جستجو در مقالات منتشر شده


347 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

افشین صفرنیا، رودابه هوشمندی،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرت‌گرا بر رضایت زناشویی زنان با سندرم نشانگان پیش از قاعدگی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی مراجعه کننده به درمانگاه طب زناشوئی شهر کرمانشاه در پاییز و زمستان 1395 بود که از بین آنها 30 نفر به روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف و از طریق مصاحبه اولیه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل به نسبت یکسان گمارده شدند. از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ در 2 مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون برای جمع‌آوری اطلاعات استفاده شد. مداخله گروهی آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرت‌گرا بر روی گروه آزمایش به مدت 9 جلسه 5/1 ساعته در هر هفته 2 جلسه انجام شد؛ در حالی که بر روی گروه کنترل هیچ مداخله‌ای صورت نگرفت. یافته‌های حاصل از تحلیل کوواریانس یک‌متغیره بر روی نمرات پیش از درمان و درمان نشان داد که آموزش الگوی ارتباطی خانواده کثرت‌گرا بر افزایش میزان رضایت زناشویی زنان با سندرم نشانگان پیش از قاعدگی در سطح (001/0 p>) تأثیر معناداری دارد. بنابراین با استناد به یافته‌های به دست آمده از پژوهش حاضر می‌توان گفت، آموزش الگوی ارتباطی کثرت‌گرا که مبنی بر گفت و شنود بالا است نقش کلیدی در میزان رضایت زناشویی زنان با سندرم پیش از قاعدگی دارد.

سمانه سلیمی، پریسا نیلفروشان، احمد صادقی،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده

هدف:‌هدف مطالعه کنونی، ‌بررسی تأثیر مشاوره شناختی اجتماعی مسیر شغلی بر اشتیاق به اهداف مسیر شغلی در افراد دارای محدودیت بینایی بود. روش:‌جامعه آماری در این پژوهش، شامل کلیه افراد دارای محدودیت بینایی، ‌‌ در محدوده سنی 18 تا 40 سال، ‌ ساکن در شهر اصفهان بود. نمونه پژوهش شامل دو فردِ (یک نفر زن و یک نفر مرد) دارای محدودیت بینایی بود که به شیوه غیراحتمالی هدفمند انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از مقیاس اشتیاق به اهداف مسیر شغلی (هاراتسیس، هود و کرید، 2015) جمع آوری شد.‌طرح آزمایشیِ مورد منفرد از نوع A-B در این مطالعه استفاده شد. در این روش پس از موقعیت خط پایه، مشاوره مبتنی بر نظریه شناختی اجتماعی مسیر شغلی طی ده جلسه اجرا شد. تحلیل داده‌ها براساس شاخص‌های آمار توصیفی و تحلیل دیداری انجام شد. یافته ها:‌تحلیل دیداری داده‌ها از طریق شاخصِ درصد داده‌های غیرهمپوش، نشانگر اثربخش بودن مداخله، روی اشتیاق به اهداف مسیر شغلی در هر دو شرکت‌کننده بود. نتیجه‌گیری: باتوجه به وجود موانع مختلف در زندگی افراد دارای محدودیت بینایی و اهمیت اشتیاق به اهداف، مشاوره توانبخشی شغلی مبتنی بر نظریه شناختی اجتماعی میتواند یک مداخله مؤثر برای تشویق افراد دارای محدودیت بینایی جهت تعهد نسبت به اهداف مسیر شغلی باشد و می‌توان از آن در مراکز خدماتی به افراد دارای محدودیت بینایی استفاده کرد.‌‌
روح اله رحیمی، حسین سلیمی بجستانی، محمد عسگری،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده


هدف: پژوهش حاضر با هدف کشف تجارب زیسته‌ زوج‌های شاغل از تعارضات زناشویی انجام شد. روش: این مطالعه با رویکرد کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری انجام شد. طی این مطالعه، پژوهشگران با بهره‌گیری از نمونه‌گیری هدفمند، 12 زوج شاغل دارای تعارضات زناشویی را مورد مصاحبه قرار دادند. مصاحبه‌ها با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته‌ها: تحلیل داده‌های حاصل از مصاحبه‌ها منجر به کشف 14 مضمون اصلی: کشمکش مالی، تعامل نامناسب با شبکه اجتماعی، فقدان مشارکت در انجام امور خانه، ارتباط غیرمؤثر، ناتوانی در درک متقابل و ابرازگری، عدم مدیریت زمان، تعارض نقش‌ها و مسئولیت‌ها، آسیب پذیری شناختی، پایبندی به کلیشه‌های جنسیتی، ناتوانی در مدیریت وظایف شغلی و مسائل محیط کاری، تقابل کار و خانواده، جدال قدرت، عوامل فرافردی مخرب و آفت‌های اعتقادی- اخلاقی، 55 مضمون اولیه و 12 مضمون ثانویه در زمینه تجارب زیسته زوج‌های شاغل از تعارضات زناشویی شد. نتیجه‌گیری: خانواده‌ی دو شغله، جایی است که زوجین در صورت عدم ادراک انصاف در حوزه‌های مختلف خانوادگی و شغلی با احتمال بیشتری وارد تعارضات زوجی خواهند شد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که خانواده‌ی زوج‌های شاغل از نظر بروز تعارضات ممکن است یک گروه با ریسک بالا باشند و این عامل، نیاز به نقش مذاکره را در روابط این نوع زوجین بهتر نشان می‌دهد. این امر، ضرورت زوج درمانی ویژه را برای این زوجین،  بیش از پیش آشکار می‌کند. نتایج پژوهش حاضر همچنین نشان داد؛ به ترتیب ارتباط غیرمؤثر، آسیب پذیری شناختی، تقابل کار و خانواده، کشمکش مالی و فقدان مشارکت در انجام امور خانه در بین عوامل کشف شده، بیشترین فراوانی را در بروز تعارضات زوجی داشتند، لذا پیشنهاد می‌شود در پیش بینی برنامه‌های پیشگیرانه و آموزشی برای زوج‌های شاغل، عوامل ذکر شده لحاظ شود.


