حامد قاسمی ارگنه، عذرا اعتمادی، مریم فاتحی زاده،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده
هدف: هر یک از والدین نقش حیاتی در زندگی فرزندان ایفا میکنند و انتقال بین نسلی طلاق نشان میدهد، فرزندانی که طلاق والدین خود را تجربه میکنند بیشتر در معرض آسیبهای زناشویی هستند. هدف پژوهش حاضر طراحی و اعتبار یابی الگوی آموزشی پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق و بررسی اثر بخشی آن بر دلزدگی و انتظارات زناشویی بود. روش: پژوهش حاضر با روش تحقیق آمیخته از نوع اکتشافی انجام شد. در بخش کیفی پژوهش از روش نظریه داده بنیاد کلاسیک و در روش کمی از روش شبه آزمایشی گروه آزمایش _ گروه کنترل با طرح پیش آزمون _ پس آزمون و پیگیری استفاده گردید. مشارکت کنندگان پژوهش در بخش کیفی شامل مصاحبه با 26 نفر از زوجین با خانواده اصلی تک سرپرست ناشی از طلاق بودند که به صورت هدفمند تا اشباع دادهها انتخاب شدند و نمونه پژوهش در بخش کمی 32 نفر از زوجین با خانواده اصلی تک سرپرست ناشی از طلاق بودند که با روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دوگروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. بخش کیفی پژوهش با مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد و ابزار پژوهش در بخش کمی شامل پرسشنامههای انتظارات زناشویی امیدوار و دلزدگی زناشویی پاینز بودند. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر استفاده شد. یافتهها: از مجموع یافتههای بخش کیفی پنج مقوله اصلی که بیانگر آسیبهای زناشویی فرزندان تک سرپرست ناشی از طلاق بودند استخراج و بر مبنی آنها و نظر متخصصان الگوی آموزشی پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق در فرزندان تک سرپرست ناشی از طلاق طراحی شد. تحلیل دادهها نیز نشان دهنده اثر بخشی الگوی آموزشی پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق بر دلزدگی و انتظارات زناشویی بود (01/0 p<). نتیجهگیری بر اساس نتیجه پژوهش حاضر، میتوان از الگوی آموزشی ارائه شده در راستای پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق، و تداوم زندگی زناشویی فرزندان طلاق استفاده کرد.
اکرم مطهری نصب، کیومرث فرح بخش، احمد برجعلی، نورعلی فرخی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف تدوین و اعتباریابی الگوی رضایت زناشویی در پاندمیها و بررسی اثربخشی آن بر بهزیستی روانشناختی در دوره کرونا اجرا شد. روش: در این پژوهش از روش تحقیق آمیخته (در بخش کیفی، از روش نظاممند نظریه دادهبنیاد و در بخش کمّی، از روش نیمهآزمایشی و طرح تکآزمودنی از نوع AB) استفاده شد. مشارکتکنندگان پژوهش در بخش کیفی، 24 نفر از زنان متاهل25- 55 سال (12 نفر دارای رضایت زناشویی و 12 نفر فاقد رضایت زناشویی) بودند که با رعایت معیارهای لازم و روش نمونهگیری هدفمند تا مرز اشباع دادهها، انتخاب شدند. جامعه هدف در بخش کمّی، زنان متاهل 25 تا 55 ساله دارای فرزند 6 تا 13 ساله شهر تهران بودند که تعداد 3 نفر از آنان با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و در مداخله شرکت کردند. ابزار گردآوری دادهها در بخش کیفی، مصاحبه نیمهساختاریافته و در بخش کمّی، مقیاس رضایت زناشویی اینریچ (1993) و مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (1988) بود. دادهها در بخش کیفی، با استفاده از روش تحلیل مقایسه مداوم استراوس و کُربین (در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی) و در بخش کمّی، بر اساس شاخصهای تحلیل دیداری مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. یافتهها: تحلیل دادهها در بخش کیفی منجر به شناسایی 79 کد باز و 26 کد محوری و 4 کد انتخابی شامل «نیازهای ارتباطی؛ ویژگیهای شخصیتی؛ عوامل اجتماعی و راهبردهای رفتاری» شد. پس از تلفیق مقولهها، الگوی رضایت زناشویی در ایام کرونا، تدوین و روایی محتوای آن تائید شد. نتایج تحقیق در بخش کمّی، اثربخشی مداخله مبتنی بر الگو بر بهزیستی روانشناختی را نشان داد. نتیجهگیری: بر اساس نتیجه پژوهش حاضر میتوان از الگوی استخراجشده، جهت انجام مداخلات مشاورهای در حوزههای زوج و خانواده برای تسهیل انطباقپذیری با بحرانهای مشابه استفاده کرد.
