جواد خدادادی سنگده، فاطمه قهرمانی مطلق، فریبا ابراهیمی،
دوره 23، شماره 90 - ( 4-1403 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی تغییرات مثبت و رویشهای مادران در ابعاد مختلف بعد از اتخاذ نقش والدگری است.
روش: این پژوهش کیفی و با استفاده از رویکرد تحلیل مضمونی (تماتیک) انجام شد. جمعیت مورد مطالعه، برابر است با مشارکت کنندگان پژوهش، زوجهایی که حداقل 7 سال از زندگیشان گذشته و دست کم صاحب یک فرزند 2 ساله باشند، از زندگی خود رضایت نسبی داشته، ساکن تهران باشند و با رضایت در پژوهش مشارکت کردهاند را شامل میشد. مشارکت کنندگان از طریق نمونهگیری هدفمند و به روش دردسترس از بین مراجعان واجد شرایط انتخاب شدند. فرایند نمونهگیری تا حصول اشباع نظری ادامه یافت و در نهایت 18 مشارکتکننده از طریق مصاحبه مورد مطالعه قرار گرفتند.
یافتهها: باتوجه به نتایج تحقیق، مادران معتقدند از زمان به دنیا آمدن فرزند، دچار رویشهایی در ابعاد شخصی، زناشویی و روابط اجتماعی میشوند؛ به طوری که ابعاد شخصی شامل: گسترش مسئولیتپذیری، گسترش خودپنداره و صبر میشود؛ همچنین رویشهایی که در رابطه زناشویی شاهد آن هستیم عبارتند از صمیمت، پربارسازی انسجام زوجی، تحکیم مرزبندی و ایجاد هویت والدینی و در آخر، رویشهای روابط اجتماعی عبارتند از بازنگری در نقش اجتماعی و گسترش پیوند با خانواده مبدأ.
نتیجهگیری: ورود فرزند تغییرات مثبت در ابعاد شخصی، زناشویی، فرهنگی _ اجتماعی در مادران ایجاد میکند که همین امر سبب افزایش رضایتمندی از رابطه زوجی میشود.
زهرا تازیکی، آزاده چوبفروشزاده، یاسر رضاپور،
دوره 23، شماره 90 - ( 4-1403 )
چکیده
هدف: خیانت زناشویی که بعنوان یکی از معضلات اجتماعی شناخته میشود، میتواند موجب فروپاشی خانواده و یا حتی باعث وقوع جنایت گردد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطهی صمیمیت زناشویی در ارتباط بین بحران میانسالی با تمایل به خیانت در مردان میانسال میباشد.
روش: این پژوهش از نوع همبستگی با روش مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مردان 40 تا 60 ساله استان خراسان رضوی تشکیل میدادند. نمونه پژوهش از جامعه حاضر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند، ابزارها شامل؛ پرسشنامه صمیمیت زناشویی(والکر و تامپسون، 1983)، بحران هویت میانسالی(رجایی و همکاران، 1387) و گرایش به خیانت(بشیرپور و همکاران، 1397) بود. حجم نمونه این پژوهش شامل 200 نفر مرد بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روش معادلات ساختاری و نرم افزار SPSS و AMOS انجام شد.
یافتهها: نتایج تحلیل حاکی از رابطه مستقیم و معنیدار بین بحران میانسالی با تمایل به خیانت زناشویی بود. همچنین رابطه غیرمستقیم بین بحران میانسالی با تمایل به خیانت زناشویی، به واسطه صمیمیت زناشویی وجود داشت. صمیمیت زناشویی نیز با متغیر مستقل بحران میانسالی رابطه معکوس و معنادار داشت. و در نهایت نیز بین تمایل به خیانت زناشویی و صمیمیت زناشویی رابطه معکوس و معنیدار وجود داشت. بنابراین مدل مفروض از برازش خوبی برخوردار بوده است.
نتیجهگیری: با توجه به نقش پیشبینی کننده بحران میانسالی و نقش صمیمیت زناشویی در تمایل افراد به خیانت زناشویی، متخصصان باید بر لزوم ارائه آموزش مناسب به زوجهایی که در معرض این آسیبها قرار دارند، تاکید کنند.
فاطمه مقدادی چوری، مهدی خانجانی، حسین اسکندری،
دوره 23، شماره 90 - ( 4-1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، مطالعه پیامدهای روانشناختی ازدواج زیر هجده سال در دختران میباشد. در راستای نیل به این هدف، رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی و انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق با هر نمونه اتخاذ شده است. در این پژوهش، بیست زنی که تجربه ازدواج زیر هجده سال داشتند و اکنون کمتر از پنجاه سال دارند، از استانهای گیلان، خوزستان، یزد، سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدهاند. محقق با سفر به هر استان به مشاهده عینی و انجام مصاحبه با هر یک از این زنان پرداخته است.
به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش هفت مرحلهای کلایزی استفاده شد. با عنایت به نتایج پژوهش، پیامدهای روانشناختی از قرار پنج مقوله اصلی و پانزده مقوله فرعی میباشند. مقولات اصلی عبارتند از آسیبدیدگی«من/ایگو»، آسیبهای روانی، هیجانات منفی، عدم پختگی و رشد و بلوغ شخصیت. به طور کلی پیامدهای روانشناختی منفی این پدیده بسیار بیشتر از کارکردهای مثبت آن می باشد.
