جستجو در مقالات منتشر شده


30 نتیجه برای طلاق

ناهید اصل، فریده دوکانه ای فرد، پانته آ جهانگیر،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده


هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای پیش‌بینی طلاق­عاطفی براساس صفات شخصیت و خودکارآمدی شغلی با میانجیگری حمایت­اجتماعی ادراک‌شده در زنان متأهل شاغل بود. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی با رویکرد مدل معادلات ساختاری بود. از جامعه زنان متأهل شاغل در شهرداری تهران در سال 1399 با روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای 400 نفر انتخاب شدند. به‌منظور جمع‌آوری­داده‌ها پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن، ویژگی‌های­شخصیتی، خودکارآمدی شغلی و پرسشنامه حمایت­اجتماعی ادراک‌شده زیمت و همکاران  مورداستفاده قرار گرفت. جهت آزمون فرضیه‌های تحقیق از معادلات­ساختاری استفاده گردید. یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد حمایت­اجتماعی ادراک‌شده رابطه بین صفات برونگرایی و توافق­پذیری با طلاق عاطفی را  به‌صورت منفی و معنادار(01/0>p) میانجیگری می‌کند. به‌علاوه حمایت اجتماعی ادراک‌شده رابطه بین خودکارآمدی شغلی و طلاق­عاطفی را به‌صورت منفی و معنادار میانجیگری می‌کند (01/0>p). نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج می‌توان گفت برای پیشگیری از طلاق یا طلاق­عاطفی آموزش‌های لازم به خانواده‌های ارائه و برای خانواده‌هایی که دچار تعارضات زناشویی هستند با مداخله‌های درمانی مناسب از طریق مراکز مشاوره به آن‌ها کمک شود تا مشکلات خود حل‌وفصل نمایند.

 
 
           
 
 
سهیلا باستانی، مریم غلامزاده جفره، ----- منصور سودانی،
دوره 21، شماره 82 - ( 3-1401 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف  بررسی تجربه‌ زیسته‌ زنان و مردان مطلقه از سازگاری با طلاق  انجام شد. روش: این مطالعه از نوع کیفی و با استفاده از روش پدیدار شناسی انجام شد. پژوهش با بهره‌گیری از نمونه گیری هدفمند افرادمطلقه سازگار با طلاق در سال 99-98 شهر شیراز انجام شده است. در نهایت پس از انجام 22مصاحبه نیمه‌ساختار‌یافته پژوهشگر به اشباع داده‌ها رسید. مصاحبه‌ها با روش پدیدار‌شناسی تحلیل مضمون مورد بررسی قرار گرفتند. یافته‌ها: در این پژوهش 3 مضمون اصلی و 12 مضمون فرعی بدست آمد که مضامین اصلی عبارتند از: 1- خانواده منبع مؤثر دررسیدن به سازگاری،
2- تاب‌آوری فردی3- تاب‌آوری اجتماعی. مضمون خانواده منبع مؤثر دربرگیرنده‌ی 2 مضمون فرعی حمایت عاطفی، پشتیبانی مادی (پذیرش، همدردی، تأمین مسکن و...)، مضمون تاب‌آوری فردی شامل 5 مضمون فرعی سوگواری، پیوند با معنویت، پذیرش طلاق، حرکت به سوی تعالی، کنترل هیجانات (شکرگذاری، قبول شرایط فعلی زندگی، برنامه‌ریزی برای آینده، رشد هیجانات مثبت و...) مضمون تاب‌آوری اجتماعی شامل 2 مضمون فرعی رشد فردی، کسب درآمد و استقلال مالی (تقویت مهارت‌های فردی، کسب درآمد و ثبات اقتصادی و....) نتیجه‌‌گیری نتایج به دست آمده از  این پژوهش نشان دهنده‌ ضرورت توجه همه جانبه به مسائل زنان و مردان مطلقه پس از جدایی و انجام اقداماتی مؤثر جهت توانمندسازی آنان در راه رسیدن به سازگاری با شرایط پس از جدایی بود.



