347 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
دکتر آزاده ابویی، دکتر سیدعلیرضا افشانی، دکتر محمدحسین فلاح، دکتر علی روحانی،
دوره 19، شماره 73 - ( 3-1399 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش بررسی پیامدهای روانشناختی ناباروری بر زنان نابارور بود. روش: پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد کیفی و روش نظریه زمینهای انجام شد. نمونه در این مطالعه 21 نفر از زنان نابارور بودند که با استفاده از نمونهگیری هدفمند انتخاب و مطالعه شدند. فرایند نمونهگیری نظری تا اشباع دادهها ادامه یافت. ابزار اصلی این مطالعه مصاحبه بود و اطلاعات جمعآوری و تحلیل دادهها به شیوۀ کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. یافتهها: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد پیامدهای روانشناختی ناباروری به ترتیب عبارتند از: 1.درماندگی درمانی 2.احساس پوچی 3.خودسرزنشگری 4.برون ریزی هیجانات شدید منفی 5.اختلالات روانشناختی 6.مصرف داروی اعصاب 7.افکار خودکشی 8. انزواطلبی 9.مشاجره با همسر به خاطر احساس تنهایی 10.خانههای سوت و کور. به نظر میرسد زنان نابارور وضعیت روانشناختی نامساعدی را تجربه میکنند. نتیجهگیری: یافتهها شامل 6 مقوله اصلی و یک مقوله هسته تحت عنوان زایش ناتوانی شد. زایش ناتوانی اشاره به این مفهوم دارد که زنانی که تجربه ناباروری دارند به مرور زمان و به دلیل مواجهه با پیامدهای ناباروری ممکن است در بقیه جنبههای زندگی خود نیز احساس ناتوانی داشته باشند. تبیین نتایج بهطورکلی نشاندهنده وجود «زایش ناتوانی» و احساس پوچی در جامعه هدف بوده است که نهایتاً منجر به اختلالات روانشناختی، مصرف داروهای روانپزشکی و خانههای سوت و کور میشود.
دکتر آسیه شریعتمدار، زهرا مهدوی،
دوره 19، شماره 73 - ( 3-1399 )
چکیده
هدف: برنامههای تلویزیونی و اخبار، سرشار از صحنههایی است که یادآوری میکند زندگی، بدونشک پایان خواهد یافت. هدف از پژوهش حاضر بررسی بازنمایی اخبار مرگ و نمادهای هیجان ساز آن در کانالهای خبری مجازی بود. روش: روش تحقیق کیفی و ازنوع تحلیل مضمون بود. جامعه مورد مطالعه کانالهای خبری مجازی و نمونه به صورت در دسترس شامل چهار کانال پرمخاطب بود که در آن اخبار مرگ در ماههای اردیبهشت تا مرداد 1398 بررسی شد. اینکه کدام ماه از کدام کانال انتخاب شود، به صورت تصادفی بود و نمونهگیری تا اشباع دادهها ادامه یافت. یافتهها: بر اساس تحلیل مضامین اخبار، بازنمایی اخبار مرگ در ده مضمون عوارض جسمانی و بیماری، حوادث غیرعمدی، مرگ مغزی، سوء مصرف الکل و مواد، خودکشی، کشتار جمعی، قتل، قصاص، سهل انگاری منجر به مرگ و مرگ و کشتار حیوانات و بازنمایی شیوههای جلبتوجه و افزایش هیجان در پنج مضمون صحنهپردازی و برجستهسازی (حساس بودن محل و زمان وقوع، نماد ترس و دلهره و ایجاد تضاد)، نمادهای محرک تصور و خیال (همایندی و تداعی، وضعیت ناتمام و مبهم)، نمادهای کمی (افزایش آماری و حجم پوشش خبری)، نمادهای اهمیت (مسئولیت گوینده خبر و شهرت) و اشاره به تابوها (تجاوز منجر به مرگ) طبقهبندی شد. نتیجهگیری: تفاوت میان بازنمایی این عوامل مرگومیر در پژوهشهای پیشین و اخبار، در بررسی و ارائه شیوههای پیشگیری در پژوهشهاست. در حالیکه در اخبار مرگومیر، آگاهیبخشی و ارائه راهکارهای مفید پیشگیرانه تقریبا در حد صفر بودهاست. این مسأله موجب نشخوار مداوم رویدادهای منفی میشود که هیجانات اندوه، ترس و خشم را افزایش و موجب احساس ناامنی مردم میشود.