سمیه پارسی راد، ابراهیم نعیمی، علی بهادری جهرمی، محسن ابراهیمی،
دوره 23، شماره 91 - ( 9-1403 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش بررسی تجارب مشاوران خانواده قوه قضائیه جهت شناسایی ویژگیهای اثربخش مشاوره خانواده در کاهش اختلافات خانوادگی و تحکیم خانواده بود.
روش: این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. شرکتکنندگان در پژوهش شامل 20 نفر (13 زن و 7 مرد) از مشاوران خانواده قوه قضائیه چند شهر ایران در سال 1400-1399 بود. شرکتکنندگان به شیوه نمونهگیری هدفمند و براساس ملاکهای ورود انتخاب شده و نمونهگیری تا رسیدن به اشباع ادامه یافت. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها، در ابتدا دادهها ثبت و کدگذاری شده و سپس با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری ونمنن مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: یافتههای پژوهش شامل 6 مضمون اصلی و 33 مضمون فرعی از تجارب مشاوران بهعنوان ویژگیهای اثربخش درمانی بود. مضامین اصلی بهدست آمده شامل: اهداف پیگیریشده جهت کاهش اختلافات خانوادگی و تحکیم خانواده، ویژگیهای مشاور، اقدامات تسهیلگر و پیشبرنده مشاوره کناردادگاه، شکست مقاومت در مراجعین کناردادگاه، مداخلات دستیابی به تغییر در جهت کاهش اختلافات خانوادگی و تحکیم خانواده و ویژگیهای مکان مشاوره در جهت افزایش اثربخشی مشاورههای کناردادگاه بود.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نشان داد مشاوران قوه قضائیهای که نسبت به سایر همکاران خویش در کار با مراجعین متقاضی طلاق، نرخ طلاق کمتری در پایان جلسات مشاوره داشته و در حل و فصل کردن مشکلات خانواده موفقیت بیشتری کسب میکنند، ویژگیهای شخصی و اصول حاکم بر جلسات آنها بهگونهای بوده که شرایطی ایمن و مطلوب برای این دسته از مراجعین فراهم میکند و مسیر را برای طرح مسائل، شنیدن آنها و در نهایت حل و فصل آنها هموار میکنند.
معصومه باقری، مرضیه شهریاری، مهران بندری، بانو بیگی ملک آبادی،
دوره 23، شماره 91 - ( 9-1403 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی نگرش مشاوران خانواده نسبت به دلایل و زمینههای شکلگیری روابط موازی در بین زوجها ی شهر اهواز است.
روش: این پژوهش با استفاده از رویکرد کیفی و روش نظریه زمینهای از طریق نمونهگیری نظری و هدفمند، ۲۰ نفر از مشاوران مراکز دولتی و خصوصی خانواده با مصاحبههای عمیق صورت گرفت. فرایند نمونهگیری نظری تا مرحله اشباع دادهها ادامه یافت. دادههای گردآوری شده با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شد.
یافتهها: مدل ظهور یافته شامل سه بعد شرایط، کنش- تعاملها و پیامدهاست. بعد «شرایط» شامل اضمحلال نگرشها و عقاید عمومی، فضای مجازی تسهیلکننده روابط فرا زناشویی، هیجانخواهی و عدم مراقبت از بدن، متمایل نبودن زوجها نسبت به گفتوگو با هم، حفظنکردن پرچینهای زندگی شخصی، غوطهورشدن در نقشهای خانوادگی و اجتماعی، تحمیل انتخاب و اعتراض پنهان، تجربه عشق مدرن و سرخوردگی زناشویی، نداشتن توان مقابله، فقدان رضایت از زندگی زناشویی، بعد «کنش _ تعامل»، شامل تلاش جهت تسکین باتکیهبر دیگری مهم، بعد «پیامدها»، شامل ازبینرفتن فرهنگ شرم و حیا، خودفریبی و دیگر فریبی مکارانه، جدال با خود و در جستجوی عشق وسواسی، انزوای اجتماعی و شیوع آسیبهای اجتماعی که حول مقوله هسته "اعتراض پنهان به زندگی بدون عشق"شکلگرفتهاند.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه روابط موازی بهعنوان زنگ خطری برای سلامت و امنیت خانواده و جامعه است. بنابراین متخصصان میتوانند با بهرهگیری از مفاهیم مستخرج در این پژوهش، بسترهای شکل گیری روابط موازیرا شناسایی و استراتژیها بررسی و در مشاوره زوجدرمانی مشاوره پیش از ازدواج رهگشا باشد.
ابراهیم فهلی،
دوره 23، شماره 91 - ( 9-1403 )
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر مطالعه تطبیقی معنای زندگی در وجودگرایی الحادی و نگاه قرآنی علامه طباطبایی بود.
روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش تحلیل تماتیک برون و کلارک و روش تطبیقی بردی انجام شد. جامعه پژوهش شامل کلیه اسناد، منابع مکتوب و مقالات مرتبط با موضوع و روش نمونه گیری هدفمند و کفایت حجم نمونه اسناد مورد مطالعه به روش اشباع داده بدست آمده است. ابزار مورد استفاده در این پژوهش تحلیل اسناد بود که اعتبار آن با روش لینکلن و گوبا در چهار ملاک اعتبار پذیری، انتقال پذیری، تائید پذیری و اطمینان پذیری بدست آمد و دادها به روش تحلیل مضمون تحلیل شدند.
یافتهها: در تحلیل مضامین مشخص شد وجودگرایی الحادی و نگاه قرآنی علامه طباطبایی هر یک با 3 مضمون پایه در زمینههای معرفت شناسی، جهانشناسی و انسانشناسی قابل بررسی و تشخیص بودند.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد در نیاز وجودی انسان به معنای زندگی و ایجاد بحران روانی در صورت خلل در معنای زندگی، در دو دیدگاه اشتراک نظر وجود دارد. در مضمون معرفتشناسی در امکان دست یابی به معنا، راههای کسب معنا و یافتنی یا ساختنی بودن معنا، در مضمون جهانشناسی در دو بعد هدفمندی عالم و وجود معاد و در مضمون انسانشناسی در ابعاد هدفمندی انسان در جهان، داشتن ماهیت قبل از تولد، اضطراب وجودی، وجود روح و ارزش ذاتی انسان، بین دو دیدگاه وجودگرایی الحادی و نگاه قرآنی علامه طباطبایی تفاوت معناداری مشخص گردید. به نظر میرسد علت این تفاوتهای بنیادی در حوزههای سه گانه، به نگاه انسان محور در وجودگرایی الحادی و نگاه خدا محور در نگاه قرآنی علامه طباطبابی مربوط باشد.
سید بهروز هاشمی تنکابنی، محمدحسین ضرغامی، داود نودهئی،
دوره 23، شماره 91 - ( 9-1403 )
چکیده
هدف: موفقیت و شکست ازدواج، نقشی اساسی در سلامت جامعه و افراد دارد. از این رو، در اختیار داشتن روشی برای ارزیابی و پیشبینی آیندۀ ازدواج، مطلوبیت بالایی دارد. با توجه به این مسئله، هدف پژوهش حاضر اعتبارسنجی پرسشنامههای موفقیت و شکست ازدواجِ گاتمن (2012) است.
روش: این مطالعه مقطعی محسوب میشود و طرح پژوهش از نوع توصیفی ـ همبستگی و اعتبارسنجی آزمون است. برای تحلیل دادهها از روشهای مدرن نظریۀ سؤال ـ پاسخ استفاده شده است. پرسشنامههای مورد استفادۀ این پژوهش برای اعتبارسنجی، انتقاد، اهانت، حالت دفاعی، قهر و نگرش به گذشتۀ گاتمن (1401) است.
یافتهها: در این مطالعه، با استفاده از روش تحلیل عاملی چندبُعدی سؤال ـ پاسخ، بهترین مدل برای تحلیل عاملی معین شد و به کمک این مدل، دو بُعد برای پرسشنامهها مشخص شد. همچنین بارهای عاملی سؤالات، پارامترهای روش سؤال ـ پاسخ و تحلیل سؤالات گزارش شد.
نتیجهگیری: در پایان، دو بُعدِ «حالت جنگی» و «هیجانهای مثبت و منفی به ازدواج و همسر» برای این پرسشنامهها مشخص شد. بُعدیابی نشان داد که پرسشنامههای گاتمن در خانوادههای ایرانی نیز از اعتبار خوبی برخوردارند و میتوان از آنها در محیطهای بالینی، پژوهشی و سازمانی و برای سنجش خانوادههای ایرانی، استفاده کرد. همچنین، دادههای این پژوهش نشان داد که نظریۀ گاتمن، فارغ از زمینۀ فرهنگی، دارای حمایت تجربی است.
پرشنگ بهرامیان،
دوره 23، شماره 92 - ( 12-1403 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش، تعیین میزان اثربخشی رویکرد معنادرمانی بر امید به زندگی بود.
روش: این پژوهش با استفاده از تکنیک فراتحلیل و با یکپارچه کردن نتایج پژوهشها مختلف، اندازه اثر رویکرد معنادرمانی را مشخص کرد. جامعه آماری شامل تمامی مقالات در حیطه اثربخشی رویکرد معنادرمانی بر امید به زندگی بود که تعداد انها 15 مورد بود که در مجموع 12پژوهش قابل قبول از لحاظ روششناختی انتخاب شدند و فراتحلیل بر روی آنها انجام شد. منابع جستجوی دادهها، پایگاه اطلاعات علمی، پایگاه مجلات تخصصی نور، بانک اطلاعات نشریات ایران و پرتال جامع علوم انسانی بود. تجزیه و تحلیل دادهها و محاسبه اندازه اثر با استفاده از نرم افزار CMA3 و شاخص gهجز انجام شد.
یافتهها: یافتههای حاصل از این فراتحلیل نشان داد که میزان تأثیر رویکرد معنادرمانی بر امید به زندگی (76/1) است (001/0>P) که مطابق جدول کوهن اندازهی اثر بزرگ ارزیابی میشود.
