347 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
جواد چنگی آشتیانی، سمیه کاظمیان،
دوره 17، شماره 67 - ( 7-1397 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضرشناسایی تجربه زیسته دانشآموزان کنکوری شهرستان سر پل ذهاب بهمنظور بررسی نقش عوامل حمایت روانی اجتماعی بر انطباقپذیری آنها در شرایط بحران زلزله بود.
روش: پژوهش با رویکرد کیفی و با روش تحلیل محتوا در سال 1397 در شهر سر پل ذهاب انجام شد. نمونهگیری به روش مبتنی بر هدف صورت گرفت و دادهها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته، با 11 دانشآموز کنکوری شهر سر پل ذهاب تا رسیدن به اشباع اطلاعاتی جمعآوری شد.
یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل یافتهها در 5 طبقه اصلی «حمایت خانوادگی، حمایت از طریق خود، حمایت مشاوران، حمایت اجتماعی و حمایت معنوی» و با زیر طبقات متعلق به هر طبقه بیان شد.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان داد که دانشآموزان کنکوری که زلزله را تجربه کردهاند، بعد از مدتی دوری از درس خواندن حمایت خانوادگی، حمایت از طریق خود، حمایت مشاوران، حمایت اجتماعی و حمایت معنوی را دریافت کردهاند. درنتیجه، با تأمین حمایت روانی اجتماعی توانستند بازگشت دوباره به درس خواندن داشته باشند.
مهدی امیدیان، اسحق رحیمیان بوگر، سیاوش طالع پسند، محمود نجفی، منیژه کاوه،
دوره 17، شماره 67 - ( 7-1397 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش غنی سازی سازگاری زوجین در بهبود ارتباطات زناشویی انجام شد. روش: در این پژوهش با یک طرح شبه آزمایشی، یک کارآزمایی کنترل شده تصادفی با سنجش در خط پایه، پس از مداخله و پیگیری با گروه پلاسیبو و کنترل انجام گرفت. 36 زوج به عنوان نمونه پژوهش از بین زنان و مردانی که در بهار 1396 به دلیل مشکلات زناشویی به دادگستری شهرکرد مراجعه کرده بودند به صورت در دسترس انتخاب و تصادفی در گروه آزمایش(12n=؛ تحت آموزش غنی سازی سازگاری زوجین مبتنی بر برازنده سازی فرهنگی طی 9 جلسه گروهی یک بار در هفته)، گروه پلاسیبو (12n=؛ ملاقات صرف با درمانگر طی 9 جلسه گروهی یک بار در هفته) و گروه کنترل(12n=) گماشته شدند. کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه زوجی اینریچ را در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری تکمیل کردند. داده ها توسط SPSS و آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که زوج های دریافت کننده آموزش غنی سازی سازگاری زوجین مبتنی بر برازنده سازی فرهنگی در دو مرحله پس از مداخله (دو ماه بعد از سنجش خط پایه) و پیگیری(8 ماه پس از سنجش خط پایه) تفاوت معناداری در میانگین نمرات ارتباطات زناشویی در مقایسه با گروه پلاسیبو و کنترل نشان دادند(105/8F=، 001/0p<). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بدین معناست که، برنامه آموزش غنی سازی سازگاری زوجین مبتنی بر برازنده سازی فرهنگی، در بهبود ارتباطات زناشویی موثر است و تداوم اثر آن در طول زمان تایید شده است.
فاطمه زارع مهرجردی، فاطمه سمیعی، محمدرضا عابدی،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده
چکیدههدف: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر مشاوره پویایی اجتماعی بر هویت شغلی دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان انجام شد. روش: این پژوهش، یک پژوهش نیمه تجربی با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری مورد مطالعه کلیه دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان در سال 1395-1394در مقطع کارشناسی بودند که از طریق نمونهگیری داوطلبانه 30 نفر انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت مشاوره پویایی اجتماعی قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخلهای دریافت نکردند. دادهها با استفاده از پرسشنامه وضعیت شغلی من گردآوری شد و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازههای تکرارشونده تحلیل شد. یافتهها: یافتهها نشان داد که مشاورۀ پویایی اجتماعی بر هویت شغلی دانشجویان در مرحله پسآزمون و پیگیری تأثیر معناداری داشته است (05/0 p<). همچنین نتایج حاکی از این بود که این نوع مشاوره بر درک نیاز به اطلاعات شغلی و درک موانع محیطی و شخصی هم تأثیر معناداری داشت (05/0 p<). نتیجهگیری: مشاوره پویایی اجتماعی میتواند به ایجاد هویت شغلی در دانشجویان کمک نماید.
