جستجو در مقالات منتشر شده


9 نتیجه برای رحیمی

سمیه زارع، مه سیما پورشهریاری، چنگیز رحیمی،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بازی درمانی بر روی کاهش نشانگان اختلال سوگ اجرا گردید. روش: پژوهش از نوع  طرح­های نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل است که در زمره­ی تحقیقات کاربردی قرار می­گیرد. جامعه­ی این پژوهش شامل کودکان سوگوار دبستانی بین سنین 10-7 ساله­ی تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) در سال 1393 در شهرستان شیراز است. نمونه گیری به روش هدف مند، از میان این کودکان صورت گرفت. تعداد 45 نفر از میان آن ها از طریق برنامه­ی غربالگری توسط تیم متشکل از روانشناسان و مشاوران کمیته امداد امام خمینی(ره)، دچار اختلال سوگ تشخیص داده شدند و از بین این 45 کودک تشخیص داده شده توسط مشاوران کمیته امداد،30 کودک به عنوان نمونه‌ی مقدماتی انتخاب و به طور تصادفی در دو‌گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات و تعیین میزان اثربخشی این شیوه از پرسشنامه­ی مقیاس سوگ طولانی مدت کودکان (IPG-C) که توسط  اسپویچ و همکاران (2011) تدوین شده است، استفاده گردید. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان می­دهد که میانگین نمرات نشانگان اختلال سوگ در گروه آزمایش کاهش معنی داری نسبت به گروه کنترل داشت. (001/0 P<). نتیجه گیری: در نتیجه آموزش(بازی درمانی) کودکان بر کاهش نشانه­های سوگ موثر بوده است. لذا توجه به بازی درمانی به عنوان یک روش درمانی در کار با کودکان مفید بوده و می توان از این شیوه درمانی برای کمک به سلامت و بهداشت روانی کودکان استفاده نمود.


سیدعلیرضا افشانی، الهه پوررحیمیان،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده

هدف: خشونت خانگی علیه زنان یک مسأله اجتماعی است که می­تواند در بیشتر جوامع مشاهده شود. شدت و میزان خشونت علیه زنان می‌تواند تحت تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی گوناگونی چون؛ سرمایه فرهنگی قرار بگیرد. هدف پژوهش ﺣﺎﺿﺮ، الگوسازی معادلات ساختاری تأثیر سرمایه فرهنگی بر خشونت خانگی علیه زنان است. برای رسیدن به اهداف مورد نظر تحقیق، از نظریه سرمایه فرهنگی بوردیو و نظریه منابع گود استفاده شده است. روش: این پژوهش، با استفاده از روش تحقیق پیمایشی و نمونه­گیری خوشه­ای چند مرحله­ای، بر روی 309 نفر از زنان متأهل 15 تا 60 ساله شهر مهریز انجام گرفته است. داده­ها با استفاده از پرسشنامه‌های محقق­ساخته سرمایه فرهنگی و خشونت خانگی علیه زنان جمع­آوری شد. تجزیه و تحلیل داده­ها به کمک نرم‌افزارSPSS  نسخه 20 و بهره‌گیری از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تبیین ارتباط بین دو متغیر، به کمک نرم­افزار Amos و استفاده از الگوسازی معادلات ساختاری انجام شد. یافته­ها: نتایج نشان داد که بین سرمایه فرهنگی زنان و ابعاد آن (سرمایه فرهنگی تجسم‌یافته، سرمایه فرهنگی عینیت­یافته و سرمایه فرهنگی نهادینه­شده) با خشونت خانگی علیه زنان رابطه معکوس و معنادار وجود دارد (001/0p<). مدل معادلات ساختاری نشان داد که میزان تأثیر سرمایه فرهنگی بر خشونت خانگی علیه زنان، 36/0- است که نشان‌دهنده رابطه معکوس این دو متغیر می­باشد. یعنی افزایش سرمایه فرهنگی باعث کاهش خشونت خانگی علیه زنان می‌شود. نتیجه‌گیری: ارتقای سطح سرمایه فرهنگی به منزله یکی از منابع در دسترس خانواده­ها و زنان می­تواند احتمال بروز خشونت خانگی را کاهش دهد.