رسول حشمتی، شیرین احمدی، شعله امانی،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده

هدف: امروزه با توجه به رشد روزافزون طلاق و پیامدهای آن در جامعه، بررسی آن در ابعاد مختلف حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مواجهه درمانی روایتی بر بهبود کیفیت زندگی و تنظیم هیجان زنان مطلقه انجام گرفت. روش پژوهش: این مطالعه یک پژوهش نیمه‌آزمایشی با پیش‌آزمون-پس‌آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه حاضر را کلیه زنان مطلقه کمیته امداد شهر زرین‌شهر تشکیل دادند. تعداد 30 نفر از این زنان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) به روش نمونه‌گیری داوطلبانه انتخاب و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون از پرسشنامه ‌کیفیت‌ زندگی گروهی از کارشناسان ‌سازمان‌ بهداشت ‌جهانی (1996) و پرسشنامه نظم‌جویی هیجان گروس و همکاران (2003) استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 7 جلسه و هر جلسه 90 دقیقه به صورت گروهی درمان مواجهه‌درمانی‌روایتی (NET) را دریافت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره (آانکوا) و به وسیله نرم‌افزار‌SPSS23 مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: یافته‌ها نشان ‌داد که بعد از کنترل اثرات پیشآزمون، تفاوت معناداری بین نمرات پسآزمون دو گروه در ابعاد سلامت جسمانی (965/369F=؛ 001/0>P)، سلامت روانی (457/75=F؛ 000/0>P)، سلامت اجتماعی (905/52=F؛ 003/0>P) و سلامت ‌محیط (321/320=F؛ 001>P) و ابعاد ارزیابی مجددشناختی (901/260F=؛ 001/0>P) و فرونشانی (359/1=F؛ 005/0>P) وجود دارد. نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که مواجهه درمانی روایتی می‌تواند برنامه درمانی مناسبی برای بهبود کیفیت زندگی و مشکلات هیجانی زنان مطلقه باشد.
رقیه کیانی، آیت اله فتحی، سمیه تاجفر، ابراهیم نوری،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده

هدف: امروزه طلاق یکی از خطرات تهدیدکننده زندگی زناشویی است که به ویژه برای زنان می‌تواند معضلات اجتماعی و روحی فراوانی ایجاد کند و از این نظر باید به آن توجه ویژه داشت. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان سابیلیمنال بر افسردگی و تاب‌آوری در زنان دادخواست‌دهنده طلاق با سرپرست خانوار معتاد انجام شد.روش: روش پژوهش نیمه‌آزمایشی از نوع پیش‌آزمون و پس‌آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه زنان دادخواست‌کننده طلاق با سرپرست خانوار معتاد در نیمه دوم سال 1399 بود که به شعبه‌های مختلف دادگاه خانواده شهر تهران مراجعه کرده بودند. از بین این جامعه آماری، تعداد 30 نفر که دارای شرایط ورود به پژوهش بودند با روش در دسترس انتخاب شدند و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). هر دو گروه در مراحل پیش‌آزمون و پس‌آزمون دو بار فرم تجدیدنظر شده پرسشنامه افسردگی بک (1991) و پرسشنامه تاب‌آوری کانر و دیویدسون (2003) را تکمیل کردند، گروه آزمایش رویه درمانی را دریافت کرد ولی گروه کنترل هیچ رویه درمانی را دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل داده‌های پژوهش از شاخص‌های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم‌افزار SPSS-20 استفاده شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که رویکرد سابلیمینال موجب کاهش معنادار نمرات افسردگی (01/0< P، 63/0= Ƞ2) و افزایش معنادار نمرات تاب‌آوری (01/0< P، 68/0= Ƞ2) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است. نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج می‌توان گفت که رویکرد سابلیمینال می‌تواند میزان افسردگی زنان دادخواست‌دهنده طلاق با سرپرست خانوار معتاد را کاهش دهد و میزان تاب‌آوری آنها را افزایش دهد. بنابراین از این رویکرد می‌توان به عنوان یک روش مداخله‌ای مناسب در مراکز روان‌شناختی و مشاوره برای درمان افسردگی و افزایش تاب‌آوری بهره برد.
حامد قاسمی ارگنه، عذرا اعتمادی، مریم فاتحی زاده،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده

هدف: هر یک از والدین نقش حیاتی در زندگی فرزندان ایفا می‌کنند و  انتقال بین نسلی طلاق نشان می‌دهد، فرزندانی که طلاق والدین خود را تجربه می‌کنند بیشتر در معرض آسیب‌های زناشویی هستند. هدف پژوهش حاضر طراحی و اعتبار یابی الگوی آموزشی پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق و بررسی اثر بخشی آن بر دلزدگی و انتظارات زناشویی بود. روش: پژوهش حاضر با روش تحقیق آمیخته از نوع اکتشافی انجام شد. در بخش کیفی پژوهش از روش نظریه داده بنیاد کلاسیک و در روش کمی از روش شبه آزمایشی گروه آزمایش _ گروه کنترل با طرح پیش آزمون _ پس آزمون و پیگیری استفاده گردید. مشارکت کنندگان پژوهش در بخش کیفی شامل مصاحبه  با 26 نفر از زوجین با خانواده اصلی تک سرپرست ناشی از طلاق بودند که به صورت هدفمند تا اشباع داده‌ها انتخاب شدند و نمونه پژوهش در بخش کمی 32 نفر از زوجین با خانواده اصلی تک سرپرست ناشی از طلاق بودند که با روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دوگروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. بخش کیفی پژوهش با مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد و ابزار پژوهش در بخش کمی شامل پرسشنامه‌های  انتظارات زناشویی امیدوار و دلزدگی زناشویی  پاینز بودند. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها از تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر استفاده شد. یافته‌ها: از مجموع یافته‌های بخش کیفی پنج مقوله اصلی که بیانگر آسیب‌های زناشویی فرزندان تک سرپرست ناشی از طلاق بودند استخراج و بر مبنی آنها و نظر متخصصان الگوی آموزشی پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق در فرزندان تک سرپرست ناشی از  طلاق  طراحی شد. تحلیل داده‌ها نیز نشان دهنده اثر بخشی الگوی آموزشی پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق بر دلزدگی و انتظارات زناشویی بود (01/0 p<). نتیجه‌گیری بر اساس نتیجه پژوهش حاضر، می‌توان از الگوی آموزشی ارائه شده در راستای پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق، و تداوم زندگی زناشویی فرزندان طلاق استفاده کرد.
سمیه محمدی تیله نویی، محمدعلی رحمانی، شهره قربان شیرودی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده

هدف: زوجین متقاضی طلاق دارای مشکلات فراوانی در روابط زناشویی خود هستند و یکی از روش‌های مؤثر در بهبود ویژگی‌های مرتبط با زندگی زناشویی، روش آموزش با رویکرد تلفیقی است. پژوهش حاضر به­منظور تعیین تاثیر روج درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر ارزش ها و پذیرش روانشناختی در زوجین متقاضی طلاق انجام شد. روش:‌ روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق ارجاع شده از دادگستری شهرستان بهشهر به مراکز مشاوره طرف قرارداد طرح کاهش طلاق در 6 ماهه دوم سال 1398 بود. در این کارآزمایی بالینی 32 نفر (16 زوج متقاضی طلاق) با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به­صورت تصادفی در دو گروه 16 نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند. مداخله زوج‌درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی (لیو و مک‌کی، 2012) در 14 جلسه 90 دقیقه‌ای به­صورت گروهی برای گروه آزمایش اجرا شد. ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامه پذیرش و عمل (بوند و همکاران، 2011) و پرسشنامه ارزش‌های شخصی (شوارتز، 2002) بود. تحلیل داده‌ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد زوج‌درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی  به­طور معناداری منجر به بهبود پذیرش و عمل و ارزش‌ها در زوجین متقاضی طلاق در مرحله پس‌آزمون شده است (05/0<P).  نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش بیانگر مؤثر بودن زوج درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر ارزش­ها و پذیرش روانشناختی در زوجین متقاضی طلاق بوده است.
رویا حیدری، منصور سودانی، غلامرضا رجبی، دکتر رضا خجسته مهر،
دوره 22، شماره 87 - ( 7-1402 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه انتخاب همسر در فرزندان طلاق بود. روش: پژوهش حاضر کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. شرکت‌کنندگان پژوهش حاضر شامل 6 زن و 4 مرد در آستانه ازدواج و دارای تجربه طلاق والدین شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. شرکت کننده‌ها به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و نمونه‌گیری تا زمان رسیدن به اشباع داده‌ها ادامه یافت. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها ابتدا داده‌ها ثبت و کدگذاری شد و سپس با استفاده از روش تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته‌ها: نتایج پژوهش شامل 6 مضمون اصلی و 19 مضمون فرعی از تجارب زیسته مشارکت‌کنندگان بود که مضمون‌های فرعی شامل نگرش منفی اجتماعی، مشکلات تمایز نایافتگی از خانواده، مشکلات روان‌شناختی، مشکلات ارتباطی با همسر و خانواده همسر، احساس ارزشمندی به عنوان فردی متفاوت از والدین، سازگاری و ساختن زندگی متفاوت از والدین بود. نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش نشان داد که فرزندان طلاق در زمان تشکیل زندگی و ازدواج، تجارب منفی دارند که می‌تواند منجر به انتخاب اشتباه یا ناسازگاری و مشکلات سلامت روان در آنها شود اما از طرفی آنها تجارب مثبتی نیز دارند که باعث می‌شود از اشتباهات والدین درس گرفته و به دنبال آموزش و خدمات آموزشی و مشاوره برای بهبود رضایت زندگی زناشویی خود باشند و بتوانند زندگی بهتر از والدین خود داشته باشند.
سمیه پارسی راد، ابراهیم نعیمی، علی بهادری جهرمی، محسن ابراهیمی،
دوره 23، شماره 91 - ( 9-1403 )
چکیده

هدف: هدف این پژوهش بررسی تجارب مشاوران خانواده قوه قضائیه جهت شناسایی ویژگی‌های اثربخش مشاوره خانواده در کاهش اختلافات خانوادگی و تحکیم خانواده بود.
روش: این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. شرکت‌کنندگان در پژوهش شامل 20 نفر (13 زن و 7 مرد) از مشاوران خانواده قوه قضائیه چند شهر ایران در سال 1400-1399 بود. شرکت‌کنندگان به شیوه نمونه‌گیری هدفمند و براساس ملاک‌های ورود انتخاب شده و نمونه‌گیری تا رسیدن به اشباع ادامه یافت. به‌منظور تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، در ابتدا داده‌ها ثبت و کدگذاری شده و سپس با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری ون‌منن مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: یافته‌های پژوهش شامل 6 مضمون اصلی و 33 مضمون فرعی از تجارب مشاوران به‌عنوان ویژگی‌های اثربخش درمانی بود. مضامین اصلی به‌دست آمده شامل: اهداف پیگیری‌شده جهت کاهش اختلافات خانوادگی و تحکیم خانواده، ویژگی‌های مشاور، اقدامات تسهیل‌گر و پیش‌برنده مشاوره کناردادگاه، شکست مقاومت در مراجعین کناردادگاه، مداخلات دستیابی به تغییر در جهت کاهش اختلافات خانوادگی و تحکیم خانواده و ویژگی‌های مکان مشاوره در جهت افزایش اثربخشی مشاوره‌های کناردادگاه بود.
نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش نشان داد مشاوران قوه قضائیه‌ای که نسبت به سایر همکاران خویش در کار با مراجعین متقاضی طلاق، نرخ طلاق کمتری در پایان جلسات مشاوره داشته و در حل و فصل کردن مشکلات خانواده موفقیت بیشتری کسب می‌کنند، ویژگیهای شخصی و اصول حاکم بر جلسات آن‌ها به‌گونه‌ای بوده که شرایطی ایمن و مطلوب برای این دسته از مراجعین فراهم می‌کند و مسیر را برای طرح مسائل، شنیدن آن‌ها و در نهایت حل و فصل آن‌ها هموار می‌کنند.
صالح صالحی، فهیمه فداکار دورانی،
دوره 23، شماره 92 - ( 12-1403 )
چکیده