نتیجهگیری: به نظر میرسد که رویکرد معنادرمانی میتواند به عنوان روشی مناسب برای بر ارتقا امید به زندگی در مراکز درمانی و آموزشی استفاده شود.
عطا یاوری، سید بشیر حسینی،
دوره 23، شماره 92 - ( 12-1403 )
چکیده
هدف: دین و به طور کلی فرهنگ از مهمترین مؤلفههای هویت ملی در تمام دنیاست. دین اسلام هم در شمار اصلی ترین ملاکهای هویت ملی ایرانیان به حساب میآید. لذا تقویت هویت ملی تاحدودی با تقویت مبانی دینی از یک مقوله هستند. در میان مبانی دینی عقاید به عنوان پایه و زیربنا عمل میکند و در میان اصول عقیدتی هم توحید مهم ترین عنصر به شمار میآید. این مقاله در پی احصا الزامات و شیوههای آموزش توحید به نوجوانان از طریق سرگرم آموزی و در برنامههای تلویزیونی به منظور تقویت هویت ملی آنان است.
روش: بخشی از تحقیقات که به مبانی مسئله بازگشت داشت به شیوه اسنادی و کتابخانهای انجام گرفت و در بخش روبنایی تحقیق به دلیل کمبود منابع کتابخانهای و نو بودن مفهوم سرگرمآموزی در ادبیات آکادمیک ما از روش مصاحبه عمیق با کارشناسان و صاحبنظران استفاده شد. با کارشناسان و صاحبنظرانِ متخصص مصاحبه عمیق و هدفمند ساختار نایافته انجام شد. پس از انجام مصاحبهها و طی مراحل ثبت و مستندسازی، دادههای موردنظر به دست آمد.یافتهها: در فرهنگ دینی و ملی ما از این راهبرد استفادههای بیشماری شده و از آنجایی که مفهوم توحید والاترین عنصر در میان معارف اسلامی است و مانند روحی در کالبد تمام مقررات اسلامی وجود دارد؛ بنابراین بایستی از سادهانگاری در آموزش آن پرهیز نمود.
نتیجهگیری:سطحیکردن این مفهوم آسیبزا است و مراقبت از آن لازم است. تعدیل در ترکیب سرگرمی و آموزش و شناخت دقیق و صحیح نوجوان امروزی هم از ضروریات این امر هستند.
زهرا شفیعی، مریم فاتحی زاده، فرامرز آسنجرانی،
دوره 23، شماره 92 - ( 12-1403 )
چکیده
هدف: این پژوهش، با هدف آشکارسازی نگرانیهای دختران مجرد قبل از ازدواج صورت گرفته است.
روش: برای انجام این پژوهش از روش پدیدارشناسی استفاده شد. بدین منظور با 15 دختر مجرد در آستانه ازدواج 20 تا 30 ساله متعارض با والدین در زمینه ازدواج مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام گرفت. دادهها با استفاده از تحلیل محتوا و بر اساس روش تحلیل کلایزی تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: در این مطالعه 2 مضمون اصلی و 20 زیرمضمون استخراج شد که شامل: 1) نگرانیهای ادراک شده والدین از دیدگاه دختران (با 6 زیرمضمون) و 2) نگرانیهای دختران (با 14 زیرمضمون). نتایج تجزیه و تحلیل نشان داد که نگرانیهای ادراک شده والدین در زمینه ازدواج شامل: باور والدین به هیجان خواهی در سن پایین، ترس از بالا رفتن سن دختر، ترس از بی پناهی و تنها ماندن دختر، انتخاب اشتباه دختر، عدم امادگی و پختگی دختر و ناشناس بودن خواستگار است و نگرانیهای دختران مجرد در آستانه ازدواج شامل: سازگاری با خانواده همسر، مشکلات بعد از ازدواج، ترس از ازدواج، دشواری سازگاری با همسر آینده، نگرانی از آینده، احساس محدودیت در ازدواج، عدم پیشرفت بعد از ازدواج، پیش بینی عدم رضایت بعد از ازدواج، دور شدن از خانواده، ترس از خیانت احتمالی همسر آینده، عدم وجود خواستگار در آینده، سهل گیری بیش از حد والدین در ازدواج و تأثیر ویژگیهای منفی دختر در ازدواج و ازدواج با فردی غیر ایدهآل بود.
نتیجهگیری: به نظر میرسد دختران در آستانه ازدواج از یک ترس و نگرانی در مورد ازدواج و مسائل مربوط به آن رنج میبرند که تبعاتی آزار دهنده از جمله تاخیر در ازدواج را به همراه دارد لذا تغییراتی در سازماندهی الگوهای نگرشی- شناختی و رفتاری میطلبد.
