جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای قمری

حسین قمری، ثمینه دستانی، سمیه قدیمی،
دوره 13، شماره 50 - ( 4-1393 )
چکیده

_ _ چکیده تاریخ دریافت: 25/7/92 _ تاریخ پذیرش: 14/2/93 هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی درمان شناختی - رفتاری بر کاهش میزان افسردگی و نشخوار فکری در زنان مبتلا به سندرم خستگی مزمن بود. روش پژوهش در این تحقیق شبه آزمایشی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنانی بودند که در نیمه دوم سال ١٣٩٠ به مراکز بالینی و درمانی شهرستان تبریز مراجعه کرده اند و از نشانگان خستگی مزمن رنج می‌بردند. حجم نمونه در پژوهش حاضر 30 بیمار زن مراجعه کننده به مراکز بالینی و درمانی شهر تبریز در سال ١٣٩۰ بود که به صورت در دسترس در دو گروه مقایسه‌ای قرار داده شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس خستگی چالدر، پرسشنامه افسردگی بک و مقیاس پاسخهای نشخواری بود. روش مورد استفاده برای تحلیل داده‌ها، تحلیل واریانس چند متغیره بود. از پرسشنامه خستگی چالدر برای شناسایی افراد مبتلا به سندرم خستگی مزمن استفاده شد. نتایج به دست آمده از پرسشنامه افسردگی بک نشانگر تأثیر معنی دار درمان شناختی - رفتاری بر کاهش افسردگی در زنان مبتلا به سندرم خستگی مزمن است و نیز اثر بخشی درمان شناختی - رفتاری بر کاهش نشخوار فکری با توجه به نتایج به دست آمده از مقیاس پاسخ‌های نشخواری معنی داراست. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می‌دهد که درمان شناختی - رفتاری بر کاهش میزان افسردگی و نشخوار فکری درزنان مبتلا به نشانگان خستگی مزمن تأثیر دارد و همچنین تاثیر درمان شناختی – رفتاری بر کاهش نشخوار فکری نسبت به کاهش افسردگی در این بیماران تا حدودی بیشتر است. از نتایج حاصل می‌توان چنین استنباط کرد که درمان شناختی-رفتاری از طریق تغییر تفسیر افراد از موقعیتها و تغییر توجه بیماران مبتلا به خستگی مزمن بر کاهش افسردگی و نشخوارفکری موثر است و افسردگی به علت نقش سایر عوامل کمتر از نشخوار فکری بهبود می‌یابد.


علی شیخ الاسلامی، حسین قمری ‏کیوی، مسعود مرادی، یسرا محمدی،
دوره 14، شماره 53 - ( 1-1394 )
چکیده

_ _ _ چکیده تاریخ دریافت: 7/8/93 _ تاریخ پذیرش: 22/1/94 هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گشتالت‏درمانی بر بهزیستی روان‌شناختی و کیفیت زندگی مادران دارای کودک کم‏توان‏ذهنی بود. روش پژوهش از نوع نیمه‏آزمایشی با طرح پیش‏آزمون-پس‏آزمون با گروه کنترل بود. جامعه‏‏ی آماری پژوهش را کلّیه‏ی مادران دارای کودک کم‌توان‌ذهنی مراکز تحت پوشش سازمان بهزیستی شهر اردبیل در 94-1393 تشکیل می‏دادند. برای انتخاب نمونه با توجه به محدودیت‌های موجود در عمل نمونه‌گیری، ابتدا از میان‌این مراکز یک مرکز بصورت در دسترس انتخاب شده و سپس از میان مادران کودکان‌این مرکز با روش نمونه‌گیری تصادفی ساده، 30 مادر انتخاب گردیده و در نهایت به صورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. شرکت‏کنندگان گروه آزمایش، گشتالت‏درمانی گروهی را طی 10 جلسه دریافت نمودند. برای جمع‏آوری داده‏ها از پرسشنامه‏ی بهزیستی روان‌شناختی ریف و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی استفاده شد. داده‏ها از طریق آزمون آماری کواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته‏ها نشان داد که فرضیه‏های پژوهش مبنی بر اثربخشی گشتالت‏درمانی گروهی بر بهزیستی روان‌شناختی و کیفیت زندگی مادران دارای کودک کم‏توان‏ذهنی مورد تأیید قرار گرفته است و مادران گروه آزمایش نسبت به مادران گروه کنترل در پس‏آزمون به طور معناداری، بهزیستی روان‌شناختی و کیفیت زندگی بیشتری داشتند. بنابراین، می‏توان نتیجه گرفت که گشتالت‏درمانی گروهی در افزایش بهزیستی روان‌شناختی و کیفیت زندگی مادران دارای کودک کم‏توان‏ذهنی تأثیر معناداری دارد.


