جستجو در مقالات منتشر شده


7 نتیجه برای نیلفروشان

راضیه امینی، پریسا نیلفروشان،
دوره 16، شماره 61 - ( 1-1396 )
چکیده

هدف: هدف از پژوهش حاضر، زمینه­یابی نگرش­های مسیرشغلی بی­مرز در کارکنان بود که با استفاده از پژوهش ترکیبی تبیینی از نوع مدل انتخاب شرکت کننده انجام شد.

روش: جامعه آماری پژوهش، کلیه­ی کارکنان شرکت­های مهندسی شهر اصفهان بود. در مرحله­ی کمی، 200 نفر از کارکنان به روش نمونه گیری خوشه­ای و در مرحله­ی کیفی، 15 نفر از کارکنان به روش هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس نگرش­های مسیرشغلی بی­مرز، مقیاس شخصیت پیشتاز و مصاحبه عمیق بود. در بخش کمی پژوهش ابتدا ویژگی­های روان سنجی مقیاس و ساختار عاملی آن با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی مورد بررسی و افراد بی­مرز و سنتی انتخاب شدند. در بخش کیفی، داده­ها با استفاده از نظریه­ی زمینه­ای در سه سطح کد­گذاری باز، کد­گذاری محوری و کد­گذاری گزینشی تحلیل شدند.

یافته­ها: نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان دهنده­ی تایید مدل اندازه گیری دو عاملی مرتبه اول بود. بدین معنا که  ذهنیت بی­مرز و ترجیح تحرک سازمانی دو عامل مجزا و مستقل از یکدیگر می باشند. واکاوی داده­ها در بخش تحلیل کیفی نشان داد که سازه­های فردی مهمترین ساختار شکل دهنده­ی نگرش­های مسیرشغلی ­بی­مرز است. این سازه ها شامل 28 مقوله در کارکنان بی­مرز و 5 مقوله در کارکنان سنتی بود.

نتیجه گیری: سازه­های فردی، مهمترین ساختار شکل دهنده­ی نگرش­های مسیرشغلی بی­مرز است که در غالب علل، راهبرد و پیامد قابل تبیین است.


خانم راضیه امینی شلمزاری، خانم پریسا نیلفروشان،
دوره 18، شماره 72 - ( 12-1398 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی، ‌پایایی و روایی مقیاس نگرش‌های مسیرشغلی متنوع در کارکنان انجام شد. روش: پژوهش حاضر، ‌پژوهشی توصیفی از نوع بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی ابزار است.‌ جامعه آماری پژوهش، ‌کارکنان شرکت‌های مهندسی شهر اصفهان بود.‌ نمونه شامل ۲۰۰ نفر از کارکنان (۷۸ زن و ۱۲۲مرد) بود که  به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای  انتخاب شدند.‌ ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس نگرش‌های مسیرشغلی متنوع و مقیاس شخصیت پیشتاز (PPS) بود.‌ داده‌ها با استفاده از آزمون‌های تحلیل عاملی، ‌همبستگی و تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شد. یافته‌ها:. نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که، مدل‌های دو عاملی مرتبه دوم و مدل دو عاملی مرتبه اول هر دو با داده‌ها برازش داشتند اما در نهایت مدل تک عاملی مرتبه‌ی دوم برازش بهتری داشت.‌ در مدل تک عاملی، نگرش مسیرشغلی به عنوان یک سازه پنهان و در مدل دو عاملی، ‌خودجهت‌دهی و برانگیختگی ارزشی به عنوان سازه‌های پنهان فرض شدند.‌ همبستگی مقیاس خودجهت‌دهی و برانگیختگی ارزشی با مقیاس شخصیت پیشتاز به ترتیب ۶۶/۰ و ۵۳/۰ (۰۱/۰< p)برآورد شد.‌ همسانی درونی در مقیاس خودجهت‌دهی مدیریت مسیرشغلی۷۲/۰ و مقیاس برانگیختگی ارزشی به ترتیب۷۲/۰ و۷۰/۰ ضریب باز‌آزمایی به فاصله‌ی سه هفته به ترتیب ۸۹/۰ و ۹۰/۰ (۰۱/۰< p) به دست آمد.‌ از سویی دیگر نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که در هر دو مقیاس خودجهت‌دهی مدیریت مسیرشغلی  و برانگیختگی ارزشی، ‌نمرات مردان به طور معنادار بیشتر از زنان بود. نتیجه‌گیری: به طور کلی می‌توان از مقیاس نگرش‌های مسیرشغلی متنوع به عنوان ابزاری معتبر جهت سنجش نگرش به مسیرشغلی متنوع استفاده کرد.
 
