9 نتیجه برای شیخ
علی شیخ الاسلامی، حسین قمری کیوی، مسعود مرادی، یسرا محمدی،
دوره 14، شماره 53 - ( 1-1394 )
چکیده
_ _ _ چکیده تاریخ دریافت: 7/8/93 _ تاریخ پذیرش: 22/1/94 هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گشتالتدرمانی بر بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی مادران دارای کودک کمتوانذهنی بود. روش پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری پژوهش را کلّیهی مادران دارای کودک کمتوانذهنی مراکز تحت پوشش سازمان بهزیستی شهر اردبیل در 94-1393 تشکیل میدادند. برای انتخاب نمونه با توجه به محدودیتهای موجود در عمل نمونهگیری، ابتدا از میاناین مراکز یک مرکز بصورت در دسترس انتخاب شده و سپس از میان مادران کودکاناین مرکز با روش نمونهگیری تصادفی ساده، 30 مادر انتخاب گردیده و در نهایت به صورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. شرکتکنندگان گروه آزمایش، گشتالتدرمانی گروهی را طی 10 جلسه دریافت نمودند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی بهزیستی روانشناختی ریف و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی استفاده شد. دادهها از طریق آزمون آماری کواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها نشان داد که فرضیههای پژوهش مبنی بر اثربخشی گشتالتدرمانی گروهی بر بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی مادران دارای کودک کمتوانذهنی مورد تأیید قرار گرفته است و مادران گروه آزمایش نسبت به مادران گروه کنترل در پسآزمون به طور معناداری، بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی بیشتری داشتند. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که گشتالتدرمانی گروهی در افزایش بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی مادران دارای کودک کمتوانذهنی تأثیر معناداری دارد.
حسین قمری کیوی، علی شیخ الاسلامی، زهرا عادل،
دوره 14، شماره 55 - ( 7-1394 )
چکیده
، ، چکیده تاریخ دریافت: 20/4/94 - تاریخ پذیرش: 25/7/94 هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان شناختی _ رفتاری بر خشم و بهزیستی روانشناختی دختران پرخاشگر بود. روش: این پژوهش به شیوهی نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون _ پسآزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعهی آماری پژوهش را کلّیهی زندانیان حاضر در بند نسوان زندان مرکزی شهر اردبیل در سال 1393 تشکیل میدادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده، 30 نفر از دخترانی که در پرسشنامهی خشم حالت _ صفت اسپیلبرگر نمرههای بالایی داشتند انتخاب شده و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. شرکتکنندگان گروه آزمایش، درمان شناختی _ رفتاری را طی 8 جلسه دریافت نمودند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی خشم حالت _ صفت اسپیلبرگر و پرسشنامهی بهزیستی روانشناختی ریف استفاده شد. دادهها با روش آماری کورایانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: یافتهها نشان داد که فرضیههای پژوهش مبنی بر تأثیر درمان شناختی _ رفتاری بر خشم و بهزیستی روانشناختی دختران پرخاشگر مورد تایید قرار گرفته است و دختران گروه آزمایش نسبت به دختران گروه کنترل در پسآزمون به طور معناداری، خشم کمتری و بهزیستی روانشناختی بیشتری داشتند. نتیجهگیری: بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که درمان شناختی _ رفتاری در کاهش خشم و افزایش بهزیستی روانشناختی دختران پرخاشگر تأثیر معناداری دارد.
علی شیخ الاسلامی، حسین قمری کیوی، شکوفه رمضانی،
دوره 15، شماره 58 - ( 4-1395 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی امیددرمانی بر شادکامی مردان ناتوان جسمی-حرکتی بود. روش: این پژوهش به روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعهی آماری پژوهش را کلّیهی مردان ناتوان جسمی-حرکتی تحت پوشش ادارهی بهزیستی شهر کامیاران در سال 95-1394 تشکیل میدادندکه از میان آنها با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس، 30 نفر انتخاب شده و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین گشتند. شرکتکنندگان گروه آزمایش، امیددرمانی را طی 8 جلسه دریافت نمودند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی شادکامی آکسفورد استفاده شد. دادهها با روش آماری کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: یافتهها نشان داد که فرضیهی پژوهش مبنی بر اثربخشی امیددرمانی بر شادکامی مردان ناتوان جسمی-حرکتی مورد تایید قرار گرفته است و شرکتکنندگان گروه آزمایش نسبت به شرکتکنندگان گروه کنترل، در پسآزمون به طور معناداری، شادکامی بیشتری داشتند. نتیجهگیری: بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که امیددرمانی در افزایش شادکامی مردان ناتوان جسمی-حرکتی تاثیر معناداری دارد.