حسین قمری ‏کیوی، علی شیخ الاسلامی، زهرا عادل،
دوره 14، شماره 55 - ( 7-1394 )
چکیده

‏، ، چکیده تاریخ دریافت: 20/4/94 - تاریخ پذیرش: 25/7/94 هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان شناختی _ رفتاری بر خشم و بهزیستی روان‌شناختی دختران پرخاشگر بود. روش: این پژوهش به شیوه‏ی نیمه‏آزمایشی با طرح پیش‏آزمون _ پس‏آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه‏ی آماری پژوهش را کلّیه‏ی زندانیان حاضر در بند نسوان زندان مرکزی شهر اردبیل در سال 1393 تشکیل می‏دادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونه‏گیری تصادفی ساده، 30 نفر از دخترانی که در پرسشنامه‏ی خشم حالت _ صفت اسپیلبرگر نمره‏های بالایی داشتند انتخاب شده و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. شرکت‏کنندگان گروه آزمایش، درمان شناختی _ رفتاری را طی 8 جلسه دریافت نمودند. برای جمع‏آوری داده‏ها از پرسشنامه‏ی خشم حالت _ صفت اسپیلبرگر و پرسشنامه‏ی بهزیستی روان‌شناختی ریف استفاده شد. داده‏ها با روش آماری کورایانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته‏ها: یافته‏ها نشان داد که فرضیه‏های پژوهش مبنی بر تأثیر درمان شناختی _ رفتاری بر خشم و بهزیستی روان‌شناختی دختران پرخاشگر مورد تایید قرار گرفته است و دختران گروه آزمایش نسبت به دختران گروه کنترل در پس‏آزمون به طور معناداری، خشم کمتری و بهزیستی روان‌شناختی بیشتری داشتند. نتیجه‏گیری: بنابراین، می‏توان ‏نتیجه گرفت که درمان شناختی _ رفتاری در کاهش خشم و افزایش بهزیستی روان‌شناختی دختران پرخاشگر تأثیر معناداری دارد.


علی شیخ الاسلامی، حسین قمری کیوی، شکوفه رمضانی،
دوره 15، شماره 58 - ( 4-1395 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی امیددرمانی بر شادکامی مردان ناتوان جسمی-حرکتی بود. روش: این پژوهش به روش نیمه‏آزمایشی با طرح پیش‏آزمون-پس‏آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه‏ی آماری پژوهش را کلّیه‏ی مردان ناتوان جسمی-حرکتی تحت پوشش اداره‏ی بهزیستی شهر کامیاران در سال 95-1394 تشکیل می­دادندکه از میان آنها با استفاده از روش نمونه‏گیری در دسترس، 30 نفر انتخاب شده و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین گشتند. شرکت‏کنندگان گروه آزمایش، امیددرمانی را طی 8 جلسه دریافت نمودند. برای جمع‏آوری داده‏ها از پرسشنامه‏ی شادکامی آکسفورد استفاده شد. داده‏ها با روش آماری کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته‏ها: یافته‏ها نشان داد که فرضیه­ی پژوهش مبنی بر اثربخشی امیددرمانی بر شادکامی مردان ناتوان جسمی-حرکتی مورد تایید قرار گرفته است و شرکت‏کنندگان گروه آزمایش نسبت به شرکت­کنندگان گروه کنترل، در پس‏آزمون به طور معناداری، شادکامی بیشتری داشتند. نتیجه‏گیری: بنابراین، می‏توان ‏نتیجه گرفت که امیددرمانی در افزایش شادکامی مردان ناتوان جسمی-حرکتی تاثیر معناداری دارد.