حدیثه رضایی، هاجر فلاح زاده، لیلی پناغی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر پیش بینی آزار دیدگی در روابط زناشویی بر اساس الگوهای ارتباطی و ترس از صمیمیت در زنان متاهل بود.روشپژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. به این منظور 300 زن متاهل شهر تهران که به روش نمونه گیری دردسترس و هدفمند انتخاب شده بودند به پرسشنامه های الگوهای ارتباطی (کریستنس و هیوی، 1990 )ترس از صمیمیت (دسکاتنر و تلن، 1991) و همسرآزاری (قهاری، عاطف وحید و یوسفی، 1384) پاسخ دادند. دادهها با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نتایج نشان داد که بین خرده مقیاس مرد متوقع/ زن کنارهگیر با همسرآزاری رابطه مثبت و معنادار وجود داشت. (r=%236.P≤000 )همچنین بین خرده مقیاسهای زن متوقع/ مرد کنارهگیر(r=%324P≤0/01) مرد متوقع/ زن کنارهگیر ((r=%131P≤0/05و سازنده متقابل(r=%214P≤0/01) با ترس از صمیمیت رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. مولفههای خرده مقیاس سازنده متقابل(r=%194P≤0/001 ) و مرد متوقع/زن کنارهگیر r=%236.P≤000) ) توان پیش بینی همسرآزاری را داشتند.- نتیجه گیری می توان گفت الگوهای ارتباطی مرد متوقع/ زن کناره¬گیر و سازنده متقابل در رابطه زوجین می توانند چالشی ایجاد کنند که باعث همسر آزاری در رابطه شود.
مژگان پور دل، ملیکا سفید رود، معصومه ولی پور، مونا مبینی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی رویکرد راه حل محور و درمان متمرکز بر شفقت بر نظمجویی شناختی هیجانی و اختلال استرس پس از ضربه در زنان سرپرست خانوار انجام گرفت.
روش: روش پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری شامل زنان سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستی شهر تهران در نیمه اوّل سال 1399 بود. 36 نفر از زنان سرپرست خانوار به روش نمونهگیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 12 نفره (دو گروه آزمایش و یکگروه کنترل) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش مقیاس اختلال استرس پس از ضربه میسیسیپی کن (2006) و پرسشنامهی تنظیم شناختیهیجان گارنفسکی، گرایچ و اسپینهاون (2002) بود. شرکتکنندگان گروه آزمایش جلسات مشاوره راهحل محور گرانت (2011) و درمان متمرکز بر شفقت گیلبرت (2010) را به مدت 8 جلسه دریافت کردند. علاوه بر آمارههای توصیفی، از تحلیل کواریانس و مقایسه زوجی بنفرونی برای تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: نتایج آنالیز دادهها نشان داد که درمان راهحل محور و درمان متمرکز بر شفقت بر نظمجویی شناختی هیجانی و اختلال استرس پس از ضربه در زنان سرپرست خانوار موثر است (01/0>P). تفاوت بین درمان راهحل محور و درمان متمرکز بر شفقت بر نظمجویی شناختیهیجانی مثبت و اختلال استرس پس از ضربه غیرمعنادار ولی در متغیر تنظیم شناختیهیجانی منفی تفاوت معنادار وجود دارد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این پژوهش مداخلات رویکرد راه حل محور و درمان متمرکز بر شفقت در بهبود نظمجویی شناختی هیجانی و اختلال استرس پس از ضربه مؤثر است و از این دو رویکرد میتوان برای کاهش تنظیم هیجان سازشنایافته و اختلال استرس پس از ضربه زنان سرپرست خانوار استفاده کرد.
نیلوفر تحقیقی احمدی، آسیه شریعتمدار، حسین سلیمی بجستانی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: تعامل والد - کودک و عواملی که به بهبود و ارتقای این تعامل منجر میشود، از زمینههای مهم و موردعلاقه پژوهشگران است. پژوهش حاضر بهمنظور تدوین برنامه آموزشی تعامل مثبت والد - کودک، مبتنی بر تجارب زیسته والدین کودکان دارای اختلال نارسایی توجه - بیشفعالی انجام شد.
روش: این پژوهش از نوع کیفی است که با روش پدیدارشناسی انجامشده است. جامعه موردپژوهش شامل مادران دارای فرزند اختلال نارسایی توجه - بیشفعالی به کلینیکهای مشاوره مناطق ١ و ٣ بهزیستی تهران در سال 1398 بود. نمونهگیری بهصورت هدفمند و شامل مادرانی بود که دارای فرزند دچار اختلال نارسایی توجه-بیشفعالی بودند. پس از اجرای پرسشنامه علائم مرضی کودکان
CSI-4 (گادو و اسپرافکین 1997) و پرسشنامه تعامل والد-کودک (پیانتا 1994) بر این مادران، آنهایی که نمره بالاتر از میانگین آورده بودند، مورد مصاحبه نیمهساختارمند قرار گرفتند و این روند تا رسیدن به یک اشباع نظری ادامه یافت. مصاحبهها با روش هفت مرحلهای کلایزی تحلیل گردید.