فاطمه شیری، محمود گودرزی، امید مرادی، حمزه احمدیان،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی زوجدرمانی خود تنظیم‌گری _ ‌دلبستگی بر تعهد زناشویی و عملکرد جنسی زنان دارای رابطه فرازناشویی بود. روش: روش پژوهش نیمه‌آزمایشی، با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه گواه بود.جامعه آماری کلیه زنان دارای رابطه فرازناشویی مراجعه‌کننده به مرکز مشاوره ویژه زنان در شهرستان سنندج بود. با نمونه‌گیری در دسترس، 30 نفر انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15نفره) گمارده شدند. پرسشنامه‌های ‌تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997) و عملکرد جنسی زنان (روزن، گراندون، مایرز و هاتی، 2004) استفاده شد. برای گروه آزمایش برنامه زوج‌درمانی خود تنظیم‌گری _ ‌دلبستگی سپهوند، رسول‌زاده، طباطبایی، بشارت و الهیاری (1393) طی 8 جلسه 90 دقیقه‌ای، یکبار در هفته اجرا و داده‌ها با آزمون تحلیل واریانس آمیخته تحلیل شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که زوج درمانی خود تنظیم‌گری _ ‌دلبستگی بر بهبود تعهد زناشویی و عملکرد جنسی زنان دارای رابطه فرازناشویی اثربخش بود. و این اثربخشی در مرحله پیگیری ماندگار بود (001/P<). نتیجه‌گیری: رویکرد زوج درمانی خود تنظیم‌گری _ ‌دلبستگی با کمک به زنان برای رسیدن به سازگاری بیشتر در روابط، گفتگو و مذاکره، افزایش توانایی تعامل می‌تواند تعهد زناشویی و عملکرد جنسی را در زنان دارای رابطه فرازناشویی بهبود بخشد.

نادره طلوع تکمیلی ترابی، پریوش وکیلی، اعظم فتاحی اندبیل،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر تبیین رابطه بین تمایزیافتگی خود و بخشودگی با رضایت زناشویی بر اساس نقش میانجیگر جهت‌گیری مذهبی بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل تمام معلّمان زن و مرد متأهل شاغل در دوره های متوسطه اول و دوم منطقه 6 آموزش و پرورش شهر تهران به تعداد 4080 نفر بود که به روش نمونه ­برداری تصادفی تعداد 28 مدرسه و در نهایت از بین آن­ها 304 نفر از معلمان داوطلب انتخاب شدند. برای جمع­آوری داده­های پژوهش از پرسشنامه تمایزیافتگی خود ساخته (اسکورن و اسمیت، 2003) ؛ پرسشنامه بخشش در خانواده (پولارد، اندرسون، اندرسون و جنینگز 1998)؛ جهت‌گیری مذهبی (آلپورت و راس 1967) و مقیاس زناشویی اِنریچ (فورنیر، اولسون و دروچمن 1983) استفاده شد. پس از حذف 10 پرسشنامه مخدوش و 3 داده پرت، جهت تحلیل داده­ها از روش مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ­ها: در پژوهش حاضر ضریب مسیر مستقیم بین جهت‌گیری مذهبی درونی و رضایت زناشویی (01/0>P، 33/0=β) مثبت و ضریب مسیر غیرمستقیم بین تمایزیافتگی خود و رضایت زناشویی (01/0>P، 149/0=β) و ضریب مسیر غیرمستقیم بین بخشودگی و رضایت زناشویی (01/0>P، 129/0=β) مثبت و در سطح 01/0 معنادار بود. نتیجه­گیری: از آن­جاکه جهت­گیری مذهبی درونی می­تواند در بهبود روابط و رضایت زناشویی موثر باشد، پیشنهاد می­شود که در مشاوره زناشویی از تقویت باورهای مذهبی زوجین استفاده شود.
