سیده لیلا میر احمدی، مریم السادات فاتحی زاده، عذرا اعتمادی، رضوان سادات جزایری، عباس پسندیده،
دوره 16، شماره 62 - ( 4-1396 )
چکیده
هدف: این مقاله حاصل پژوهشی است که با عنوان " انتخاب همسر مبتنی بر آموزه های اسلامی بر اساس تحلیل کیفی احادیث اصول کافی" انجام پذیرفته است. روش: در این پژوهش به دلیل آنکه از تحلیل کیفی تماتیک استفاده گردید، مدل مفهومی و فرضیه تدوین نگردید و طبق الزامات این روش سئوال اصلی پژوهش" همسر گزینی در اسلام چگونه است؟" مطرح گردید. یافته ها: در این تحقیق علاوه بر انتخاب نکات کلیدی از روایات، برای هر نکته یک کد معین گردید. سپس با مقایسه کدها ، چند مفهوم که اشاره به یک جنبه مشترک پدیده انتخاب همسر از نگاه اسلام داشتند شناسایی شد. حاصل مقایسه هر مفهوم با مفاهیم دیگر دستیابی به مقولاتی بود که پایه های سه گانه تئوری همسرگزینی از نگاه اسلام را شکل می دهند نتیجه کار تدوین الگوی همسرگزینی بر مبنای سه اصل سبک انتخاب ، معیارهای انتخاب و فرایند انتخاب می باشد. نتیجه گیری: بر اساس این سه اصل، در همسرگزینی اسلامی می بایست ابتدا به تبیین ضرورت ، حکمت ، فواید و اهداف ازدواج پرداخت ، سپس معیارهایی را برای انتخاب صحیح و دقیق معرفی کرد و در فرایند انتخاب بر اساس اصول اسلامی اقدام کرد. با توجه به اهمیت بومی سازی الگوهای مشاوره پیش از ازدواج در کشور، تدوین این الگو با نگاه به دانش موجود در ماخذ اسلامی می تواند برای دست اندرکاران این حوزه مفیدتر باشد
مینا سرلک، حسن حیدری،
دوره 16، شماره 62 - ( 4-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: ازدواج، پدیدهای است که میتواند باعث آرامش و سلامت روانی زن و مرد باشد از این رو بررسی سازههای مرتبط با آن در زوجین حائز اهمیت میباشد. بنابراین هدف از این پژوهش مقایسه وضعیت زناشویی، بخشودگی فردی، بخشودگی بین فردی و کیفیت زندگی در زوجهایی 1-2 سال ازدواج کرده و زوجهای 3-10 سال ازدواج کرده بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی- مقایسهای بود. به این منظور 60 زوج (30 زوج 1 تا دو سال و 30 زوج 3 تا 10 سال ازدواج کرده) از بین زوجهای شهرستان خمین به روش نمونهگیری گلوله برفی انتخاب شدند و به پرسشنامههای وضعیت زناشویی، بخشودگی فردی، بخشودگی بینفردی و کیفیت زندگی پاسخ دادند. دادهها به روش t مستقل با استفاده از نرمافزار SPSSV19 تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد بین وضعیت زناشویی، بخشودگی فردی، بخشودگی بین فردی و کیفیت زندگی در دو گروه تفاوت معنیداری وجود دارد (01/0>p). به این معنی که زوجهایی که 3 تا 10 سال از ازدواجشان گذشته بود نسبت به زوجهایی که 1 تا 2 سال از ازدواجشان گذشته بود نمرات بالاتری در همه متغیرها بدست آوردند. نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد متغیرهای وضعیت زناشویی، بخشودگی فردی، بخشودگی بین فردی و کیفیت زندگی از جمله مهمترین متغیرهایی هستند که بر ازدواج تأثیر میگذارند و با افزایش مدت زمان ازدواج زوجین این سازهها در زوجین مشهودتر خواهد بود و لذا آگاهی از این سازهها برای مشاوران خانواده و زوجین حائز اهمیت میباشد.