کیمیا واعظی،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده
هدف: هدف این مطالعه، بررسی راهبردهای مقابلهای زنان مطلقه با شرایط پس ازطلاق است. روش: مطالعه کیفی حاضر با روش تحلیل تماتیک و از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته با شرکت 21 زن مطلقه ساکن شهرستان بانه انجام گرفت. نمونهگیری به روش هدفمند انجام شد و تا رسیدن به اشباع دادهها ادامه یافت. یافتهها: تحلیل دادههای کیفی حاکی از دو نوع راهبرد مقابلهای شامل راهبردهای سازگارانه و راهبردهای ناسازگارانه در مقابله با شرایط پس از طلاق در میان زنان مطلقه بود. نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که کاربرد راهبردهای مقابلهای در زنان مطلقه با توجه به توان فردی، حمایت خانوادگی و اجتماعی و نیز سرمایه اقتصادی- اجتماعیای که در اختیار دارند، متفاوت است. شناخت راهبردهای مقابلهای زنان با شرایط پس از طلاق درک جامعتری از نیازهای آنان به دست میآورد، بر همین اساس توانمندسازی زنان مطلقه، آموزش شیوههای سازگاری، تقویت زمینههای حمایت خانوادگی و فرصتهای اجتماعی از جمله اقداماتی است که منجر به افزایش سازگاری زنان با شرایط پس از طلاق خواهد شد.
سحر ضمدی کاشان، فاطمه جعفری، عبدالباسط محمود پور، سوگند قاسم زاده،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، پیش بینی احساس تنهایی و گرایش به طلاق بر اساس سبک های دلبستگی با توجه به نقش میانجی گری خودمتمایزسازی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی و طرح آن از نوع طرح های همبستگی مبتنی بر تحلیل مسیر است. جامعه پژوهش شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق بودهاند که در بازه زمانی مرداد ماه تا پایان آبان ماه 1395 به شعب 6 و 7 و 8 دادسرای شهر ری و شعبه اجرای احکام مراجعه داشتند. نمونه ای به حجم 200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس احساس تنهایی (راسل، 1996)، پرسشنامه خودمتمایزسازی (اسکورن و اسمیت، 2003)، مقیاس میل به طلاق (جانسون و مورو، 1986) و پرسشنامه سبکهای دلبستگی بزرگسال (کولینز و رید، 1990) بودند. تحلیل یافتهها با استفاده تحلیل معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین سبکهای دلبستگی با احساس تنهایی و گرایش به طلاق رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین خودمتمایزسازی با احساس تنهایی و گرایش به طلاق رابطه معناداری وجود دارد. در نهایت سبکهای دلبستگی به واسطه خودمتمایزسازی، قادر به پیشبینی احساس تنهایی و گرایش به طلاق است. بحث و نتیجه گیری: دادههای پژوهش با الگوی پیشنهادی برازش کامل دارد به طوریکه خودمتمایزسازی، در رابطه بین سبکهای دلبستگی با احساس تنهایی و گرایش به طلاق، نقش واسطهای معنی داری را ایفا میکند.
هدف پژوهش حاضر، پیشبینی احساس تنهایی و گرایش به طلاق بر اساس سبکهای دلبستگی با توجه به نقش میانجیگری خودمتمایزسازی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی و طرح آن از نوع طرح های همبستگی مبتنی بر تحلیل مسیر است. جامعه پژوهش شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق بودهاند که در بازه زمانی مرداد ماه تا پایان آبان ماه 1395 به شعب 6 و 7 و 8 دادسرای شهر ری و شعبه اجرای احکام مراجعه داشتند. نمونه ای به حجم 200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس احساس تنهایی (راسل، 1996)، پرسشنامه خودمتمایزسازی (اسکورن و اسمیت، 2003)، مقیاس میل به طلاق (جانسون و مورو، 1986) و پرسشنامه سبکهای دلبستگی بزرگسال (کولینز و رید، 1990) بودند. تحلیل یافتهها با استفاده تحلیل معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین سبکهای دلبستگی با احساس تنهایی و گرایش به طلاق رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین خودمتمایزسازی با احساس تنهایی و گرایش به طلاق رابطه معناداری وجود دارد. در نهایت سبکهای دلبستگی به واسطه خودمتمایزسازی، قادر به پیشبینی احساس تنهایی و گرایش به طلاق است. بحث و نتیجه گیری: دادههای پژوهش با الگوی پیشنهادی برازش کامل دارد به طوریکه خودمتمایزسازی، در رابطه بین سبکهای دلبستگی با احساس تنهایی و گرایش به طلاق، نقش واسطه ای معنی داری را ایفا میکند.