رقیه موسوی، طاهره علیپور،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده

هدف: پاندمی کووید-19 اثرات روان‌شناختی متفاوت مانند استرس و اضطراب و‌ترس و... و پیامدهای خانوادگی گوناگونی بر افراد شاغل گذاشته است. این مطالعه با هدف شناسایی پیامدهای روان‌شناختی و چالش‌های خانوادگی ناشی از شرایط کرونا در افراد شاغل طراحی و انجام شد.روش: این مطالعه با رویکرد کیفی و به روش پدیدارشناسانه انجام شد. جامعه آماری افراد شاغل شهر تهران در سال 1399بودند که ملاک‌هایی از جمله اینکه یکسال در آن شغل فعالیت داشتند و شاغل در سازمان‌های دولتی، غیردولتی، خدماتی، بهداشتی، مشاغل آزاد و.... بودند. نمونه آماری شامل 16 نفر می‌باشد که بصورت هدفمند و دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختار استفاده شد. برای تحلیل و تجزیه داده‌ها از رویکرد پدیدار شناسی توصیفی کلایزی استفاده شد. یافته‌ها: یافته‌های حاصل از این پژوهش در قالب مقولات اصلی و مقولات فرعی مشخص گردید. در بررسی نتایج از بین 3 سوال کلی استخراج شده از پژوهش، 16 مقوله اصلی احساسات منفی، مشغولیت، تفریحات، نشاط، نظم، تنش، مراقبت، فرصت، آموزش، ارتباط و مشکلات جسمی، تاثیر منفی، مدارا، تاثیر مثبت، بدون مشکل و دورکاری به‌دست آمد.نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که پاندومی ویروس کرونا در ایران برای کلیه افراد تجربه‌ای جدید و غیرقابل پیش‌بینی بوده که اثرات منفی و متفاوت روان‌شناختی بر جامعه شغلی گذاشته است. از اینرو پیشنهاد می‌شود مداخلات روان‌شناختی لازم برای بهبود سلامت روان و کاهش پیامدهای روان‌شناختی جامعه شغلی انجام شود
مه سیما پورشهریاری، عباس عبداللهی، سحر غفوری،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف واکاوی تجارب و ادراکات روان‌شناختی بیماران بهبود یافته‌ی کوویدـ19 انجام شد. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی پدیدارشناسی انجام ‌گرفت. جامعه‌ی این پژوهش شامل بیماران بهبود یافته از ویروس کرونا در استان تهران بود. نمونه‌گیری به صورت هدفمند انجام شد. ابزار پژوهش مصاحبه‌ی نیمه‌ساختاریافته بود. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از روش هفت مرحله‏ای کلایزی انجام شد. یافته‌ها: پس از کدگذاری مصاحبه‌ها و دسته بندی مضامین، 9 مضمون اصلی واکنش اولیه تنهایی و نیاز به دریافت شفقت، پیامدهای منفی، نزدیکی به مرگ و واکنش افراد، فعالیت‌های موثر در تاب‌آوری، سرایت متقابل احوالات روحی بیمار، مراقبان و کادر درمانی، اثر بیماری بر معنا و سبک زندگی، دل‌مشغولی در حوزه‌ی وظایف و تعهدات، پیشنهادات به دست آمد. نتیجه‌گیری:  پژوهش حاضر نشان داد تجربه مبتلایان کوویدـ19 با یکدیگر شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارد و آگاهی از این تجربیات به متخصصین و سیاست‌گذاران کمک می‌کند تا از بحران روان‌شناختی در دوره‌ی پساکرونا پیشگیری و افراد جامعه را از نظر روانی برای مواجهه با اپیدمی‌ها آماده کنند.
وفا مصطفی، هاجر فلاح‌زاده، سرور احمدی، امید حمیدی،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف آزمون مدل معادلات ساختاری روابط سبک‌های دلبستگی و خود-متمایزسازی با عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه با نقش واسطه‌ای سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی (1554 نفر) در سال تحصیلی 98-1397 بود که تعداد گروه نمونه بر اساس فرمول کوکران حدود 308 نفر برآورد شد که برای حذف اثر پرسشنامه‌های بی‌اعتبار تعداد 350 نفر در نظر گرفته شد. در نهایت، تعداد 305 پرسشنامه مورد تحلیل نهایی قرار گرفتند. ابزارهای تحقیق شامل پرسشنامه خود-متمایزسازی اسکورون و اسمیت (2003)، سیاهه دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1987)، نیمرخ سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت (واکر، سیچریست و پندر، 1995) و پرسشنامه عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) بود که جهت تحلیل داده‌ها از روش‌های آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و مدل معادلات ساختاری) با کمک نرم‌افزارهای آماری SPSS 23 و 26 AMOS استفاده شده است. .یافته‌ها: نتایج نشان داد که بین سبک دلبستگی (10/0-= ، 01/0 >p) و تمایزیافتگی (09/1= ، 01/0 >p) با عملکرد تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد و این متغیرها قادرند عملکرد تحصیلی را مستقیما پیش‌بینی نمایند.. همچنین سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت می‌تواند بین سبک دلبستگی (03/0-= ، 01/0 >p) و تمایزیافتگی (64/0= ، 01/0 >p) و عملکرد تحصیلی نقش میانجی داشته باشد. نتیجه‌گیری: با توجه به ارتباط سبک‌های دلبستگی و خود-متمایزسازی و نیز سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت با عملکرد تحصیلی، توجه ویژه به این متغیرها جهت بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان، ضروری می‌نماید.هدف: پژوهش حاضر با هدف آزمون مدل معادلات ساختاری روابط سبک‌های دلبستگی و خود-متمایزسازی با عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه با نقش واسطه‌ای سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی (1554 نفر) در سال تحصیلی 98-1397 بود که تعداد گروه نمونه بر اساس فرمول کوکران حدود 308 نفر برآورد شد که برای حذف اثر پرسشنامه‌های بی‌اعتبار تعداد 350 نفر در نظر گرفته شد. در نهایت، تعداد 305 پرسشنامه مورد تحلیل نهایی قرار گرفتند. ابزارهای تحقیق شامل پرسشنامه خود-متمایزسازی اسکورون و اسمیت (2003)، سیاهه دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1987)، نیمرخ سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت (واکر، سیچریست و پندر، 1995) و پرسشنامه عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) بود که جهت تحلیل داده‌ها از روش‌های آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و مدل معادلات ساختاری) با کمک نرم‌افزارهای آماری SPSS 23 و 26 AMOS استفاده شده است. .یافته‌ها: نتایج نشان داد که بین سبک دلبستگی (10/0-= ، 01/0 >p) و تمایزیافتگی (09/1= ، 01/0 >p) با عملکرد تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد و این متغیرها قادرند عملکرد تحصیلی را مستقیما پیش‌بینی نمایند.. همچنین سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت می‌تواند بین سبک دلبستگی (03/0-= ، 01/0 >p) و تمایزیافتگی (64/0= ، 01/0 >p) و عملکرد تحصیلی نقش میانجی داشته باشد. نتیجه‌گیری: با توجه به ارتباط سبک‌های دلبستگی و خود-متمایزسازی و نیز سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت با عملکرد تحصیلی، توجه ویژه به این متغیرها جهت بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان، ضروری می‌نماید.