مهدی امیدیان، اسحق رحیمیان بوگر، سیاوش طالع پسند، محمود نجفی، منیژه کاوه،
دوره 17، شماره 67 - ( 7-1397 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش غنی سازی سازگاری زوجین در بهبود ارتباطات زناشویی انجام شد. روش: در این پژوهش با یک طرح شبه آزمایشی، یک کارآزمایی کنترل شده تصادفی با سنجش در خط پایه، پس از مداخله و پیگیری با گروه پلاسیبو و کنترل انجام گرفت. 36 زوج به عنوان نمونه پژوهش از بین زنان و مردانی که در بهار 1396 به دلیل مشکلات زناشویی به دادگستری شهرکرد مراجعه کرده بودند به صورت در دسترس انتخاب و تصادفی در گروه آزمایش(12n=؛ تحت آموزش غنی سازی سازگاری زوجین مبتنی بر برازنده سازی فرهنگی طی 9 جلسه گروهی یک بار در هفته)، گروه پلاسیبو (12n=؛ ملاقات صرف با درمانگر طی 9 جلسه گروهی یک بار در هفته) و گروه کنترل(12n=) گماشته شدند. کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه زوجی اینریچ را در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری تکمیل کردند. داده ها توسط SPSS و آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که زوج های دریافت کننده آموزش غنی سازی سازگاری زوجین مبتنی بر برازنده سازی فرهنگی در دو مرحله پس از مداخله (دو ماه بعد از سنجش خط پایه) و پیگیری(8 ماه پس از سنجش خط پایه) تفاوت معناداری در میانگین نمرات ارتباطات زناشویی در مقایسه با گروه پلاسیبو و کنترل نشان دادند(105/8F=، 001/0p<). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بدین معناست که، برنامه آموزش غنی سازی سازگاری زوجین مبتنی بر برازنده سازی فرهنگی، در بهبود ارتباطات زناشویی موثر است و تداوم اثر آن در طول زمان تایید شده است.
 
خانم زهرا رحیمی صادق، دکتر فرامرز سهرابی، دکتر احمد برجعلی، دکتر محمد رضا فلسفی نژاد، دکتر عبداله معتمدی،
دوره 18، شماره 71 - ( 7-1398 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف تدوین برنامه آموزش مهارت‌های زندگی (مهارت‌های خودآگاهی، مقابله با استرس و همدلی) مبتنی بر فرهنگ اسلامی در زنان مطلقه انجام شد.
روش: روش پژوهش کیفی از نوع روایتی و استفاده از مصاحبه نیمه‌ساختاریافته است. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره و خدمات روان‌شناختی شهر کرمان و متخصصان زوج‌درمانی این شهر است که 15 نفر از مراجعان و 10 نفر از متخصصان با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از روش مصاحبه و پرسشنامه متخصصان استفاده شد و حجم نمونه بر اساس اشباع نظری مصاحبه‌ها انتخاب شد. داده‌ها بر اساس روش لینکلن و گوبا تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که برنامه آموزش مهارت‌های زندگی در قالب 3 محور اصلی خودآگاهی، همدلی و مقابله با استرس، 11 محور فرعی بود. مهارت خودآگاهی شامل آگاهی از خالق خود، آگاهی از معاد، قرب خداوند و شناخت وجود خود می‌شد. مهارت همدلی شامل زمینه‌سازهای فرعی خشنود ساختن، همدردی و عیادت، دید و بازدید و مراوده، و شاد بودن و شاد نمودن می‌شد. مهارت مقابله با استرس شامل کمک و یاری خداوند، دعا و یاد خداوند، و عبادات می‌شد. همچنین میزان روایی محتوایی این برنامه بر اساس روش لاوشه و مبتنی بر نظر متخصصان دارای نسبت روایی محتوایی (CVR) 80/0 بود. 
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های پژوهش می‌توان گفت که برنامه آموزش مهارت‌های زندگی مبتنی بر فرهنگ اسلامی برنامه مناسب و کارآمدی برای توانمندسازی زنان مطلقه در زندگی است.

 
زهرا رحیمی صادق، احمد برجعلی، فرامرز سهرابی، عبداله معتمدی، محمد رضا فلسفی نژاد،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده

هدف: این پژوهش، با هدف تعیین اثربخشی برنامه مهارتهای زندگی (خودآگاهی، مقابله با استرس، همدلی) بر اساس فرهنگ بومی بر شادکامی و تاب‌آوری زنان مطلقه انجام شد. روش: روش پژوهش کمی از نوع نیمه آزمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه بین 30 تا 40 سال مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره و خدمات روان‌شناختی شهر کرمان در نیمه اول سال 1395 بود که از میان آنها 30 نفر با روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب‌ و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفره) جایگزین شدند. جهت جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه تاب‌آوری کانر و دیویدسون (2003) و شادکامی آکسفورد (1989) استفاده شد. برنامه آموزشی طی 11 جلسه 90 دقیقه‌ای در گروه آزمایش اجرا و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت و نتایج با روش تحلیل کوواریانس موردتحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: نتایج نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی بر افزایش میزان شادکامی و تابآوری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تأثیرگذار بوده است (01/0>p). نتیجه‌گیری: براساس نتایج میتوان گفت که برنامه مهارتهای زندگی (خودآگاهی، مقابله با استرس، همدلی) مبتنی بر فرهنگ بومی، برنامه مناسب و کارآمدی برای زنان مطلقه است و اجرای آن میتواند بر شادکامی و تاب‌آوری این افراد مؤثر باشد.
سعید زندی، علیرضا رحیمی، مریم سادات موسوی نسل،
دوره 19، شماره 76 - ( فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره 1399 )
چکیده