یوسف رنجبرسودجانی، کبیر شریفی، خانم سرور السادات سیاح، زهره ملک محمدی گله،
دوره 16، شماره 62 - ( 4-1396 )
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده (ISDTP) بر اصلاح باورهای غیرمنطقی و کاهش اجتنابشناختی افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی بود. روش: این پژوهش به روش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. از بین کلیه افرادی که در سال 1394 به مراکز مشاوره و مددکاری شهر شهرکرد مراجعه کرده بودند، 32 نفر بهصورت نمونهگیری داوطلبانهی مبتنی بر هدف و از طریق مصاحبه انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. از پرسشنامههای وسواس فکری – عملی ییل براون (T- Bocs)، آزمون عقاید غیرمنطقی جونز (IBT) و اجتنابشناختی سکستون و داگاس (CAQ) در پیشآزمون و پسآزمون برای جمعآوری اطلاعات استفاده و دادهها توسط شاخصهای توصیفی و آزمون تحلیل کوواریانس تجزیهوتحلیل شد. مداخله رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده بر روی گروه آزمایش بهصورت گروهی، هفتهای دو بار در 20 جلسه 60 دقیقهای اجرا شد، اما گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکرد. یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس بر روی نمرات پیش از درمان، درمان و پیگیری نشان داد که پس از تعدیل نمرات پیشآزمون بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای باورهای غیرمنطقی (01/0P<) و اجتنابشناختی (05/0P<)، تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجهگیری: با استناد به یافتههای به دست آمده از پژوهش حاضر، میتوان نتیجه گرفت که رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده یک روش مناسب برای اصلاح باورهای غیرمنطقی و کاهش اجتنابشناختی افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی میباشد.
ابراهیم نعیمی،
دوره 16، شماره 62 - ( 4-1396 )
چکیده
پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه میزان استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی با عزتنفس و افت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع دوره اول متوسطه مدارس غیرانتفاعی شهرستان گرگان انجام گرفت. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر مقطع متوسطه دوره اول مدارس غیرانتفاعی شهرستان گرگان در سال 1395 بود. که تعداد آنها حدود 1243 نفر است. روش نمونهگیری از نوع تصادفی خوشهای و حجم نمونه 293 نفر انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامههای شبکههای اجتماعی مجازی و عزتنفس روزنبرگ و افت تحصیلی کاووسی بود. از آزمون رگرسیون چند متغیره و روش همبستگی پیرسون برای تجزیهوتحلیل دادهها استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین میزان استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی با عزتنفس رابطه منفی و معناداری وجود داشته و بین استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی با افت تحصیلی رابطه وجود دارد لذا این فرضیه مورد تأیید قرار گرفت. با توجه به اینکه سطح معناداری کوچکتر از 05/0 میباشد لذا بین عزتنفس و افت تحصیلی رابطه منفی و معناداری وجود دارد و این فرضیه نیز تأیید میشود.
آسیه شریعتمدار،
دوره 16، شماره 62 - ( 4-1396 )
چکیده
مقدمه: خشونت خانگی منعکس کننده تعامل بین دو سیستم دلبستگی مختل است. خشونت علیه زنان مشکل عمده ای است که عواقب جسمی، روانی و اجتماعی دارد. این عواقب سلامت و امنیت زنان، خانواده و جامعه را به خطر می اندازد.
روش: این پژوهش از نوع کیفی و با استفاده از تحلیل[1] و ترکیب مضامین[2] انجام شد. در مبانی فکری درمان و تشریح انگیزش ها و آسیب های مربوط به هر انگیزه (افراط و تفریط در ارضا) از نظرات نراقی در کتاب جامع السعادات بهره گرفته شد. ابتدا مضامین درمان اخلاقی از کتب اخلاق به ویژه جامع السعادات نراقی استخراح شد. سپس برای تدوین الگوی درمان اخلاقی از یافته های نورکراس و پروچاسکا در مورد مراحل و فرایندهای تغییر استفاده شد. در مرحله دوم مضامین مهم مراحل تغییر پروچاسکا و نورکراس نیز از منابع مربوط استخراج و طبقه بندی شد. سپس این دو نظام با استفاده از روش ترکیب مضامین با هم یکپارچه شد. با توجه به مضامین اخلاقی، مطالب با مراحل تغییر مطابقت و سپس گام های الگوی درمان خشونت تدوین شد.
یافته ها: به نظر نراقی نفس انسان دارای چهار قوه عقل، غضب، شهوت و تخیل است. اگر عقل بر همه قوا حاکم شود، همگی به راه اعتدال کشانده می شوند و افراط در آن قوا مدیریت می شود. خشم و خشونت نتیجه افراط در قوه غضب است. بنابراین الگوی اخلاقی اولیه مستخرج از نظریه نراقی با هدف کسب تسلط عقل بر دیگر قوا، در چارچوب این مضامین طراحی شد. طبق مطالعات پروچاسکا و نورکراس، تغییر فرایندی تدریجی، قابل پیش بینی و مرحله ای است و تبعیت از ویژگی های این مراحل، احتمال بهبود را افزایش می دهد. به همین دلیل مضامین الگوی اخلاقی درمان خشونت، با ویژگی های مراحل تغییر، یکپارچه و در ده گام طراحی شد.