دکتر حسین قمری کیوی،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف تعیین جایگاه پرسشگری، مهارت و فن در مشاوره با مراجعان دارای اختلال افسردگی با استفاده از روش تحلیل مکالمه فرایند محور اجرا گردید. روش: روش پژوهش از نوع کیفی و تک موردی بود. دونفر از مراجعان به مرکز مشاوره سپند شهر اردبیل که دارای اختلال افسردگی بودند با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با استفاده از روش فرا نظری تحت مشاوره و روان‌درمانی قرار گرفتند. رویدادهای هر جلسه به طور کامل نوشته شد و پس از آن، واکنش‌های درمانگر پس از نامگذاری، در قالب معادله تغییر و بر پایه مدل تحلیل رگرسیون برای هر مراجع تعیین شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که بسهولت می‌توان معادله تغییر را درقالب پرسش‌ها، مهارت‌ها و فنون از فرایند روان‌درمانی استخراج نمود و معادله تغییر را با استفاده از سیستم نمادین عینی‌سازی کرد. از طرف دیگر مشخص شد سهم هریک از مولفه‌های اثربخش وابسته به پاسخ‌های درمانگر در واریانس تغییر چقدر است. نتیجه‌گیری: برپایه تدوین معادله تغییر، ضمن سهولت امر نظارت بر روان‌درمانی، می‌توان بر طیف وسیعی از وقایع مشاوره و روان‌درمانی مثل پیچیدگی شناختی مراجع و میزان فعال بودن درمانگر یا مراجع دست یافت.
فاطمه تبریزی، محمد قمری، سعیده بزازیان،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با تلفیق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت محور بر بهزیستی روان‌شناختی زنان مطلقه انجام شد. روش: طرح پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش‌‌آزمون، پس‌‌آزمون، باگروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه‌ای (57 نفر) بودند که در سال
96-1395به مرکز مشاوره خانواده آمنه در منطقه 3، وابسته به بهزیستی استان تهران مراجعه کرده بودند. تعداد
36 نفر از زنان مطلقه به روش نمونه‌گیری در دسترس با در نظر گرفتن نمره پایین در بهزیستی‌ روان‌شناختی، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه 12 نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. سپس افراد گروه آزمایش اول تحت آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه آزمایش دوم تحت آموزش تلفیق پذیرش و تعهد با شفقت طی 10 جلسه 120 دقیقه‌ای هفتگی قرارگرفتند و گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. برای جمع‌آوری اطلاعات از پرسشنامه بهزیستی ‌روان‌شناختی ریف (1989) استفاده شد. داده‌ها با استفاده از آزمون اندازه‌گیری مکرر تحلیل شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که هر دو روش درمانی در افزایش بهزیستی روان‌شناختی زنان مطلقه تأثیر معنا‌داری داشت (05/0 p<). با این وجود، روش تلفیقی در مقایسه با پذیرش و تعهد مؤثرتر بود (05/0 p<). نتایج پیگیری نیز نشان داد روش‌های درمان اثر ماندگاری داشته‌اند. نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های این پژوهش می‌توان از طریق آموزش مداخلات مبتنی بر پذیرش و تعهد و تلفیق آن با شفقت به افزایش بهزیستی روان‌شناختی زنان مطلقه کمک نمود.
آیدین صنم‌نژاد، حسین قمری کیوی، علی شیخ‌الاسلامی، علی رضایی شریف،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر مقایسه و بررسی اثربخشی تأثیر رویکرد درمانی بافت نگر انصاف محور (مبتنی بر نظریه بوزورمنی _ ناج) و رویکرد درمانی هیجان‌مدار برافزایش صمیمیت و کاهش دل‌زدگی زناشویی زوج‌های دارای تعارضات زناشویی بود. روش:این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون ـ پسآزمون، با گروه کنترل و پیگیری سه‌ماهه بود. جامعه آماری شامل همه زوج‌هایی بود که در سال 1397- 1398 به دفتر مشاوره و خدمات روان‌شناختی خصوصی زیر نظر سازمان نظام روان‌شناسی در شهر ارومیه مراجعه داشتند از میان مراجعه‌کنندگان تعداد 24 زوج که به دلیل تعارضات زناشویی به این مرکز مراجعه کرده بودند؛ پس از همتاسازی آزمودنی‌ها، ملاک‌های ورود و خروج پژوهش به شیوه هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی به سه گروه (هر گروه 8 زوج) که دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه است گمارش شدند. پس از اجرای پیش‌آزمون برای گروه آزمایشی بافت‌نگر هر زوج 10 جلسه و گروه آزمایشی هیجان‌مدار هر زوج 9 جلسه روان‌درمانی انجام گرفت. پرسشنامه‌های مورداستفاده شامل مقیاس صمیمیت واکر و تامپسون و مقیاس دل‌زدگی زناشویی پاینز بود. برای تحلیل داده‌ها و فرضیه‌ها از روش آزمون آماری «تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر» و نرم‌افزار SPSS استفاده گردید. یافته‌ها: نشان داد اثربخشی رویکرد هیجان‌مدار در افزایش صمیمت زناشویی، به‌صورت معناداری (001/0p<) بیشتر از رویکرد بافت نگر است؛ اما میان دو رویکرد در کاهش «دل‌زدگی زناشویی» تفاوت معنادار مشاهده نشد همچنین یافته‌ها نشان داد اثربخشی رویکرد بافت نگر نسبت به رویکرد هیجان‌مدار در «دل‌زدگی زناشویی» ثبات و پایداری زمانی بیشتری دارد. نتیجه‌گیری: رویکرد هیجان‌مدار در مقایسه با رویکرد بافت نگر اثربخشی مؤثرتری در افزایش صمیمت زناشویی نشان می‌دهد و اثربخشی دو رویکرد در کاهش دل‌زدگی زناشویی یکسان است اما باگذشت زمان رویکرد بافت نگر در بهبود دل‌زدگی زناشویی ثبات درمانی بهتری نشان داده است.