هدف: هدف مطالعه حاضر شناسایی پیامدهای مرگ‌آگاهی بر زندگی از دیدگاه نوجوانان ایرانی بود. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی پدیدارشناسی انجام ‌گرفت. مشارکت‌کنندگان شامل 26 پسر و دختر 16-18 ساله شاغل به تحصیل در مقطع متوسطه دوم در مدارس استان تهران بودند که از طریق نمونه‌گیری هدفمند ملاکی انتخاب شدند. جهت جمع‌آوری داده‌ها، از مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته استفاده ‌شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها در این پژوهش با استفاده از شیوه تحلیل مضمون صورت‌ گرفت. یافته‌ها: یافته‌ها نشان دادند که پیامدهای مرگ‌آگاهی در زندگی نوجوانان در پنج حوزه اصلی قابل سازماندهی هستند: انگیزش و اهداف؛ احساسات؛ رفتارها؛ بینفردی و اجتماعی؛ جهانبینی. نتیجه‌گیری: مرگ‌آگاهی می‌تواند ابعاد مختلف زندگی نوجوان را تحت‌الشعاع قرار دهد و بنابراین، موضوعی دارای اهمیت و اساسی محسوب می‌شود. هر کدام از مضامین ذکرشده بیان‌کننده اثرات مرگ‌آگاهی در زمینه‌های مختلف زندگی نوجوانان است و این نکته را آشکار می‌کند که یاد و اندیشه مرگ می‌تواند به شکل‌های مختلفی بر ابعاد گوناگون زندگی نوجوانان اثر بگذارد و شیوه زیستن و نگرش آن‌ها را به امور خود و جهان دستخوش تغییر کند. به عبارتی، مرگ‌آگاهی برای نوجوانان که در ابتدای ترسیم طرح زندگی آتی خود هستند می‌تواند به‌مثابه یک چراغ روشنگر راه عمل کند و نقشه و مسیر آینده آن‌ها را شکل دهد.
روح اله رحیمی، حسین سلیمی بجستانی، محمد عسگری،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده


هدف: پژوهش حاضر با هدف کشف تجارب زیسته‌ زوج‌های شاغل از تعارضات زناشویی انجام شد. روش: این مطالعه با رویکرد کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری انجام شد. طی این مطالعه، پژوهشگران با بهره‌گیری از نمونه‌گیری هدفمند، 12 زوج شاغل دارای تعارضات زناشویی را مورد مصاحبه قرار دادند. مصاحبه‌ها با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته‌ها: تحلیل داده‌های حاصل از مصاحبه‌ها منجر به کشف 14 مضمون اصلی: کشمکش مالی، تعامل نامناسب با شبکه اجتماعی، فقدان مشارکت در انجام امور خانه، ارتباط غیرمؤثر، ناتوانی در درک متقابل و ابرازگری، عدم مدیریت زمان، تعارض نقش‌ها و مسئولیت‌ها، آسیب پذیری شناختی، پایبندی به کلیشه‌های جنسیتی، ناتوانی در مدیریت وظایف شغلی و مسائل محیط کاری، تقابل کار و خانواده، جدال قدرت، عوامل فرافردی مخرب و آفت‌های اعتقادی- اخلاقی، 55 مضمون اولیه و 12 مضمون ثانویه در زمینه تجارب زیسته زوج‌های شاغل از تعارضات زناشویی شد. نتیجه‌گیری: خانواده‌ی دو شغله، جایی است که زوجین در صورت عدم ادراک انصاف در حوزه‌های مختلف خانوادگی و شغلی با احتمال بیشتری وارد تعارضات زوجی خواهند شد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که خانواده‌ی زوج‌های شاغل از نظر بروز تعارضات ممکن است یک گروه با ریسک بالا باشند و این عامل، نیاز به نقش مذاکره را در روابط این نوع زوجین بهتر نشان می‌دهد. این امر، ضرورت زوج درمانی ویژه را برای این زوجین،  بیش از پیش آشکار می‌کند. نتایج پژوهش حاضر همچنین نشان داد؛ به ترتیب ارتباط غیرمؤثر، آسیب پذیری شناختی، تقابل کار و خانواده، کشمکش مالی و فقدان مشارکت در انجام امور خانه در بین عوامل کشف شده، بیشترین فراوانی را در بروز تعارضات زوجی داشتند، لذا پیشنهاد می‌شود در پیش بینی برنامه‌های پیشگیرانه و آموزشی برای زوج‌های شاغل، عوامل ذکر شده لحاظ شود.