سعیده نوربخش باغبادرانی، زهره لطیفی،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف: حسادت بیمارگون نسبت به همسر، یکی از شایع‌ترین شکایات زوج‌های مراجعه کننده برای زوج‌درمانی است. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان تلفیقی شناختی‌رفتاری- ذهن‌آگاهی بر کاهش تعارض زناشویی و اضطراب زنان دارای حسادت بیمارگون انجام گرفت. روش: بدین منظور از روش شبه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه گواه استفاده شد. نمونه پژوهش شامل 34 زن دارای حسادت بیمارگون بود که به شیوه نمونه‌گیری هدفمند از بین زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره اصفهان انتخاب شد. روش مداخله شامل 10 جلسه‌ی گروهی درمان تلفیقی شناختی‌رفتاری-ذهن‌آگاهی بود که برای گروه آزمایش اجرا شد. به منظور سنجش متغیرها از پرسشنامه تعارض زناشویی (براتی و ثنایی، ۱۳۷۹) و اضطراب حالت-صفت (اشپیلبرگر و همکاران، 1983) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری با کنترل پیش آزمون انجام گرفت. یافته‌ها: نتایج کاهش معناداری را در میانگین نمرات گروه آزمایش در هر دو متغیر اضطراب و تعارض زناشویی در مراحل پس‌آزمون و پیگیری نشان داد، لیکن در نمرات گروه گواه تغییر محسوسی مشاهده نشد. (0005/0p<) نتیجه‌گیری: بنابراین درمان تلفیقی شناختی‌رفتاری- ذهن‌آگاهی در کاهش اضطراب و تعارض زناشویی زنان دارای حسادت بیمارگون مؤثر بوده و می‌تواند مورد استفاده‌ی متخصصان زوج‌درمانی و روان درمانگران قرار گیرد.


عبدالباسط محمودپور، ثنا دهقانپور، سحر ایجادی، شهلا محمدی،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت، بر تحمل پریشانی و احساس گناه مادران دارای کودکان معلول جسمی حرکتی بود. روش: این مطالعه از نظر روش‌شناختی جز طرح‌های نیمه تجربی از نوع پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مادران دارای کودک معلول جسمی حرکتی بودند که فرزندانشان در مدارس استثنایی شهرستان سقز در سال تحصیلی 98-97 به تحصیل اشتغال داشتند. به این منظور، 24 نفر از مادران دارای کودک معلول جسمی حرکتی با روش نمونه‌گیری در دسترس از بین مدارس استثنایی انتخاب و با روش تصادفی به گروه‌های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 12 نفر). مداخله درمانی به مدت 10 جلسه 75 دقیقه‌ای بر روی گروه آزمایش انجام گرفت و به گروه کنترل هیچ آموزشی ارائه نشد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس تحمل پریشانی (DTS) و آزمون عاطفه خودآگاه (TOSCA-2) بود که در مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون تکمیل شد. داده‌ها با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته‌ها: نتایج نشان‌دهنده وجود تفاوت معنادار در گروه آزمایش و گواه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون بود (05/ p<). بر اساس این یافتهها درمان متمرکز بر شفقت بر کاهش احساس گناه و افزایش تحمل پریشانی مادران دارای کودک معلول جسمی-حرکتی اثرگذار است. نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش نشان داد که برنامه شفقت به خود از طریق فراهم کردن تجربیات مثبت، افزایش سازگاری با شرایط تنش‌زا و ابراز همدلی و هم‌دردی می‌تواند تحمل پریشانی را در افراد افزایش داده و سطح احساس گناه مادران دارای فرزند معلول را کاهش دهد.
