رقیه موسوی، طاهره علیپور،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده
هدف: پاندمی کووید-19 اثرات روانشناختی متفاوت مانند استرس و اضطراب وترس و... و پیامدهای خانوادگی گوناگونی بر افراد شاغل گذاشته است. این مطالعه با هدف شناسایی پیامدهای روانشناختی و چالشهای خانوادگی ناشی از شرایط کرونا در افراد شاغل طراحی و انجام شد.روش: این مطالعه با رویکرد کیفی و به روش پدیدارشناسانه انجام شد. جامعه آماری افراد شاغل شهر تهران در سال 1399بودند که ملاکهایی از جمله اینکه یکسال در آن شغل فعالیت داشتند و شاغل در سازمانهای دولتی، غیردولتی، خدماتی، بهداشتی، مشاغل آزاد و.... بودند. نمونه آماری شامل 16 نفر میباشد که بصورت هدفمند و دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختار استفاده شد. برای تحلیل و تجزیه دادهها از رویکرد پدیدار شناسی توصیفی کلایزی استفاده شد. یافتهها: یافتههای حاصل از این پژوهش در قالب مقولات اصلی و مقولات فرعی مشخص گردید. در بررسی نتایج از بین 3 سوال کلی استخراج شده از پژوهش، 16 مقوله اصلی احساسات منفی، مشغولیت، تفریحات، نشاط، نظم، تنش، مراقبت، فرصت، آموزش، ارتباط و مشکلات جسمی، تاثیر منفی، مدارا، تاثیر مثبت، بدون مشکل و دورکاری بهدست آمد.نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که پاندومی ویروس کرونا در ایران برای کلیه افراد تجربهای جدید و غیرقابل پیشبینی بوده که اثرات منفی و متفاوت روانشناختی بر جامعه شغلی گذاشته است. از اینرو پیشنهاد میشود مداخلات روانشناختی لازم برای بهبود سلامت روان و کاهش پیامدهای روانشناختی جامعه شغلی انجام شود
ندا رشیدی، محمد سجاد صیدی، علیرضا رشیدی،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مشاوره شغلی توان
مبنا بر مکاشفه مسیر شغلی، خودکارآمدی و باورهای ناکارآمد مسیر شغلی فارغالتحصیلان بیکار انجام گرفت. روش: طرح پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیشآزمون _ پسآزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعهی مورد پژوهش شامل کلیه فارغالتحصیلان زن بیکار شهرستان اسلامآباد غرب در سال 1396 بود. از جامعه فوق 28 نفر با توجه به معیارهای ورود و خروج از طریق نمونهگیری در دسترس انتخاب و سپس بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 14 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طی چهار جلسهی نود دقیقهای، (یک جلسه در هفته) مشاوره شغلی توان مبنا را دریافت کردند و در
این مدت، گروه گواه هیچ مداخلهای دریافت نکرد. برای گردآوری داده
ها از پرسشنامه
ی
مکاشفه مسیر
شغلی، پرسشنامه خودکارآمدی
مسیرشغلی و پرسشنامه افکار
ناکارآمد مسیر شغلی استفاده شده است. تجزیه و تحلیل دادهها با روش تحلیل
کواریانس تک متغیری انجام شد. یافتهها: یافتههای پژوهش در
مرحله پسآزمون و پیگیری نشان داد بین دو گروه آزمایش و گواه از نظر مکاشفه مسیر
شغلی (01/0 P<،99/102=F ؛01/0 P<،66/68=F)، خودکارآمدی مسیر
شغلی (01/0 P<،94/47=F ؛01/0 P<،31/34=F) و باورهای
ناکارآمد مسیر شغلی تفاوت معناداری وجود دارد (01/0 P<،22/88=F ؛01/0 P<،89/7=F) و این تفاوت در
طول زمان (با پیگیری سه ماهه) پایدار است. نتایج: با
توجه
به یافتههای پژوهش میتوان استنتاج کرد که مشاوره شغلی توان مبنا مدلی اثربخش در افزایش مکاشفه مسیر شغلی و خودکارآمدی مسیر
شغلی و کاهش باورهای
ناکارآمد
مسیر شغلی فارغالتحصیلان بیکار است.
سمیه کاظمیان،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه شاخصهای تطابق شغلی در بحران در زنان و مردان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر، آمیخته (کیفی-کمی) محسوب میشود. خانوادههای ساکن در شهر سرپلذهاب که پس از زلزله کرمانشاه همچنان در شهر خود ماندند و با شرایط منطقه سکونت خود انطباق یافتند، جامعهآماری مطالعه را تشکیل میدادند. برای انتخاب اعضای نمونه از شیوه تصادفی خوشهای استفاده شد. از بین مجموع خانوادههای ساکن در شهر سرپلذهاب پنج منطقه انتخاب شدند و با توجه به موارد فوق، تعداد 380 نفر از خانوادههای شهر سرپلذهاب به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به منظور اندازهگیری تطابق شغلی با بحران از پرسشنامهی محقق ساخته استفاده شد. ساخت و تنظیم این پرسش نامه ها از طریق مضمونهای احصایی از دادههای کیفی بدست آمد. در پژوهش حاضر ضریب اعتبار کل پرسشنامه تطابق شغلی با بحران886/0 بدست آمد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها، از تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد و به منظور بررسی جزئی تر نتایح آزمون تعقیبی توکی گزارش شد. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که مؤلفههای تطابق حرفه ای(مشغولیتهای حرفهای بر مدار توانایی و مهارت، مشغولیتهای حرفهای بر مدار دانش و مشغولیتهای حرفهای بر مدار انگیزش) میان زنان و مردان تفاوت معناداری بوجود نیامد. براساس یافتههای پژوهش حاضر میتوان اینطور نتیجه گرفت که با توجه به شرایط بحران، زنان و مردان با توجه به نقشهای جنسیتی خود، بخوبی در بحران انطباق پذیری لازم را پیدا کردند و میان آنان تفاوت خاصی از حیث تطابق شغلی یافت نشد.