فرامرز آسنجرانی، رضوان السادات جزایری، مریم فاتحی زاده، عذرا اعتمادی، یان دو مول،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده
هدف: این پژوهش به بررسی اثر بخشی برنامه مداخله ای اجتماع محور بازسازی زندگی بر سازگاری پس از طلاق زنان مطلقه می پردازد. روش: جامعه این پژوهش را تمامی زنان مطلقه ای تشکیل می داد که در سال 1395 حد اکثر 5 سال از طلاق آنها گذشته باشد و در طول این مدت ازدواج دائم یا موقت نداشته اند. با توجه به ویژگی های نمونه، از نمونه گیری در دسترس استفاده شد و از میان متقاضیان تعداد 34 نفر به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. از هر دو گروه خواسته شد تا مقیاس سازگاری پس از طلاق فیشر (2004) را به عنوان پیش آزمون تکمیل کنند. سپس برای گروه آزمایش 10 جلسه برنامه مداخله ای اجتماع محور بر اساس محتوای نور و همکاران (2016) به اجرا در آمد. در انتها نیز پس آزمون برای هر دو گروه به اجرا درآمد و نتایج با آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان میدهد که برنامه مداخله ای اجتماع محور بر تمامی خرده مقیاسهای سازگاری پس از طلاق جز خشم و اعتماد اجتماعی تاثیرات معنادار آماری را نشان میدهد. همچنین این مداخله در گروه آزمایش افزایش معناداری را بر نمره کل سازگاری پس از طلاق ایجاد کرده است. نتیجه گیری: در این پژوهش مشخص شد که برنامه مداخله ای اجتماع محور میتواند سازگاری پس از طلاق زنان مطلقه را بهبود بخشد و بدین ترتیب، میتوان از آن به عنوان مداخله در بهبود کیفیت زندگی و سازگاری زنان مطلقه استفاده کرد.
فاطمه جعفری، منصوره حاج حسینی، باقر غباری بناب،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر الگوی مشاوره هیجانمدار مبتنی بر آموزههای اسلامی بر صمیمیت زوجهای ناسازگار صورت پذیرفت. روش: روش پژوهش در مرحله اول به شیوه کیفی به استخراج مضامین اسلامی در باب تنظیم هیجان و ارزیابی روایی محتوایی آن از طریق نظرسنجی از متخصصان پرداخت. در مرحله دوم روش پژوهش شبهآزمایشی از نوع پیشآزمون_ پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری کلیه زوجهای درگیر تعارضات زناشویی مراجعهکننده به مرکز مشاوره یارا در شهرستان ساوه در شش ماهه دوم سال 1395 بود که از بین آنها 30 زوج داوطلب شرکت در جلسات مشاوره انتخاب شد و به تصادف در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزارهای گرداوری اطلاعات مقیاس صمیمیت تامپسون و واکر (1983) و پرسشنامه نیازهای صمیمیت باگاروزی (MINQ) بودند. برنامه به مدت 10 جلسه مشاوره گروهی 90 دقیقهای برای گروه آزمایش اجرا شد اما گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. برای تحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافتهها: یافتهها حاکی از آن بود که الگوی طراحی شده از روایی مناسب(0.7125CVR=) برخوردار بوده و موجب افزایش معنادار صمیمیت زناشویی و ابعاد آن یعنی صمیمیت عاطفی، عقلانی، روانشناختی، معنوی، زیباشناختی و تفریحی-اجتماعی شد اما تاثیر معناداری بر دو بعد جنسی و فیزیکی نداشته است. نتیجهگیری: میتوان نتیجه گرفت الگوی مشاوره هیجانمدار مبتنی بر آموزههای اسلامی به عنوان یک روش کاربردی و مؤثر میتواند زوجهای ناسازگار را در تنظیم بهترهیجانات یاری داده و به صمیمیت بیشتر سوق دهد.
منیژه قنائیان، مریم طهرانی زاده، رقیه حاجی رستملو،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده
هدف: این مطالعه با هدف بررسی رابطه امنیت شغلی و عدالت سازمانی با فرسودگی شغلی در کارکنان کمیته امداد انجام شد. روش: این پژوهشاز نوع توصیفی، طرح همبستگی بود و جامعه آماری شامل تمامی کارکنان کمیته امداد استان تهران(14000 نفر) در سال 95-1394 بود که از این میان 220 نفر نمونه به روش نمونهگیری خوشهای مرحلهای انتخاب شدند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامههای امنیت شغلی نیسی(1381)، پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلچ و جکسون(1981) و پرسشنامه عدالت سازمانی نیهوف و مورمن(1993) استفاده شد. دادهها با آزمون تحلیل رگرسیون چند متغیری و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که بین سطوح امنیت شغلی و فرسودگی شغلی رابطه مثبت ومعنادار وجود دارد(05/0> P). ابعاد عدالت سازمانی، عدالت توزیعی و عدالت رویهای (05/0>P) فقط برخی ابعاد فرسودگی شغلی را پیش بینی کردند. نتیجهگیری: با ایجاد امنیت شغلی میتوان فرسودگی شغلی را در کارکنان کمیته امداد کاهش داد وبا ایجاد عدالت سازمانی میتوان میزان پیشرفت و موفقیت را در بین کارکنان افزایش داد.