آیدین صنم‌نژاد، حسین قمری کیوی، علی شیخ‌الاسلامی، علی رضایی شریف،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر مقایسه و بررسی اثربخشی تأثیر رویکرد درمانی بافت نگر انصاف محور (مبتنی بر نظریه بوزورمنی _ ناج) و رویکرد درمانی هیجان‌مدار برافزایش صمیمیت و کاهش دل‌زدگی زناشویی زوج‌های دارای تعارضات زناشویی بود. روش:این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون ـ پسآزمون، با گروه کنترل و پیگیری سه‌ماهه بود. جامعه آماری شامل همه زوج‌هایی بود که در سال 1397- 1398 به دفتر مشاوره و خدمات روان‌شناختی خصوصی زیر نظر سازمان نظام روان‌شناسی در شهر ارومیه مراجعه داشتند از میان مراجعه‌کنندگان تعداد 24 زوج که به دلیل تعارضات زناشویی به این مرکز مراجعه کرده بودند؛ پس از همتاسازی آزمودنی‌ها، ملاک‌های ورود و خروج پژوهش به شیوه هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی به سه گروه (هر گروه 8 زوج) که دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه است گمارش شدند. پس از اجرای پیش‌آزمون برای گروه آزمایشی بافت‌نگر هر زوج 10 جلسه و گروه آزمایشی هیجان‌مدار هر زوج 9 جلسه روان‌درمانی انجام گرفت. پرسشنامه‌های مورداستفاده شامل مقیاس صمیمیت واکر و تامپسون و مقیاس دل‌زدگی زناشویی پاینز بود. برای تحلیل داده‌ها و فرضیه‌ها از روش آزمون آماری «تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر» و نرم‌افزار SPSS استفاده گردید. یافته‌ها: نشان داد اثربخشی رویکرد هیجان‌مدار در افزایش صمیمت زناشویی، به‌صورت معناداری (001/0p<) بیشتر از رویکرد بافت نگر است؛ اما میان دو رویکرد در کاهش «دل‌زدگی زناشویی» تفاوت معنادار مشاهده نشد همچنین یافته‌ها نشان داد اثربخشی رویکرد بافت نگر نسبت به رویکرد هیجان‌مدار در «دل‌زدگی زناشویی» ثبات و پایداری زمانی بیشتری دارد. نتیجه‌گیری: رویکرد هیجان‌مدار در مقایسه با رویکرد بافت نگر اثربخشی مؤثرتری در افزایش صمیمت زناشویی نشان می‌دهد و اثربخشی دو رویکرد در کاهش دل‌زدگی زناشویی یکسان است اما باگذشت زمان رویکرد بافت نگر در بهبود دل‌زدگی زناشویی ثبات درمانی بهتری نشان داده است.

رویا حیدری، مریم جلیلیان،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

تنظیم هیجان یکی از حوزه‌هایی است که در دهه‌ی اخیر در زمینه‌ی سبب‌شناسی افسردگی مورد توجه بوده است. نتایج مطالعات اثربخشی آموزش‌های تنظیم هیجان بر افسردگی متفاوت و متناقض است. بنابراین هدف این فراتحلیل، تعیین میزان اثربخشی آموزش‌های تنظیم هیجان بر کاهش نشانگان اختلال افسردگی بود. روش: این پژوهش با استفاده از تکنیک فراتحلیل و با یکپارچه کردن نتایج تحقیقات مختلف، اندازه اثر آموزش‌های تنظیم هیجان را مشخص می‌نماید. برای دستیابی به این هدف، ادبیات پژوهشی مربوطه، در پایان‌نامه‌ها و مقاله‌های انتشاریافته در مجلات علمی بین سال‌های 1389 تا 1399 بررسی شد. 17 پژوهش(14مقاله و 3 پایان نامه) قابل قبول از لحاظ روش شناختی انتخاب شدند و فراتحلیل بر روی آن‌ها انجام گرفت. تجزیه و تحلیل داده‌ها و محاسبه اندازه اثر با استفاده از نرم افزار CMA2 و شاخص g-هجز انجام شد.
یافته‌ها: یافته‌های حاصل از این فراتحلیل نشان داد که میزان اثر تصادفی آموزش‌های تنظیم هیجان بر کاهش نشانگان اختلال افسردگی (39/1) است (001/0>P) که مطابق جدول کوهن اندازه‌ی اثر بزرگ ارزیابی می‌شود و این مقدار از معناداری بالینی بالایی برخوردار است.
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد که آموزش‌های تنظیم هیجان می‌تواند به عنوان روشی مناسب برای کاهش اختلال افسردگی در مراکز آموزشی و درمانی استفاده شود.
یاسر رضاپور میرصالح، منیره سقاچی فیروزآبادی، راضیه امینی،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف مقایسه کیفی عوامل مؤثر بر رضایت‌زناشویی از نظر زنان مطلقه، قبل و بعد از فرآیند ازدواج و طلاق آن‌ها انجام شد. روش: طرح پژوهش کیفی بود و از نظریه زمینه‌ای برای بررسی زمینه داده‌ها استفاده شد. از بین زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده شهرستان میبد در سال 1398 که از همسر خود جدا شده بودند، به شیوه نمونه‌گیری هدفمند 12 نفر برای شرکت درپژوهش انتخاب شد. حجم نمونه براساس اشباع نظری داده‌های مستخرج از مصاحبه عمیق نیمه‌ساختار یافته انتخاب شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد زنان مطلقه، قبل از ازدواج، یا تعاریف خاص و غیرواقعی نسبت به رضایت زناشویی داشتند و یا یک دید ایده‌آل‌گرایانه و سطحی‌نگر به زندگی زناشویی با کمترین حد وجود مشکلات داشتند، درصورتی که بعد از طلاق به ملاک‌های عینی و مشخصی برای دست یابی به رضایت زناشویی معتقد شده بودند. عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی از نظر زنان شرکت‌کننده در پژوهش قبل از ازدواجشان در قالب مفاهیمی مانند آرمان‌گرایی، سطحی‌نگری، تفاهم‌نگرشی، عدم نگرش خاص طبقه‌بندی شد و این عوامل پس از طلاق در قالب مفاهیمی چون کنترل رفتار و هیجانات، تناسب شخصی وخانوادگی، تفکرگرایی-عقل مداری، مدیریت روابط و مسئولیت پذیری طقه بندی شد. با این وجود، زنان مطلقه قبل از ازدواج به ملاک‌های منطقی هم معتقد بودند و که ملاک‌ها همچنان بعد از طلاق نیز حفظ شده بود. نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج می‌توان گفت تغییر نگرش‌های سطحی، غیرواقعی و ایده‌آل‌گرایانه نسبت به رضایت‌زناشویی و گرایش به سمت پذیرش واقعیت‌های رابطه زناشویی می‌تواند نقش موثری در پیشگیری از طلاق داشته باشد.