نتایج: از آنجا که نراقی در نظریه ی خود ماهیت انسان، پویایی های شخصیت، آسیب شناسی، سلامت روان و تربیت عقلانی را تبیین کرده است و هر یک از آسیب های اخلاقی را به افراط یا تفریط در یک یا چند قوه نسبت می دهد، بنابراین برای ارائه الگوی مهارت های کنترل خشونت، نظام وی از انسجام لازم برای یک نظریه درمانی برخوردار است. چنانچه این نظام باویژگی های مراحل تغییر تلفیق شود، کاربرد آن در درمان اثر بخشی بیشتری خواهد داشت.
امید عیسی نژاد، فریده خندان،
دوره 16، شماره 62 - ( 4-1396 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش برنامه فرزندپروری مثبت و آموزش برنامه مدیریت والدین برمشکلات رفتاری کودکان وشیوه فرزندپروری والدین صورت گرفت.روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی، پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعهی آماری پژوهش شامل همه والدین کودکان با مشکلات رفتاری که نمونهای به حجم 90 نفرانتخاب شدند. شرکتکنندگان پرسشنامههای مشکلات رفتاری کانرز و فرزندپروری آلاباما را در سه مرحله تکمیل نمودند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره تحلیل شد. یافته ها: برنامه مدیریت والدین بر هریک از مشکلات سلوک، اجتماعی، روانتنی، خجالتی- اضطراب تأثیر بیشتری نسبت به برنامه فرزندپروری مثبت نشان داده است (01/0>p). تأثیر برنامه مدیریت والدین برهر یک از ابعاد فرزندپروری مثبت، درگیری مثبت و کاهش تنبیه بدنی و نظارت ضعیف نسبت به برنامه فرزندپروری مثبت بیشتر بودهاست (01/0>p). نتایج پیگیری پس از یک ماه نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل در نمرات مشکلات رفتاری و والدگری تفاوت وجود دارد و اثربخشی دو گروه درمان بر مشکلات رفتاری و والدگری مثبت بعد از یک ماه باقی مانده است (01/0>P). نتیجه گیری: یافتههای پژوهش نشان داد هر دو روش مؤثر بوده اند اما آموزش مدیریت والدین بر مشکلات رفتاری و فرزندپروری مثبت بر ابعاد فرزندپروری تأثیر بیشتری نشان دادند. یافته های این پژوهش برای رواندرمانگران و مشاوران در زمینه انتخاب نوع مداخله برای آموزش والدین مفید خواهد بود.
کیومرث فرحبخش، احمد خاکی، عبدالله معتمدی،
دوره 16، شماره 62 - ( 4-1396 )
چکیده
آمارها نشان می دهند که طلاق در چند سال گذشته در حال افزایش است. این وضعیت نشانگر تغییرات عمده در ساختار نهاد خانواده می باشد. یکی از روش های کاهش این آمار و کاهش می به طلاق استفاده از فن زوج درمانی می باشد. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی براساس مدل بوم شناختی درکاهش طلاق و حفظ بنیاد خانواده (حل تعارض زوجین) مطالعه موردی زوجین ارجاعی به شورای حل اختلاف و مراکز مداخله بهزیستی استان مرکزی انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر تمام زوج های ارجاعی که خواستار مشاوره قبل از طلاق بوده اند، بود و نمونه آماری شامل 30 زوج (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) که به صورت تصادفی در دو گروه تقسیم بندی شدند. برای اندازه گیری میل به طلاق پرسشنامه «روزلت، جانسون و مارو» استفاده شد و برای اندازه گیری تعارض زناشویی از پرسشنامه ثنایی (1379) استفاده شد که روایی و پایایی هر دو پرسشنامه مورد تایید قرار گرفت. نتایج نشان داد که زوج درمانی با استفاده از مدل بوم شناختی بر کاهش میل به طلاق و به تبع آن طلاق و افزایش ثبات خانواده و حل تعارض زوجین تاثیر مثبتی دارد. لذا پیشنهاد می شود که مشاوران مراکز مشاوره با استفاده از تکنیک زوج درمانی بر اساس مدل بوم شناختی به رفع مشکلات زوجین اقدام نمایند.