یافتهها: با تطبیق مضامین فرعی بهدستآمده ذیل این مضامین اصلی با ویژگیهای مراحل تغییر پروچاسکا و نورکراس 1992 (ترجمه آوادیس یانس، 1399)، گامهای برنامه تعامل مثبت والد-کودک تدوین شد. با تحلیل یافتههای پژوهش، مضامین اصلی زیر بهعنوان ویژگیهای تجارب زیسته مادران دارای تعامل مثبت والد-کودک دچار اختلال نارسایی توجه-بیشفعالی به دست آمد: مدیریت سطح انرژی کودک، نظارت بر تکالیف و مسئولیتها، ارتباط حمایتی و سازمانیافته مادر و کودک و مدیریت شرایط وابسته به بیشفعالی.
نتیجهگیری: باتوجهبه نتایج بهدستآمده میتوان نتیجه گرفت برنامه تدوینشده تعامل مثبت والد _کودک کاربردی است و مشاوران میتوانند در کار با مادران دارای کودک دچار اختلال نارسایی توجه-بیشفعالی، از این برنامه استفاده کنند.
فاطمه بیراک، فریده دوکانه ای فرد، پانته آ جهانگیر،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای مدیریت هیجان مبتنی بر رویکرد زوج درمانی هیجانمدار بر بهبود رضایت زناشویی بود. روش: روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه شاهد میباشد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره منطقه سعادت آباد در سال 1400 تشکیل دادند. برای نمونهگیری ابتدا بهصورت در دسترس با همه زوجین مراجعهکننده به مرکز مشاوره امین پژوه و مرکز مشاوره بینش مصاحبه شد. پس از انجام مصاحبه مبنی بر خودافشاگری زناشویی، 47 زوج دارای تعارض تشخیص داده شدند که همه داوطلب شرکت در جلسات درمانی بودند. از میان آن ها 32 زوج بهصورت تصادفی در گروه آزمایش (16 زوج) و کنترل (16 زوج) گمارش شدند. برای آزمون فرضیه از تحلیل کوواریانس در محیط شد. یافتهها: همان طور که در جدول 11-4 ملاحظه میشود نسبت F تحلیل کواریانس برای عمکرد خانواده (2/26F= و 001/0P=)، و برای رضایت زناشویی (3/37F= و 001/0P=)، به دست آمدند. این یافتهها نشان میدهند که در متغیرهای وابسته شامل عملکرد خانواده و رضایت زناشویی بین گروههای گواه و آزمایش تفاوت معنیدار دیده میشود. بنابراین، فرضیه اصلی پژوهش در سطح(001/0)تأیید می شوند. اندازه مجذور اتا نشان می دهد که 31 درصد از تغییرات درون گروهی بهوسیله آموزش راهبردهای مدیریت هیجان بر رضایت زناشویی تبیین می شود، همچنین آموزش راهبردهای هیجان مدار توانسته است، بین کلیه خرده مقیاس های رضایت زناشویی، بجز خرده مقیاس حل تعارض، تاثیر معناداری ایجاد کند. نتیجهگیری: با توجه به یافتهها میتوان گفت راهبردهای مدیریت هیجان بر رضایت زناشویی تاثیر دارد در نتیجه از این آموزش میتوان در مداخلات زوج درمانی استفاده کرد.
سمیه محمدی تیله نویی، محمدعلی رحمانی، شهره قربان شیرودی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: زوجین متقاضی طلاق دارای مشکلات فراوانی در روابط زناشویی خود هستند و یکی از روشهای مؤثر در بهبود ویژگیهای مرتبط با زندگی زناشویی، روش آموزش با رویکرد تلفیقی است. پژوهش حاضر بهمنظور تعیین تاثیر روج درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر ارزش ها و پذیرش روانشناختی در زوجین متقاضی طلاق انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق ارجاع شده از دادگستری شهرستان بهشهر به مراکز مشاوره طرف قرارداد طرح کاهش طلاق در 6 ماهه دوم سال 1398 بود. در این کارآزمایی بالینی 32 نفر (16 زوج متقاضی طلاق) با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه 16 نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند. مداخله زوجدرمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی (لیو و مککی، 2012) در 14 جلسه 90 دقیقهای بهصورت گروهی برای گروه آزمایش اجرا شد. ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامه پذیرش و عمل (بوند و همکاران، 2011) و پرسشنامه ارزشهای شخصی (شوارتز، 2002) بود. تحلیل دادهها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد زوجدرمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بهطور معناداری منجر به بهبود پذیرش و عمل و ارزشها در زوجین متقاضی طلاق در مرحله پسآزمون شده است (05/0<P). نتیجهگیری: نتایج پژوهش بیانگر مؤثر بودن زوج درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر ارزشها و پذیرش روانشناختی در زوجین متقاضی طلاق بوده است.