عزت‌‌اله میرزایی، علی انتظاری، محمدتقی کرمی، وحید شالچی،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش جهانی‌‌شدن فرهنگی در فضاهای همسرگزینی انجام شد. روش: روش پژوهش، توصیفی از نوع پیمایشی و شرکت‌‌کنندگان شامل 1197 دختر ازدواج‌کرده تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تهران در سال‌‌های 1395 تا 1398 بودند که به شیوه تمام‌‌شماری و به‌صورت اینترنتی و از طریق شبکه‌‌های اجتماعی در پژوهش شرکت داشتند. ابزار پژوهش پرسش‌نامه جهانی‌شدن فرهنگی و فضاهای همسرگزینی میرزایی (1400) بود. داده‌های پژوهش به کمک نرم‌افزار آماری SPSS نسخه 24 و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره تحلیل شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد بین مؤلفه‌‌های مختلف جهانی‌‌شدن فرهنگی (مصرف رسانه، مصرف موسیقی، مصرف پوشش، فردگرایی) و سن با فضاهای همسرگزینی رابطه منفی و معنادار وجود دارد (p<01.0). همچنین تحلیل رگرسیون گام‌به‌گام نشان داد که جهانی‌‌شدن فرهنگی، پیش‌‌بینی‌‌کننده نیرومندی برای پیش‌‌بینی فضاهای همسرگزینی بود (R2= %56). نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج حاضر، جهانی‌‌شدن فرهنگی موجب تغییر در فضاهای همسرگزینی و روابط عاملان با فضا شده و کنش همسرگزینی را به سمت ازدواج‌‌های بدون دخالت یا با دخالت منفعلانه خانواده‌‌ها و در فضاهای نظارت‌‌گریز هدایت می‌‌کند. ازاین‌رو لازم است که علاوه بر امکان انتخاب همسر از سوی جوانان، این فرآیند در فضایی با نظارت والدین صورت گیرد و امکان ارزیابی و شناخت افراد در ابعاد مختلف فراهم باشد.
ذبیح الله کاوه فارسانی،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه‌ای اسناد ارتباطی و بخشش زناشویی در رابطه بین روان‌رنجوری، سبک‌های دلبستگی و رضایت زناشویی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان و مردان متأهل شهر شهرکرد بود که 240 نفر از آنان به روش هدفمند و براساس ملاک‌های ورود و خروج از نواحی دوگانه شهرداری انتخاب شدند و به پرسشنامه‌های اسناد ارتباطی فینچام و برادبری؛ مقیاس کیفیت زناشویی نورتون؛ مقیاس روان‌رنجوری مک کری و کاستا؛ پرسشنامه شیوه‌های رفتاری فارمن و وهنر؛ مقیاس تجارب روابط نزدیک وی و همکاران و بخشش در روابط زناشویی مک کالو و همکاران پاسخ دادند. یافته‌ها: نتایج نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار است؛ همچنین داده‌ها نشان داد روان‌رنجوری، سبک‌های دلبستگی ایمن و اجتنابی، بخشش زناشویی و اسناد ارتباطی بر رضایت زناشویی اثر مستقیم (001/0 p<) و سبک‌های دلبستگی با میانجیگری اسناد ارتباطی و بخشش زناشویی و روان‌رنجوری با میانجی‌گری اسناد ارتباطی بر رضایت زناشویی اثر غیرمستقیم داشتند (001/0p<). بحث و نتیجهگیری: مشاوران و روانشناسان خانواده باید به زوجهایی که به دلیل روانرنجوری و یا سبکهای دلبستگی (اجتنابی) زندگیشان به مشکل دچار شده است، کمک کنند تا الگوهای تعاملی ناکارآمد و همچنین سبکهای شناختی تحریف شده را برطرف نمایند و بخشش را در بین آنان رواج دهند.
