متعهدانه به زندگی زناشویی؛ 10- فداکاری به خاطر عوامل بیرون از سیستم زن‌وشوهری مانند داشتن فرزندان و جامعه؛ 11- الگو گیری از خانواده مبدأ؛ و 12- ادراک تفاوت‌های جنسیتی در تجربه رفتار فداکارانه.
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه دستاوردهای فراوانی برای مراکز مشاوره و متخصصان زوج‌درمانی در بردارد. فهم ساختار پدیدۀ فداکاری در زندگی زناشویی، آن‌گونه که در این مطالعه آمده است، می­تواند به زوج هاکمک کند تا از ناخشنودی در زندگی زناشویی جلوگیری نموده و کیفیت و رضایت زناشویی خود را بهبود بخشند.
 


فهیمه نامدارپور، مریم فاتحی زاده، فاطمه بهرامی، رحمت الله محمدی فشارکی،
دوره 17، شماره 67 - ( 7-1397 )
چکیده

هدف: نشخوار فکری عامل پیش بینی قوی برای افسردگی است. افسردگی نیز می‌تواند به رابطه زوجی آسیب وارد نماید. لذا این پژوهش با هدف بررسی پیامدهای نشخوار فکری در زنان دارای تعارضات زناشویی انجام شد.  روش: این پژوهش به شیوه کیفی با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد. روش نمونه گیری هدفمند و تا حد اشباع بوده و داده‌ها از 15 زن متأهل که دارای تعارضات زناشویی بودند به دست آمده است. برای جمع آوری داده‌ها از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده گردید. یافته‌ها: پس از تحلیل محتوای داده ها، شش مقوله اصلی حاصل گردید که عبارتند از: علائم افسردگی(درد‌های جسمانی، کاهش انرژی، کاهش خلق، کاهش میل به زندگی، مشکل خواب،کاهش انگیزه وکاهش تمایل جنسی)، هیجان‌های منفی (خشم، غم، تنفر، حس انتقام،کینه و اضطراب)، تکانشگری (پرخاشگری و نداشتن کنترل بر رفتار)، کاهش کار آمدی (پرخاشگری با فرزندان، کاهش ارتباط با فرزندان و انجام ندادن کارهای منزل) و گیر افتادن در چرخه‌های ارتباطی منفی (جرو بحث کردن، انتقادگری و اجتناب از همسر)، اجتناب از دیگران(کاهش ارتباط با دیگران وگوشه‌گیری). نتیجه‌گیری: هنگامی که تعارض حل نشود، فرایند نشخوار فکری در زنان فعال شده وکاهش کارآمدی در روابط فردی وزوجی و افسردگی از پیامدهای آن است. افسردگی منجر به افزایش نشخوار فکری و افزایش تعارضات زناشویی را در پی خواهد داشت.
هدف: نشخوار فکری عامل پیش بینی قوی برای افسردگی است. افسردگی نیز می‌تواند به رابطه زوجی آسیب وارد نماید. لذا این پژوهش با هدف بررسی پیامدهای نشخوار فکری در زنان دارای تعارضات زناشویی انجام شد.  روش: این پژوهش به شیوه کیفی با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد. روش نمونه گیری هدفمند و تا حد اشباع بوده و داده‌ها از 15 زن متأهل که دارای تعارضات زناشویی بودند به دست آمده است. برای جمع آوری داده‌ها از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده گردید. یافته‌ها: پس از تحلیل محتوای داده ها، شش مقوله اصلی حاصل گردید که عبارتند از: علائم افسردگی(درد‌های جسمانی، کاهش انرژی، کاهش خلق، کاهش میل به زندگی، مشکل خواب،کاهش انگیزه وکاهش تمایل جنسی)، هیجان‌های منفی (خشم، غم، تنفر، حس انتقام،کینه و اضطراب)، تکانشگری (پرخاشگری و نداشتن کنترل بر رفتار)، کاهش کار آمدی (پرخاشگری با فرزندان، کاهش ارتباط با فرزندان و انجام ندادن کارهای منزل) و گیر افتادن در چرخه‌های ارتباطی منفی (جرو بحث کردن، انتقادگری و اجتناب از همسر)، اجتناب از دیگران(کاهش ارتباط با دیگران وگوشه‌گیری). نتیجه‌گیری: هنگامی که تعارض حل نشود، فرایند نشخوار فکری در زنان فعال شده وکاهش کارآمدی در روابط فردی وزوجی و افسردگی از پیامدهای آن است. افسردگی منجر به افزایش نشخوار فکری و افزایش تعارضات زناشویی را در پی خواهد داشت.
 