آرام خبازشیرازی، محسن گلپرور، زهرا یوسفی،
دوره 21، شماره 82 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی روش مشاوره مسیر شغلی شناختی- اجتماعی، پردازش اطلاعات شناختی، ساخت گرایی و مشاوره مبتنی پذیرش و تعهد بر ابعاد سرمایه عاطفی دانشآموزان پایه نهم اجرا شد. روش: روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون برای پنج گروه بود. جامعه پژوهش کلیه دانشآموزان دخترپایه نهم یکی از نواحی آموزش و پرورش اصفهان در سال تحصیلی 99-98 بودند. نمونه شامل 100 دانشآموز دختر بود که به شکل نمونهگیری در دسترس و چند مرحلهای و بر اساس ملاکهای ورود و خروج انتخاب شدند و در چهارگروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه20نفر) گمارش شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه سرمایه عاطفی (گل پرور، 1395) بود. در حالیکه گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد هر یک از گروههای آزمایشی شش جلسه آموزشهای مرتبط با هر روش را دریافت کردند. همهی گروهها توسط ابزار پژوهش قبل و بعد از آموزشها ارزیابی شدند. نتایج: دادههای گردآوری شده در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل کواریانس چند متغیری) تحلیل شد. نتایج نشان داد در مقایسه با گروه گواه هیچ یک از روشها بر احساس انرژی و عاطفه مثبت مؤثر نبودند. از بین روشهای مورد اشاره دو روش ساخت گرایی و پذیرش و تعهد بر شادمانی مؤثر بودند (07/18=F و 01/0>P) اما در زمینه اثربخشی بر این دو متغیر تفاوت معنادار بین دو روش دیگر مشاهده نشد. نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل میتوان گفت مشاوران در مدارس میتوانند از دو روش ساخت گرایی و پذیرش و تعهد برای بهبود شادمانی دانش آموزان دختر بهره ببرند
محمد حسن حیدری، پرویز آزاد فلاح، احمد علی پور،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش ارائه مدلی برای تبیین رابطه ابعاد شخصیتی با رضایت از زندگی با تأکید بر نقش میانجی سبکهای رویارویی و منبع کنترل در بین دانشجویان ایرانی و ارمنی بود. جامعه پژوهش حاضر شامل تمامی دانشجویان ایرانی و ارمنی بود که در سال تحصیلی 2009-2010 در دانشگاههای ایران و ارمنستان در حال تحصیل بودند. روش: به منظور نمونهگیری، با استفاده از روش خوشهای تصادفی تعداد 768 دانشجوی ایرانی و 768 دانشجوی ارمنی انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامههای پنج عاملی شخصیت NEO (1985)، راهبردهای رویارویی کارور و همکاران (1989)، منبع کنترل راتر (1996) و رضایت از زندگی داینر و همکاران (1985) گرد آوری شدند. بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها از همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد. یافتهها: یافتهها نشان داد که تمامی مسیرهای مستقیم موجود در مدل بجز تأثیر توافق پذیری بر منبع کنترل معنادار شدند. همچنین تمامی مسیرهای غیر مستقیم بهجز مسیر تأثیر توافق پذیری بر رضایت از زندگی با واسطهی منبع کنترل و مسیر تأثیر وظیفهشناسی بر رضایت از زندگی با نقش واسطهای سبک هیجانمدار منفی معنادار شدند. در نهایت بین ویژگیهای شخصیتی با منبع کنترل، سبکهای رویارویی و رضایتمندی در دانشجویان ایرانی و ارمنی رابطه معنادار وجود داشت (05/0P< ) و مدل مفروض از برازندگی مطلوب برخوردار بود. نتیجهگیری: افراد با منبع کنترل درونی، ویژگی شخصیتی باوجدان بودن، انعطاف پذیری و سبک رویارویی مسئلهمدار، رضایت از زندگی بیشتری دارند.