صالح صالحی، انیس خوش لهجه صدق،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: سالمندی دوره ی اجتناب ناپذیری از زندگی هر فرد است که با پیشرفت علم و بهبود شرایط بهداشتی، تعداد سالمندان در جوامع مختلف رو به افزایش است و همچنین شناخت و واکنش صحیح نسبت به این دوره از زندگی میتواند موجب بهبود کیفیت زندگی شود. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی کیفیت زندگی سالمندان بر اساس امید به زندگی و تاب آوری انجام گرفت. . روش: روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری تحقیق حاضر را سالمندان خانه های سالمندان تمام وقت شهر تهران در سال 1400 تشکیل می داد که به روش نمونه گیری خوشه ای 250 نفر انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه امید به زندگی اشنایدر، مقیاس کوتاه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت و مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون استفاده می شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که امید به زندگی تا 6/30 درصد و تاب آوری تا 5/37 درصد از واریانس کیفیت زندگی را تبیین می کنند. نتیجه گیری: می توان گفت به منظور افزایش کیفیت زندگی سالمندان، زمینه رشد و ارتقا سطح امید به زندگی و تاب آوری این قشر از جامعه فراهم شود
زینب عباسی مکوند، عماد یوسفی، لیلا خواجه پور، سهیلا جوکار،
دوره 22، شماره 86 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف فراهم ساختن خلاصهای جامع از شواهد تجربی مرتبط با سوگ پیچیده صورت گرفت. روش: پژوهش حاضر کیفی و از نوع مرور منظم منابع بود. در همین راستا ابتدا پژوهشهای مرتبط با سوگ از سال 2000 تا 2021 در پایگاههای مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، مگایران، گوگل اسکالر، ساینس دایرکت و تیلواندفرنسیس مورد جستجو و بررسی قرار گرفتند. باتوجه به کلیدواژههای انتخاب شده 547 مقاله علمی در پایگاههای مذکور بازیابی شد، درنهایت با توجه به ملاکهای ورود/ درون گزینی 42 پژوهش انتخاب و در مرحله نهایی موردبررسی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از دو بازبین که بهصورت مستقل کار میکردند و با استفاده از ابزار پیشنهادی پریزما (2009) موردبررسی قرار گرفتند. بازبینها دادهها را مقایسه کرده و در مورد موارد مورد اختلاف بحث کردند تا به توافق برسند. دادههایی که اجماع داشت در تحلیل نهایی مورد استفاده قرار گرفت. یافتهها: درنهایت دادهها در دو دسته عوامل درمانی (ترغیب خودتنظیمی، به اشتراک نهادن درد با دیگران یا بازگویی ترمیمی، مواجهه یا بازنگری موقعیتهای اجتنابی، مرور خاطرات مثبت فرد درگذشته و دعوت به یادآوری خاطرات منفی) عوامل مخاطرهآمیز (ضعف در آیینهای سوگواری، حمایت اجتماعی اندک، معنای منفی فقدان) قرار گرفتند. نتیجهگیری: در درمان افراد مبتلا به سوگ پیچیده حمایت اجتماعی اهمیت ویژهای دارد.
معصومه اسمعیلی، فهیمه شاداب مهر، دکتر کوثر دهدست،
دوره 22، شماره 86 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی و تعیین برخی از ویژگیهای روانسنجی پرسشنامه سبک زندگی سهمگذارانه انجام گرفت و این مطالعه با هدف کاربردی انجام شد. روش: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد 18 تا 60 سال ساکن شهر تهران در سال 1401 بود که از میان آنها 389 نفر به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شده و به پرسشنامه پاسخ دادند. بمنظور بررسی روایی پرسشنامه از روش تحلیل عاملی اکتشافی به روش تجزیه به مولفههای اصلی استفاده گردید و روایی محتوایی ابزار نیز توسط متخصصان مشاوره تایید شد. بمنظور بررسی میزان پایایی ابزار نیز از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. کلیه تحلیلهای آماری توسط نرم افزار SPSS-25 انجام پذیرفت. یافتهها: براساس یافتههای پژوهش، تحلیل عاملی اکتشافی با مولفههای اصلی نشان داد که پرسشنامه سبک زندگی سهمگذارانه یک ابزار 13 مولفهای است که 24/57 درصد واریانس سهمگذاری را تبیین میکند. میزان آلفای کرونباخ کل پرسشنامه 93/0 و برای مولفههای معنامداری 78/0، مسئولیتمندی 74/0، عاملیت 73/0، امنیت مداری 71/0، معیارمندی 73/0، احترام مداری 71/0، نیتمداری 73/0، آرامش شخصی 80/0، نقشگذاری احسن 72/0، روابط تکوین بخش 67/0، پیوندزایی 63/0، هماهنگی با اهداف 63/0، و انتخابگری 65/0 گزارش شد. نتیجهگیری: باتوجه به یافتهها میتوان نتیجه گرفت که پرسشنامه سبک زندگی سهمگذارانه، در نمونه شرکتکننده در پژوهش دارای روایی و پایایی مناسب و قابل قبولی است.