آقای موسی چوپانی، آقای محمدمهدی سهرابی فرد، آقای فاروق محمدی، خانم نوشین اسمعیلی، خانم آذر صمدی فرد،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی کیفی علل و عوامل بازدارنده از خیانت زناشویی از دیدگاه مردان بی‌وفا بود. روش: این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام مردان بی‌وفا شهر شاهیندژ در سال 1395 بود که پس از شناسایی تعداد زیادی از آن‌ها توسط پژوهشگران، از میان آن‌ها با استفاده از شیوه‌ی نمونه‌گیری هدفمند تعداد 12 مرد برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند و موردِ مصاحبه قرار‌گرفتند. همه مصاحبه‌ها ضبط و سپس خط‌به‌خط دست‌نویس شد و در نهایت با استفاده از روشِ تحلیلِ تفسیری دیکلمان، آلن و تانر (1989) تحلیل شد. یافته‌ها: تحلیل داده‌های حاصل از مصاحبه منجر به شناسایی51 کد‌اولیه، 9 زیرمضمون و 3 مضمون اصلی در زمینه‌ی عللِ خیانت زناشویی (1. علل درون‌فردی: تنوع‌طلبی جنسی، عدم‌پای‌بندی مذهبی، کسب اعتماد‌به‌نفس، انتقام. 2. علل بین‌فردی: نارضایتی جنسی، نارضایتی عاطفی و عدم‌تعهد. 3. علل محیطی: مهیابودن شرایط خیانت و اختلال در همسرگزینی) و 23 کد اولیه، 5 زیرمضمون و 3 مضمونِ اصلی در زمینه عوامل بازدارنده از خیانت زناشویی (1. بازدارنده‌های بین‌فردی: ارضای عاطفی و ارضای جنسی. 2. بازدارنده‌های محیطی: رفع تحریک‌کننده‌های محیطی و رهایی از اجبار انتخابی. 3. بازدارنده‌های درون‌فردی: پای‌بندی مذهبی) در مردان بی‌وفا شد. نتیجه‌گیری: پژوهشگران و برنامه‌ریزان حوزه ازدواج و خانواده می‌توانند از طریق رفع علل گرایش زوج‌ها به روابط فرازناشویی و تقویت عوامل بازدارنده در آن‌ها و محیط کارکردی‌شان، تا حد زیادی احتمال گرایش این افراد را به روابط فرازناشویی کاهش داده و زمینه ثبات سیستم زوجی و نهاد خانواده را فراهم کنند.
علی شیخ الاسلامی، نسیم محمدی،
دوره 18، شماره 70 - ( 4-1398 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر باهدف تعیین تاثیر آموزش خود-دلسوزی شناختی بر سلامت روان (جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی، افسردگی) زنان سرپرست خانوار انجام گرفت. روش: روش پژوهش به شیوه‌ی نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه‌ی‌ آماری پژوهش را کلّیه‌ی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر رشت در نیمه دوّم سال 1394 تشکیل ‌می‌دادند که از میان آن‌ها با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس، 30 نفر انتخاب و به‌طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. شرکت‌کنندگان گروه آزمایش، 8 جلسه برنامه‌ی خود-دلسوزی شناختی دریافت نمودند. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه‌ی سلامت عمومی (GHQ) استفاده شد. داده­ها با روش آماری کواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که فرضیه‏های پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش خود-دلسوزی شناختی بر ابعاد سلامت روان (جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی، افسردگی) زنان سرپرست خانوار مورد تائید قرار گرفته است و زنان سرپرست خانوار گروه آزمایش نسبت به زنان سرپرست خانوار گروه کنترل در پس‌آزمون به‌طور معناداری، جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی و افسردگی کمتری داشتند. نتیجه‌گیری: به طور کلّی، یافته‌های پژوهش بیانگر آن است که آموزش خود-دلسوزی شناختی می‌تواند بر افزایش سلامت روان زنان سرپرست خانوار اثربخش باشد.