یاسر مدنی، فاطمه هاشمی گلپایگانی، مسعود غلامعلی لواسانی،
دوره 16، شماره 62 - ( 4-1396 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مدل تلفیقی رویکرد هیجانمدار و مدل گاتمن بر کاهش احساس تنهایی زنان متاهل انجام گرفت. روش: این پژوهش به روش آزمایشی با طرح شبهآزمایشی از نوع پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش زنان متاهل مراجعهکننده به خانه سلامت تهرانسر منطقه 21 میباشند. نمونه شامل 26 نفر از افراد جامعه بودند که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و 13 نفر در گروه آزمایش و 13 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. در این پژوهش از مقیاس کوتاه احساس تنهایی اجتماعی و هیجانی بزرگسالان (SELSA-S) استفاده شد. یافته ها: بر اساس نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری دادههای پژوهش میتوان گفت که آموزش مدل تلفیقی رویکرد هیجانمدار و مدل گاتمن موجب کاهش معنادار احساس تنهایی و تمام خردهمقیاسهای آن (احساس تنهایی خانوادگی، احساس تنهایی رمانتیک، احساس تنهایی اجتماعی) شده است. همچنین نتایج آزمون اندازهگیری مکرر نشان داد که اثربخشی آموزش مدل تلفیقی حاضر بعد از یک ماه ماندگار بوده است. نتیجه گیری: بنابراین، نتایج پژوهش حاکی از این است که از آموزش مدل تلفیقی رویکرد هیجانمدار و مدل گاتمن میتوان برای کاهش احساس تنهایی زنان متاهل استفاده کرد.
مهدی قزلسفلو، رضوان السادات جزایری، فاطمه بهرامی، رحمت الله محمدی،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده
چکیده:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل مؤثر بر تعهد زناشویی از نظر زوجین ایرانی بود. روش: این پژوهش به شیوه کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوا انجام پذیرفت. براساس روش نمونه گیری هدفمند و معیار اشباع نظری، تعداد 10 زوج در این مطالعه شرکت کردند. برای گردآوری اطلاعات از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق استفاده شد. یافته ها: بعد از تحلیل محتوای داده ها، سه مقوله اصلی شایستگی زوجی، شایستگی فردی و عوامل زمینه ای شناسایی شدند. شایستگی زوجی دارای 12 مقوله فرعی بود که عبارتند از: دلگرمی و اطمینان بخشی، اصالت، مدیریت تعارض ها، نگرش شوخ طبعانه، هماهنگی و مشورت، شفافیت نقش ها، شبکه اجتماعی، پشتیبانی و همراهی، صداقت، متصور شدن آینده ای برای رابطه، تلاش برای برقراری ارتباط و ارائه یادآوری های ملموس؛ و شایستگی فردی دارای 4 مقوله فرعی: الگوگیری از خانواده اصلی، تجارب خانواده اصلی، اعتقادات و ارزشهای مذهبی و معنوی، نگرش مثبت به ازدواج؛ و عوامل زمینه ای شامل یک مقوله فرعی با عنوان ویژگی های جمعیت شناختی بود. نتیجه گیری: افزایش تعهد زناشویی و پایداری ازدواج، مستلزم بدست آوردن و داشتن مهارت ها در هر سه حوزه است، و با توجه به نقش هر حوزه می توان با ساخت بسته آموزشی مبتنی بر این عوامل باعث بهبود تعهد زناشویی گردید
رضا شهریاری پور، سمیرا نجفی، علی اکبر امین بیدختی، مصطفی رئوفی، اقای فرشاد مرادی،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده
هدف: تعهد زناشویی، قویترین و پایدارترین عامل پیشبینیکننده کیفیت و ثبات رابطه زناشویی است. در تعهد زناشویی عوامل مختلفی دخیل هستند که از آن بین میتوان به نقش مهم دینداری و مسئولیتپذیری اشاره کرد؛ این پژوهش بر آن است که رابطه بین دینداری و مسئولیتپذیری با تعهد زناشویی را بررسی کند. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش تمامی دانشجویان متأهل مقطع تحصیلات تکمیلی دانشگاه سمنان در سال تحصیلی 1394 بودند، نمونهای به تعداد 299 نفر(159 مرد و 140 زن) با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب گردیدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997) و دینداری گلاک و استارک (1965) و مسئولیتپذیری هریسون گاف (1987) استفاده گردید. یافتهها: ضمن ارتباط مثبت و معنیدار همه ابعاد دینداری با تعهد زناشویی؛ نتایج تحلیل رگرسیون گامبهگام نشان داد که دو متغیر مسئولیتپذیری و دینداری، باهم، 50 درصد از تغییرات تعهد زناشویی را پیشبینی میکنند، همچنین از میان ابعاد پژوهش بعد عاطفی و مناسکی به همراه مسئولیتپذیری باهم 23 درصد از تغییرات متغیر ملاک را پیشبینی میکنند. نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان داد که میتوان با ترویج و اشاعه باورهای دینی و همچنین افزایش حس مسئولیتپذیری ، پایبندی و تعهد زناشویی را در بین زوجین افزایش داد.
سید صادق نبوی، سیمین حسینیان،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی میزان تأثیر آموزش غیرحضوری خانواده در ارتقای سطح دانش و آگاهی اولیای دانش آموزان و همچنین غنی سازی مهارتهای تربیتی ایشان از دیدگاه آنها و مدیران مدارس انجام گرفت.