سید علی دربانی، پگاه فرخزاد، فرح لطفی کاشانی،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین و مقایسه اثربخشی تحلیل رفتار متقابل با خانواده درمانی راهبردی کوتاهمدت بر تعارضهای زناشویی مراجعهکننده به مرکز مشاوره شرکت مهندسی و توسعه نفت تهران انجام شد.
روش: پژوهش حاضر نیمه تجربی با گروههای آزمایش، گروه گواه و طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زوجهای مراجعهکننده به مرکز مشاوره شرکت مهندسی و توسعه نفت است که از میان آنها تعداد 45 زوج که به دلیل داشتن مشکلات زناشویی و خانوادگی به این مرکز مراجعه کرده بودند؛ پس از همتاسازی آزمودنیها، ملاکهای ورود و خروج پژوهش به شیوه هدفمند 30 زوج انتخاب و بهصورت تصادفی به سه گروه که دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه است گمارش شدند. در این پژوهش 10 زوج (20 نفر) در گروهدرمانی به روش تحلیل رفتار متقابل؛ 10 زوج (20 نفر) در گروهدرمانی به شیوه راهبردی کوتاهمدت و 10 زوج (20 نفر) در گروه گواه قرار گرفتند. دو گروه آزمایشی پس از اجرای پیشآزمون به مدت 8 جلسه 90 دقیقهای درمان دریافت کردند؛ اما گروه گواه پس از انجام پیشآزمون، هیچگونه درمانی دریافت نکردند. هر سه گروه در سه مرحلۀ
پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری 2 ماهه بهوسیلۀ پرسشنامههای مذکور مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تجزیهوتحلیل دادهها از روش آزمون تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر و از نرمافزار
SPSS نسخۀ بیست و دوم استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که تحلیل رفتار متقابل و خانواده درمانی راهبردی کوتاهمدت هر دو بر بهبود تعارضات زوجهای شرکتکننده در پسآزمون و پیگیری (92/5=
F، 005/0=
p) اثر داشته است.
نتیجهگیری: بهطور کلی میتوان نتیجهگرفت که مداخلات با روش تحلیل رفتار متقابل و خانواده درمانی راهبردی کوتاهمدت بر کاهش تعارضات زناشویی تأثیر دارد و باعث کاهش تعارضات در بین زوجها میشود.
واژههای کلیدی: تحلیل رفتار متقابل، تعارض، خانواده درمانی راهبردی
پریسا دوستانی، احمد صادقی،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده
هدف: فاصله با هدف مسیرشغلی شکافی است بین جایگاه فعلی و جایگاه مطلوبی که فرد برای آیندۀ شغلیاش در نظر گرفته است. هدف از پژوهش حاضر پیشبینی فاصله با هدف مسیرشغلی بر اساس استرس مسیرشغلی، بازخورد در مورد هدف مسیرشغلی و رشتۀ تحصیلی دانشآموزان بود؛ روش: جامعۀ آماری این پژوهش، شامل کلیۀ دانشآموزان پایۀ چهارم دبیرستان شهر اصفهان در سال تحصیلی 96-1395 بود. از این جامعه، نمونهای به حجم 450 دانشآموز (225 پسر و 225 دختر) به روش نمونهگیری طبقهای تصادفی انتخاب شد. بهمنظور گردآوری دادهها از مقیاس فاصله با هدف مسیرشغلی (کرید و هود، 2015)، پرسشنامۀ استرس مسیرشغلی (چوی و همکاران، 2011) و مقیاس بازخورد در مورد هدف مسیرشغلی (هو، کرید و هود، 2016) استفاده شد. روش پژوهش همبستگی بود. دادهها با استفاده از همبستگی پیرسون و آمارۀ رگرسیون چند متغیره به روش گامبهگام تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد بین استرس مسیرشغلی، بازخورد منفی در مورد پیشرفت، بازخورد منفی در مورد مناسب بودن هدف، بازخورد منفی در مورد ارتقاء و رشتۀ تحصیلی با فاصله با هدف مسیرشغلی رابطۀ مثبت معنیداری وجود داشت. در مجموع متغیرهای استرس مسیرشغلی، بازخورد منفی در مورد مناسب بودن هدف بازخورد منفی در مورد پیشرفت و رشتۀ تحصیلی 63/0 واریانس متغیر ملاک یعنی فاصله با هدف مسیرشغلی را تبیین میکرد؛ در نتیجه میتوان فاصله با هدف مسیرشغلی دانشآموزان را به کمک استرس مسیرشغلی، بازخورد در مورد هدف مسیرشغلی و رشتۀ تحصیلی پیشبینی کرد. نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش، ضروری است که مشاوران مدارس، والدین و سایر اطرافیان مهم به دانشآموزان کمک کنند تا در مورد جایگاه فعلیشان از نظر تحصیلی و جایگاه ایدهآلشان برای آینده تأمل کنند؛ همچنین آنها را یاری کنند تا فاصلۀ بین این دو را بررسی کنند و در نهایت فنون و اقداماتی را به آنها آموزش دهند تا در راستای کاهش این فاصله بکوشند.