زهرا سادات پورسیدآقایی،
دوره 23، شماره 92 - ( 12-1403 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل آشفتگی زناشویی بر اساس الگوهای ارتباطی و سبکهای دلبستگی با نقش میانجی تابآوری در زنان خانهدار انجام شد.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از لحاظ شیوهی گردآوری دادهها توصیفی از نوع همبستگی و با طرح تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان خانهدار گروه مردم نهاد بوستان نرگس اکباتان شهر تهران در سه ماههی اول سال 1401 بود که از این بین384 نفر به صورت دردسترس به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامهی آشفتگی زناشویی، پرسشنامهی الگوهای ارتباطی، پرسشنامهی سبکهای دلبستگی و مقیاس تابآوری بود. در نهایت دادهها با روش آماری رگرسیون خطی در متن تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزارهای SPSS24 و AMOS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: یافتهها نشان داد که الگوهای ارتباطی، سبک دلبستگی ایمن و اضطرابی با آشفتگی زناشویی زنان خانهدار ارتباط مستقیم دارد (01/0>P). همچنین تابآوری توانست در رابطه بین الگوهای ارتباطی و آشفتگی زناشویی و رابطه سبک دلبستگی ایمن و اجتنابی با آشفتگی زناشویی زنان خانهدار نقش میانجیگری ایفا کند (01/0>P).
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این پژوهش، بیانگر این امر است که برای کاهش آشفتگی زناشویی در زنان خانهدار، میتوان ضمن شناسایی سبک ارتباطی زوجها و سعی در تغییر سبکهای ارتباطی ناسالم، از طریق آموزش و مشاوره و سایر مداخلههای مبتنی بر تابآوری عمل کرد.
صالح صالحی، فهیمه فداکار دورانی،
دوره 23، شماره 92 - ( 12-1403 )
چکیده
هدف: بررسی تأثیر آموزش رویکرد هیجان مدار بر بهبود حساسیت بین فردی در زوجها در آستانه طلاق میباشد.
روش: روش تحقیق به صورت کمی و از نوع نیمه آزمایشی (طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل زوجها در آستانه طلاق استان تهران منطقه 11 و 12 هستند که در دامنه سنی بین 25 تا 35 سال باشند و بصورت داوطلبانه و براساس ملاکهای ورود به پژوهش انتخاب شدهاند. تعداد نمونه پژوهش 20 نفر از زوجها در آستانه طلاق بودند که به روش نمونهگیری تصادفی از زوجهای در آستانه طلاق که برای انجام امور حقوقی به مراکز حقوقی و مراکز مشاوره شهر تهران مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه حساسیت بین فردی بود و برای آزمون فرضیههای تحقیق از تحلیل کواریانس چند متغیری با رعایت مفروضهها (همگنی ضرایب رگرسیون، خطی بودن رابطه بین متغیرها، توزیع نرمال ویژگی مورد بررسی، همگنی واریانسها) استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحقیق حاکی از آن است که ابعاد حساسیت بین فردی (آگاهی بین فردی، نیاز به تأیید، اضطراب جدایی، کمرویی و عزتنفسه) در زوجهای در آستانه طلاق که آموزش رویکرد هیجان مدار دریافت کردند کمتر از زوجهایی است که این آموزش را دریافت نکردند.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این است که برنامه آموزش رویکرد هیجان مدار تأثیر معناداری بر بهبود حساسیت بین فردی در زوجهایی در آستانه طلاق داشته و میتواند به عنوان برنامه آموزشی موثر مورد توجه روانشناسان و مشاوران باشد.
هلیا بهروزنیا، کیوان صالحی، یاسر مدنی، سمیه شاهمرادی،
دوره 24، شماره 93 - ( 1-1404 )
چکیده
هدف: رواندرمانی تکجلسهای شیوهای است که با هدف رسیدگی به مسائل مراجع در کوتاهترین زمان ممکن طراحی شده و بر کارایی و استفاده حداکثری از زمان تاکید دارد. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی رواندرمانی تکجلسهای بر صمیمیت زناشویی انجام شد.
روش: این مطالعه با استفاده از روشهای آمیخته تبیینی انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی زوجهای مراجعهکننده به کلینیک بهزیست تهران در سال 1402 با مشکلات زناشویی بودند که از بین آنها 30 زوج به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. در بخش کمّی، تأثیر این مداخله با روش شبهآزمایشی، طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه گواه و استفاده از مقیاس صمیمیت زناشویی واکر و تامپسون (1983) در زوجها بررسی و تحلیل شد. در بخش کیفی نیز با همان افراد گروه آزمایش مصاحبههای نیمهساختاریافته انجام و دادهها با روش پدیدارشناسی توصیفی وبه شیوه کلایزی تحلیل شد.
یافتهها: نتایج بخش کمّی نشان داد که رواندرمانی تکجلسهای بهطور معناداری بر بهبود صمیمیت زناشویی تأثیر دارد. (0.05P ≤ ) یافتههای بخش کیفی نیز حاکی از بهبود صمیمیت زوجهایی بوده که این تغییرات با خردهمقیاسها و سؤالات پرسشنامه صمیمیت زناشویی همسو و نتایج کمّی را تبیین مینمایند.
نتیجهگیری: این پژوهش نشان میدهد که رواندرمانی تکجلسهای میتواند به عنوان رویکردی عملی، کوتاهمدت و مؤثر برای بهبود صمیمیت زناشویی مورد استفاده قرار گیرد و نتایج آن میتواند برای درمانگران و محققان آینده مفید بوده و زوجها را به بهرهگیری از این شیوه برای ایجاد صمیمیت بیشتر در زندگی مشترکشان ترغیب نماید.