آقای حمیدرضا صمدی فرد، اقای محمد نریمانی، خانم نیلوفر میکائیلی، اقای علی شیخ الاسلامی،
دوره 15، شماره 59 - ( 7-1395 )
چکیده
هدف: طلاق عاطفی مهمترین عامل از هم گسیختگی ساختار بنیادی ترین بخش جامعه یعنی خانواده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش مؤلفه های اجتناب شناختی و باور فراشناختی در پیش بینی طلاق عاطفی همسران صورت پذیرفت. روش: جامعه آماری پژوهش کلیه همسران شهر اردبیل در سال 1394 بودند که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 120 نفر(60 زن و شوهر) به عنوان نمونه انتخاب شدند.برای جمع آوری دادهها، از مقیاس اجتناب شناختی CAQ ( سکستون و داگاس، 2004)، مقیاس باور فرا شناختی (ولز و کارت رایت هاتون ، 2004) و مقیاس طلاق عاطفی گاتمن (2008) استفاده شد. داده های پژوهش نیز با آزمون t مستقل، روش های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد بین طلاق عاطفی زنان و مردان تفاوت معناداری وجود ندارد(05/0 p<). همچنین بین مؤلفه های اجتناب شناختی با طلاق عاطفی رابطه مثبت معنادار (05/0 p<) و بین باور فرا شناختی با طلاق عاطفی همسران رابطه منفی معناداری وجود دارد(05/0 p<). با توجه به ضرایب بتا وا پس زنی افکار 15درصد، جانشینی افکار 13درصد، حواس پرتی 16 درصد، تبدیل تصور به فکر 40 درصد و باور فرا شناختی 14-درصد به شکل معناداری طلاق عاطفی همسران را تبیین می کنند(05/0 p<). نتیجه گیری: می توان بیان نمود که مؤلفه های اجتناب شناختی و باور فراشناختی در زمره متغیرهای مرتبط با طلاق عاطفی بودند و توانایی پیش بینی آن را دارند.
علی شیخ الاسلامی، نسیم محمدی،
دوره 18، شماره 70 - ( 4-1398 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر باهدف تعیین تاثیر آموزش خود-دلسوزی شناختی بر سلامت روان (جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی، افسردگی) زنان سرپرست خانوار انجام گرفت. روش: روش پژوهش به شیوهی نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعهی آماری پژوهش را کلّیهی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر رشت در نیمه دوّم سال 1394 تشکیل میدادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس، 30 نفر انتخاب و بهطور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. شرکتکنندگان گروه آزمایش، 8 جلسه برنامهی خود-دلسوزی شناختی دریافت نمودند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی سلامت عمومی (GHQ) استفاده شد. دادهها با روش آماری کواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: یافتهها نشان داد که فرضیههای پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش خود-دلسوزی شناختی بر ابعاد سلامت روان (جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی، افسردگی) زنان سرپرست خانوار مورد تائید قرار گرفته است و زنان سرپرست خانوار گروه آزمایش نسبت به زنان سرپرست خانوار گروه کنترل در پسآزمون بهطور معناداری، جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی و افسردگی کمتری داشتند. نتیجهگیری: به طور کلّی، یافتههای پژوهش بیانگر آن است که آموزش خود-دلسوزی شناختی میتواند بر افزایش سلامت روان زنان سرپرست خانوار اثربخش باشد.