رویا حیدری، منصور سودانی، غلامرضا رجبی، دکتر رضا خجسته مهر،
دوره 22، شماره 87 - ( 7-1402 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه انتخاب همسر در فرزندان طلاق بود. روش: پژوهش حاضر کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. شرکتکنندگان پژوهش حاضر شامل 6 زن و 4 مرد در آستانه ازدواج و دارای تجربه طلاق والدین شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. شرکت کنندهها به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و نمونهگیری تا زمان رسیدن به اشباع دادهها ادامه یافت. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها ابتدا دادهها ثبت و کدگذاری شد و سپس با استفاده از روش تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج پژوهش شامل 6 مضمون اصلی و 19 مضمون فرعی از تجارب زیسته مشارکتکنندگان بود که مضمونهای فرعی شامل نگرش منفی اجتماعی، مشکلات تمایز نایافتگی از خانواده، مشکلات روانشناختی، مشکلات ارتباطی با همسر و خانواده همسر، احساس ارزشمندی به عنوان فردی متفاوت از والدین، سازگاری و ساختن زندگی متفاوت از والدین بود. نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان داد که فرزندان طلاق در زمان تشکیل زندگی و ازدواج، تجارب منفی دارند که میتواند منجر به انتخاب اشتباه یا ناسازگاری و مشکلات سلامت روان در آنها شود اما از طرفی آنها تجارب مثبتی نیز دارند که باعث میشود از اشتباهات والدین درس گرفته و به دنبال آموزش و خدمات آموزشی و مشاوره برای بهبود رضایت زندگی زناشویی خود باشند و بتوانند زندگی بهتر از والدین خود داشته باشند.
محمد ثناگویی زاده،
دوره 22، شماره 87 - ( 7-1402 )
چکیده
هدف: کیفیت زناشویی یکی از سازههای مهم درون فرهنگی برای پیشبینی پایداری ازدواج و رضایتمندی زناشویی است ولی توافقی برای مؤلفههای آن وجود ندارد. این مطالعه با هدف مرور مطالعات کیفیت زناشویی در مطالعات ایرانی درصدد است مؤلفههای مرتبط با کیفیت زناشویی را در این مطالعات استخراج نموده و به مؤلفههای منسجمی دست یابد. روش: روش پژوهش در این مقاله به صورت یک مطالعه توصیفی از نوع مرور سیستماتیک بود و جامعه آماری نیز کلیه مقالات پژوهشی با عنوان کیفیت زناشویی در ایران طی سالهای (1401-1389) بود. روش نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شد که پس از جستجو و انجام فرایند غربالگری و ارزیابی کیفیت مقالات، تحلیل نهایی بر 36 مقاله صورت گرفت. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که مؤلفههای کیفیت زناشویی در مطالعات ایرانی شامل شش عامل معنویت الهی در زندگی، صمیمیت در روابط، توافق در روابط، مدیریت و برنامه ریزی، توزیع عادلانه قدرت و روابط متعهد است. نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش هریک از عوامل مرتبط با کیفیت زناشویی میتواند پایداری ازدواج و رضایتمندی آن را پیشبینی کند. بنابراین مشاوران خانواده لازم است شش عامل کیفیت زناشویی را در روابط همسران ارتقاء دهند.
ویدا حسینی، اقای احمد امانی،
دوره 22، شماره 87 - ( 7-1402 )
چکیده
هدف: هدف این فراتحلیل، تعیین میزان اثربخشی برنامههای آموزش پیش از ازدواج بر انتظارات زناشویی بود. روش: این پژوهش با استفاده از تکنیک فراتحلیل و با یکپارچه کردن نتایج تحقیقات مختلف، اندازه اثر برنامههای آموزش پیش از ازدواج را مشخص مینماید. در مجموع 8 پژوهش قابل قبول از لحاظ روششناختی انتخاب شدند و فراتحلیل بر روی آنها انجام گرفت. منابع جستجوی دادهها، پایگاه اطلاعات علمی، پایگاه مجلات تخصصی نور، بانک اطلاعات نشریات ایران و پرتال جامع علوم انسانی بود. تجزیه و تحلیل دادهها و محاسبه اندازه اثر با استفاده از نرم افزار CMA3 و شاخص gهدجز انجام شد. یافتهها: یافتههای حاصل از این فراتحلیل نشان داد که میزان تأثیر برنامههای آموزش پیش از ازدواج بر انتظارات زناشویی (55/1) است (001/0>P) که مطابق جدول کوهن اندازهی اثر بزرگ ارزیابی میشود. نتیجهگیری: به نظر میرسد که برنامههای آموزش پیش از ازدواج میتواند به عنوان روشی مناسب برای تغییر انتظارات زناشویی در مراکز درمانی و آموزشی استفاده شود.