داریوش عظیمی، حسین قمری گیوی، علی رضایی شریف، علی شیخ الاسلامی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی توانمندسازی مشاوران مدرسه و بر مبنای نظریه داده‌بنیاد و با به‌کارگیری روش مصاحبه نیمه‌ساختاریافته انجام شد. روش: بدین منظور تعداد 12 معلم، 14 مشاور مدرسه، 13 دانش‌آموز (در سطح استان اردبیل) به شیوه نمونه‌گیری هدفمند و تعداد 9 متخصص و استاد مشاوره (در سطح کشور) به شیوه نمونه‌گیری گلوله‌برفی انتخاب و داده‌ها تا رسیدن به اشباع نظری گردآوری و پس از پیاده‌سازی متن مصاحبه‌ها و ورود اطلاعات به نرم افزار تحلیل داده‌های کیفی MAXQDA، با کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج کدگذاری باز و محوری منجر به شناسایی 245 مفهوم و 17 مقوله محوری شد. همچنین، نتایج کدگذاری انتخابی نشان داد که مقوله هسته توانمندی مشاوران مدرسه است که تحت تأثیر شرایط علّی (صلاحیت علمی، شغلی و اخلاقی)، شرایط مداخله‌گر (بلوغ عاطفی، خودکارآمدی، مهارت‌های حرفه‌ای و هماهنگی) و شرایط زمینه‌ای (بلوغ عقلی، هوش‌هیجانی، سلامت‌روان، مهارت‌های ارتباطی، سرسختی روانشناختی و شخصیت کاریزماتیک) در قالب راهبردهای توسعه سازمانی و فردی است که حاصل آن بهبود کارآمدی مشاوران مدرسه به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم است. نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های پژوهش حاضر توصیه می‌شود از الگوی حاضر به منظور توانمندسازی مشاوران مدرسه و همین‌طور طراحی و تدوین برنامه‌های مختلف در جهت بهبود خدمات راهنمایی و مشاوره مدرسه استفاده شود.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research