آقای احمد عرب زاده، دکتر منصور سودانی، دکتر مهرانگیز شعاع کاظمی، دکتر مسعود شهبازی،
دوره 19، شماره 73 - ( 3-1399 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تابآوری و بهزیستی روانشناختی زوجهای مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهر بوشهر بود. روش: این پژوهش روی 3 زوج (6 نفر) که با نمونهگیری داوطلبانه و هدفمند انتخابشده بودند، در چارچوب طرح شبه آزمایشی تکموردی از نوع خط پایهی چندگانه همزمان، طی 10 جلسه برای هر زوج، به همراه پیگیری سهماهه انجام شد. ابزار جمعآوری دادهها، مقیاس تابآوری کانر و دیویدسون (2003) و مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (1989) بود. دادهها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافتهها: رفتاردرمانی دیالکتیکی باعث افزایش تابآوری زوجها شده (19/83 درصد بهبودی) و اثرآن تا پایان دوره پیگیری سه ماهه حفظ شد (71 درصد بهبودی). همچنین رفتاردرمانی دیالکتیکی توانست بهزیستی روانشناختی زوجها را افزایش دهد (28/44 درصد بهبودی) که اثر آن تا پایان دوره پیگیری سهماهه ماندگار بود (83/69 درصد بهبودی). شاخص تغییر پایای آنها هم حاکی از معنیدار بودن این تغییرات بود (05/0>P). نتیجهگیری: نتایج تحلیل معنیداری بالینی، گویای اثربخشی مداخلۀ آموزشی رفتاردرمانی دیالکتیکی در افزایش تابآوری و بهزیستی روانشناختی زوجهای ناسازگار بود و متغیر یادشده میتواند میزان بالایی از تغییرپذیری تابآوری و بهزیستی روانشناختی را در شرایط ناسازگاری زوجها تبیین نماید.
خانم فاطمه اصلاحی، دکتر خدیجه ابوالمعالی الحسینی، دکتر علی اصغر اصغر نژاد، دکتر جواد خلعتبری،
دوره 19، شماره 73 - ( 3-1399 )
چکیده
هدف: ذهنآگاهی به عنوان یک درمان جدید، ریشه در فرهنگ شرق داشت، هدف از این مطالعه شناسایی استعارههای بومی و فرهنگی مبتنی بر ذهن آگاهی در سه دفتر اول مثنوی معنوی مولانا بود. روش: روش پژوهش حاضر تحلیل محتوا و جامعه آن سه دفتر اول مثنوی معنوی بود. انتخاب نمونه به صورت هدفمند صورت گرفت و تعداد (1027)، استعاره در سه دفتر شناسایی شد. ابتدا استعارههای مرتبط با هر یک از 9 مؤلفه ذهنآگاهی شناسایی و سپس فراوانی آنها تعیین شد. از تحلیل محتوا با استفاده از نرمافزار MAXQDA برای تحلیل دادهها استفاده شد. یافتهها: در این پژوهش تعداد استعارهها در دفتر اول تقریبا دو برابر دفتر دوم و سوم بود. بر اساس یافتهها، استعارههای شناسایی شده مرتبط با مؤلفههای اصلی ذهنآگاهی، به ترتیب فراوانی از تعداد بیشتر به کمتر، عبارت از: عدم واکنش، اعتماد (اطمینان)، عدم قضاوت، بخشندگی (مهربانی)، بردباری، پذیرش و قدرشناسی (سپاسگزاری)، ذهن مبتدی و رها کردن/ نچسبیدن بودند. به عبارت دیگر عدم واکنش از بیشترین فراوانی و رها کردن/ نچسبیدن از کمترین فراوانی برخودار بودند. در این پژوهش برای مؤلفه عدم واکنش، زیرمؤلفههای تسلیم، نجنگیدن و سکوت، و برای مؤلفه عدم قضاوت زیر مؤلفههای روشنبینی، وسعت دید و عدم مقایسه استخراج شدند. همچنین در این پژوهش با توجه به مفهوم کلی ذهنآگاهی و بر اساس استعارههای جستجو شده، 4 مؤلفه عمل با آگاهی، مشاهده و توصیف، درک (همدلی) و تعادل، به عنوان مؤلفههای دیگر ذهنآگاهی کشف و شناسایی شدند. نتیجهگیری: به درمانگران و مشاوران پیشنهاد میشود که به منظور انتقال بهتر مفاهیم و آسانسازی آموزش و درمان ذهنآگاهی مبتنی بر شناخت، از استعارههای بومی و فرهنگی مبتنی بر ابیات مولانا استفاده کنند.
دکتر رقیه موسوی، خانم فاطمه سادات فاطمی، خانم یادگار شانازی،
دوره 19، شماره 73 - ( 3-1399 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین تحمل ناکامی و انگیزه تأیید با سازگاری عاطفی دانشآموزان دختر انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی میباشد. جامعه آماری مورد پژوهش، شامل کلیه دانشآموزان دختر سوم دوره متوسطه دوم منطقه 6 آموزش و پرورش شهر تهران که در سال تحصیلی 98-1397 مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش شامل 200 نفر دانشآموز دختر بود که با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، شامل پرسشنامه تحمل ناکامی هارینگتون (2005)، مقیاس انگیزه تأیید تری پاتی (1991) و سازگاری عاطفی دانشآموزان سینها و سینگ (1993) بود. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که بین تحمل ناکامی، انگیزه تأیید و سازگاری عاطفی با همدیگر رابطه معناداری وجود دارد. و همچنین متغیرهای انگیزه تأیید و تحمل ناکامی میتوانند سازگاری عاطفی را پیشبینی کنند. برای تجزیه وتحلیل دادهها از روشهای همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه همزمان استفاده شد. نتیجهگیری: بنابراین، براساس یافتههای این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که تقویت تأیید جویی و تحمل ناکامی میتواند در تربیت دانشآموزان با سازگاری عاطفی بالا مؤثر واقع شود.