مسعود تقدسی، محمد نقی فراهانی، مرتضی منطقی،
دوره 22، شماره 87 - ( 7-1402 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش، شناسایی شاخصهای تغییرات ازدواج قانونی و شرعی و رسمی، از سال 1357 تا سال 1401 است. روش: برای دستیابی به اهداف تعیین شده از روش کیفی (گراندد تئوری اشتراوس و کوربین) استفاده شد. 10 متخصص روانشناس حوزه ازدواج با میانگین 6/30 سال تجربه و فعالیت تخصصی در زمینه رابطه زوجی با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شده و تا حد اشباع نظری مورد مصاحبه عمیق قرار گرفتند. دادهها ثبت، کدگذاری و سپس در قالب مفاهیم، مقولات فرعی و مقولات اصلی طبقهبندی شدند. یافتهها: تحلیل تجربه حرفهای متخصصین در مورد ازدواج منجر به شناسایی 138 کد ثانویه، 27 مفهوم، 8 مقوله فرعی و 3 مقوله اصلی شد. تغییرات در عوامل برون زوجی، بین زوجی و فردی مقولات اصلی این پژوهش محسوب میشوند. تغییرات در عواملی نظیر، نقشها، پدیده طلاق، میزان اثرگذاری جامعه، آموزههای اجتماعی، رسانهها، افزایش آگاهی جامعه، ویژگی جمعیتشناختی، تجارب اجتماعی، سیاستگذاریها، مسائل اقتصادی، نوگرایی، درآمیختگی فرهنگی، نگرشها، مسائل مذهبی، نقش خانواده، میزان نفوذ اطرافیان، طبیعت رابطه، روابط بین دو جنس، بیوفایی، تعهد نسبت به مسئولیتها، سوءمصرف مواد/ دارو / الکل، نیازها، انتخاب همسر، انگیزش، دانش زندگی، گشودگی به تجربه جدید، هویت فرد، مورد اشاره قرار گرفته است. نتیجهگیری: این پژوهش نشان داد ازدواج در طول سالهای (1357-1401) متأثر از تغییرات در عوامل درونفردی، بین زوجی و برون زوجی بوده است. ازنقطهنظر اصلاح وضع نامطلوب ازدواج در زمان انجام پژوهش، سیاستگذاریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باثبات و سازنده، ضروری به نظر میرسد. همچنین درنظرگرفتن شرایط روز جامعه و جهان، پرداختن به آموزشهای متناسب با تغییرات به وجود آمده، توجه به هویت فردی و نیازهای نسل جدید، نیز میتواند در سامان دادن به وضعیت ازدواج کمک کند.
میلاد سعیدی، حسین کشاورز افشار، دکتر ابراهیم نعیمی،
دوره 22، شماره 87 - ( 7-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی کیفی رشد هویت شغلی مشاوران تازهکار خانواده در بافت روابط اجتماعی و بینفردی انجام شد. روش: به لحاظ روششناختی، این پژوهش با رویکرد کیفی و روش دادهبنیاد به انجام رسید. جمعیت مورد مطالعه شامل 12 نفر از نومشاوران خانواده شهر تهران در 6 ماهه اول سال 1401 بودند که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند و دارا بودن ملاکهای ورود، انتخاب و در پژوهش مشارکت کردند. جهت جمعآوری دادهها از مصاحبه نیمهساختاریافته استفاده شد. دادههای حاصل از مصاحبهها، با بهرهگیری از روش تحلیل مقایسه مداوم استراوس و کوربین (2014) در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج نشان داد که سیر رشد هویت شغلی نومشاوران خانواده دارای مضامین اصلی اهمیت شغل، تعهد و مرکزیت شغلی، دلبستگی شغلی، ابعاد محض و کاربردی هویت مشاورهای، و جهتگیری حرفهای در شغل است. این سیر نشان میدهد که برای یک مشاور خانواده در ابتدای سیر رشدی، مشاوره اهمیتی دوچندان یافته و در ادامه به هسته مرکزی هویت وی تبدیل میشود؛ در نهایت نیز یک مشاور سعی میکند تا مرحله حرفهای شدن پیش برود. نتیجهگیری: هویت مشاوران، عمدتا دارای ماهیتی بینفردی است. تلاش برای رفاه اجتماعی و مسئولیت در قبال اجتماع نقطه ثقل هویت شغلی نومشاوران خانواده است.