امیر قربان پور لفمجانی،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده
هدف: تحقیق حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته ی کارکنان شرکتی شاغل در بخش خدمات از وضعیت شغلی و استخدامیشان انجام شد. روش پژوهش: تحقیق حاضر کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی است. جامعهی تحقیق کلیه کارکنان شرکتی شاغل بخش خدمات در دانشگاه گیلان بود. مشارکت کنندگان در تحقیق نیز به شیوهی هدفمند و متمرکز بر ملاک انتخاب شدند. تعداد آنها نیز با توجه به اشباع نظری 9 نفر انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات نیز مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. یافتهها با استفاده از شیوهی کولایزی تحلیل شدند. در نتیجهی تحلیل 5 مضمون اصلی و بیست و یک مقولهی فرعی به دست آمد که اولین مضمون اصلی بیعدالتی بود که شامل مقولههای فرعی قضاوت غیرمنصفانه، احساس تبعیض، احساس ظلم و احجاف، فشار کاری بالا انتظارات کاری بالا و عدم حمایت میشد. دومین ممضون اصلی حرمت خود پایین با مقولههای فرعی فقدان اعتبار، دیده نشدن، تحقیر شدن، عدم ارزش گذاری، عدم حرمت و احترام و عدم درک شدن بود. مضمون اصلی سوم فقدان انگیزه پیشرفت بود که شامل مقولههای درماندگی و ناامیدی از تغییر وضعیت موجود و عدم ترفیع و ارتقاء شغلی میباشد. مضمون اصلی چهارم عدم بهره مندی از امتیازات شغلی بود که شامل مقولههای فرعی کمی حقوق، تاخیر در دریافت حقوق، نداشتن وام، فقدان بیمه تکمیلی و فقدان مرخصی میشد و مضمون اصلی پنجم فقدان رضایت شغلی است که شامل مقولههای فرعی فقدان انگیزه، ناامنی و بیثباتی شغلی میباشد. نتیجه گیری: یافتههای تحقیق حاضر نشان داد که کارکنان شرکتیِ بخش خدمات، تجربه روانشناختی مثبتی از وضعیت شغلی خویش ندارند. این یافتهها برای مدیران شرکتهای کاریابی و کارفرمایان قابل استفاده است.
امیرصالح امین جعفری، پریسا نیلفروشان، محمدرضا عابدی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین انطباقپذیری مسیر شغلی و اشتغالپذیری با میانجیگری متغیرهای خودکارآمدی کاریابی، ادراک پیچیدگی و آمادگی برای شانس در میان بیکاران ایرانی بود. روش: دادهها در این پژوهش از طریق نمونهگیری داوطلبانه و بر روی یک نمونهی 719 نفری از بیکاران ایرانی گردآوری شد. دادهها با استفاده از تحلیل مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شد. جمعآوری دادهها از طریق مقیاس انطباقپذیری مسیر شغلی، مقیاس خودکارآمدی کاریابی، شاخص ادراک پیچدگی، شاخص آمادگی برای شانس و مقیاس اشتغالپذیری انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد ضریب تأثیر انطباقپذیری مسیر شغلی بر خودکارآمدی کاریابی (001/0>p و 75/0= γ)، ادراک پیچیدگی (001/0>p و 64/0= γ) و آمادگی برای شانس (001/0>p و 88/0= γ) به لحاظ آماری معنادار است. علاوهبراین، ضریب تأثیرخودکارآمدی کاریابی (001/0>p و 39/0= β)، ادراک پیچیدگی (001/0>p و 17/0 = β) و آمادگی برای شانس (001/0>p و 6/0= β) براشتغالپذیری بعنوان متغیر وابستهی درونزا از نظر آماری معنادار است. همچنین انطباقپذیری مسیر شغلی با اشتغالپذیری به طور غیرمستقیم از طریق این متغیرها رابطه داشت. نتیجهگیری: بهطور کلی، با توجه به یافته این پژوهش مبتنی بر وجود رابطه غیر مستقیم بین انطباقپذیری مسیر شغلی و اشتغالپذیری، بایستی خاطر نشان کرد که برای افزایش اشتغالپذیری نه تنها توجه به انطباقپذیری ضروری است بلکه توجه به راهبردهای افزایش خودکارآمدی کاریابی، ادراک پیچیدگی مبتنی بر سیستم تفکر باز و نیز افزایش آمادگی برای شانس اهمیت دارد.