بابک اسلام زاده، معصومه اسمعیلی، کیومرث فرح بخش، محمد عسگری،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین الگویی راهبردی در رابطه با  عوامل تهدید کننده سلامت روان و ساختار خانواده کارکنان اقماری شرکت نفت  با تاکید بر محوریت تغییرات نوع سوم بود. روش: در این مطالعه از رویکرد کیفی و شیوه نظریه زمینه ای استفاده شد. جامعه هدف شامل تمام پرسنل اقماری شرکت نفت زاگرس جنوبی و نفت فلات قاره  بودند. نمونه گیری بصورت هدفمند از کسانی که دارای اطلاعات در مورد موضوع مورد نظر بودند شروع شد. و در ادامه به نمونه گیری نظری و با احتساب جهت و مسیر اطلاعات در تکوین نظری و اشباع نظری  نظریه ادامه یافت . حجم نمونه با سطح اشباع پذیری ارتباط تنگاتنگی داشت. داده ها به روش مصاحبه عمیق کیفی و به شیوه مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری شد .در کنار مصاحبه پژوهشگر با تشکیل گروه کانونی نیز به جمع آوری اطلاعات پرداخت. در این پژوهش، تجزیه و تحلیل از سه نوع کدگذاری باز ، کدگذاری محوری ،کدگذاری انتخابی استفاده شد. یافته ها : بعد از کدگذاری سه مرحله ای 74 کد اولیه، 21کد محوری و در نهایت 5 کد هسته ای بدست آمد . کدهای نهایی پژوهش عبارت بودن از : راهکارهای شغلی و سازمانی، راهکارهای خانوادگی ، کارکردگرایی شخصی و خانوادگی ، راهکارهای فردی و در نهایت فرادید گرایی، که سه کد آخر مبتنی بر تغییرات نوع سه بودند . نتیجه گیری : الگوی بدست آمده از نتایج این پژوهش در برگیرنده هر سه نوع تغییرات نوع یک ، دو و سه بودند و درنهایت می توان به عنوان مرجعی برای تدوین راهبردهای مقابله با عوا مل تهدید کننده سلامت روان به عنوان بعد درون فردی و ساختار خانواده به عنوان بعد بین فردی ، در رابطه با پرسنل اقماری شرکت نفت ، به کار بست.
ندا افشاریان، فریبرز درتاج، اسماعیل بیابانگرد، علی دلاور، سیدصدرالدین شریعتی،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف ساخت آزمون ادراک عشق ورزی در میان دانشجویان مجرد و بررسی ویژگی‌‌های روانسنجی آن انجام شد. روش: روش پژوهش آمیخته بود. برای این منظور ابتدا طی یک مطالعه کیفی مبتنی بر نظریه‌‌پردازی داده‌‌محور و با به کارگیری تکنیک مصاحبه نیمه‌‌ساخت یافته با 32 دانشجو (18 دختر و 14 پسر)، مصاحبه شد. روش نمونه‌گیری هدفمند و بر اساس اشباع نظری بود. متن مصاحبه‌‌ها با استفاده از نرم‌‌افزار تحلیل داده‌‌های کیفی MAXQDA10 کدگذاری و ادراک عشق‌‌ورزی دانشجویان در سه مقوله اخلاق پیروی منطقی، خودپیروی عاطفی و خودپیروی ضد اخلاقی شناسایی شد. در مرحله بعد، بر اساس کدهای به دست آمده از بخش کیفی پژوهش، آزمونی متناسب با بافت فرهنگی تربیتی جامعه ایرانی جهت اندازه‌‌گیری ادراک عشق‌‌ورزی دانشجویان مجرد تدوین شد و سپس تعداد 560 دانشجوی مجرد با دامنه سنی 19 تا 33 سال (314 دختر و 246 پسر) مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد 5 دانشگاه‌‌ دولتی و آزاد شهر تهران (دانشگاه‌‌های علامه طباطبائی، شهید بهشتی، امام صادق (ع)، علوم تحقیقات و امیرکبیر)، که به شیوه خوشه‌‌ای چند مرحله‌‌ای انتخاب شدند، به این آزمون پاسخ دادند. یافته‌ها: نتایج تحلیل عاملی تأییدی، نشان داد مقیاس ادراک عشق‌‌ورزی حاوی 18 سؤال و مشتمل بر سه مقوله تأیید شده اخلاق پیروی منطقی (سؤالات 1، 2، 3، 4، 5، 6)، خود پیروی عاطفی (سؤالات 13، 14، 15، 16، 17، 18) و خود پیروی ضد اخلاقی (سؤالات 7، 8، 9، 10، 11، 12) از عشق‌‌ورزی است. شاخص‌‌های برازش مدل در تحلیل عاملی تأییدی روایی این مقیاس را مورد تأیید قرار داد. نتیجه‌گیری: لذا بر اساس یافته‌‌ها، آزمون ادراک عشق‌‌ورزی دانشجویان می‌‌تواند به عنوان ابزاری معتبر و روا جهت سنجش و ارزیابی ادراک عشق‌‌ورزی دانشجویان مجرد ایرانی مورد استفاده قرار گیرد.