مریم کریمی، نسرین فاطمی،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده
پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه کیفیت تعامل والد- فرزندی و تفکر انتقادی با مولفه های سلامت روان در بین دختران نوجوان انجام شد. به این منظور تعداد 319 نفر از نوجوانان دختر دوره دوم دبیرستان شهر یزد به شیوه تصادفی خوشهای چندمرحلهای جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای بهکاررفته در پژوهش شامل پرسشنامه رابطه والد فرزندی (PCRS) ، پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی ریکتس(2003) و پرسشنامه استاندارد سلامت عمومی کلدبرگ (GHQ-28) بود. بهمنظور تحلیل دادههای پژوهش از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین کیفیت تعامل والد-فرزند با سلامت روان و گرایش های تفکر انتقادی نوجوانان دختر رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین بین گرایش به تفکر انتقادی و سلامت روان رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که کیفیت ارتباط با پدر بهطور معناداری پیش بینی کننده سلامت روان و گرایش به تفکر انتقادی در نوجوانان دختر می باشد.
زینب السادات حسینی، جواد جهان، مرجانه دیهیمی، سرور السادات سیاح، یوسف رنجبر سودجانی، مرضیه ح حبیبی، مرتضی علیزاده،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی سیستمی- سازهگرا و آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرتگرا بر رضایتمندی زناشویی زنان مبتلا به سرطان سینه انجام شد. روش: این تحقیق نیمه آزمایشی همراه با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان سینه مراجعه کننده به یکی از کلینیکهای رادیوتراپی شهر تهران در سال 1394 بود که از بین آنها 30 نفر به روش نمونهگیری مبتنی بر هدف و از طریق مصاحبه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرتگرا، زوج درمانی سیستمی- سازهگرا وگروه کنترل جایگزین شدند. به منظورجمعآوری اطلاعات از "مقیاس رضایت زناشویی انریچ" استفاده شد. از آزمونهای تحلیل کوواریانس یکمتغیره و تعقیبی شفه جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد. یافتهها: یافتهها نشان داد که زوج درمانی سیستمی- سازهگرا و آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرتگرا به طور معناداری بر افزایش رضایت زناشویی افراد گروه آزمایش اثربخش بودهاند (01/0p<). همچنین نتایج آزمون تعقیبی شفه نشان داد میانگین نمرات گروه آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرتگرا از گروه زوج درمانی سیستمی– سازهگرا به طور معناداری بیشتر است (001/0p<). نتیجهگیری: نتایج نشان داد که از بین دو رویکرد زوج درمانی سیستمی- سازهگرا و آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرتگرا، آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرت گرا در اثربخشی بر رضایت مندی زناشویی مؤثرتر از درمان سیستمی-سازه گرا است. بنابراین، آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرتگرا میتواند به عنوان مداخله ترجیحی جهت افزایش رضایتمندی زناشویی زنان مبتلا به سرطان سینه در مراکز مشاوره و رواندرمانی در نظر گرفته شود.
دکتر محمدحسن آسایش، دکتر کیومرث فرحبخش، دکتر حسین سلیمی بجستانی، دکتر علی دلاور،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی واکنشهای ارتباطی زنان قربانی بیوفایی همسر بود. روش: در این مطالعه از روش کیفی پدیدارشناسی استفاده شد. شرکتکنندگان را زنان قربانی بیوفایی همسر شهرستان شمیرانات در سال 1395 تشکیل میدادند. برای نمونهگیری از نمونهگیری هدفمند استفاده شد. نمونهگیری تا مرحله اشباع نظری ادامه داشت و نهایتاً تعداد 18 زن قربانی بیوفایی همسر مورد مطالعه قرار گرفتند. گروه نمونه از طریق مصاحبۀ نیمه ساختاریافته مورد بررسی قرار گرفتند و جهت تحلیل یافتهها از روش تحلیل موضوعی (تماتیک) استفاده شد. یافتهها: تجزیه و تحلیل دادهها در خصوص واکنشها و تجارب ارتباطی زنان قربانی بیوفایی، منجر به تولید 2 تم یا مضمون اصلی، 10 مضمون فرعی و 29 مفهوم اولیه گردید. تم یا مضمون اصلی و زیر طبقات آن عبارت بود از «الف) گسستگی ارتباطی شاملِ مضامین فرعیِ: 1- گسستگی رابطه مادر- فرزندی، 2- گسستگی رابطه پدر – فرزندی، 3- گسستگی رابطه زناشویی، 4- گسستگی روابط خانوادگی، 5- گسستگی روابط بین فردی، 6- گسستگی رابطه با خدا و ب) پیوستگی ارتباطی شاملِ مضامین فرعیِ: 1- پیوستگی روابط همسری، 2- بهبود رابطه مادر- فرزندی، 3- دریافت حمایت اجتماعی، و 4- اعتلای رابطه با خدا». نتیجهگیری: پژوهش حاضر نشان داد که بیوفایی دارای آثار ارتباطی مشابه و بعضاً مختلفی است که توسط افراد قربانی تجربه میشود. همچنین برخی از واکنشهای ارتباطی میتواند سازگارانه یا ناسازگارانه باشد. این امر بیانگر ادراک متفاوت زنان قربانی است که موجب ایجاد الگوهای متفاوتی از واکنشدهی ارتباطی به بیوفایی در آنها میشود. نتایج بر اساس نظریۀ دلبستگی و نظریۀ سازههای اجتماعی تفسیر و تبیین شد.