زینب بهرامی، رضوان صالحی، ذبیح الله کاوه فارسانی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: با توجه به شیوع آسیبهای شغلی در مشاغل یاریرسان هدف پژوهش حاضر بررسی آسیبهای شغلی مددکاران اجتماعی بود. روش پژوهش: این مطالعه به شیوهی کیفی و با رویکرد تحلیل مضمون انجام شد. جامعهی پژوهش کلیه مددکاران اجتماعی شهر شهرکرد بود که تعداد 17 نفر از مددکاران به روش نمونهگیری هدفمند با اشباع نظری دادهها انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. جهت تحلیل دادهها از روش تحلیل مضمون شبکهای آتراید-استرلینگ استفاده شد. یافته ها: مددکاران اجتماعی آسیبهای شغلی را در سه مضمون فراگیر آسیبهای درونفردی، آسیبهای بین فردی و آسیبهای فرافردی تجربه میکنند. آسیبهای درون فردی شامل دو مضمون آسیبهای عاطفی-هیجانی (اضطراب، افسردگی عمومی، فرسودگی و خشونت) و آسیبهای جسمانی بود. در حوزهی آسیبهای بینفردی مضامین شامل: سرریزی مشکلات شغلی به خانواده، مشکلات ارتباطی با مددجویان (فروپاشی مرز کاری و شخصی با مددجویان، ناتوانی در مدیریت پرتوقعی مددجویان و مشکلات فرهنگی، آموزشی و اجتماعی مددجویان)، مشکلات مربوط به عدم تعهد سازمانی (احساس تبعیض وجدانگرایی پایین همکاران) و مشکلات مربوط به خط و مشی سازمان (تغییر و تنوع خط و مشی سازمان و مغایرت خط و مشی سازمان با نیازهای مددجویان) بود. آسیبهای فرافردی نیز شامل مضامین مشکلات مربوط به ماهیت شغل (حجم زیاد کار، چالش زیاد کار)، مشکلات مربوط به شرایط کاری (سروصدای زیاد، ارگونومی نامناسب و آلودگی محیط کاری)، مشکلات مالی و رفاهی و تداخل مشکلات محیط زندگی با وظایف شغلی بود. بر اساس یافتههای موجود میتوان نتیجه گرفت که مددکاری اجتماعی شغلی بسیار پرچالش و مددکاران اجتماعی از جمله آسیبپذیرترین قشر جامعه هستند که در حیطههای مختلفی مشکلات زیادی را تجربه میکنند و سازمانهای زیرربط با استفاده از مشاوران و روانشناسان شغلی و برنامهریزی همهجانبه میتوانند در جهت کاهش این آسیبها به آنان کمک کنند.
شیما پاشا، سیمین حسینیان، نوشین پردلان،
دوره 22، شماره 86 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف: گذار از دانشگاه به کار یکی از حساسترین دورههای زندگی تحصیلکردگان است که میتواند یک مرحله رشدی پرچالش یا یک مرحله نسبتا آرام رشدی باشد از اینرو کیفیت سپری کردن آن، بر مسیر شغلی آینده و همچنین سایر گذارهای زندگی تاثیرگذار است. هدف پژوهش حاضر شناسایی چالشهای گذار دانشجویان از دانشگاه به کار در قالب تدوین یک الگوی بومی میباشد. روش: این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از رویکرد نظریه زمینهای در سال 1401انجام شد. بدین منظور با 16 نفر از فارغ التحصیلان و دانشجویان کارشناسی دانشگاه اصفهان به روش نمونهگیری هدفمند مصاحبههای نیمهساختاریافته با رعایت قاعده اشباع انجام پذیرفت. یافتهها: نتایج حاکی از شناسایی 52 مفهوم و 15 مقوله بود که در قالب شرایط علی: ضعف در مهارتهای بنیادی، ضعف در خودآگاهی، عدم تناسب ویژگیهای فرد با رشته، ضعف در سرمایههای روانشناختی، انطباقپذیری پایین، فقدان تجربه کاری؛ شرایط زمینهای: فقدان حمایتهای محیطی، موقعیت جغرافیایی محدود، عدم تعادل میان عرضه و تقاضای رشته در جامعه؛ شرایط مداخلهگر: رفتار شبکهسازی؛ راهبردها با مقولههای: مهارتآموزی در شغل غیر مرتبط با رشته، ادامه تحصیل بدون هدف در مقاطع تحصیلات تکمیلی، تمایل به مهاجرت و پیامدها: پیامدهای فردی و اجتماعی طبقهبندی گردید. نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر بیانگر آن بود که چالشهای گذار دانشجویان از دانشگاه به کار در دو دسته کلی: "چالشهای مربوط به عدم آمادگی( درون فردی)" و "چالشهای مربوط به عوامل محیطی( برون فردی)" طبقهبندی میشود از اینرو گذار موفق از دانشگاه به کار را میتوان وابسته به دو دسته عامل کلی: درونفردی(آمادگی) و برونفردی(محیطی) دانست که مجموع این عوامل، در آمادهسازی دانشجویان و فارغالتحصیلان برای این گذار موثر است. لذا متخصصان میتوانند با بهرهگیری از مفاهیم و مقولههای مستخرج از این الگو در آمادهسازی و کمک به گذار موفق دانشجویان از دانشگاه به کار و پیشگیری از بیکاری و آسیبهای ناشی از آن، کمک شایانی نمایند.
سمانه کاملی، مهدی زارع بهرام آبادی، رحیم داوری،
دوره 22، شماره 86 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف نقش میانجی حمایت سازمانی در رابطه بین خودکارآمدی شعلی و نجربه غرقه شدن در کار انجام شد. روش پژوهش همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود.
روش: جامعه آماری کلیه کارکنان شرکت نفت در سال 1400-1401 بودند و از این بین 320 نفر با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه تجربه غرقه شدن در کار (طلابیگی، 1393)، پرسشنامه خودکارآمدی شغلی ریگز و نایت (1994) و پرسشنامه حمایت سازمانی آیزنبرگ (1986) بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از الگویابی معادلات ساختاری، با کاربرد نرمافزار AMOS و SPSS استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که خودکارآمدی شغلی اثر مستقیم و مثبت بر حمایت سازمانی و نجربه غرقه شدن در کاردارد (001/0 ≥P). همچنین حمایت سازمانی نقش مستقیم و مثبت در تبیین واریانس خودکارآمدی شغلی داشت (001/0 ≥P). در نهایت اینکه حمایتسازمانی در رابطه بین تجربه غرقه شدن درکار و خودکارآمدی شغلی نقش میانجی دارد (001/0 ≥P). نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش، سازمانها ممکن است با اجرای شیوههای منابع انسانی و با تسهیل رفتارهای رهبری تحول آفرین، تأثیر رفتار فعالانه کارکنان را تسهیل کنند، پس میتواند الهام بخش محققان و دست اندرکارانی که میخواهند تجربیات بهینه را در کار ایجاد، تقویت و تسهیل کنند، کمک کند.