علی سیاه منصوری، عمر یولداشوف،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده

هدف از انجام این پژوهش پیش‌بینی سازگاری اجتماعی و پیشرفت  تحصیلی بر اساس سبک‌های دلبستگی به والدین در دانش‌آموزان بود. روش این پژوهش توصیفی _ همبستگی بود . جامعه مورد پژوهش به تعداد(18000نفر)، دانش‌آموزان دختر و پسر سال اول و دوم  دبیرستان‌های  استان لرستان در سال تحصیلی  93-94 بود که بر روی نمونه‌ای با حجم 364 دانش‌آموز (200دختر 164 پسر) انجام گرفت. روش نمونه‌گیری، به‌صورت خوشه‌ای چندمرحله‌ای از بین دانش‌آموزان انتخاب شد . برای گردآوری داده‌ها از پرسشنامه سازگاری اجتماعی کالیفرنیا (کلاکو همکاران، 1953) و پرسشنامه سبک‌های دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1897)  و برای سنجشپیشرفت تحصیلی از معدل پایان ترم دانش‌آموزان استفاده شد. داده‌ها با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه (گام‌به‌گام) تحلیل شد. یافتهها: نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین سبک دلبستگی اجتنابی (001/0P، 35/0-=r)، سبک دلبستگی اضطرابی (001/0P، 29/0-=r) با سازگاری رابطه منفی و معنیداری وجود دارد. همچنین بین سبک دلبستگی ایمن (001/0P، 41/0=r)، دلبستگی به مادر (001/0P، 35/0=r)، دلبستگی به پدر (001/0P، 37/0=r) و دلبستگی به دوستان (001/0P، 38/0=r) با سازگاری رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد. نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد که 31 درصد از واریانس کل سازگاری تحصیلی دانشآموزان توسط سبک دلبستگی اجتنابی (16/0-= β)، سبک دلبستگی اضطرابی (14/0-=β)، دلبستگی ایمن (23/0=β)، دلبستگی به مادر (10/0=β)، دلبستگی به پدر (15/0=β) و دلبستگی به دوستان (09/0=β) تبیین می‏شود. همچنین 14 درصد از واریانس پیشرفت تحصیلی توسط سبک دلبستگی ایمن (17/0=β)، دلبستگی به پدر (10/0=β) و دلبستگی به دوستان (11/0=β) تبیین می‏شود. نتیجه‏گیری: مطالعه حاضر نشان داد که پیوندهای عاطفی نخستین بین کودک و مادر نقش بنیادینی در شکل‌گیری  اعتماد اجتماعی و تداوم روابط عاطفی در دوران بعدی رشد دارد بنابراین تأمین نیازهای دوران کودکی از طریق خانواده و کیفیت روابط والد- کودک، تجربه دلبستگی ایمن خودباوری مثبت را پی‌ریزی می‌کند به‌این‌ترتیب با موفقیت‌ها در این زمینه، سازگاری اجتماعی حاصل می‌شود.
سیده فاطمه موسوی،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی فضیلتهای زناشویی و نقش آن در افزایش بهزیستی و مقابله با دلزدگی زناشویی در زنان و مردان متأهل شهر تهران انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. به این منظور نمونهای به حجم 290 فرد متأهل (138 مرد و 152 زن) به شیوهی نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند و مقیاس محققساخته فضیلتهای زناشویی، مقیاس بهزیستی WHO-5 (2012) و مقیاس دلزدگی زناشویی) پاینس، 1996) را تکمیل نمودند. دادهها با روش همبستگی و رگرسیون گامبهگام تحلیل شد. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که بین همهی فضیلتهای زناشویی با بهزیستی همبستگی مثبت و معنادار و بین همهی فضیلتهای زناشویی با دلزدگی زناشویی رابطهی منفی و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گامبهگام نشان داد که فضیلتهای انصاف، بردباری و عشق و همدلی در سه گام و در مجموع 13 درصد واریانس بهزیستی را تبیین میکند (001/0p<,68/14=F) و فضیلتهای انصاف، دوراندیشی و احتیاط و عشق و همدلی در سه گام دلزدگی زناشویی و در مجموع 33 درصد واریانس دلزدگی زناشویی را تبیین میکنند (001/0, p<06/47=F). نتیجهگیری: پرورش فضیلتهای اخلاقی در طول زمان قادر است سلامت روانی را در زوجین پیشبینی کرده و راهبردی برای مقابله با دلزدگی زناشویی تلقی شود.
نازنین خراسانی، محمدرضا عابدی، احمد صادقی،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده

 چکیده
هدف: هدف این پژوهش مقایسه­ی تأثیر دو روش مشاوره مبتنی بر دلبستگی به مادران وآموزش انطباق پذیری مسیر شغلی به کودکان پیش دبستانی بر رشد مسیر شغلی کودکان بود. روش: جامعه آماری شامل کلیه مادران وکودکان پیش‌دبستانی 5 تا 7 ساله شهر اصفهان بود. نمونه پژوهش شامل 20 نفر از مادران (10 نفر گروه آزمایش اول و 10 نفر گواه) و 10 نفر از کودکان پیش دبستانی (گروه آزمایش دوم) بود که به روش داوطلبانه انتخاب شدند و به تصادف در سه گروه مشاوره به مادران، آموزش به کودکان و گروه گواه قرار گرفتند. به منظور اجرای پژوهش، گروه آزمایش اول (مادران) طی هشت جلسه تحت مشاوره مبتنی بر دلبستگی و گروه آزمایش دوم (کودکان) طی هشت جلسه تحت آموزش انطباق پذیری مسیر شغلی قرار گرفتند و گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد. داده ها با استفاده از پرسشنامه­ی رشد مسیر شغلی کودکان پیش دبستانی گردآوری و با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که هر دو شیوه­ی مشاوره به مادران و آموزش به کودکان باعث افزایش مولفه­های رشد مسیر شغلی کودکان، چشم انداز زمان (35/7F = ,05/0P <)، کنجکاوی درونی (91/3F = ,05/0P <)، اطلاعات (06/6F = ,05/0P <) و کنجکاوی بیرونی (41/10F = , 001/0P <) گردید و بین دو روش تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0P <). 
نتیجه گیری: بنابراین نتایج بیانگر این است که مشاوره مسیر شغلی به کودکان و مادران می تواند در رشد مسیر شغلی کودکان پیش دبستانی نتایج مفیدی به دنبال داشته باشد.


صفحه 12 از 18     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research