عطیه کاوه، رمضان حسن زاده، بهرام میرزاییان،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر اثربخشی درمانهای تحولی (سبک یادگیری واک) مبتنی بر رویکرد پردازش اطلاعات شناختی بر بهبود کودکان ردهی سنی 7 تا 9 سالهی مبتلا به اختلال ﻭﻳﮊهی نارساخوانی شناختی در استان البرز است. روش: این پژوهش آزمایشی از نوع پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل میباشد. جامعهی آماری این پژوهش شامل 60 نفر بوده که 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه کنترل قرار میگیرند. پیش از ارائهی مداخلات درمانی، بهرهی هوشی با استفاده از آزمون وکسلر چهارم، میزان علائم و نشانههای نارساخوانی با استفاده از رویکردهای درمان تحولی کتل – هورن - کارول، ایشینر و پردازش اطلاعات شناختی و سبک یادگیری دانشآموز، والدین، درمانگر و آموزگار با پرسشنامهی واک مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفت. سپس افراد بر اساس جنسیت، سن، پایهی تحصیلی، سبک یادگیری و با توجه به اهداف پژوهش، به 3 گروه دیداری، شنیداری و جنبشی- حرکتی تقسیم شدند. پس از آن جلسات آموزشی طی 2 ماه برای سه گروه اجرا شد. به این صورت که 15 جلسهی 90 دقیقهای گروهی به دانشآموزان ارائه شد و در کلیهی جلسات آموزشی اولیا در کنار فرزندان خود حضور داشتند و به گروه کنترل هیچ آموزشی داده نشد. یافتهها: دادهها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) تحلیل گردید که این بررسیها نشان داد که بین هر سه روش درمانی با گروه کنترل در سطح ٥% تفاوت معناداری وجود دارد و هر سه روش درمانی مؤثر هستند. نتیجهگیری: درمانهای تحولی (سبک یادگیری واک) با رویکرد پردازش اطلاعات شناختی در درمان نارساخوانی شناختی مؤثر است.
اقای یاسر مدنی، خانم فهیمه باهنر،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده
هدف: مشاوره از مسائل مهم فرهنگ دینی ما است که از صدر اسلام موردتوجه بوده و در قرآن کریم و سخنان معصومین نیز بدان اشاره شده است. هدف اصلی انجام پژوهش حاضر، تبیین پدیدارشناسانه بر دیدگاه مشاورین نسبت به مراکز مشاوره اسلامی است. روش: بهمنظور درک تجارب زیستهی مشاورین، روش پژوهش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی اتخاذ گردید. جامعهی مطالعهی حاضر را کلیه مشاورین مراکز مشاوره اسلامی شهر قم، تشکیل دادند. بهمنظور نمونهگیری از مشاورین، چند مرکز مشاوره اسلامی بهصورت هدفمند انتخاب شدند. نمونهگیری تا رسیدن به اشباع نظری دادهها ادامه یافت. درنهایت تعداد 11 نفر از مشاورین انتخاب و از آنان مصاحبه نیمه ساختاریافته جهت جمعآوری اطلاعات انجام شد. یافتهها: تحلیل دادهها از طریق روش کدگذاری باز و کدگذاری محوری انجام شد و منجر به تولید 10 کد محوری و 89 کدگذاری باز گردید. مضمونهای اصلی شامل 1) منابع رویکرد اسلامی، 2) نگاه متفاوت به مبانی انسانی در روانشناسی اسلامی، 3) داشتن پارادایم یا جهانبینی، 4) تطبیق رویکرد درمانی با فرهنگ مراجع، 5) راهکارهای ارتقاء روانشناسی اسلامی، 6) محدودیتهای پیش رو در رویکرد روانشناسی اسلامی، 7) فنون برجسته مورد توجه در کاربست رویکرد اسلامی، 8) تفاوتهای رویکرد روانشناسی اسلامی با رویکردهای غربی، 9) حوزههای اثربخشی روانشناسی اسلامی، 10) جایگاه کنونی مراکز مشاوره اسلامی. نتایج: درمجموع با توجه به تحلیل بازخوردهای بهدستآمده، علیرغم نظرات گوناگون مطرحشده در این پژوهش، میتوان گفت ازنظر اکثر مشاورین، رویکرد مشاوره اسلامی نقش مثبت و بسزایی در فرایند مشاوره برای مراجعان دارد.