محمد کهربائی کلخوران علیا، زینب پندار،
دوره 22، شماره 88 - ( 10-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف آسیبشناسی اشتغال به کار در فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی رشته مشاوره انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی و با روش تحلیل مضمون انجام گرفتهاست. جامعه مورد مطالعه فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی رشته مشاوره بود که 15 نفر با روش هدفمند و گلولهبرفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. نمونهگیری تا جایی ادامه یافت که با افزایش حجم نمونه، حجم دادهها به شکل چشمگیری افزوده نمیشد و در واقع دادهها به حد اشباع رسیدند. برای جمعآوری دادهها از مصاحبه نیمهساختاریافته استفاده شد. سوالات بازپاسخ مصاحبه، مبتنی بر مبانی نظری الگوی شغلی چندمحوری شفیعآبادی تدوین شده بود و بعد از کدگذاری اولیه، به تحلیل مضامین و دستهبندی مقولهها پرداختهشد. یافتهها: تحلیل یافتههای حاصل از مصاحبه منجر به استخراج 2 مضمون اصلی، 6 مضمون نیمهفرعی و 22 مضمون فرعی درباره چالشهای اشتغال از 88 کد شدهاست. مضامین اصلی عبارتند از چالشهای درونفردی و چالشهای برونفردی؛ چالشهای درونفردی شامل 2 مضمون نیمهفرعی مسائل شخصیتی و مسائل شناختی است و چالشهای برونفردی شامل 4 مضمون نیمهفرعی تحت عنوان مسائل اقتصادی، مسائل آموزشی، مسائل فرهنگی-اجتماعی و مسائل حرفهای بود. نتیجهگیری: یافتههای بدستآمده از مضامین فرعی مسائل شناختی و شخصیتی نشان میدهند که شناخت ابعاد مختلف رشته تحصیلی در زمان انتخاب آن و ویژگیهای شخصیتی در انتخاب و یافتن شغل متناسب با رشته تحصیلی فارغالتحصیلان مشاوره حائز اهمیت است. همچنین نتایج بدستآمده از مضامین چالشهای برونفردی نیز نشان میدهند، معضلات اقتصادی و معیشتی، آموزش کمکیفیت و غیرکاربردی در دوره کارشناسی دانشگاه، عدم تنوع در شغلهای مرتبط، دشواری حرفه مشاوره و زمانبر بودن، موانعی هستند که باعث میشوند دانشجویان این رشته پس از فراغت از تحصیل، نتوانند در شغل متناسب با رشته مشاوره مشغول به کار شوند.
محمد حکاک، آقای حمید حسین زاده،
دوره 23، شماره 89 - ( 4-1403 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی و سطحبندی عوامل مؤثر بر رفتار شبکهسازی مسیرشغلی میباشد.
روش: این پژوهش تحقیقی آمیخته با رویکرد کیفی _ کمی است. از مطالعات کتابخانهای به منظور بررسی مبانی نظری و از مصاحبه نیمهساختاریافته به منظور جمعآوری دادهها و پرسشنامه برای گردآوری نظرات خبرگان دانشگاهی استفاده شده است. از تحلیل مضمون به منظور شناسایی عوامل استفاده شد. در قسمت کیفی از مدیران سازمانهای دولتی استان قم با روش نمونهگیری هدفمند، 15 نفر به منظور شناسایی عوامل انتخاب گردید. در قسمت کمی از اساتید دانشگاه پردیس فارابی و دانشگاه قم با روش نمونهگیری گلوله برفی، 14 نفر به منظور اعتبارسنجی عوامل و همچنین مقایسه دو به دو عوامل انتخاب گردید.
یافتهها: براساس یافتههای پژوهش حاضر، 31 کد در 8 عامل دستهبندی شدند. اعتبار تمامی عوامل با ضریب لاوشه تایید و از روش مدلسازی ساختاری تفسیری به منظور سطحبندی 8 عامل استفاده شد. در نهایت 8 عامل در 5 سطح اولویتبندی شدند؛ انتصابات سفارشی و برندسازی شخصی کاذب در سطح اول، ایجاد شبکههای ارتباطی سمی در سطح دوم، بیاعتمادی کارکنان به سازوکارها در سطح سوم، تصمیمسازی گروههای ذینفوذ در سطح چهارم، نظارت ناکارآمد، ضوابط و قوانین مبهم و سبک مدیریت ارشد در سطح پنجم قرار گرفتند.