جواد خدادادی سنگده، هلیا پرهیزکاری،
دوره 22، شماره 87 - ( 7-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی مفهومی ازدواج موفق بر اساس سیره حضرت امیرالمؤمنین(ع) و حضرت صدیقه(س) انجام شد. روش: در این پژوهش بنیادی، از روش تحلیل مضمون استفاده شد. بدین منظور، منابع مستندی مانند بحارالانوار، وسائلالشیعه و کشفالاسرار و دانشنامه فاطمی و... در زمینه سبک زندگی پیش از ازدواج، نحوه آشنایی و خواستگاری، برگزاری مراسم عروسی، رضایت زوجی و بررسی زندگی مشترک امیرالمومنین(ع) و حضرت صدیقه(س) مورد مطالعه قرار گرفت و بهصورت هدفمند به بررسی خصائص علوی، فاطمی و سیره ایشان پیش از ازدواج و پس از ازدواج پرداختهشد. سپس روایات و سیره ایشان با تأکید بر رابطه زوجیشان، انتخاب شد. یافتهها: یافتههای بهدست آمده شامل مضمون هستهای ازدواج متعالی بود که دربرگیرنده پنج مضمون اصلی 1)فضائل مبتنی بر جهانبینی اسلامی 2)فضائل فردی 3) فضائل رابطهای 4)فضائل والدینی و 5) فضائل اجتماعی بود. هریک از مضامین اصلی نیز شامل مضامین فرعی و مصادیق مرتبط با آن بود. نتیجهگیری: نتایج حاصل از این پژوهش، بیانگر این امر است که مضامین فرعی کفویت مبتنی بر جهانبینی، علاقهمندی، ازدواج آسان، صمیمیت، احترام متقابل، همدلی، تفاهم، همکاری، همراهی سیاسی و اجتماعی، مسئولیتپذیری، تعهد، قداست رابطه زوجی، رضایت زناشویی از عوامل زوجی موثر ازدواج موفق در سیره امیرالمومنین(ع) و حضرت صدیقه(س) است. بر اساس عوامل شناسایی شده، مدل مفهومی ازدواج موفق بر اساس سیره زندگی امیرالمومنین(ع) و حضرت صدیقه(س) طراحی شد.
فاطمه طهماسبی زاده، امیر پناه علی، بهزاد شالچی، سید داود حسینی نسب،
دوره 22، شماره 87 - ( 7-1402 )
چکیده
هدف: در زوجین با تجربه خیانت مشکلات فراوانی وجود دارد و یکی از روشهای موثر در این حیطه، طرحواره درمانی است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر تعدیل دلزدگی و ارتقا رضایت زناشویی در افراد خیانت کننده در ازدواج انجام شد. روش: تحقیق حاضر از نوع نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل مراجعین خیانت کننده به مرکز مشاوره ساحل در شهر تهران طی زمستان 1400و بهار 1401 بودند. تعداد نمونه 40 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه (هر گروه 20 نفر) شامل گروههای آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایشی تحت مداخله طرحواره درمانی قرار گرفت و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای اندازهگیری شامل پرسشنامهی رضایت زناشویی انریچ و پرسشنامهی دلزدگی زناشویی پاینز بود. برای تجزیه و تحلیل از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که طرحواره درمانی بر تعدیل هر سه مولفه دلزدگی زناشویی و نیز ارتقا همه مولفههای رضایت زناشویی غیر از مدیریت مالی و روابط با فرزندان، در افراد خیانت کننده در ازدواج به طور معنادار اثربخش است (01/0 >p ). نتیجه گیری: به طور کلی نتایج این تحقیق نشان داد که طرحواره درمانی در تغییر جنبههای دلزدگی و رضایتمندی زناشویی مفید است و میتواند در کاهش مشکلات خانوادگی و روانشناختی افراد خیانت کننده استفاده گردد.
فائزه الهی، حسیناحمد برآبادی، احمد حیدرنیا، هادی عباسی،
دوره 22، شماره 88 - ( 10-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله آموزشی «محکم در آغوشم بگیر» بر آزار عاطفی زوجهای شهر بجنورد انجام شد. روش: این پژوهش از نوع آزمایشی تکآزمودنی با طرح ABA بود. جامعه آماری پژوهش شامل زوجهای مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهر بجنورد در سال 1399 بود. از این جامعه سه زوج که ملاکهای ورود به پژوهش را داشتند، بهصورت هدفمند انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس آزار عاطفی براهیمی استفاده شد. مداخله، برنامه آموزشی «محکم در آغوشم بگیر» بود که در 8 جلسه 120 دقیقهای برای هر زوج بهصورت جداگانه اجرا شد. تحلیل دادهها با استفاده از نمودار، مقایسه و ارزیابی طراز، روند و تغییرپذیری دادهها در هر کدام از موقعیتهای خط پایه، مداخله و پیگیری و در بین موقعیتهای مورد اشاره انجام شد. یافتهها: تحلیل دادههای درونموقعیتی و بینموقعیتی زوجها نشان داد که مداخله «محکم در آغوشم بگیر» بر کاهش آزار عاطفی زوجها مؤثر است. در مرحله پیگیری نیز، نتیجه حاصل از مداخله استمرار یافت. نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش حاضر، زوجدرمانگران میتوانند برای کمک به زوجهای درگیر خشونت و آزار عاطفی، از مداخله آموزشی هیجانمدار «محکم در آغوشم بگیر» استفاده کنند.