آقای موسی چوپانی، آقای محمدمهدی سهرابی فرد، آقای فاروق محمدی، خانم نوشین اسمعیلی، خانم آذر صمدی فرد،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی کیفی علل و عوامل بازدارنده از خیانت زناشویی از دیدگاه مردان بیوفا بود. روش: این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام مردان بیوفا شهر شاهیندژ در سال 1395 بود که پس از شناسایی تعداد زیادی از آنها توسط پژوهشگران، از میان آنها با استفاده از شیوهی نمونهگیری هدفمند تعداد 12 مرد برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند و موردِ مصاحبه قرارگرفتند. همه مصاحبهها ضبط و سپس خطبهخط دستنویس شد و در نهایت با استفاده از روشِ تحلیلِ تفسیری دیکلمان، آلن و تانر (1989) تحلیل شد. یافتهها: تحلیل دادههای حاصل از مصاحبه منجر به شناسایی51 کداولیه، 9 زیرمضمون و 3 مضمون اصلی در زمینهی عللِ خیانت زناشویی (1. علل درونفردی: تنوعطلبی جنسی، عدمپایبندی مذهبی، کسب اعتمادبهنفس، انتقام. 2. علل بینفردی: نارضایتی جنسی، نارضایتی عاطفی و عدمتعهد. 3. علل محیطی: مهیابودن شرایط خیانت و اختلال در همسرگزینی) و 23 کد اولیه، 5 زیرمضمون و 3 مضمونِ اصلی در زمینه عوامل بازدارنده از خیانت زناشویی (1. بازدارندههای بینفردی: ارضای عاطفی و ارضای جنسی. 2. بازدارندههای محیطی: رفع تحریککنندههای محیطی و رهایی از اجبار انتخابی. 3. بازدارندههای درونفردی: پایبندی مذهبی) در مردان بیوفا شد. نتیجهگیری: پژوهشگران و برنامهریزان حوزه ازدواج و خانواده میتوانند از طریق رفع علل گرایش زوجها به روابط فرازناشویی و تقویت عوامل بازدارنده در آنها و محیط کارکردیشان، تا حد زیادی احتمال گرایش این افراد را به روابط فرازناشویی کاهش داده و زمینه ثبات سیستم زوجی و نهاد خانواده را فراهم کنند.
سمیرا جلالی شاهکوه، دکتر محمد علی مظاهری، دکتر علیرضا کیامنش، دکتر حسن احدی،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش غنیسازی زندگی زناشویی براساس رویکرد هیجان مدار بر بهبود الگوهای ارتباطی زوجها بود. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی و طرح مورد استفاده، طرح پیش آزمون-پس آزمون دو گروهی (کنترل-آزمایش) بود. از بین جامعه آماری زوجهای مراجعهکننده به مراکز مشاوره در شهر گرگان که به منظور بهبود رابطه زناشویی خود مراجعه کردند، 30 زوج داوطلب به صورت هدفمند انتخاب شده و به تصادف به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه سه ساعته آموزش گروهی شرکت کرده و گروه کنترل به عنوان فهرست انتظار، هیچ مداخله سازمان یافتهای دریافت نکردند. به منظور سنجش متغیر وابسته از پرسشنامه الگوهای ارتباطی کریستنس و سالاوی (1984) استفاده شد. دادههای پژوهش با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: نتایج تحلیل دادهها نشان داد آموزش مبتنی بر رویکرد هیجان مدار در شرکتکنندگان گروه آزمایشی به نسبت گروه کنترل بر بهبود الگوهای ارتباطی زوجها تأثیر داشته است (01/0>p). همچنین آزمون پیگیری نشان داد اثر آموزش غنیسازی زندگی زناشویی براساس رویکرد هیجان مدار ماندگار بوده است و بین میانگینهای مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نشد (01/0>p). نتیجهگیری: نتایج این پژوهش تأثیر آموزش غنیسازی زندگی زناشویی براساس رویکرد هیجان مدار را در بهبود الگوهای ارتباطی زوجهای تازه ازدواج کرده، مورد تایید قرار میدهد.