نتایج: براساس یافتههای پژوهش هریک از عوامل مرتبط با شبکهسازی مسیرشغلی میتواند موفقیت کارکنان را در ارتقاء شغلی در پی داشته باشد. بنابراین لازم است مدیران سازمان به منظور حفظ و نگهداشت نیروی انسانی کارآمد با استفاده از سازوکار مناسب در راستای بهسازی رشد و پیشرفت کارکنان شایسته اقدام نمایند.
سعید زندی، معصومه اسمعیلی، کیومرث فرحبخش،
دوره 23، شماره 91 - ( 9-1403 )
چکیده
هدف: حوزۀ پیشگیری از فساد اداری در کشور شاهد فقدان الگوهایی مبتنی بر پژوهشهای روانشناختی است. هدف مطالعۀ حاضر طراحی و اعتباریابی «الگوی پیشگیری از فساد اداری مبتنی بر سببشناسی روانی-زمینهای و بازنمایی اثرات فسادهای اداری بر زندگی شهروندان» بود.
روش: در فاز اول (شناسایی ادراک کارکنان خدمات عمومی از عوامل روانی-زمینهای پیشگیریکننده از فساد)، دادهها با استفاده از روش پدیدارشناسی و ضمن مصاحبۀ نیمهساختاریافته با 14 نفر از کارکنان ادارات بخش عمومی تهران که از طریق نمونهگیری دردسترس و بادرنظرگیری اصل اشباع انتخاب شدند، جمعآوری گردید. در فاز دوم (شناسایی ادراک شهروندان از اثرات فساد بر زندگی آنها) ضمن مصاحبۀ نیمهساختاریافته با 15 شهروند تهرانی که از طریق نمونهگیری دردسترس و بادرنظرگیری اشباع مفهومی انتخاب شدند، نسبت به جمعآوری دادهها اقدام گردید. در فاز سوم (تعیین ابعاد و مولفههای الگو)، با استفاده از روش دلفی و ضمن نظرسنجی از هشت متخصص که با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند، نسبت به ارزیابی و اصلاح الگو اقدام شد.
یافتهها: نتایج تحلیل دادهها در فاز اول منجر به شکلگیری شش مضمون اصلی شد: «ویژگیهای شناختی»، «الگوهای هیجانی»، «ویژگیهای شخصیتی»، «راهبردهای رفتاری»، «بافت خانوادگی» و «بافت سازمانی». در فاز دوم، دو مضمون اصلی پدید آمد: «پیامدهای منفی فردی» و «پیامدهای منفی جمعی». فاز سوم نشان داد میزان توافق پنل خبرگان با کل الگو 61/92 درصد و با تکتک مولفهها نیز 88 درصد یا بالاتر بود و این موید اعتبار الگو میباشد. الگوی پیشگیری از فساد اداری با پنج بعد و 13 مولفه نهایی شد. ابعاد الگو عبارتند از: «انتخاب و انتصاب مناسب»، «مداخلات مشاورهای فردی و گروهی»، «آموزش راهبردهای رفتاری»، «اصلاح و ارتقای فرهنگ سازمانی» و «نظارت و بازخورد».
نتیجهگیری: مجموعهای از مولفههای فردی و زمینهای در خودکنترلی نسبت به ارتکاب فساد نقش بالقوه دارند. الگوی ارائهشده را میتوان در طراحی و اجرای برنامههای پیشگیرانه مورد کاربست و ارزیابی قرار داد.
زهرا امان اللهی، مرضیه مدنی فر،
دوره 23، شماره 91 - ( 9-1403 )
چکیده
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر اکتشاف الگوی توسعه تعهدمحور سازمان بوده است.
روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی و به روش داده بنیاد و از طریق نمونهگیری هدفمند صورت گرفته است. جامعه موردپژوهش را کارمندان بیست شرکت دانشبنیان تشکیل دادهاند. با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، دادهها جمعآوری و پس از تحقق اشباع نظری، به مصاحبه با 17 نفر اکتفا شد. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادههای حاصل از تحقیق، کدگذاری در سهگام متوالی؛ کدگذاری باز، کدگذاری انتخابی و کدگذاری محوری انجام شد.
یافتهها: در پژوهش حاضر یافتهها حاکی از شناسایی 300 کد اولیه، 80 کد باز، 12 کد انتخابی و 4 کد نظری است؛ که بهطورکلی در 4 محور فرهنگسازمانی تعهدمحور (رفتار، باور و ارزش تعهد محور)، ساختار سازمانی تعهد محور (نظارت، گزینش، نقش سازمانی و عدالت سازمانی تعهد محور)، سیاست سازمانی تعهد محور (سهمشناسی و تحقق تعهد یکپارچه) و جوسازمانی تعهد محور (رشد خواهی، مشارکت و حمایت گری) دستهبندیشده است.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از یافتهها بیانگر آن است که ایجاد توسعه تعهد محور باید در ابعاد گوناگون ساختار، سیاست، فرهنگ و جوسازمانی صورت پذیرد.
فاطمه حقیقت، یاسر مدنی، کیوان صالحی، مقصود فراستخواه، مهرنوش پازارگادی،
دوره 23، شماره 91 - ( 9-1403 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش، ارائه نظریهای برای هدایت برنامه جامع و با کیفیت تربیت مشاور در ایران است.