دکتر اصغر جعفری،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش مقایسه انعطافپذیری شناختی، سرمایه روانشناختی و راهبردهای مقابله با درد بین افراد مبتلا به کووید19 پاسخدهنده و عدم پاسخدهنده به درمان خانگی بود. روش: روش پژوهش علی _ مقایسهای بود. جامعه آماری، افراد مبتلا به کووید 19 پاسخدهنده و عدم پاسخدهنده به درمان خانگی در شهر تهران بودند. با استفاده از روش نمونهگیری گلوله برفی، 87 نفر پاسخدهنده به درمان خانگی و 92 نفر عدم پاسخدهنده به درمان خانگی انتخاب شدند و پرسشنامههای انعطافپذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)، سرمایه روانشناختی لوتانز و همکاران (2007) و راهبردهای مقابله با درد روزنشتایل و کیف (1983) را تکمیل کردند. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شدند. یافتهها: بین انعطافپذیری شناختی، ابعاد سرمایه روانشناختی و راهبردهای مقابله با درد گروههای پاسخدهنده و عدم پاسخدهنده به درمان تفاوت معناداری وجود داشت (01/0P<). راهبرد مقابلهای فاجعهآفرینی در گروه پاسخدهنده به درمان کمتر از گروه عدم پاسخدهنده به درمان بود ولی در انعطافپذیری شناختی، خودکارآمدی، امیدواری، تابآوری، خوشبینی و راهبردهای مقابلهای توجه برگردانی، تفسیر مجدد درد، گفتگو با خود، نادیده انگاشتن درد، دعا- امیدواری، افزایش فعالیت رفتاری) گروه پاسخدهنده به درمان بالاتر از گروه عدم پاسخدهنده به درمان بود. نتیجهگیری: انعطافپذیری شناختی، سرمایه روانشناختی و راهبردهای مقابله با درد در پاسخدهی به درمان خانگی کووید 19 تأثیر دارند. نتایج شواهدی را نشان داد که بکارگیری مداخلات پیشگیرانه و درمانی مبتنی بر روانشناسی مثبت مانند تقویت انعطافپذیری شناختی، سرمایه روانشناختی و راهبردهای کارآمد مقابله با درد میتوانند در روند درمان خانگی و افزایش پاسخ به درمان کووید 19 موثر باشند.
وحید فرنیا، رضا فرجی، علیرضا رشیدی، عمران داوری نژاد، صفورا سالمی، مریم خانگی،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر بخشی آموزش نظریه ذهن بر مهارتهای اجتماعی دانشآموزان دارای اختلال نافرمانی مقابلهای بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. 30 دانشآموز دارای اختلال نافرمانی مقابلهای به صورت در دسترس از میان مراجعه کنندگان فرهنگسرایهای شهرداری کرمانشاه در سال 1395 انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس درجه بندی مهارتهای اجتماعی کرشام و الیوت و سیاهه اختلال بی اعتنائی مقابلهای ساکوما بود. گروه آزمایش آموزش نظریه ذهن را در 10 جلسه یک ساعته دریافت نمودند. تحلیل دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس انجام شد. یافتهها: در پس آزمون میانگین مهارت اجتماعی، در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشت (01/0P<). نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت آموزش نظریه ذهن بر مهارتهای اجتماعی دانش آموران دارای اختلال نافرمانی مقابلهای مؤثر است.
لقمان ابراهیمی، رقیه حیدری،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر، با هدف تعیین رابطه بین ویژگیهای شخصیتی، بلوغ عاطفی و باورهای فراشناختی با گرایش به طلاق عاطفی زوجین شهر زنجان انجام گرفت. روش: پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری آن شامل دانشجویان متاهلی بودند که در سالتحصیلی 96-95 در دانشگاه زنجان مشغول به تحصیل بودند. نمونه این پژوهش 150 دانشجوی متاهل بود که به شیوهی نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. دادهها از طریق پرسشنامههای صفات شخصیتی مککری و کاستا (1990)، بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا (1974)، باورهای فراشناختی ولز (2000) و طلاق عاطفی گاتمن (2008) گردآوری و با ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیری مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. یافتهها: یافتهها نشان داد بین ویژگیهای شخصیتی وظیفهشناسی و مقبولیت با گرایش به طلاق عاطفی رابطه منفی معنادار و بین ویژگی شخصیتی روانآزردهخویی و گرایش به طلاق عاطفی رابطه مثبت معنادار وجود دارد (01/0>P). همچنین، یافتهها نشان داد بین بلوغ عاطفی و گرایش به طلاق عاطفی رابطه مثبت معنادار و بین باورهای نگرانی مثبت با گرایش به طلاق عاطفی رابطه مثبت معنادار وجود دارد (01/0>P). به طور کلی مقبولیت و وظیفهشناسی به طور منفی و معنادار و روانآزردهخویی و بلوغ عاطفی بهطور مثبت و معناداری گرایش به طلاق عاطفی را پیشبینی میکنند. نتیجهگیری: با عنایت به نقش ویژگیهای شخصیتی، بلوغ عاطفی و باورهای فراشناختی در طلاق عاطفی میتوان راههای مقابله موثر با پدیده طلاق عاطفی را شناسایی و در مداخلات روانشناختی و مشاورهای برای زوجین بکار گرفت.
