جستجو در مقالات منتشر شده


3 نتیجه برای تجربه زیسته

مریم حیدریان، مریم غلامزاده جفره، مسعود شهبازی،
دوره 20، شماره 77 - ( 2-1400 )
چکیده

هدف: دیسپارونیا و واژینیسموس مسئله‌ای مهم در زندگی زنان مبتلا به این اختلال است و عواقب ناگوار و پیامدهای مخربی بر فرد، نهاد خانواده و صمیمیت زوجی می‌گذارد. ازاین‌رو هدف پژوهش فعلی بررسی تجربه زیسته زنان مبتلا به  دیسپارونیا و واژینیسموس در مشارکت‌کنندگان پژوهش بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پدیدارشناسی بود و 9 مشارکت‌کننده زن که مبتلا به اختلال  دیسپارونیا و واژینیسموس بودند به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و گردآوری داده‌ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با آن‌ها تا رسیدن داده‌ها به اشباع ادامه یافت. بعد از جمعآوری دادهها و رونوشت آنها توسط پژوهشگر از شیوهی پدیدارشناسی پنج مرحلهای گیورگی برای تحلیل دادهها استفاده شد. یافتهها: تحلیل دادهها به 12 جزء تشکیل‌دهنده‌ی تجربه زیسته زنان مبتلا به  دیسپارونیا و واژینیسموس منجر شد که شامل: فقدان آگاهی، تجربه علائم فیزیکی اضطراب، ترس، پیشبینی درد، احساس بی‌کفایتی و حقارت، احساس شرم، احساس نفرت از رابطه جنسی و همسر، احساس رنج، احساس خشم، احساس گناه، کاهش صمیمیت عاطفی و جنسی و پشیمانی از ازدواج است.  نتیجهگیری: نتیجه این پژوهش ادبیات پژوهشی گذشته را در زمینه تجربه زیسته  دیسپارونیا و واژینیسموس را غنی‌تر می‌کند. همچنین ساختار تجربه زیسته  دیسپارونیا و واژینیسموس استخراج شده این مطالعه برای تدوین و به کارگیری برنامه‌های پیشگیرانه و درمانی این آسیب و همین‌طور پیامدهای آن کاربرد فراوانی دارد.  همچنین نتیجه این پژوهش ادبیات پژوهشی گذشته را در زمینه تجربه زیسته دیسپاورنیا و واژینیسموس غنیتر میکند.
نفیسه صوفی، یاسر مدنی، سمیه شاهمرادی،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر، با هدف مطالعه تجربه زیسته دانشجویان و دانش آموختگان رشته مشاوره و بررسی ردپای آموخته‌های درسی بر دیدگاه آنان پیرامون ازدواج انجام شد. روش: این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. مشارکت‌کنندگان 16 نفر از دانشجویان و دانش‌آموختگان تحصیلات تکمیلی رشته‌ی مشاوره بودند که به روش هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها مصاحبۀ نیمه ساختاریافته بود. یافته‌ها: در بعد تجربیات مثبت 4 مضمون اصلی به دست آمد. افزایش آگاهی، رشد آگاهی نسبت به توانمندی‌های شخصی، بهبود مهارت‌های ارتباطی بین فردی و تجربیات پیرامون امر ازدواج. در نهایت زیر مضمون های درک شده از مضمون های اصلی به این صورت آمده است: خودآگاهی، افزایش آگاهی نسبت به ویژگی‌های شخصیت دیگران، رشد اعتمادبه‌نفس، احساس مفید بودن، روابط خانوادگی و اجتماعی، دستیابی به  دیدگاه سیستمی در خانواده، افزایش همدلی، کنترل هیجانات، تغییر در نگرش به آشنایی قبل از ازدواج و تأکید بر مشاوره پیش از ازدواج، نگرش متفاوت به ازدواج نسبت به گذشته، آگاه شدن به جایگاه مشاور و اهمیت مشاوره پیش از ازدواج، تغییر در کلیشه‌های جنسیتی (در شرکت کنندگان مرد). در بعد تجربیات منفی، مضمون های اصلی عبارت بودند از‌: تجربیات  مربوط به پدیده ازدواج و انتخاب همسر و تأثیرات منفی در روابط. زیر مضمن های به دست آمده: کم شدن شور و هیجان احساسی در رابطه با شریک زندگی، بالا رفتن میزان حساسیت و وسواس فرد در روابط، تغییر نگرش نسبت به مردها (از سمت شرکت‌کنندگان خانم)، ایجاد حس عدم درک مشترک در روابط خانوادگی و اجتماعی به علت تفاوت در سطح آگاهی، ایجاد سطح انتظارات غیرمنطقی از دانش‌آموختگان این رشته. نتیجه‌گیری: مطابق یافته‌های این پژوهش، تجربه زیستۀ شرکت‌کنندگان نشان داد که تحصیل در رشتۀ مشاوره، از جنبه‌های مختلف بر زندگی شخصی آن‌ها و دیدگاهشان نسبت به ازدواج و روابط زناشویی تأثیرگذار بوده است.
امیر قربان پور لفمجانی،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده

هدف: تحقیق حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته ی کارکنان شرکتی  شاغل در  بخش خدمات از وضعیت شغلی و استخدامی­شان انجام شد. روش پژوهش: تحقیق حاضر کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی است. جامعه­ی تحقیق کلیه کارکنان شرکتی شاغل بخش خدمات در دانشگاه گیلان بود. مشارکت کنندگان در تحقیق نیز به شیوه­ی هدفمند و متمرکز بر ملاک انتخاب شدند. تعداد آنها نیز با توجه به اشباع نظری 9 نفر انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات نیز مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. یافته­ها با استفاده از شیوه­ی کولایزی تحلیل شدند. در نتیجه­ی تحلیل 5 مضمون اصلی و  بیست و یک مقوله­ی فرعی به دست آمد که اولین مضمون اصلی بی­عدالتی بود که شامل مقوله­های فرعی قضاوت غیرمنصفانه، احساس تبعیض، احساس ظلم و احجاف، فشار کاری بالا انتظارات کاری بالا و عدم حمایت می­شد. دومین ممضون اصلی حرمت خود پایین با مقوله­های فرعی فقدان اعتبار، دیده نشدن، تحقیر شدن، عدم ارزش گذاری، عدم حرمت و احترام و عدم درک شدن بود. مضمون اصلی سوم فقدان انگیزه پیشرفت بود که شامل مقوله­های درماندگی و ناامیدی از تغییر وضعیت موجود و عدم ترفیع و ارتقاء شغلی می­باشد. مضمون اصلی چهارم عدم بهره مندی از امتیازات شغلی بود که شامل مقوله­های فرعی کمی حقوق، تاخیر در دریافت حقوق، نداشتن وام، فقدان بیمه تکمیلی و فقدان مرخصی می­شد و مضمون اصلی پنجم فقدان رضایت شغلی است که شامل مقوله­های فرعی فقدان انگیزه، ناامنی و بی­ثباتی شغلی می­باشد. نتیجه گیری: یافته­های تحقیق حاضر نشان داد که کارکنان شرکتیِ بخش خدمات، تجربه روان­شناختی مثبتی از وضعیت شغلی خویش ندارند. این یافته­ها برای مدیران شرکت­های کاریابی و کارفرمایان قابل استفاده است.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research