روش: با توجه به ماهیت موضوع و اهداف پژوهش، طرح پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه اولیای دانش آموزان و مدیران مدارس شهر تهران بود که نمونهای به تعداد100 نفر از اولیای دانش آموزان با استفاده از روش نمونهگیری داوطلبانه و در دسترس و نمونهای به تعداد 360 نفراز مدیران با استفاده از روش تصادفی خوشهای چندمرحلهای از مناطق آموزشی شهر تهران انتخاب گردید. برای تعیین حجم نمونه مدیران مدارس از جدول تعیین اندازه نمونه کرسی و مورگان (1970) استفاده به عمل آمد. جهت جمعآوری دادههای این پژوهش، دو نوع ابزار تهیه و تدوین شد، فرم مصاحبه (با ساختار) با اولیای دانش آموزان و پرسشنامه محقق ساخته برای مدیران مدارس بود. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها از شاخصهای آمار توصیفی و آزمون T تک نمونهای استفاده به عمل آمد.
یافتهها: نتایج حاصله از این پژوهش نشان داد که ازنظر اولیای دانش آموزان و مدیران مدارس آموزش غیرحضوری خانواده (بروشورهای اشاره) به میزان زیادی در ارتقای سطح دانش و آگاهی اولیای دانش آموزان مؤثر بوده است. از دیدگاه اولیای دانش آموزان، آموزش غیرحضوری خانواده به میزان زیادی در غنیسازی مهارتهای تربیتی آنها در ابعاد افزایش رفتارهای مطلوب در فرزندان، ایجاد رفتارهای مطلوب در فرزندان، ارتقای سطح بهداشت روانی، افزایش مهارتهای زندگی، بهبود روشهای تربیتی و رفتار با فرزندان و کاهش تنشهای درون خانواده مؤثر بوده است. همچنین نتایج نشان داد که از دیدگاه مدیران مدارس، آموزش غیرحضوری خانواده( بروشورهای اشاره) به میزان زیادی در غنیسازی مهارتهای تربیتی اولیای دانش آموزان در ابعاد افزایش رفتارهای مطلوب در فرزندان، ارتقای سطح بهداشت روانی، ایجاد رفتارهای مطلوب در فرزندان، افزایش مهارتهای زندگی و بهبود روشهای تربیتی و رفتار با فرزندان مؤثر بوده است.
نتیجهگیری: با توجه به مؤثر بودن برنامه آموزش غیرحضوری خانواده در ارتقای سطح دانش و آگاهی اولیای دانشآموزان و همچنین غنیسازی مهارتهای تربیتی آنها میتوان نتیجه گرفت که از این طریق میتوان به اکثر اولیای دانش آموزان که مشغلههای کاری گوناگون داشته و امکان حضور در جلسات آموزش خانواده در مدارس را ندارند، کمک شایانی نمود تا به بهبود فرایند تعلیم و تربیت فرزندان بپردازند.
سمیه زارع، مه سیما پورشهریاری، چنگیز رحیمی،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بازی درمانی بر روی کاهش نشانگان اختلال سوگ اجرا گردید. روش: پژوهش از نوع طرحهای نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل است که در زمرهی تحقیقات کاربردی قرار میگیرد. جامعهی این پژوهش شامل کودکان سوگوار دبستانی بین سنین 10-7 سالهی تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) در سال 1393 در شهرستان شیراز است. نمونه گیری به روش هدف مند، از میان این کودکان صورت گرفت. تعداد 45 نفر از میان آن ها از طریق برنامهی غربالگری توسط تیم متشکل از روانشناسان و مشاوران کمیته امداد امام خمینی(ره)، دچار اختلال سوگ تشخیص داده شدند و از بین این 45 کودک تشخیص داده شده توسط مشاوران کمیته امداد،30 کودک به عنوان نمونهی مقدماتی انتخاب و به طور تصادفی در دوگروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات و تعیین میزان اثربخشی این شیوه از پرسشنامهی مقیاس سوگ طولانی مدت کودکان (IPG-C) که توسط اسپویچ و همکاران (2011) تدوین شده است، استفاده گردید. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان میدهد که میانگین نمرات نشانگان اختلال سوگ در گروه آزمایش کاهش معنی داری نسبت به گروه کنترل داشت. (001/0 P<). نتیجه گیری: در نتیجه آموزش(بازی درمانی) کودکان بر کاهش نشانههای سوگ موثر بوده است. لذا توجه به بازی درمانی به عنوان یک روش درمانی در کار با کودکان مفید بوده و می توان از این شیوه درمانی برای کمک به سلامت و بهداشت روانی کودکان استفاده نمود.