مریم جلیلیان، محمدسجاد صیدی، آقا محسن گل محمدیان،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده
هدف: با توجه به زلزلهخیز بودن ایران و همچنین با توجه به اهمیت و ضرورت نقش مدارس در زندگی دانشآموزان بخصوص در شرایط بحران، پژوهش حاضر با هدف شناسایی شاخصهای مدرسه کارآمد پس از زلزله سرپلذهاب در سال1396 صورت گرفت.
روش: این پژوهش با روش کیفی و با رویکرد پدیدارشناختی صورت گرفت. به همین منظور، 15نفر از متخصصان آموزش و پرورش (شامل مدیران، معلمان و مشاوران و...) به روش نمونهگیری هدفمند از نوع بارز، انتخاب شدند. دادهها از طریق مصاحبه عمیق جمعآوری گردید و برای تحلیل دادهها از کدگذاری به روش کولایزی استفاده شد.
یافتهها: پس از مستندسازی مصاحبهها تعداد290 کد خالص، 12 زیر شاخص و درنهایت چهار شاخص اصلی شامل «دانشآموزان»، « معلم و کادر مدرسه»، «ساختار و امکانات مدرسه» و «محیط و خانواده» استخراج شدند. شاخص مربوط به دانشآموزان شامل زیرشاخصهای انطباقی-کارکردی، روانی، تحصیلی؛ شاخص مربوط به معلم و کادر مدرسه شامل زیرشاخصهای آموزشی، شخصی وامدادی؛ شاخص ساختار و امکانات مدرسه شامل زیرشاخص های؛ تجهیزات، برنامهریزی، وظایف هماهنگی؛ و درنهایت شاخص محیط و خانواده شامل زیرشاخصهای؛ مالی، روانی و فیزیکی _ ساختاری است.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این پژوهش میتواند محتوایی کامل از اقدامات پیشگیرانه را در رابطه با بحران زلزله به آموزش و پرورش ارائه دهد تا آن سازمان بتواند پروتکلهایی را برای مواقع بحران تهیه و به مدارس کشور ارائه دهد. مدارس با رعایت توصیههای حاصل از نتایج این پژوهش میتوانند با حفظ کارآمدی خود به گذر موفقیتآمیز از بحران زلزله کمک کنند و تبعات آن را کاهش دهند.
آسیه شریعتمدار، مریم اعظمی، سحر غفوری، مریم مصباحی،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده
هدف: تابآوری یک مولفه مثبت روانشناختی بوده که بر تواناییهای فردی به منظور مقابله با رویدادهای ناگوار زندگی تمرکز دارد. عوامل متعددی در افزایش تابآوری نقش دارند که از آن جمله میتوان به زمینههای ژنتیکی و محیط و آموزش اشاره کرد. همچنین تابآوری میتواند نقش تقویت کننده برای سیستم ایمنی بدن داشته باشد. شوخطبعی یک ویژگی مثبت در زندگیست که برخی رویکردها همچون دیدگاه روانکاوی آن را یک راهبرد دفاعی مقابله با فشارروانی و نوعی تسکین میدانند. پژوهشها نشانگر آن است که شوخطبعی از طریق ارتقای تابآوری نقش مهمی در بهبود عملکرد سیستم ایمنی در برابر فشارهای روانی ایفا میکند. پژوهش حاضر با هدف مطالعه کیفی نقش شوخطبعی در تابآوری زنان در برابر فشارهای روانی روزهای قرنطینه بیماری کرونا انجام شد. روش: این پژوهش از طریق مطالعه تجربه زیسته زنان در ایام شیوع این بیماری همهگیر، و با روش پدیدارشناسانه انجام شد. جامعه پژوهش شامل زنانی بود که به پرسش آیا شوخطبعی در ایام قرنطینه در زندگی روزمره شما نقش داشت، پاسخ مثبت میدادند. نمونهگیری به صورت هدفمند و در دسترس صورت گرفت و شامل 18 مشارکتکننده بود. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته و تجزیه و تحلیل یافتهها، بهروش هفت مرحلهای کلایزی انجام شد. یافتهها: پس از کدگذاری مصاحبهها و دسته بندی مضامین فرعی، در سوال اول هفت مضمون اصلی «کاهش سطح تنش، ایجاد تعادل در زندگی، جهتدهی خلاقانه، فاصله گرفتن از ناملایمات، افزایش سطح شادی، تقویت روحیه بیماران، و همدلی با شرایط سخت دیگران» و مضمون هستهای «انتخاب راهبردهای شوخطبعی با کاهش تنش و جهتدهی خلاقانه زندگی، تعادل را به زندگی بازمیگرداند و موجب تابآوری بیشتر افراد در برابر شرایط سخت دوران قرنطینه میشود.» و در سوال دوم 5 مضمون اصلی «بهره گیری گسترده از منابع، شوخی هدفمند با محتوای گزینشی، کاربرد بداهه و خلاقیت، شوخی پیونددهنده، و شوخی متناسب با موقعیت» و مضمون هستهای «شوخطبعی افزاینده تابآوری متناسب با شرایط، خلاق و با هدف تقویت پیوندهای بینفردی صورت میگیرد.» به دست آمد. نتیجهگیری: پژوهش حاضر نشان داد شوخطبعی میتواند تحمل شرایط سخت قرنطینه و حتی بیماری را آسانتر نموده و موجب مقابله مناسبتر با فشارروانی در شرایط بحران از طریق تقویت روحیه و ایجاد نشاط فردی گردد.