الهه پاک سرشت، دکتر کوثر دهدست،
دوره 24، شماره 93 - ( 1-1404 )
چکیده
اهداف: با توجه به لزوم تبیین معیارهای انتخاب همسر با در نظر گرفتن نیاز روز جامعه ایرانی، این پژوهش به مطالعه تجربه زیسته دختران جوان از معیارهای انتخاب همسر مبتنی بر رویکرد سهم گذاری برخاسته از هستیشناسی اسلامی پرداخته است.
روش: با روش پدیدارشناسی در فرایند نمونهگیری با 16 نفر از دختران جوان متأهلی که شاخصهای سبک زندگی سهمگذارانه شامل احساس آرامشدهندگی و رشددهندگی، عاملیت، روابط تکوین بخش و... در زندگی آنها وجود داشت، با روش هدفمند، مصاحبه نیمهساختاریافته انجام شد. مصاحبهها تا اشباع نظری ادامه یافت و کدگذاری صورت گرفت.
یافتهها: سه معیار اصلی انتخاب همسر، قبل از ازدواج، برای رسیدن به «منِ مطلوب سهم گذار در زندگی زوجی بعد از ازدواج» بدست آمد. معیار اول «شاخصهای نگرشی توسعهبخش و آرامشزا در زوجها»، معیار دوم «آگاهی و آمادگی پیرامون شاخصهای شباهتزا و تفاوتزا» و معیار سوم «آگاهی از مسیرهای رشد و بلوغ شخصی» احصا شد.
نتیجهگیری: معیارهای انتخاب همسر مبتنی بر رویکرد سهمگذاری میتواند افق فکری دختران را درباره ازدواج گسترش دهد و به انتخاب عاقلانه همسر کمک کند.
صادق کثیر، عباس امان الهی، غلامرضا رجبی، ذبیح اله عباس پور،
دوره 24، شماره 93 - ( 1-1404 )
چکیده
هدف: اگر چه ناباروری به عنوان یک بیماری تهدیدکنندهی زندگی طبقهبندی نمیشود، اما یک بحران در زندگی است که پیامدهایی را در زمینههای روانی، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی به دنبال دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی و تبیین پیامدهای ناباروری بر مردان نابارور با تأکید بر عملکرد جنسی انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع کیفی و با روش داده بنیاد انجام شد. از اینرو با 14 نفر از مردان ناباروری که در طول سال 1402 به دنبال درمان ناباروری خود بودند با روش نمونهگیری هدفمند مصاحبهی نیمهساختاریافتهای انجام شد و یافتههای آن به ترتیب با روش استراوس و کوربین (1999) و سه روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: تحلیل دادهها منجربه شناسایی 25 کد باز و 4 مقولهی اصلی شد که در 2 کد محوری رهآوردهای فردی و رهآوردهای زوجی دستهبندی شدند. یافتهها نشان داد که ناباروری تأثیر منفی بر عملکرد جنسی مردان نابارور نابارور دارد و این تأثیر منفی پیامدهای فردی و زوجی را برای این افراد به همراه دارد. رهآوردهای زوجی ناباروری بر مردان نابارور شامل رنجها و دشواریهای عاطفی- رابطهایِ متأثر از زندگی عاری از فرزند و درماندگی در مدیریت تعارضات جنسی زوجی بود. همچنین رهآوردهای فردی شامل سختیها و مشکلات جنسی متأثر از زندگی عاری از فرزند و اندوه ناشی از نارضایتی جنسی بود.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که ناباروری پیامدهای منفی بر عملکرد جنسی مردان نابارور دارد. نتایج پژوهش همچنین نشان داد که ناباروری منجر به بروز اختلالاتی همچون کاهش میل جنسی، انزال زودرس و اختلال در نعوظ در مردان نابارور میشود. همچنین کاهش کیفیت رابطهی جنسی و کاهش فراوانی مقاربت از پیامدهای دیگر ناباروری بر عملکرد جنسی در بعد فردی بود که مجموعهی این چالشها در عملکرد جنسی، منجر به نارضایتی جنسی و به تبع آن غم و اندوهی در مشارکتکنندگان در پژوهش شده بود. تجربهی رنجها و دشواریهای عاطفی-رابطهای و درماندگی در مدیریت تعارضات زوجی، رهآوردهای زوجی شناسایی شده در پژوهش حاضر بود. یافتههای پژوهش حاضر میتوانند به عنوان پیشنهاداتی برای ارجاع افراد یا زوجهای نابارور به یک متخصص سلامت جنسی و روابط جنسی مورد استفاده قرار گیرد.
مریم صیادشیرازی، خانم ناعمه نوری،
دوره 24، شماره 93 - ( 1-1404 )
چکیده
هدف: ازدواج به عنوان نهادی اجتماعی کلیدی، با چالشهای زندگی مدرن مواجه است که ضرورت مشاوره پیش از ازدواج را برجسته میکند. این پژوهش با هدف واکاوی خلاءهای مشاوره پیش از ازدواج از نگاه صاحبنظران، به شناسایی نقاط ضعف و ارائه راهکارهایی برای بهبود کیفیت و اثربخشی این خدمات میپردازد.