حسین ابراهیمی مقدم، ایوت محمودی،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده
چکیده
پایش بهداشت روانی و تعیین کننده های آن در بین دانشجویان، برای توسعه و همچنین برنامه های پیشگیری و ارتقای سطح سلامت افراد ضروری است، این مطاالعه با هدف بررسی رابطه بین کیفیت زندگی و خودکارآمدی با مولفه های بهداشت روان در بین دانشجویان انجام شد. این پژوهش از نوع همبستگی می باشد، جامعه آماری را کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد واحد رودهن تشکیل داده و نمونه مورد مطالعه شامل 150 نفر از دانشجویان که بصورت روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند می باشد، جهت جمع آوری داده ها در این پژوهش از مقیاس کوتاه ارزیابی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی ، پرسشنامه خود کارآمدی عمومی شوارتز و جروسلم و مقیاس بهداشت روان گلدبرگ استفاده شد ، داده های بدست آمده از پرسشنامه ها با آزمون همبستگی پیرسون و نرم افزار 22 SPSS تجزیه و تحلیل گردید، نتایج بدست آمده نشان داد که بین کیفیت زندگی و خودکارآمدی با بهداشت روانی در دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.(001/23F= و 01/ 0p <) . این یافته نشان می دهد که با افزایش کیفیت زندگی و خودکارآمدی در دانشجویان مؤلفه های بهداشت روان نیز در آنان افزایش می یابد.
کلید واژه:کیفیت زندگی ، خودکارآمدی ، بهداشت روانی
سیدعلیرضا افشانی، الهه پوررحیمیان،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده
هدف: خشونت خانگی علیه زنان یک مسأله اجتماعی است که میتواند در بیشتر جوامع مشاهده شود. شدت و میزان خشونت علیه زنان میتواند تحت تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی گوناگونی چون؛ سرمایه فرهنگی قرار بگیرد. هدف پژوهش ﺣﺎﺿﺮ، الگوسازی معادلات ساختاری تأثیر سرمایه فرهنگی بر خشونت خانگی علیه زنان است. برای رسیدن به اهداف مورد نظر تحقیق، از نظریه سرمایه فرهنگی بوردیو و نظریه منابع گود استفاده شده است. روش: این پژوهش، با استفاده از روش تحقیق پیمایشی و نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای، بر روی 309 نفر از زنان متأهل 15 تا 60 ساله شهر مهریز انجام گرفته است. دادهها با استفاده از پرسشنامههای محققساخته سرمایه فرهنگی و خشونت خانگی علیه زنان جمعآوری شد. تجزیه و تحلیل دادهها به کمک نرمافزارSPSS نسخه 20 و بهرهگیری از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تبیین ارتباط بین دو متغیر، به کمک نرمافزار Amos و استفاده از الگوسازی معادلات ساختاری انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد که بین سرمایه فرهنگی زنان و ابعاد آن (سرمایه فرهنگی تجسمیافته، سرمایه فرهنگی عینیتیافته و سرمایه فرهنگی نهادینهشده) با خشونت خانگی علیه زنان رابطه معکوس و معنادار وجود دارد (001/0p<). مدل معادلات ساختاری نشان داد که میزان تأثیر سرمایه فرهنگی بر خشونت خانگی علیه زنان، 36/0- است که نشاندهنده رابطه معکوس این دو متغیر میباشد. یعنی افزایش سرمایه فرهنگی باعث کاهش خشونت خانگی علیه زنان میشود. نتیجهگیری: ارتقای سطح سرمایه فرهنگی به منزله یکی از منابع در دسترس خانوادهها و زنان میتواند احتمال بروز خشونت خانگی را کاهش دهد.
پیمان یوسف زاده، ولی الله فرزاد، شکوه نوابی نژاد، رحمت الله نورانی پور،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش زوج درمانی سیستمی-رفتاری بر بهزیستی روانی زوجین ناسازگار انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زوجینی تشکیل میدادند که به مراکز مشاوره سیاوشان، آوای مهر، کامران و مرکز تخصصی اعصاب و روان شهر تهران در سال 1394 مراجعه نموده بودند. جهت انجام پژوهش حاضر 16 زوج (32 نفر) از مراجعه کنندگان به این مراکز با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه 84 سوالی بهزیستی روانی ریف(1967) بود. قبل از اجرای مداخله آموزشی، اعضای هر دو گروه به وسیله پیش آزمون مورد سنجش قرار گرفته و سپس طرح درمان طی 10 جلسه (هفتهای یک جلسه) برای گروه آزمایش اجرا گردید. پس از اتمام جلسات درمان مرحله پس آزمون و پس از دوماه مرحله پیگیری اجرا گردید. دادههای جمع آوری شده با تحلیل آزمون واریانس طرح ترکیبی و آزمون تعقیبی بونفرنی با استفاده از نرم افزار SPSS24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد که زوج درمانی سیستمی-رفتاری منجر به افزایش معنادار میانگین نمرات بهزیستی روانی زوجین گروه آزمایش در مراحل پس آزمون و پیگیری شده است(001/0>p). نتیجه گیری: با توجه با پایین بودن بهزیستی روانی زوجین ناسازگار، بر اساس یافتههای حاصل از پژوهش حاضر، میتوان از زوج درمانی سیستمی-رفتاری جهت بهبود بهزیستی روانی این زوجین بهره برد.