زهرا رحیمی صادق، احمد برجعلی، فرامرز سهرابی، عبداله معتمدی، محمد رضا فلسفی نژاد،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده
هدف: این پژوهش، با هدف تعیین اثربخشی برنامه مهارتهای زندگی (خودآگاهی، مقابله با استرس، همدلی) بر اساس فرهنگ بومی بر شادکامی و تابآوری زنان مطلقه انجام شد. روش: روش پژوهش کمی از نوع نیمه آزمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه بین 30 تا 40 سال مراجعهکننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر کرمان در نیمه اول سال 1395 بود که از میان آنها 30 نفر با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفره) جایگزین شدند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه تابآوری کانر و دیویدسون (2003) و شادکامی آکسفورد (1989) استفاده شد. برنامه آموزشی طی 11 جلسه 90 دقیقهای در گروه آزمایش اجرا و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت و نتایج با روش تحلیل کوواریانس موردتحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی بر افزایش میزان شادکامی و تابآوری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تأثیرگذار بوده است (01/0>p). نتیجهگیری: براساس نتایج میتوان گفت که برنامه مهارتهای زندگی (خودآگاهی، مقابله با استرس، همدلی) مبتنی بر فرهنگ بومی، برنامه مناسب و کارآمدی برای زنان مطلقه است و اجرای آن میتواند بر شادکامی و تابآوری این افراد مؤثر باشد.
منیره نسیمی، فروغ جعفری، شکوه نوابی نژاد،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی مهرورزی به خود در رابطه بین طرحوارههای شناختی والدین و شادی در فرزندان در دانشآموزان دوره متوسطه اول شهر تهران انجام شد.روش: این پژوهش، از نوع همبستگی بود. به منظور جمع آوری دادهها از سه فرم کوتاه شادکامی آکسفورد (هیل و آرگایل، 2002)، پرسشنامه طرحوارههای ناسازگار اولیه یانگ (1990) و مقیاس مهرورزی به خود (نف، 2003) استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان متوسطه اول شهر تهران و والد مادر آنها بود که از این بین 384 نفر به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. دادههای این پژوهش با روش تحلیل معادلات ساختاری، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که طرحوارههای شناختی والدین تاثیر مستقیم بر شادکامی فرزندان دارد. در میان 15 طرحواره ناسازگار در والدین، اثر طرحوارههای احساس بی کفایتی، بی اعتمادی، انزوای اجتماعی، معیارهای سرسختانه، خویشتنداری ناکافی و نقص بر شادکامی معنادار بود. ضمن اینکه طرحوارههای بی اعتمادی، انزوای اجتماعی، معیارهای سرسختانه و خویشتنداری ناکافی با میانجیگری مهرورزی به خود بر شادکامی فرزندان، تاثیر معنادار داشت. نتیجه گیری: والدینی که تجارب زندگی آنها منجر به شکل گیری طرحوارههای معیوب در آنها شده، بر تجربه هیجان مثبت در فرزندان خود اثر منفی دارند و با بروز رفتارهای اشتباه موجب کاهش شادی فرزندان خود میشوند.
سلمان زارعی، نیاز یوسفی،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه راهبردهای مقابلهای و سطوح سازش روانشناختی در زنان افسرده و غیر افسرده با تجربه مرگ داخل رحمی انجام شد. روش: این مطالعه از نوع علی- مقایسهای بود. جامعه پژوهش زنان دارای تجربه مرگ داخل رحمی افسرده و غیر افسرده بود که در سال 96 دارای پرونده فعال در مطبهای تخصصی نازایی منطقه 3 شهر تهران بودند. با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 30 نفر از زنان افسرده با تجربه مرگ داخل رحمی و 30 نفر از زنان غیر افسرده دارای تجربه مرگ داخل رحمی بهعنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه مقابله با موقعیتهای فشارزا، مقیاس سلامتروانی و پرسشنامه افسردگی بک استفاده شد. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد که زنان افسرده از راهبردهای مقابلهای هیجانیمدار و زنان غیر افسردهراهبردهای مقابلهای مسئلهمدار بهطور معناداری بیشتر استفاده میکنند (01/0>P). اما در راهبردهای مقابلهای اجتنابی بین زنان غیر افسرده و افسرده تفاوت معناداری مشاهده نشد (79/0=P). همچنین، نتایج نشان داد که درماندگی روانشناختی زنان غیر افسرده بهطور معناداری از زنان افسرده پایینتر است و زنان غیرافسرده از بهزیستی روانشناختی بالاتری برخوردار میباشند (001/0>P). نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد که راهبردهای مقابلهای و سازش روانشناختی متغیرهایی هستند که میتوانند بر افسردگی زنان با تجربه مرگ داخل رحمی تاثیر داشته باشند. بنابراین برای درمان افسردگی این افراد، باید به این متغیرها توجه داشت.