آزاده فروزانفر، مریم فاتحی زاده،
دوره 22، شماره 88 - ( 10-1402 )
چکیده
هدف: مراقبتگری برای روابط انسانی بنیادی است و نقش تعیین کنندهای در کیفیت و ثبات روابط زناشویی ایفا میکند. پژوهش حاضر با هدف تبیین مفهوم مراقبتگری زوجی انجام شد. روش: این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از رویکرد دادهبنیاد در سال 1400 انجام شد. بدین منظور 10 زوج ساکن شهر الیگودرز با دارا بودن ملاکهای ورود و با استفاده از نمونهگیری هدفمند تا رسیدن به اشباع دادهها انتخاب و در پژوهش شرکت کردند. این افراد با استفاده از مصاحبهی عمیق نیمه ساختاریافته مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل دادهها با روش استراوس و کربین (2014(و نرمافزار MAXQDA20 انجام شد. یافتهها: تحلیل دادهها منجر به شناسایی 78 کد باز و 13 کد محوری در قالب شرایط علی: تاریخچهی زندگی و ازدواج آگاهانه؛ شرایط زمینهای: بسترهای فردی و زوجی؛ شرایط مداخلهگر: عوامل تسهیلکننده رفتاری و شناختی؛ موانع: عوامل فشارآور فردی و محیطی؛ راهبردهای تداومبخش و ارتقاءبخش مراقبت؛ و پیامدهای فردی برای مراقبتکننده و مراقبتگیرنده و پیامدهای زوجی گردید و مقوله مرکزی با عنوان «مراقبتگری متقابل زوجی» انتخاب شد. نتیجهگیری: نتایج پژوهش بیانگر این بود که عوامل دخیل در مراقبتگری زوجی حتی به قبل از ازدواج برمیگردد. مراقبتگری زوجی در گرو ازدواج آگاهانه و اقدامات سازنده و فعالانه زوجها میباشد و فرایندی تعاملی و متقابل است که افزایش بینش و آگاهی زوجها و استفاده از راهبردهای مراقبتجویی و مراقبتپذیری در تداوم آن مؤثر است.
عزت اله میرزائی، الهام کشاورز مقدم، احسان عسگری، مهدی میرزایی،
دوره 22، شماره 88 - ( 10-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطهی تجربه جهانیشدن فرهنگی(بر اساس معرّفهای سهگانهی استفاده از موسیقی خارجی، استفاده از رسانهی خارجی و فردگرایی) و مصرف پوشش غربی انجام شد. روش: نوع پژوهش توصیفی و روش نیز پیمایش بود. جامعهی آماری شامل کلیهی دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 02-1401 بود که به شیوهی نمونهگیری تصادفی(خوشهای چندمرحلهای) تعداد 384 نفر از آنها در دانشکدههای اقتصاد، مدیریت و علوماجتماعی و ادبیات و علوم انسانی به سیاهه جهانیشدن فرهنگی میرزایی(1400) پاسخ دادند. یافتهها: بر اساس تجزیه و تحلیل دادهها میتوان گفت بین استفاده از موسیقی خارجی و مصرف پوشش غربی رابطهی مثبت و معنیدار با شدّت متوسط(B=0.459)، بین استفاده از رسانه خارجی و مصرف پوشش غربی رابطهی مثبت و معنیدار با شدّت متوسط(B=0.563) و در نهایت، بین فردگرایی و مصرف پوشش غربی نیز رابطهی مثبت و معنیدار با شدّت نسبتاً بالا(B=0.667) وجود داشت. بعلاوه نتایج نشان داد که سه متغیر ِاستفاده از موسیقی خارجی، استفاده از رسانه خارجی و فردگرایی(به عنوان معرّفهای جهانیشدن فرهنگی) توانستهاند حدود 52 درصد از تغییرات مربوط به متغیر وابسته(مصرف پوشش غربی) را تبیین و پیشبینی نمایند. نتیجهگیری: با توجّه به یافتهها، پیشنهاد میشود سیاستگذاران فرهنگی ضمن اتخاذ تمهیدات لازم به منظور ارتقای سواد رسانهای جوانان، نسبت به بازنمایی علائق و سلائق نسل جوان در برنامههای شبکههای داخلی، گونهای تعدیل زمینهای در راستای بهرهگیری از شبکههای ماهوارهای صورت دهند، همچنین در راستای جلوگیری از نفوذ عناصر ناهمگن فرهنگی، سرمایهگذاری لازم در جهت تولیدات موسیقی خوب متناسب با سلیقهی جوانان اعمال شود و در نهایت در زمینهی لباسهای اسلامی- ایرانی، گونهای از طراحیهای جدید و متنوع مطابق با سلیقهی بانوان مطمح نظر قرارگیرد.