آیدین صنمنژاد، حسین قمری کیوی، علی شیخالاسلامی، علی رضایی شریف،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر مقایسه و بررسی اثربخشی تأثیر رویکرد درمانی بافت نگر انصاف محور (مبتنی بر نظریه بوزورمنی _ ناج) و رویکرد درمانی هیجانمدار برافزایش صمیمیت و کاهش دلزدگی زناشویی زوجهای دارای تعارضات زناشویی بود. روش:این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون ـ پسآزمون، با گروه کنترل و پیگیری سهماهه بود. جامعه آماری شامل همه زوجهایی بود که در سال 1397- 1398 به دفتر مشاوره و خدمات روانشناختی خصوصی زیر نظر سازمان نظام روانشناسی در شهر ارومیه مراجعه داشتند از میان مراجعهکنندگان تعداد 24 زوج که به دلیل تعارضات زناشویی به این مرکز مراجعه کرده بودند؛ پس از همتاسازی آزمودنیها، ملاکهای ورود و خروج پژوهش به شیوه هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی به سه گروه (هر گروه 8 زوج) که دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه است گمارش شدند. پس از اجرای پیشآزمون برای گروه آزمایشی بافتنگر هر زوج 10 جلسه و گروه آزمایشی هیجانمدار هر زوج 9 جلسه رواندرمانی انجام گرفت. پرسشنامههای مورداستفاده شامل مقیاس صمیمیت واکر و تامپسون و مقیاس دلزدگی زناشویی پاینز بود. برای تحلیل دادهها و فرضیهها از روش آزمون آماری «تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر» و نرمافزار SPSS استفاده گردید. یافتهها: نشان داد اثربخشی رویکرد هیجانمدار در افزایش صمیمت زناشویی، بهصورت معناداری (001/0p<) بیشتر از رویکرد بافت نگر است؛ اما میان دو رویکرد در کاهش «دلزدگی زناشویی» تفاوت معنادار مشاهده نشد همچنین یافتهها نشان داد اثربخشی رویکرد بافت نگر نسبت به رویکرد هیجانمدار در «دلزدگی زناشویی» ثبات و پایداری زمانی بیشتری دارد. نتیجهگیری: رویکرد هیجانمدار در مقایسه با رویکرد بافت نگر اثربخشی مؤثرتری در افزایش صمیمت زناشویی نشان میدهد و اثربخشی دو رویکرد در کاهش دلزدگی زناشویی یکسان است اما باگذشت زمان رویکرد بافت نگر در بهبود دلزدگی زناشویی ثبات درمانی بهتری نشان داده است.
سجاد شیخ، ابوالقاسم خوش کنش، تقی پورابراهیم، مژگان پوردل،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج و باورهای غیرمنطقی با خود بازداری در دانشجویان دختر و پسر انجام گرفت. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع علی _ مقایسهای بود. جامعهی آماری تمامی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی در سال 1394-1393 تشکیل میدادند که از بین آنها 365 نفر (170 پسر و 195 دختر) به روش نمونهگیری طبقهای تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامههای باورهای غیر منطقی (جونز، 1980)، پرسشنامه نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج (کردلو، 1380) و پرسشنامه خودبازداری (وینبرگر و شوارتز، 1990) پاسخ دادند. یافتهها: تجزیه و تحلیل دادهها از طریق آزمون t مستقل نشان داد که بین نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج، باورهای غیر منطقی و خودبازداری در دانشجویان دختر و پسر تفاوت معناداری وجود دارد (58/2>t و 01/0>p). نتیجهگیری: نتایج یافتهها بیانگر این بود که جنسیت عاملی تاثیرگذار بر نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج، باورهای غیرمنطقی و خودبازداری میباشد به طوری که پسران نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج بیشتر، باورهای غیرمنطقی و خودبازداری کمتری داشتند.