فاطمه تبریزی، محمد قمری، سعیده بزازیان،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با تلفیق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت محور بر بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه انجام شد. روش: طرح پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیشآزمون، پسآزمون، باگروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقهای (57 نفر) بودند که در سال
96-1395به مرکز مشاوره خانواده آمنه در منطقه 3، وابسته به بهزیستی استان تهران مراجعه کرده بودند. تعداد 36 نفر از زنان مطلقه به روش نمونهگیری در دسترس با در نظر گرفتن نمره پایین در بهزیستی روانشناختی، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه 12 نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. سپس افراد گروه آزمایش اول تحت آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه آزمایش دوم تحت آموزش تلفیق پذیرش و تعهد با شفقت طی 10 جلسه 120 دقیقهای هفتگی قرارگرفتند و گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (1989) استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون اندازهگیری مکرر تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد که هر دو روش درمانی در افزایش بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه تأثیر معناداری داشت (05/0 p<). با این وجود، روش تلفیقی در مقایسه با پذیرش و تعهد مؤثرتر بود (05/0 p<). نتایج پیگیری نیز نشان داد روشهای درمان اثر ماندگاری داشتهاند. نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این پژوهش میتوان از طریق آموزش مداخلات مبتنی بر پذیرش و تعهد و تلفیق آن با شفقت به افزایش بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه کمک نمود.
علی طاهری، غلامرضا منشئی، احمد عابدی،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش ذهن آگاهی نوجوان محور با آموزش هیجان محور بر عزتنفس و مشکلات خواب نوجوانان پسر بود. روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل نوجوانان داغدیده مراجعهکننده به مراکز مشاوره آموزشوپرورش شهر شیراز در سال 97-1396 بودند. از میان آنها 48 نفر به شیوه نمونهگیری هدفمند انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایداده شدند. گروه آزمایشی ذهن آگاهی نوجوان محور در طی 10 جلسه 1 ساعته و گروه آزمایش هیجان محور در طی 8 جلسه 1 ساعته بهصورت گروهی تحت آموزش قرار گرفتند. آزمودنیها به کمک پرسشنامه عزتنفس کوپر اسمیت (1967) و کیفیت خواب پیتزبورگ (1998) پیش از آغاز درمان، پایان جلسات درمان و همچنین مرحله پیگیری 45 روزه پس از آموزش گروهی ارزیابی شدند. گروه گواه بدون هیچ آموزش گروهی بودند. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد بهکارگیری ذهن آگاهی نوجوان محور و هیجان محور بر عزتنفس و مشکلات خواب نوجوانان داغدیده موثر است (05/0< p) و گروه ذهن آگاهی نوجوان محور تأثیر بیشتری از هیجان محور داشته است و تغییرات در طول زمان پایدار بود. نتیجهگیری: بر این اساس میتوان نتیجه گیری کرد که ذهن آگاهی نوجوان محور و هیجان محور بر عزت نفس و مشکلات خواب نوجوانان داغدیده موثراست و ذهن آگاهی نوجوان محور بر افزایش عزت نفس و کاهش مشکلات خواب موثرتر بود.