دکتر اشرف میکائیلی، پرویز پرزور،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده
هدف: با توجه به تأثیری که نوع نگرش نسبت به خداوند بر ابعاد مختلف سلامت افراد دارد، پژوهش حاضر با هدف الگوسازی معادلات ساختاری ارتباط بین تصور مثبت و منفی از خداوند با مؤلفههای سلامت روان (اضطراب، استرس و افسردگی) در دانشآموزان انجام شد. روش: این پژوهش، با استفاده از روش تحقیق پیمایشی و نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای بر روی نمونهای به تعداد 240 نفر از دانشآموزان دختر و پسر شهر اردبیل در سال تحصیلی 96-95 انجام گرفت. دادههای پژوهش با استفاده از پرسشنامههای تصور از خدا (RSI) و مقیاس اضطراب، استرس و افسردگی لویندا گردآوری و با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری، آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و آزمون t تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که تصور مثبت و منفی از خدا میتواند سلامت روانی (اضطراب، استرس و افسردگی) دانشآموزان را پیشبینی کند، بدین صورت که تصور مثبت از خدا با علایم اضطراب، استرس و افسردگی پایین و تصور منفی از خدا با علایم اضطراب، استرس و افسردگی بالا رابطه معنی داری داشتند (001/0P<). همچنین طبق مدل معادلات ساختاری، ضرایب مسیر تصور مثبت از خدا به اضطراب، استرس و افسردگی، منفی و معنادار و ضرایب مسیر تصور منفی از خدا به اضطراب، استرس و افسردگی، مثبت و از لحاظ آماری معنادار بودند (05/0≥ P). بطوریکه پیشبینیکنندههای اضطراب، استرس و افسردگی که در مدل حاضر هستند (تصور مثبت از خدا و تصور منفی از خدا)، به ترتیب 8/27، 6/40 و 42/0 درصد واریانس آنها را تبیین کردند. نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که نوع تصور از خدا در پیشبینی سلامت روانی دانشآموزان نقش معنیداری. لذا آموزش تصور مثبت از خداوند و ارائه زمینههای مذهبی در کلاس در طول دوران تحصیل و کلاسهای فوق برنامه، در ارتقا بهداشت روانی دانشآموزان میتواند نقش مؤثری ایفا کند.
لیلا شهرابی فراهانی، دکتر مریم فاتحی زاده، دکتر عذرا اعتمادی،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف کشف نگرشهای انتخاب همسر دختران مجرد ایرانی انجام شد. روش: این مطالعه با روش کیفی و با استفاده از رویکرد تحلیل مضمون انجام شد. طی این پژوهش، پژوهشگر با بهرهگیری از روش نمونهگیری هدفمند تعدادِ 15 نفر از دخترانِ 18 تا 30 ساله مجرد را در شهر تهران شناسایی و مورد مصاحبه قرار داد. تمامی مصاحبهها ضبط و سپس خط به خط دستنویس شدند و سپس با استفاده از روش تحلیلِ مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: تحلیل دادههای حاصل از مصاحبهها منجر به شناسایی دو مقوله اصلی نگرشهای کارآمدِ انتخابی با زیرمقولههای (عقلانیت و منطقگرایی، واقعگرایی، باور به خودشناسی، باور به دیگرشناسی، الزامی تلقیکردن رابطه شناختی، باور به تعادلسنجی، باور به همفکری و مشاوره انتخاب) و نگرشهای ناکارآمدِ انتخابی با زیرمقولههای (ایدهآلگرایی، محدودکننده دانستن انتخاب و ازدواج، ناموثر و غیرضروری تلقیکردن همفکری در انتخاب و تلقی انتخاب و ازدواج بهعنوان پل رهایی مطلق از رنج) در زمینه نگرشهای دختران در آستانه ازدواج نسبت به انتخاب شد. نتیجهگیری: یافتههای حاصل از این پژوهش با شناسایی نگرشهای کارآمد و ناکارآمد دختران نسبت به انتخاب، زمینه را برای تدوین برنامههایی آموزشی و اصلاحی جهت تقویت نگرشهای مثبت در این گروه از افراد فراهم کرد و همچنین با شناسایی نگرشهای ناکارآمد زمینه را برای رفع این نگرشها و انتخابی موفقتر فراهم کرد.