روش: پژوهش حاضر، کیفی با رویکردی اکتشافی و باکارگیری روش کیفی تحلیل مضمون بود. دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته با 15 شرکتکننده (10 زن و 5 مرد) جمعآوری و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش تحلیل مضمون استفاده شد.
یافتهها: پس از تحلیل دادهها، گزارههای معنادار در قالب 120 مضمون پایه، 5 مضمون سازماندهنده و 16 مضمون فراگیر دستهبندی شدند. پنج مضمون سازماندهنده شامل الزامات مشاوره پیش از ازدواج، زمینههای مناسب در ارتقای مشاوره، چالشها و خلاءهای موجود، استراتژیها و راهبردهای لازم، و پیامدهای مشاوره پیش از ازدواج شناسایی بود.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان میدهد که ارتقای اثربخشی مشاوره پیش از ازدواج در ایران نیازمند تطبیق مدلهای معتبر بینالمللی با شرایط فرهنگی، استانداردسازی خدمات مشاوره، مشارکت نهادهای سیستمی، استفاده از فناوری هدفمند، و رفع چالشهای فرهنگی-ساختاری است تا بتواند نرخ طلاق را کاهش داده و روابط زناشویی پایدار و سالمی را در جامعه تقویت کند.
کاندیدای دکتری امید محمدی، دکتری مشاوره معصومه اسمعیلی، دکتری مشاوره کیومرث فرحبخش،
دوره 24، شماره 94 - ( 5-1404 )
چکیده
چکیده (مقاله حاضر برگرفته از رساله دکتری می باشد.)
هدف: رشد و تکامل مشاوران فرآیندی پیوسته و مادامالعمر است. از این رو هدف پژوهش تبیین فرآیند رشد و تعالی مشاوران خانواده بود.
روش: این پژوهش کیفی، از نوع فراتحلیل کیفی و جمعیت مورد مطالعه مقالات فارسی و لاتین حوزه رشد و تعالی مشاوران خانواده بود. در این پژوهش، 107 مقاله کیفی فارسی و انگلیسی بررسی شد که از میان آنها، 18 مقاله بهطور کامل مرتبط شناسایی شدند. مقالات مرتبط از طریق جستوجوی گسترده در پایگاههای اطلاعاتی PubMed، Google Scholar، Scopus، Web of Science، سید، نورمگز و مگیران انتخاب شدند. تحلیل دادهها به روش مرور نظاممند و با استفاده از فرآیند تحلیل مضمون بر اساس روش توماس و هاردن، شامل سه مرحله کدگذاری آزاد، سازماندهی کدها به مضامین توصیفی و در نهایت ایجاد مفاهیم تحلیلی انجام گرفت.
یافتهها: تحلیل مضامین موجود در پژوهش های کیفی منجر به شناسایی 4 مضمون اصلی، 13 مقوله فرعی و 230 زیرمقوله شد. مضامین اصلی شامل «آغاز و جهتگیری؛ فعالیت و کاوشگری؛ انتقال و پیگیری؛ ادغام و همافزایی» بودند و مقولات فرعی شامل این موارد بود: «یاریرسان غیرحرفهای؛ دانشجوی مبتدی و خودتردیدی؛ درک فلسفه و ارتقاء دانش حرفهای؛ عملکرد در سطح پایه؛ ورود به مسیر کارآموزی و دریافت نظارت؛ برچسبزنی به خود به عنوان یک متخصص حرفهای؛ عملکرد در سطح حرفهای نوپا؛ درک بافتاری از جامعه حرفهای؛ عملکرد در سطح حرفهای باتجربه؛ تعمیق مکاشفه شخصی و شغلی؛ یکپارچگی خود فردی و حرفهای؛ از خودفراروی و خود تعالیبخشی؛ رسالتمحوری».
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که حس مسئولیت و اعتماد به نفس در دوران آموزش به مشاوران کمک میکند تا صدای منحصر به فرد خود را در حرفه پیدا کنند و به یکپارچگی بین خودِ شخصی و حرفهای دست یابند.
جمشید جراره، محمدحسین بابازاده،
دوره 24، شماره 94 - ( 5-1404 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی مدیریت دفاعهای تاکتیکی مبتنی بر رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاهمدت (ISTDP) در کاهش اضطراب و افسردگی دانشجویان انجام شد.
روش: طرح پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با پیشآزمون - پسآزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری کلیه دانشجویان در حال تحصیل دانشگاه شهید رجایی تهران در سال تحصیلی 1402-1403 بودند. نمونه مورد مطالعه در پژوهش حاضر ۱۴ نفر بودند که به روش نمونهگیری در دسترس و از طریق فراخوان انتخاب و پس از مصاحبه بالینی اولیه بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۷n=) و کنترل (۷n=) گمارش شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های اضطراب و افسردگی بک را قبل و بعد از مداخلات آزمایشی تکمیل نمودند. گروه آزمایش در ۶ جلسه دوره مدیریت دفاعهای تاکتیکی مبتنی بر رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاهمدت (ISTDP) شرکت نمودند ولی گروه گواه مداخله خاصی دریافت نکرد. دادهها بوسیله تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: یافته ها نشان داد که مدیریت دفاعهای تاکتیکی مبتنی بر رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاهمدت (ISTDP) موجب کاهش اضطراب و افسردگی دانشجویان گردیده است (۰۵/۰p<).