یاسر رضاپور میرصالح، مهدی شمالی، عاطفه برخورداری، اعظم مندگاریان، رویا شفیع زاده،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: هدف اصلی مطالعه حاضر بررسی کیفی محتوای لازم برای دورههای آموزش کارآفرینی از نظر جوانان کارآفرین استان یزد به منظور ارائه آموزشهای مؤثرتر بود. روش: این مطالعه از نوع پژوهشهای کیفی بود که با استفاده از نظریه زمینهای انجام شد. جامعهیآماری متشکل از زنان و مردانی بود که در دورههای کارآفرینی برگزار شده در استان یزد در سالهای 97-1392 شرکت کرده بودند و در حال حاضر نیز به عنوان کارآفرین مشغول فعالیت بودند. نمونهگیری به صورت هدفمند و تا اشباع نظری مصاحبهها انجام شد. در نهایت، 20 نفر (16 مرد و 4 زن) به شیوه نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند و مصاحبهها با استفاده از سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی، تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که برای بهبود اثربخشی آموزشهای کارآفرینی باید در بعد درونفردی، مهارتهایی مانند مدیریتفردی، مـهارتهای اجتماعی، عواملانگیزشـی، استقلالطلبی، کنـترل و جهتدهی مشکلات، ویژگیهای شخصیتیکـارآفرینی، خودنظمدهی عواطف و هیجانها و شناسایی و اصلاح خطاهای شناختی مورد توجه قرار گیرد. در بعد بین فردی، ابعادی مانند مقابله با رفتارهای مخرب، روابط بین فردی کارآمد و انگیزانندههای اجتماعی و سازمانی دارای اهمیت بیشتری است. در بعد شغلی، اطلاعات و مهارتهایی مانند دانش قانونی، دانش اقتصادی، دانش تکنولوژی و شبکه سازی باید مد نظر قرار گیرد. در نهایت در بعد آموزشی محتوای آموزشی، پیش نیازهای آموزش و عوامل ساختاری و قانونی برای هرچه بهتر برگزار کردن دورههای آموزش کارآفرینی بایستی مورد توجه قرار گیرد. در پایان پژوهش نیز مدل پارادایمی محتوای دورههای آموزش کارآفرینی ارائه شد. نتیجهگیری: براساس یافتهها میتوان نتیجه گرفت که در محتوای آموزشی دورههای فعلی آموزش کارآفرینی بایستی تجدید نظر صورت گیرد.
فاطمه خاکشورشاندیز، شیوا سوداگر، غلامرضا عنانی، سعید ملیحی الذاکرینی، اصغر زربان،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر مؤلفههای شناختی (آمیختگی، اجتناب و انعطافپذیری شناختی) و استرس اکسیداتیو زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل بود که بر روی 60 بیمار زن مبتلا به دیابت نوع دو مراجعهکننده به مراکز دولتی سلامت شهر بیرجند در سال 1395 با دو گروه آزمایش (40 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) به صورت در دسترس و به طور تصادفی انجام شد. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه آمیختگی شناختی گیلاندرز و همکاران (2014)، اجتناب شناختی سکستون و دوکاس (2008) و انعطافپذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) بود. همچنین به گروه آزمایش پروتکل رفتاردرمانی دیالکتیکی فندایک (1396)، رفتاردرمانی دیالکتیکی قهاری (1395) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی سیگال، ویلیامز و تیزدل (2002) ارائه و به گروه کنترل درمانی ارائه نشد. تجزیه تحلیل دادهها با کمک تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک در مقایسه با شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر کاهش مؤلفههای شناختی و استرس اکسیداتیو و شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر فرونشانی فکر و مؤلفههای هیجانی بیماران مبتلا به دیابت مؤثر است (05/0> P). نتیجهگیری: با توجه به یافتهها میتوان برای بهبود مؤلفههای هیجانی و شناختی بیماران دیابتی از رفتاردرمانی دیالکتیکی در مقایسه با شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بیشتر به عنوان درمان مکمل استفاده کرد.
حسن بلند،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف دستیابی به ابزاری روا و معتبر برای اندازهگیری میزان مشارکت افراد در شبکههای اجتماعی مجازی (SNS) انجام گرفت. روش: روش این پژوهش به لحاظ هدف جزو پژوهشهای تحقیق و توسعه و به لحاظ شیوه گردآوری دادهها (طرح پژوهش) از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل در سال 97-1396 دانشگاه گیلان بودند که با روش «نمونهگیری تصادفی خوشهای چند مرحلهای»، 979 نفر بعنوان نمونه انتخاب شدند. مجموعهای از پرسشهای مرتبط، پس از تأیید روایی صوری، در اختیار اعضای گروه نمونه قرار گرفت و دادههای بهدست آمده برای تعیین روایی سازه، با روش تحلیل عاملی به شیوهی اکتشافی (بر مبنای دادههای برآمده از 400 آزمودنی) و سپس به شیوهی تأییدی (بر اساس دادههای برآمده از 579 آزمودنی) مورد پردازش قرار گرفت. یافتهها: در نهایت مقیاسی با 34 گویه فراهم آمد که گویهها در میان سه عامل «مبادلهی هیجان/شناخت» (20 گویه)، «شدت مشارکت» (7 گویه) و «مبادله فرهنگ» (7 گویه) توزیع شده بودند. این سه عامل، بر روی هم، 73/46 درصد از واریانس کل پرسشنامه را تبیین میکرد. بر مبنای نتایج بررسی پایایی (همسانی درونی) ضرایب به دست آمده برای مولفههای مقیاس بین 81/0 تا 90/0 بود که از میان آنها «مبادله هیجان/ شناخت» دارای بیشترین ضریب شاخص همسانی درونی بود و پس از آن به ترتیب؛ مبادله فرهنگ و شدت مشارکت قرار گرفتند؛ همسانی درونی کلی پرسشنامه نیز 92/0 به دست آمد. نتیجه: «مقیاس مجازورزی شبکهای» برای اندازهگیری میزان مشارکت در شبکههای اجتماعی مجازی از روایی، اعتبار و پایایی مناسبی برخوردار است.