آرمان عزیزی، حبیب الله ابراهیمی، فرهاد عزیزی، آزاد قربانی،
دوره 16، شماره 64 - ( 10-1396 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین خشونت زناشویی، منبع کنترل و شخصیت تاریک است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و همچنین مدل یابی معادلات ساختاری می باشد که هدف از آن بررسی رابطه سازه های نهان برونزا و درونزا موجود در مدل است. جامعه آماری این پژوهش را همه مردان و زنان طلاق گرفته طی شش ماه گذشته(نیمه دوم سال 1394) و مردان و زنان متقاضی طلاق در مراکز قضائی شهر اصفهان، تشکیل می دهند. نمونه شامل 250 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری ساده انتخاب شدند و 201 نفر پرسشنامه ها را کامل پاسخ دادند. جهت جمع آوری داده ها از ابزارهای مقیاس کنترل درونی- بیرونی راتر، مقیاس شخصیت تاریک(سه تایی تاریک) DT و مقیاس تجدید نظر شده تاکتیک های تعارضی (CTS-2)استفاده شد. برای تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی و مدل معادلات ساختاری و همچنین از دو نرم افزار Spss و Amos استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد که منبع کنترل و شخصیت تاریک پیش بینی کننده قوی و معناداری برای خشونت زناشویی است.
احمد برجعلی،
دوره 16، شماره 64 - ( 10-1396 )
چکیده
این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی آموزش ابراز وجود معیارمحور بر عزتنفس نوجوانان طلاق شهر کرمان به شیوه آزمایشی پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل انجام شده است. گروه نمونه شامل ۳۰ نفر از نوجوانان طلاق پرورشگاهی شهر کرمان هستند که بهصورت تصادفی انتخاب شده و در دو گروه (یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدهاند. هرکدام از گروهها ۱۵ نفر را شامل میشود. میزان عزتنفس شرکتکنندگان در این پژوهش توسط پرسشنامهی عزتنفس کوپر اسمیت در پیشآزمون و پسآزمون سنجیده شد. گروه آزمایش در ۱۰ جلسهی آموزش ابراز وجود شرکت نمودند در حالیکه گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. اجرای تحلیل کوواریانس بر روی دادهها نشان داد که جلسات آموزشی تأثیر معناداری بر عزتنفس گروه آزمایش داشته است (05/0P<). بر این اساس میتوان نتیجهگیری کرد که آموزش ابراز وجود میتواند عزتنفس را در نوجوانان طلاق بهبود بخشد.
فاطمه سمیعی، ناهید اکرمی، مهدی کیخسرو کیانی، مینا گل کیان،
دوره 16، شماره 64 - ( 10-1396 )
چکیده
چکیده
هدف: این پژوهش به دنبال بررسی تأثیر بازیهای شغلی بر مسئولیت پذیری، انطباق پذیری مسیرشغلی و افکار ناکارآمد حرفه ای دانش آموزان شهر اصفهان بود. روش: جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه دانشآموزان پسر دوره اول متوسطه ناحیه 3 شهر اصفهان بودند. طرح تحقیق شبهتجربی از نوع پیشآزمون و پسآزمون با گروه گواه بود. گروه نمونه با استفاده از فرمول کوکران، 44 نفر در گروه آزمایش و 44 نفر در گروه گواه برآورد شد. گروه آزمایش در 8 جلسه 75 دقیقهای بازی شغلی شرکت کردند و هرکدام یک نقش شغلی را ایفا نمودند. دادهها با استفاده از زیرمقیاس مسئولیت پذیری از پرسشنامهی 5 عاملی شخصیت نئو، پرسشنامهی انطباق پذیری مسیرشغلی و پرسشنامهی افکار ناکارآمد حرفهای جمعآوری شد. یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که تفاوت معناداری بین عضویت گروهی و مسئولیت پذیری، انطباقپذیری مسیر شغلی و باورهای ناکارآمد حرفهای دانش آموزان وجود دارد (05/0>p). همچنین میانگین باورهای ناکارآمد حرفهای دانش آموزان گروه تجربی بطور معناداری کمتر از دانش آموزان گروه گواه بود (05/0>p). نتیجهگیری: بازیهای ایفای نقش شغلی میتوانند مسئولیتپذیری و انطباقپذیری شغلی را افزایش و افکارناکارآمد شغلی را کاهش دهند.