روش: با اتخاذ رویکرد کیفی و روش نظریۀ برپایه، دادهها از طریق مصاحبه نیمهـساختاریافته، در زمینه برنامههای تربیت مشاور در ایران با نمونهگیری هدفمند، جمعآوری و برای تحلیل آنها از کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شد.
یافتهها: یافتهها مقوله اصلی «رشد شخصی و توسعه مستمر حرفهای مشاور و ارتقاء کیفیت مشاوره» را مشخص ساختند. مقولههای مهم دیگر و زیرمقولهها عبارت بودند از «تعالی شناختی» (تقویت تفکر انتقادی، تقویت خلاقیت)، «ارتقاء عملکرد حرفهای» (تقویت ارزیابی و تأثیرگذاری مناسب، رشد و توسعه مستمر مهارتهای ارتباطی و مشاورهای) و «یادگیری فعال کارورزـمحور» (تعاملات آموزشی و حرفهای، تکالیف رشددهنده، خودسازی پیوسته).
نتیجهگیری: در نتیجه این پژوهش نظریهای میانی برای تسهیل هدایت برنامه جامع تربیت مشاور فرمولبندی شد که به ذینفعان کمک میکند تا از کیفیت و کفایت این برنامه اطمینان حاصل کنند. همچنین نرخ فارغالتحصیلان آمادۀ ورود به حرفه مشاوره بهبود پیدا کند و اتلاف منابع کاهش یابد. سیاستگذاران و ادارهکنندگان برنامههای مختلف تربیت مشاور میتوانند از این نظریه بعنوان مرجعی جهت فراهمآوردن محیط آموزشی و تربیتی غنی و حمایتگر برای کمک به رشد شخصی و توسعه مستمر حرفهای مشاوران آینده استفاده کنند؛ چنین امری در نهایت به ارتقاء کیفیت آموزش و خدمات مشاوره خواهد انجامید
سوزان حیدرپور، مهدی زارع بهرام آبادی، سمیه رباط میلی، رضا قربان جهرمی،
دوره 23، شماره 92 - ( 12-1403 )
چکیده
هدف: مشاوره روانشناختی، سوپرویژن و مشاوره در محیط آنلاین گسترده شده است. لذا این مطالعه با هدف بررسی طراحی، تدوین و روایییابی برنامه توانمندسازی حرفهای برای مشاوران برخط (آنلاین) و اثربخشی آن بر خودکارآمدی شغلی انجام شد.
روش: پژوهش حاضر طی دو مرحله انجام شد. در مرحله اول پس از مرور ادبیات و مفاهیم موجود در حوزه مشاوره برخط، شیوه نامه توانمندسازی حرفهای تدوین شد. سپس 5 نفر از متخصصان روانشناسی و مشاوره، روایی محتوایی جلسات را تعیین کردند. در مرحله دوم، از روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل همراه با پیگیری 2 ماهه استفاده شد. جامعه آماری مشاوران برخط (آنلاین) در شهر تهران در زمستان سال 1402 بودند که با نمونهگیری دو مرحلهای ارزیابی شدند. در مرحله اول بر اساس نمونهگیری هدفمند غربالگری انجام شد. در مرحله دوم از بین مشاورین واجد شرایط، بر اساس روش تصادفی ساده 20 نفر با دارا بودن ملاکهای ورود و خروج پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش (10 نفر) و یک گروه کنترل (10 نفر) جایگزین شدند. برنامه توانمندسازی حرفهای طی 7 جلسه برای گروه آزمایش اجرا شد، و پس از گذشت 2 ماه پیگیری به عمل آمد. به منظور جمعآوری دادهها از پرسشنامه خودکارآمدی شغلی ریگز و نایت (1994) استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد برنامه توانمندسازی حرفهای اعتبار محتوایی قابل قبولی دارد. همچنین نتایج مداخله آموزشی نشان داد که برنامه توانمندسازی حرفهای بهطور معنیداری خودکارآمدی شغلی در مشاوران برخط را افزایش میدهد (433/21=F، 001/0sig=) و در مرحلهی پیگیری این اثر بهطور معنیداری ماندگار بوده است.
نتیجهگیری: میتوان نتیجهگیری کرد که برنامه توانمندسازی حرفهای میتواند بهعنوان برنامهای روا و کارآمد برای افزایش خودکارآمدی شغلی در روانشناسان و مشاوران برخط (آنلاین) مورد توجه قرار گیرد.
حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف، مرضیه دین دوست، ثمین بهارشانجانی،
دوره 23، شماره 92 - ( 12-1403 )
چکیده
هدف: یکی از چالشهای اصلی دانشجویان رشتههای روانشناسی و مشاوره برای شروع فعالیت حرفهایشان، کمبود مهارت در مدیریت جلسات و برقراری ارتباط با مراجع است. از طرفی، عمدهی واحدهای درسی در دانشگاهها به بخش نظری اختصاص داده شده و دورههای عملی مورد کمتوجهی واقع شدهاند؛ در این بین نقش واحد کارورزی برای دانشجویان رشتههای روانشناسی و مشاوره را نمیتوان نادیده گرفت. هدف این پژوهش، شناسایی استانداردهای لازم برای گذراندن دورههای کارورزی از منظر دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشتههای روانشناسی و مشاوره بود.