خانم فرزانه حسینی، دکتر محمود نجفی، دکتر محمدعلی محمدی فر،
دوره 18، شماره 72 - ( 12-1398 )
چکیده

هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین پنج صفت بزرگ شخصیت با نشانه‌های افسردگی و نقش میانجی گر عزت نفس و خودکارآمدی در دانشجویان بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. به منظور انتخاب نمونه 400 نفر از دانشجویان مشغول به تحصیل دانشگاه آزاد و دولتی شهرستان گنبدکاووس به روش تصادفی خوشه‌ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه‌های افسردگی، پنج عاملی شخصیت، عزت نفس و خودکارآمدی بود. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر استفاده شد. یافته‌ها: نتایج حاکی از آن بود که روان آزردگی به عنوان قوی ترین پیش بین افسردگی، اثر مثبت معناداری بر آن داشت. درحالی که برونگرایی، توافق گرایی، عزت نفس، خودکارآمدی اثر منفی معناداری بر افسردگی داشتند. هم‌چنین نتایج تحلیل مسیر حاکی از این بوده که متغیرهای عزت نفس و خودکارآمدی به طور همزمان در پیش‌بینی افسردگی براساس  صفات شخصیت  (برون گرایی، توافق گرایی و روان آزردگی) نقش واسطه را ایفا می‌کنند.نتیجه‌گیری: باتوجه به نتایج پژوهش و نقش واسطه‌ای عزت نفس و خودکارآمدی در ارتباط صفات شخصیت و افسردگی، برنامه‌ریزی جهت ارتقای سطح عزت نفس و خودکارآمدی می‌تواند نقش مهمی در کاهش افسردگی به واسطه تقویت صفات شخصیتی برون گرایی و توافق گرایی و کاهش روان آزردگی داشته باشد.
 
مریم جلیلیان، محمدسجاد صیدی، آقا محسن گل محمدیان،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده

هدف: با توجه به زلزله‌خیز بودن ایران و همچنین ‌با توجه به اهمیت و ضرورت نقش مدارس در زندگی دانش‌آموزان بخصوص در شرایط بحران، پژوهش حاضر با هدف شناسایی شاخص‌های مدرسه کارآمد پس از زلزله سرپل‌ذهاب در سال1396 صورت گرفت.
روش: این پژوهش با روش کیفی و با رویکرد پدیدارشناختی صورت گرفت. به همین منظور، 15نفر از متخصصان آموزش و پرورش (شامل مدیران، معلمان و مشاوران و...) به روش نمونه‌گیری هدفمند از نوع بارز، انتخاب شدند. داده‌ها از طریق مصاحبه عمیق جمع‌آوری گردید و برای تحلیل داده‌ها از کدگذاری به روش کولایزی استفاده شد.
یافته‌ها: پس از مستندسازی مصاحبه‌ها تعداد290 کد خالص، 12 زیر شاخص و درنهایت چهار شاخص اصلی شامل «دانش‌آموزان»، « معلم و کادر مدرسه»، «ساختار و امکانات مدرسه» و «محیط و خانواده» استخراج شدند. شاخص مربوط به دانش‌آموزان شامل زیرشاخص‌های انطباقی-کارکردی، روانی، تحصیلی؛ شاخص مربوط به معلم و کادر مدرسه شامل زیرشاخص‌های آموزشی، شخصی وامدادی؛ شاخص ساختار و امکانات مدرسه شامل زیرشاخص های؛ تجهیزات، برنامه‌ریزی، وظایف هماهنگی؛ و درنهایت شاخص محیط و خانواده شامل زیرشاخص‌های؛ مالی، روانی و فیزیکی _ ساختاری است.
نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این پژوهش می‌تواند محتوایی کامل از اقدامات پیشگیرانه را در رابطه با بحران زلزله به آموزش و پرورش ارائه دهد تا آن سازمان بتواند پروتکلهایی را برای مواقع بحران تهیه و به مدارس کشور ارائه دهد. مدارس با رعایت توصیه‌های حاصل از نتایج این پژوهش می‌توانند با حفظ کارآمدی خود به گذر موفقیت‌آمیز از بحران زلزله کمک کنند و تبعات آن را کاهش دهند.
عبدالباسط محمودپور، ثنا دهقانپور، سحر ایجادی، شهلا محمدی،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت، بر تحمل پریشانی و احساس گناه مادران دارای کودکان معلول جسمی حرکتی بود. روش: این مطالعه از نظر روش‌شناختی جز طرح‌های نیمه تجربی از نوع پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مادران دارای کودک معلول جسمی حرکتی بودند که فرزندانشان در مدارس استثنایی شهرستان سقز در سال تحصیلی 98-97 به تحصیل اشتغال داشتند. به این منظور، 24 نفر از مادران دارای کودک معلول جسمی حرکتی با روش نمونه‌گیری در دسترس از بین مدارس استثنایی انتخاب و با روش تصادفی به گروه‌های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 12 نفر). مداخله درمانی به مدت 10 جلسه 75 دقیقه‌ای بر روی گروه آزمایش انجام گرفت و به گروه کنترل هیچ آموزشی ارائه نشد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس تحمل پریشانی (DTS) و آزمون عاطفه خودآگاه (TOSCA-2) بود که در مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون تکمیل شد. داده‌ها با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته‌ها: نتایج نشان‌دهنده وجود تفاوت معنادار در گروه آزمایش و گواه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون بود (05/ p<). بر اساس این یافتهها درمان متمرکز بر شفقت بر کاهش احساس گناه و افزایش تحمل پریشانی مادران دارای کودک معلول جسمی-حرکتی اثرگذار است. نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش نشان داد که برنامه شفقت به خود از طریق فراهم کردن تجربیات مثبت، افزایش سازگاری با شرایط تنش‌زا و ابراز همدلی و هم‌دردی می‌تواند تحمل پریشانی را در افراد افزایش داده و سطح احساس گناه مادران دارای فرزند معلول را کاهش دهد.
سمیه محمدی تیله نویی، محمدعلی رحمانی، شهره قربان شیرودی،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده

هدف: بروز اختلافات زناشویی، مولفه‌های روان‌شناختی و هیجانی را با آسیب جدی مواجه می‌سازد، پژوهش حاضر به‌منظور تعیین اثربخشی زوج‌درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرح‌واره‌درمانی بر انعطاف‌پذیری‌شناختی و تنظیم‌شناختی‌ هیجان در زوجین متقاضی طلاق انجام شد. روش‌: شبه‌آزمایشی با طرح (پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق ارجاع شده از دادگستری شهرستان بهشهر به مراکز مشاوره طرف قرارداد طرح کاهش طلاق در 6 ماهه دوم سال 1398 بود. در این کارآزمایی بالینی 32 نفر (16 زوج متقاضی طلاق) با روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه 16 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش پروتکل زوج‌درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرح‌واره‌درمانی (لیو و مک‌کی، 2012) را در 14 جلسه 90 دقیقه‌ای به‌صورت گروهی تحت آموزش قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامه‌های انعطاف‌پذیریشناختی دنیس و وندروال (۲۰۱۰) و تنظیم‌شناختی ‌هیجان گارنفسکی و همکاران (2001) بود. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد زوج‌درمانی تلفیقی مبتنی‌ بر پذیرش و تعهد و طرح‌واره‌درمانی بر بهبود انعطاف‌پذیری‌شناختی و تنظیم‌شناختی‌هیجان در زوجین متقاضی طلاق در مرحله پس‌آزمون موثر است (05/0< P). همچنین زوج‌درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره‌درمانی بر بهبود مولفه‌های اجتناب از تجارب هیجانی، کنترل بر روی زندگی، راهبرد سازش‌یافته و راهبرد سازش نایافته زوجین متقاضی طلاق موثر است05/0< P).  نتیجه‌گیری: با توجه به یافتههای این پژوهش می‌توان از طریق زوج‌درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرح‌واره‌درمانی به شیوه گروهی به افزایش انعطاف‌پذیری‌شناختی و تنظیم‌شناختی‌هیجان در زوجین متقاضی طلاق کمک نمود.