سیده معصومه سیدی اندی، محمود نجفی، اسحق رحیمیان بوگر،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بازی‌درمانی کودک‌محور و بازی‌درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر سبک‌های عاطفی در کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی بود. روش: این پژوهش نیمه‌آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانش‌آموزان دختر مبتلا به اضطراب جدایی در پایه‌های پنجم و ششم در شهر بابل بودند، نمونه 45 نفراز آنان بودندکه ابتدا بصورت هدفمند و سپس به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش1 گروه آزمایش2 و گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی اول، بازی‌درمانی کودک‌محور با رویکرد اکسلاین را در 16 جلسه 45دقیقه‌ای و گروه آزمایشی دوم، آموزش بازی‌درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک را در 10 جلسه‌ 2 ساعته دریافت کردند. ابزار پژوهش فرم (د) پرسشنامه علائم مرضی کودکان (اسپرافکین لانی و گادو، 1994) و پرسشنامه سبک‌های عاطفی (هافمن و کاشدان، 2010) بود. داده‌ها با تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد هر دو مداخله در ارتقای سبک‌های عاطفی درکودکان دچار اضطراب جدایی مؤثر هستند. همچنین بین اثربخشی دو گروه آزمایشی تفاوت معناداری وجود داشت و آموزش بازی‌درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک در بهبود سبک‌های عاطفی مؤثرتر بوده‌است)05/0p<). نتیجه‌گیری: می‌توان برنامه آموزش بازی‌درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک را جایگزین مناسب‌تری در بهبود سبک‌های عاطفی و همچنین بهبود علائم روان‌شناختی کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی درنظر گرفت.
سید محمد مهدی رئیس کرمی، خانم شکیبا احمدی، دکتر حسین کشاورز افشار، دکتر عباس رحیمی نژاد،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده

هدف: این مطالعه با هدف شناخت عوامل موثر بر ادراک مدیران و معلمان از نقش مشاور مدرسه و تبیین جایگاه و اهمیت آن در چالش‌های پیش‌روی تثبیت نقش مشاوران مدارس انجام شد. روش: روش تحقیق در این پژوهش مرور نظام‌مند و توصیفی است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مقالات علمی- پژوهشی چاپ‌شده در مجلات معتبر داخلی و خارجی در دهه اخیر بوده است. مقالات این مطالعه مروری از طریق جستجوی پایگاه‌های نورمگز، پایگاه اطلاعاتی جهاد دانشگاهی، مگ ایران، پرتال جامع علوم انسانی، الزیویر، سیج، تیلور و فرانسیس، اسپرینگر، وایلی و ام.دی. پی.آی به دست آمدند. یافته‌ها: 25 مقاله بر اساس معیار‌های ورود مطالعه وارد مرور نهایی شدند. این مقالات در قالب روش‌های اقدام‌پژوهی، پیمایشی، روش کیو، آزمایشی، گروه متمرکز، مصاحبه، پدیدارشناسی، همبستگی و گراندد تئوری صورت پذیرفته بود. واکاوی این پژوهش‌ها نشان داد سه دسته عوامل شامل عوامل مربوط به مدرسه و اجتماع، عوامل مربوط به معلمان و مدیران و عوامل مربوط به مشاوران در ادارک مدیران و معلمان از نقش مشاور مدرسه ‌مؤثرند. نتیجه‌گیری: می‌توان نتیجه گرفت عدم آگاهی مدیران و معلمان از نقش تحول‌یافته مشاوران مدارس از مهم‌ترین عوامل مربوط به ادارک متناقض معلمان و مدیران بوده و بهترین روش برای حل این مسئله وجود یک شورای مشاوره در هر مدرسه، متشکل از مدیر، معلمان و مشاور مدرسه است. این شورا با آگاه‌سازی مدیران و معلمان از نقش مشاور و پیگیری اهداف و برنامه مشاور مدرسه موجبات تثبیت نقش مشاور مدرسه فراهم کرده و فرایند تحقق اهداف آموزش‌وپرورش را تسهیل می‌کند.
 


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research