روش: پژوهش حاضر به روش کیفی از نوع تحلیل مضمون انجام شد. نمونهی مورد مطالعه 13 نفر از دانشجویان تحصیلا تکمیلی روانشناسی و مشاوره شهر تهران بودند. نمونهگیری هدفمند به کار گرفته شد. با افراد مصاحبهی نیمهساختاریافته انجام شد، سپس کلمه به کلمه پیادهسازی شده و دادهها به روش هفت مرحلهای کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در این مطالعه 3 مضمون اصلی شامل ملاکهای لازم برای استاد ناظر، ملاکهای لازم برای محیط آموزشی _ درمانی و تکالیف دانشجو و 11 زیر مضمون شناسایی شد.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان میدهد که ارتقای کیفیت کارورزی دانشجویان روانشناسی و مشاوره مستلزم تقویت سه عنصر استاد ناظر، محیط آموزشی _ درمانی مناسب، و مشارکت فعال دانشجو است؛ این امر میتواند با تأمین نظارت کیفی، امکانات کافی و حمایتهای آموزشی و حرفهای، زمینه را برای تربیت بهتر درمانگران آینده فراهم کند.
راضیه امینی، احمد صادقی، پریسا نیلفروشان،
دوره 24، شماره 93 - ( 1-1404 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی مداخلهی مبتنی بر مدل خود مدیریتی شناختی _ اجتماعی مسیر شغلی بر تمایل و هویت کارآفرینی تحصیلی در دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اصفهان بود.
روش: پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون _ پسآزمون با گروه گواه و گمارش تصادفی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اصفهان (سال تحصیلی 1400-1401) بود که با روش نمونهگیری در دسترس 30 نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (15 نفر) گمارده شدند. برای جمعآوری دادهها از مقیاستمایل و هویت کارآفرینی تحصیلی استفاده شد. برای گروه آزمایش، مداخلهی مبتنی بر مدل خود مدیریتی شناختی _ اجتماعی مسیر شغلی در ده جلسهی 90 دقیقهای اجرا شد و دادهها با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیره، تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که این مداخله، منجر به افزایش تمایل(01/0 > p، 62/25=F) و هویت کارآفرینی تحصیلی(01/0 > p، 28/19=F) در دانشجویان تحصیلات تکمیلی شده است.
نتیجهگیری: مداخلهی مبتنی بر مدل خود مدیریتی شناختی _ اجتماعی مسیر شغلی، از طریق افزایش خودکارآمدی مقابلهای و فرآیندی، رشد رفتارهای مسیر شغلی انطباقی، تمرکز بر فعالیتهای اکتشاف و طرحریزی مسیر شغلی و تسهیل تاثیرات بافتی و محیطی، سبب میشود تا دانشجویان تمایل بیشتری به مسیر شغلی کارآفرینی تحصیلی داشته باشند و اقدام به ساخت و رشد هویت کارآفرینی تحصیلی کنند.
هانیه هنری فتوت، محسن گلمحمدیان، محسن حجت خواه،
دوره 24، شماره 93 - ( 1-1404 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر واکاوی تجربه زیسته دانشآموزان موفق در تصمیمگیری شغلی میباشد.
روش: روش پژوهش کمی _کیفی است. در بخش کمی، از پرسشنامه تصمیمگیری شغلی بتزو تایلور(۱۹۸۳) برای شناسایی دانشآموزان موفق در تصمیمگیری شغلی و در بخش کیفی(نظریه زمینه ای)، از مصاحبه عمیق برای بررسی تجربیات دانشآموزان موفق در تصمیمگیری شغلی، استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشآموزان دختر در پایه یازدهم و دوازدهم در سال تحصیلی ۱۴۰۱_۱۴۰۲ در شهر کرمانشاه است و شیوهی نمونهگیری در مرحله کمی با هدف شناسایی دانشآموزان موفق در تصمیمگیری شغلی به صورت خوشهای تصادفی انجام شد، که ۲۰۰ دانشآموز پرسشنامه تصمیمگیری شغلی را تکمیل کردند. در مرحله دوم نمرات دانشآموزان محاسبه و کسانی که نمره بالاتر از یک انحراف معیار کسب کردند به عنوان دانشآموزان موفق در تصمیمگیری شغلی شناسایی شدند، و با ۱۵ نفر از آنها مصاحبه عمیق به عمل آمد که در دو مصاحبه آخر اطلاعات جدیدی به دست نیامد و دادهها به اشباع رسید.
یافتهها: پس از بررسی و کد گذاری دادههای هر گروه در سه مرحله کد گذاری باز، محوری و انتخابی در مجموع ۴۲ مفهوم در رابطه با تجربیات دانشآموزان موفق در تصمیمگیری شغلی به دست آمد که در قالب ۱۰ کد محوری دسته بندی شدند و در نهایت در ۳ کد انتخابی: خودشناسی، عوامل محیطی و شغل شناسی طبقه بندی شدند.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش میتوان گفت شناخت دانشآموز از خود، شغلی که در نظر دارد و محیطی که در آن قرار دارد، در تصمیمگیری شغلی او نقش بسزا و تاثیر گذاری دارند.