زهرا رستم آبادی، محمدسجاد صیدی، محسن گلمحمدیان،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر واکاوی باورهای معلمان در مورد کلاس مطلوب است. باورهای معلمان درباره یک کلاس مطلوب و ایده آل از این حیث حائز اهمیت است که این باورها انتظارات، کنش ها و رفتارهای معلمان را در کلاس درس شکل می دهند و بر آموزش بهتر و متناسب با نیازهای دانش آموزان تاثیر می گذارند.روش: روش مطالعه کیفی و از نوع پدیدارشناختی بوده و داده ها به روش کولایزی مورد تحلیل قرار گرفتند.جامعه این پژوهش را کلیه معلمان مقاطع متوسطه اول و دوم شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 98-97 تشکیل می دادند که از این بین تعداد 15 نفر به روش نمونه گیری هدفمند برای انجام مصاحبه عمیق انتخاب شدند. مصاحبه ها پس از ضبط صدا، مستند سازی شده و به روش اپوخه گذاری کدگذاری شدند.یافته ها: پس از تحلیل داده ها 3 مقوله اصلی به دست آمد. مقوله باورهای معطوف به رفتار که شامل زیر مقوله های تربیت چند بعدی، کنترل، مرز، عدم تبعیض-عدالت و شخصیت می باشد. مقوله باورهای معطوف به رابطه شامل همدلی و پذیرش، شناخت دنیای روانشناختی، خودافشایی معلم، رابطه با همسالان، انگیزش و علاقه، حمایت، احترام و اعتماد، مشاوره و مشورت، ارتباط معلم با والدین، الگو سازی، تغییر و پرورش ویژگی های شخصیتی و خانواده بود. همچنین باورهای معطوف به تدریس زیر مقوله های دانش، توجه به تفاوت های فردی، شیوه آموزش(انتقال مفاهیم)، فن آوری آموزشی، ظاهر معلم، ساختار فیزیکی کلاس، زمان، یادگیری، سطح آموزشی، محدودیت ها، سن معلم، تجربه معلم، نقش آموزش و پرورش، آمادگی دانش آموزان و هوش را شامل می شود.نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت باورهای معلمان درمورد کلاس مطلوب گستره وسیعی داردکه تنها به رفتار معلم و یا دانش آموز محدود نمی شود و عوامل دیگری چون خانواده، ارتباط معلم با والدین، ساختار فیزیکی کلاس و شیوه آموزش نیز در این مهم تاثیر دارد.

جعفر ثمری صفا، اقبال زارعی، سمانه نجارپوریان، کوروش محمدی،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده

 هدف: ازدواج مجدد شانس دوباره­ای است که افرادی که همسرشان را از دست داده اند، جهت تجربه دوباره زندگی مشترک برای خود فراهم می­نمایند. پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی بومی ازدواج مجدد رضایتمند انجام شد. روش: این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از رویکرد نظریه زمینه‌ای در سال 1399 انجام شد. بدین منظور 21 زوج ساکن شهر تهران که بیش از 3 سال از ازدواج مجدد آنهال می‌گذشت به شیوه هدفمند و با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند. داده­ها جمع­آوری، پیاده سازی و سپس به شیوه سیستماتیک کدگذاری شد. یافته ها: مفاهیم استخراج شده در 124 کد اولیه و 27 کدمحوری طبقه­بندی شد که مقوله های شناخت و بینش بیشتر در زندگی مجدد، کفویت در همسرگزینی، برداشت منطقی در ازدواج مجدد، مدیریت چالش پذیرش همسرجدید توسط فرزند و بالعکس، توجه به اشتراکات و افتراقات معیارهای ازدواج، حمایت اجتماعی، حمایت خانواده و دوستان، نقش مشاوره و بزرگان پیش از ازدواج، کیفیت ارتباط با همسر و خانواده همسر سابق، مهارت ارتباط موثر، توجه به دغدغه و خواسته های همسر، خودافشایی مناسب در زمان انتخاب، تلاش  برای آگاهی عمیق از یکدیگر پیش از ازدواج، آگاهی از معیارهای همسرگزینی، خودآگاهی، راهبردهای مقابله ای کارآمد فردی، زوجی و خانوادگی از جمله کدخای مجوری بودند و درنهایت هم مقوله مرکزی باعنوان «شناخت وحمایت چندسطحی» انتخاب گردید. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر بیانگر آن بود که ایجاد یک ازدواج مجددرضایتمند در گرو انتخاب آگاهانه وشناخت عمیق از یکدیگر و صداقت و شفاف‌سازی درمورد موضوعات زندگی سابق و رابطه زوجی فعلّی و درنهایت تلاش دوسویه در جهت ایجاد زندگی پایدار است. متخصصان می‌توانند با بهره گیری از مقوله ها و مفاهیم مسنخرج از این الگو در افزایش رضایتمندی و دوام ازدواج های مجدد و پیشگیری از طلاق و آسیب­های ناشی ازآن، به خانواده ها و جامعه کمک نمایند.



صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research