زهرا مکاری، خدامراد مومنی، کامران یزدانبخش، نسرین جلیلیان،
دوره 16، شماره 64 - ( 10-1396 )
چکیده
ناباروری به عنوان عامل ایجاد کنندهی نوعی استرس توصیف شده است که منجر به انواع مختلفی از مشکلات روانشناختی ، از جمله اختلال عملکرد جنسی می شود و ممکن است ناسازگاری زناشویی را در پی داشته باشد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای جنسی (مبتنی بر رویکرد شناختی- رفتاری) بر سازگاری زناشویی زنان نابارور در سال 1394 شهر کرمانشاه انجام شد. جامعهی آماری شامل زنان نابارور 22 تا 36 سالهی مراجعه کننده به مرکز ناباروری معتضدی کرمانشاه بود که دارای اختلال در عملکرد جنسی و مشکلات زناشویی بودند. 33 نفر دارای شرایط شرکت در مطالعه بودند که از بین آنها 20 نفر داوطلب انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. افرادی که در گروه آزمایش قرار داشتند به مدت 10 جلسهی هفتگی در دورهی آموزش مهارتهای جنسی به صورت گروهی شرکت داده شدند. گروه کنترل در این مدت هیچ مداخلهای دریافت نکردند. به منظور ثبت تغییرات نمرات پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر (1976) قبل و بعد از مداخله، توسط شرکتکنندگان تکمیل شد. این پژوهش از نوع شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل و روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره بود. نتایج نشان داد که مداخلهی آموزش مهارتهای جنسی اثر معناداری بر نمره سازگاری زناشویی داشته، بدین ترتیب که نمره سازگاری زناشویی زنان نابارور به طور معناداری افزایش یافته است (001/0>P). بنابراین به روانشناسان، رواندرمانگران و متخصصان زنان و زایمان توصیه میشود که از روش آموزش مهارتهای جنسی مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری برای افزایش سازگاری زناشویی زنان نابارور استفاده کنند.
حسن ولیان، علیرضا کوشکی جهرمی، پونه نیلوفری،
دوره 16، شماره 64 - ( 10-1396 )
چکیده
هدف: یکی از شکل های شدید سوء رفتارهای سازمانی و بین فردی در محیط های سازمانی امروز، قلدری سازمانی می باشد. این واژه ی آشنا در بعد رفتاری، قبلا در محیط های اجتماعی وسیع تر مورد بررسی قرار می گرفت، اما امروز به دلیل اهمیت غیر قابل انکارش در محیط سازمان ها مورد توجه ویژه قرار گرفته است. در واقع هدف این تحقیق، بررسی تاثیر قلدری سازمانی با کیفیت خواب فردی با توجه به نقش تعدیل کننده نشخوار فکری در میان پرستاران زن می باشد.
روش: جامعه ی آماری این تحقیق، پرستاران زن بیمارستان صیاد شیرازی گرگان می باشد که از مجموع 220 پرستار زن که در شیف های کاری صبح، عصر و شب در بیمارستان مشغول به کار هستند، تعداد 141 نفر از طریق فرمول کوکران به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار تحقیق شامل مقیاس قلدری سازمانی لیمن، پرسشنامه نشخوار فکری کروپلی و همکاران و پرسشنامه کیفیت خواب روویرا میلان و روزاریو هرناندز می باشد.
یافته ها: نتایج تحقیق حاکی از آن بود، که قلدری سازمانی تاثیر منفی و معنادرای برمدت زمان خواب و خواب مفید داشت، و نقش مثبتی در کاهش میزان خواب پرستاران زن دارد (0.05 P <). همچنین مشخص شد، با ورود متغیر تعدیل کننده نشخوار فکری، تاثیر قلدری سازمانی بر کیفیت خواب در جهت تقویت منفی بیشتر تعدیل شد و مشخص گردید، نشخوار عاطفی، تاثیر قلدری سازمان را بر کاهش کیفیت خواب تشدید می کند، اما رهایی از مسائل می تواند تا حد زیادی تاثیر قلدری سازمان را بر کیفیت خواب کم اثر نماید و کیفیت خواب را بیشتر افزایش دهد.
نتیجه گیری: به طور کلی یافته های پژوهش بیانگر آن است که قلدری سازمانی، می تواند کیفیت خواب پرستاران زن را تحت تاثیر قرار دهد وهمچنین نشخوار فکری می تواند این ارتباط را بیشتر تحت تاثیر قرار دهد و کیفیت خواب را کاهش دهد.