آقای حمید هاشم مطوری، دکتر محمد رضا عابدی، دکتر پریسا نیلفروشان،
دوره 19، شماره 73 - ( 3-1399 )
چکیده

هدف: هدف این مطالعه بررسی رابطه معنای شغلی و بهزیستی ذهنی با میانجیگری رضایت شغلی بود. روش: این پژوهش از نوع پژوهش‌های توصیفی بود. در این پژوهش ۲۸۰ نفر از کارکنان شرکت پالایش نفت اصفهان به روش نمونه‌گیری سهمیه‌ای انتخاب شدند. ابزار اندازه‌گیری پرسشنامه‌های معنای شغلی (ورزسنیسکی، 1999)، بهزیستی ذهنی (مولـوی و همکـاران، 1387) و رضایت شغلی (ویسوکی و کروم، 1994)  بود. داده‌ها از طریق مدل‌یابی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد معنای شغلی امرارمعاش بر بهزیستی ذهنی اثر مستقیم و منفی معنادار) ۰۵/0 (p<  و معنای شغلی مسیر پیشرفت بر بهزیستی ذهنی اثر مستقیم و مثبت معنادار داشت) 0۰1/0 (p<. ضمن اینکه معنای شغلی رسالت بر بهزیستی ذهنی از طریق رضایت شغلی تأثیر غیرمستقیم و مثبت معناداری داشت) 01/0 (p<. نقش میانجیگری رضایت شغلی در رابطه معناهای شغلی امرارمعاش و مسیر پیشرفت با بهزیستی ذهنی تأیید نشد. نتیجه گیری: به‌طورکلی یافته‌ها نشان داد که از میان معناهای مختلف شغلی، معناهای شغلی امرارمعاش و مسیر پیشرفت اثر مستقیم بر بهزیستی ذهنی و معنای شغلی رسالت از طریق رضایت شغلی اثر غیرمستقیم بر بهزیستی ذهنی دارد.
سید هادی انصارالحسینی، محمدرضا عابدی، پریسا نیلفروشان،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مشاوره‌ی انطباق‌پذیری شغلی بر اشتیاق تحصیلی و عملکرد تحصیلی انجام شد. روش این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه‌ی آماری پژوهش را کلیه‌ی دانش‌آموزان پسر متوسطه‌ی دوره‌ی اول شهر اصفهان در سال تحصیلی 97-1396 تشکیل می‌دادند. به منظور انتخاب آزمودنی‌ها 50 دانش‌آموز به صورت تصادفی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (25 نفر) و گروه کنترل (25 نفر) قرار گرفتند. برای هر دو گروه، پیش‌آزمون اجرا شد. گروه آزمایش مدت 7 جلسه‌ی 75 دقیقه‌ای مشاوره‌ی گروهی انطباق‌پذیری شغلی اقتباس شده از روش مشاوره‌ی شغلی ساویکاس (هارتونگ و ویس، 2016) را دریافت کردند. در پایان دوره‌ی مشاوره، پس‌آزمون در هر دو گروه اجرا شد. سپس یک ماه بعد، آزمون پیگیری از هر دو گروه آزمایش گرفته شد. برای سنجش اشتیاق تحصیلی، از پرسشنامه‌ی اشتیاق تحصیلی آرشامبالت و همکاران (2009) استفاده شد. همچنین میانگین نمرات پایانی ترم اول و مستمر ترم دوم به‌عنوان پس‌آزمون و نمرات پایانی ترم دوم، به منظور پیگیری عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان در نظر گرفته شد. نتایج حاصل از تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر نشان داد که روش مشاوره‌ی انطباق‌پذیری شغلی بر اشتیاق تحصیلی و عملکرد تحصیلی تأثیر داشته است و همچنین آزمون مقایسه‌های زوجی در سه مرحله‌ی پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری نشان داد که میانگین‌ها در پس‌آزمون افزایش یافته (۰۱/۰>p) و تا پیگیری ثبات داشته است. نتایج حاصل از پژوهش حاضر بیانگر این است که مشاوره‌ی انطباق‌پذیری شغلی بر اشتیاق تحصیلی و عملکرد تحصیلی تأثیر‌گذار است.
سمانه سلیمی، پریسا نیلفروشان، احمد صادقی،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده

هدف:‌هدف مطالعه کنونی، ‌بررسی تأثیر مشاوره شناختی اجتماعی مسیر شغلی بر اشتیاق به اهداف مسیر شغلی در افراد دارای محدودیت بینایی بود. روش:‌جامعه آماری در این پژوهش، شامل کلیه افراد دارای محدودیت بینایی، ‌‌ در محدوده سنی 18 تا 40 سال، ‌ ساکن در شهر اصفهان بود. نمونه پژوهش شامل دو فردِ (یک نفر زن و یک نفر مرد) دارای محدودیت بینایی بود که به شیوه غیراحتمالی هدفمند انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از مقیاس اشتیاق به اهداف مسیر شغلی (هاراتسیس، هود و کرید، 2015) جمع آوری شد.‌طرح آزمایشیِ مورد منفرد از نوع A-B در این مطالعه استفاده شد. در این روش پس از موقعیت خط پایه، مشاوره مبتنی بر نظریه شناختی اجتماعی مسیر شغلی طی ده جلسه اجرا شد. تحلیل داده‌ها براساس شاخص‌های آمار توصیفی و تحلیل دیداری انجام شد. یافته ها:‌تحلیل دیداری داده‌ها از طریق شاخصِ درصد داده‌های غیرهمپوش، نشانگر اثربخش بودن مداخله، روی اشتیاق به اهداف مسیر شغلی در هر دو شرکت‌کننده بود. نتیجه‌گیری: باتوجه به وجود موانع مختلف در زندگی افراد دارای محدودیت بینایی و اهمیت اشتیاق به اهداف، مشاوره توانبخشی شغلی مبتنی بر نظریه شناختی اجتماعی میتواند یک مداخله مؤثر برای تشویق افراد دارای محدودیت بینایی جهت تعهد نسبت به اهداف مسیر شغلی باشد و می‌توان از آن در مراکز خدماتی به افراد دارای محدودیت بینایی استفاده کرد.‌‌
مرتضی اسپنانی، محمدرضا عابدی، پریسا نیلفروشان،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده

هدف: هدف این پژوهش مقایسه‌ی تأثیر روش‌های مشاورۀ مبتنی بر نظریۀ هالند، شناختی اجتماعی و راه حل مدار بر بهزیستی مسیر شغلی دانش‌آموزان بود. روش: روش این پژوهش شبه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری کلیۀ دانش‌آموزان دورۀ دوم متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-97 بوده که با استفاده از نمونه گیری در دسترس، تعداد 10 نفر برای هر گروه انتخاب شدند و بر اساس جنسیت تفکیک شدند. گروه‌های آزمایش هر کدام 8 جلسه، مشاورۀ مسیر شغلی دریافت نمودند و گروه‌های کنترل، مداخله‌ای دریافت نکردند. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه بهزیستی مسیر شغلی (هینکین،1998) بود. یافته‌ها: نتایج  نشان داد که بین میانگین نمرات بهزیستی مسیر شغلی دانش‌آموزان گروه‌های آزمایش در مرحله‌ی پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری (001/0p<) وجود داشت. بنابراین مداخلات مشاوره مبتنی بر نظریه هالند، شناختی اجتماعی مسیر شغلی و راه حل مدار، بر افزایش بهزیستی مسیر شغلی دانش‌آموزان مؤثر بوده است. در مقایسه‌ی روش‌های مداخله، روش شناختی اجتماعی و راه حل مدار، تأثیر بیشتری را نسبت به نظریه هالند نشان داد. نتیجه‌گیری روش مشاوره مسیر شغلی شناختی اجتماعی و راه حل مدار در مشاوره با دانش‌آموزان تأثیر بیشتری دارند.
امیرصالح امین جعفری، پریسا نیلفروشان، محمدرضا عابدی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین انطباق­پذیری مسیر شغلی و اشتغال­پذیری با میانجی­گری متغیرهای خودکارآمدی کاریابی، ادراک پیچیدگی و آمادگی برای شانس در میان بیکاران ایرانی بود. روش: داده­ها در این پژوهش از طریق نمونه­گیری داوطلبانه و بر روی یک نمونه­ی 719 نفری از بیکاران ایرانی گردآوری شد. داده­ها با استفاده از تحلیل مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شد. جمع­آوری داده­ها از طریق مقیاس انطباق­پذیری مسیر شغلی، مقیاس خودکارآمدی کاریابی، شاخص­ ادراک پیچدگی، شاخص آمادگی برای شانس و مقیاس اشتغال­پذیری انجام شد. یافته­ها: نتایج  نشان داد ضریب تأثیر انطباق­پذیری مسیر شغلی بر خودکارآمدی کاریابی (001/0>p و 75/0= γادراک پیچیدگی (001/0>p و 64/0= γ) و آمادگی برای شانس (001/0>p و 88/0= γ) به لحاظ آماری معنادار است. علاوه­براین، ضریب تأثیرخودکارآمدی کاریابی (001/0>p و 39/0= β)، ادراک پیچیدگی (001/0>p و 17/0 = β) و آمادگی برای شانس (001/0>p و 6/0= β) براشتغال­پذیری بعنوان متغیر وابسته­ی درون­زا از نظر آماری معنادار است. همچنین انطباق­پذیری مسیر شغلی با اشتغال­پذیری به طور غیرمستقیم از طریق این متغیرها رابطه داشت. نتیجه­گیری:  به­طور کلی، با توجه به یافته این پژوهش مبتنی بر وجود رابطه غیر مستقیم بین انطباق‌پذیری مسیر شغلی و اشتغال‌پذیری، بایستی خاطر نشان کرد که برای افزایش اشتغال­پذیری نه تنها توجه به انطباق­پذیری ضروری است بلکه توجه به راهبردهای افزایش خودکارآمدی کاریابی، ادراک پیچیدگی مبتنی بر سیستم تفکر باز و نیز افزایش آمادگی برای شانس اهمیت دارد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research