داریوش عظیمی، حسین قمری گیوی، علی رضایی شریف، علی شیخ الاسلامی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی توانمندسازی مشاوران مدرسه و بر مبنای نظریه دادهبنیاد و با بهکارگیری روش مصاحبه نیمهساختاریافته انجام شد. روش: بدین منظور تعداد 12 معلم، 14 مشاور مدرسه، 13 دانشآموز (در سطح استان اردبیل) به شیوه نمونهگیری هدفمند و تعداد 9 متخصص و استاد مشاوره (در سطح کشور) به شیوه نمونهگیری گلولهبرفی انتخاب و دادهها تا رسیدن به اشباع نظری گردآوری و پس از پیادهسازی متن مصاحبهها و ورود اطلاعات به نرم افزار تحلیل دادههای کیفی MAXQDA، با کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند. یافتهها: نتایج کدگذاری باز و محوری منجر به شناسایی 245 مفهوم و 17 مقوله محوری شد. همچنین، نتایج کدگذاری انتخابی نشان داد که مقوله هسته توانمندی مشاوران مدرسه است که تحت تأثیر شرایط علّی (صلاحیت علمی، شغلی و اخلاقی)، شرایط مداخلهگر (بلوغ عاطفی، خودکارآمدی، مهارتهای حرفهای و هماهنگی) و شرایط زمینهای (بلوغ عقلی، هوشهیجانی، سلامتروان، مهارتهای ارتباطی، سرسختی روانشناختی و شخصیت کاریزماتیک) در قالب راهبردهای توسعه سازمانی و فردی است که حاصل آن بهبود کارآمدی مشاوران مدرسه بهصورت مستقیم و غیرمستقیم است. نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش حاضر توصیه میشود از الگوی حاضر به منظور توانمندسازی مشاوران مدرسه و همینطور طراحی و تدوین برنامههای مختلف در جهت بهبود خدمات راهنمایی و مشاوره مدرسه استفاده شود.
رامین لطافتی بریس، حسین قمری کیوی، احمدرضا کیانی، علی شیخ الاسلامی،
دوره 23، شماره 89 - ( 4-1403 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنیتهای طرحوارهای و درمان هیجانمدار بر سازگاری هیجانی زوجهای تازه ازدواجکرده متعارض بود.
روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون _ پسآزمون چندگروهی با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل همه زوجهای دارای تعارض زناشویی با کمتر از شش سال ازدواج بود که در ششماهه اول سال 1398 به مراکز مشاوره خصوصی و دولتی در شهرستان آستارا مراجعه کرده بودند. نمونهگیری به صورت در دسترس و با جایگزینی تصادفی انجام گرفت و از میان متقاضیان مشاوره زوجی،30 زوج به روش نمونهگیری در دسترس و گمارش تصادفی در سه گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار بهکاررفته در این پژوهش، مقیاس سازگاری هیجانی رابیو و همکاران (2007) بود. در این پژوهش، مداخلات گروهی ذهنیتهای طرحوارهای طی 12 جلسه 90 دقیقهای و درمان هیجانمدار(مدل محکم در آغوشم بگیر) 10 جلسه 120 دقیقهای و در چارچوب پروتکل مدون، پس از اعلام علاقهمندی اعضا و کسب رضایت از آنها جهت شرکت در جلسات، مطابق برنامه تنظیمی، اجرا گردید و پس از گذشت 3 ماه از پایان مداخلات و انجام پیگیری، فرضیهها با استفاده از کوواریانس چندمتغیره با اندازهگیری مکرر تحلیل شدند.
یافتهها: یافتهها نشان داد درمان مبتنی بر ذهنیتهای طرحوارهای و درمان هیجانمدار بهطور جداگانه، در مقایسه با گروه کنترل، مؤلفههای فقدان نظمبخشی (05/0> P) و فقدان امیدواری (01/0> P) را کاهش داده و در حالت کلی نیز سازگاری هیجانی را در همسران تازه ازدواجکرده به صورت پایدار افزایش میدهند و بین اثربخشی این دو شیوه مداخلاتی بر مؤلفههای سازگاری هیجانی تفاوت معناداری وجود ندارد.
نتیجهگیری: میتوان درمان مبتنی بر ذهنیتهای طرحوارهای و درمان هیجانمدار (محکم در آغوشم بگیر) را برای بهبود سازگاری هیجانی زوجهای دارای تعارض زناشویی به کار بست.