زهرا نقش، زهرا رمضانی خمسی، لیلا افضلی، زهرا افکاری شهرستانی،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده
هدف: مطالعه حاضر بررسی اثر وضعیت اجتماعی اقتصادی، به صورت اثرات فردی و ترکیبی، و تابآوری بر عملکرد تحصیلی دانشآموزان پایه ششم شهر تهران بود. روش: بدین منظور جامعه این پژوهش را تمامی دانشآموزان مقطع پایه ششم شهر تهران در سال تحصیلی (96-95) تشکیل میدهند که از این تعداد 600 نفر از دانشآموزان این مقطع به روش نمونهگیری خوشهای طبقهای دو مرحلهای انتخاب شده بودند و پرسشنامهی تابآوری (مارتین و مارش، 2006) را تکمیل نمودند و والدین آنها به سوالات مربوط به وضعیت اجتماعی _ اقتصادی که برگرفته از سوالات آزمون بین المللی تیمز (که هر 4 سال یکبار برای بخش عملکرد کشورها در آموزش علوم و ریاضیات تکرار میشود تا روند تغییرات آموزشی و حتی میزان کاهش و افزایش عملکرد دانشآموزان کشورهای شرکتکننده در پی این سالها مشخص شود)، بودند پاسخ دادند. با مشخص کردن والدین در سه گروه با وضعیت اجتماعی اقتصادی بالا، متوسط و پایین این متغیر در سطح والدین نیز ساخته شد. یافتهها: مدلیابی معادلات ساختاری چند سطحی به منظور بررسی دادهها استفاده شد. نتایج نشان داد که وضعیت اجتماعی اقتصادی دارای اثر مستقیم معنادار بر عملکرد تحصیلی در هر دو سطح دانشآموز و خانواده بود و اثر تابآوری بر عملکرد تحصیلی نیز معنادار بوده است. نتیجهگیری: مدل برازش خوبی داشته و 22 درصد از واریانس عملکرد دانشآموزان در سطح دانشآموز و 28 درصد از واریانس عملکرد دانشآموزان در سطح خانواده تبیین شد.
نسرین محمودی، رقیه موسوی، مسعود غلامعلی لواسانی، باقر غباری بناب،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده
شرایط اقتصادی و خانوادگی، از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر سلامت روان کودک است.
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی عوامل تاثیرگذار اقتصادی و خانوادگی بر نشانه های بیش فعالی و نقص توجه کودکان سنین 6-11 سال بود.
روش: در این پژوهش برای بررسی هدف تحقیق از روش تحقیق کیفی استفاده شد. لذا 13 مادر دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی با کمک مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و سپس دادههای بهدست آمده از طریق روش تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج پژوهش در بخش کیفی پژوهش منجر به شناسایی چهار مقوله فرعی و دو مقوله اصلی شد.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد، خانواده کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه دارای درآمد پایین، داشتن سوابق بیکاری، فضای ناکافی منزل مسکونی، نداشتن اتاق اختصاصی کودک، سطح تحصیلات پایین، نداشتن اگاهی کافی درباره اختلال کودک و تک والدی/چند والدی بودن کودک بودند. و این عوامل احتمالا موجب افزایش نشانه های اختلال بیش فعالی می شود.
پیشنهاد می شود درمانگران در درمان کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه به عوامل استرس آور مانند شرایط اقتصادی و خانوادگی توجه نمایند.
علی شیخ الاسلامی، نسیم محمدی،
دوره 18، شماره 70 - ( 4-1398 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر باهدف تعیین تاثیر آموزش خود-دلسوزی شناختی بر سلامت روان (جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی، افسردگی) زنان سرپرست خانوار انجام گرفت. روش: روش پژوهش به شیوهی نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعهی آماری پژوهش را کلّیهی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر رشت در نیمه دوّم سال 1394 تشکیل میدادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس، 30 نفر انتخاب و بهطور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. شرکتکنندگان گروه آزمایش، 8 جلسه برنامهی خود-دلسوزی شناختی دریافت نمودند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی سلامت عمومی (GHQ) استفاده شد. دادهها با روش آماری کواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: یافتهها نشان داد که فرضیههای پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش خود-دلسوزی شناختی بر ابعاد سلامت روان (جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی، افسردگی) زنان سرپرست خانوار مورد تائید قرار گرفته است و زنان سرپرست خانوار گروه آزمایش نسبت به زنان سرپرست خانوار گروه کنترل در پسآزمون بهطور معناداری، جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی و افسردگی کمتری داشتند. نتیجهگیری: به طور کلّی، یافتههای پژوهش بیانگر آن است که آموزش خود-دلسوزی شناختی میتواند بر افزایش سلامت روان زنان سرپرست خانوار اثربخش باشد.