نتایج: نتایج حاکی از آن است که استفاده از مدیریت دفاعهای تاکتیکی مبتنی بر رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاهمدت (ISTDP) برای کاهش اضطراب و افسردگی دانشجویان می تواند مؤثر باشد و پیشنهاد می گردد از آن برای دانشجویان استفاده شود تا با شناخت بهتر از خود بتوانند اضطراب و افسردگی خود را کاهش دهند.
خانم مطهره نوروزی، دکتر محمدسجاد صیدی، دکتر علیرضا رشیدی،
دوره 24، شماره 94 - ( 5-1404 )
چکیده
سندروم اشیانه خالی نوعی احساس غم و تنهایی است که بعد از آنکه فرزندان برای نخستین بار منزل را ترک می کنند، پدر و مادر یا سرپرست ممکن است به آن دچار شوند. برای مقابله بااین احساسات و شرایط و چالش های پیش آمده برای والدین درگیرسندروم آشیانه خالی لازم است راهبردهای مقابله ای افراد درگیرسندروم آشیانه خالی با بهزیستی روانشناختی بالا شناسایی شود. پژوهش حاضر با هدف واکاوی راهبرد های مقابله ای افراد درگیر سندروم آشیانه خالی با بهزیستی روانشناختی بالا انجام شد. روش پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. جامعه مورد مطالعه این پژوهش، والدین درگیرسندروم آشیانه خالی1402شهرستان اسلام آبادغرب در سال 1402 بود. در مرحله اول 137 به روش نمونه گیری در دسترس به مقیاس بهزیستی معنوی (دهشیری و همکاران، 1392) پاسخ دادند که تعداد 23 نفر نمرات بالاتر از بالاتراز یک انحراف استاندارد در (66/78) را کسب نمودند سپس با روش نمونهگیری هدفمند و براساس ملاکهای ورود و اشباع نظری 13 نفر انتخاب گردید. اطلاعات با استفاده از مصاحبه بی ساختار یافته جمع آوری و با کولایزی به صورت کدهای باز، محوری و انتخابی مورد تحلیل قرار گرفت. تحلیل تجارب مشارکتکنندگان در زمینهی واکاوی راهبردهای مقابله ای منجر به شناسایی 251 کد باز و 39 کد محوری و در نهایت سه کد انتخابی (راهبردهای مقابلهای) فردی، خانوادگی و اجتماعی شد. نتایج نشان داد بهرهگیری والدین درگیرسندروم آشیانه خالی با بهزیستی روانشناختی بالا از راهبردهای مقابله ای مؤثر شناسایی شده، به آنها درکاهش علائم سندروم آشیانه خالی و عبور موفق از آن کمک خواهدکرد.
خانم فاطمه بیات، دکتر ابوالفضل حاتمی ورزنه، خانم فاطمه جهانبخشی،
دوره 24، شماره 94 - ( 5-1404 )
چکیده
هدف: در برخی روابط زناشویی، علیرغم حفظ ثبات ساختاری نهاد خانواده، سطح رضایت عاطفی و روانی زوجین در حداقل ممکن قرار دارد. این پژوهش به بررسی عوامل مؤثر بر ماندگاری زنان در ازدواجهای پایدار اما نارضایتمند میپردازد.
روش: پژوهش حاضر به روش کیفی از نوع رویکرد قراردادی انجام شد و دادهها از طریق مصاحبههای عمیق و نیمهساختاریافته با ۱۳ زن که حداقل ۲۰ سال در ازدواج خود باقی ماندهاند، اما از زندگی مشترکشان ناراضی بودند، جمعآوری گردید.
یافته ها: نتایج تحلیل محتوای دادهها نشان داد که عوامل اقتصادی، فرزندان، خانواده، باورهای فرهنگی و اجتماعی، ویژگیهای شخصیتی فردی و عوامل مربوط به همسر، مهمترین دلایل تداوم این ازدواجها هستند. وابستگی مالی، نگرانی درباره آینده فرزندان، فشارهای اجتماعی، نداشتن مهارتهای لازم برای استقلال، و تغییرات مثبت در رفتار همسر از جمله عواملی بودند که موجب ماندگاری زنان در این شرایط شدند.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که این عوامل بهصورت تعاملی و پیچیدهای در تداوم ازدواج نقش ایفا میکنند. هرکدام از این عوامل، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، با سایر عوامل در ارتباط هستند و تأثیر یکدیگر را تحت تأیید قرار میدهند. بنابراین، در صورت خلل یا عدم مدیریت مناسب هرکدام از این حوزهها (مانند کاهش حمایت مالی، فقدان اعتماد به فرزندان، یا افزایش فشارهای اجتماعی)، تعادل روابط زناشویی بهشدت تهدید میشود و این موضوع ممکن است منجر به بحرانهای عمیقتری یا حتی طلاق شود در نتیجه برای حفظ ازدواجهای پایدار، مدیریت جامع و همزمان این عوامل ضروری است.