هدف: بررسی تأثیر آموزش رویکرد هیجان مدار بر بهبود حساسیت بین فردی در زوج‌ها در آستانه طلاق می‌باشد.
روش: روش تحقیق به صورت کمی و از نوع نیمه آزمایشی (طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل زوج‌ها در آستانه طلاق استان تهران منطقه 11 و 12 هستند که در دامنه سنی بین 25 تا 35 سال باشند و بصورت داوطلبانه و براساس ملاک‌های ورود به پژوهش انتخاب شده‌اند. تعداد نمونه پژوهش 20 نفر از زوج‌ها در آستانه طلاق بودند که به روش نمونه‌گیری تصادفی از زوج‌های در آستانه طلاق که برای انجام امور حقوقی به مراکز حقوقی و مراکز مشاوره شهر تهران مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه حساسیت بین فردی بود و برای آزمون فرضیه‌های تحقیق از تحلیل کواریانس چند متغیری با رعایت مفروضه‌ها (همگنی ضرایب رگرسیون، خطی بودن رابطه بین متغیرها، توزیع نرمال ویژگی مورد بررسی، همگنی واریانسها) استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج تحقیق حاکی از آن است که ابعاد حساسیت بین فردی (آگاهی بین فردی، نیاز به تأیید، اضطراب جدایی، کمرویی و عزت‌نفسه) در زوج‌های در آستانه طلاق که آموزش رویکرد هیجان مدار دریافت کردند کمتر از زوج‌هایی است که این آموزش را دریافت نکردند.
نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این است که برنامه آموزش رویکرد هیجان مدار تأثیر معناداری بر بهبود حساسیت بین فردی در زوج‌هایی در آستانه طلاق داشته و می‌تواند به عنوان برنامه آموزشی موثر مورد توجه روان‌شناسان و مشاوران باشد.
 
ندا مظلوم پور، محمدمسعود دیاریان، نیره آرین فر،
دوره 24، شماره 94 - ( 5-1404 )
چکیده

هدف: طلاق والدین به‌عنوان یک رویداد پیچیده خانوادگی، تأثیرات عمیقی بر تحول دلبستگی دختران نوجوان دارد و بررسی تجارب زیسته آن‌ها برای طراحی مداخلات حمایتی ضروری است. از اینرو هدف پژوهش حاضر بررسی تجارب زیسته دختران نوجوان در زمینه تحول دلبستگی در بستر طلاق والدین بود. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. نمونه‌گیری هدفمند از 28 دختر نوجوان 14 تا 16 ساله که در 5 سال گذشته طلاق والدین را تجربه کرده بودند، در شهر اصفهان انجام گرفت. داده‌ها از طریق مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته عمیق (به‌طور متوسط 50 دقیقه) جمع‌آوری و با روش کلایزی تحلیل شدند. اعتبار تحلیل با استفاده از بازبینی توسط مشارکت کنندگان و بازبینی توسط همکار تأیید شد. یافته‌ها: تحلیل داده‌ها سه مضمون فراگیر را شناسایی کرد: 1) مرحله پیش از طلاق: گسست پایه‌های دلبستگی ایمن با تزلزل عاطفی و بی‌ثباتی خانوادگی؛ 2) در تلاطم طلاق: پدیدآیی دلبستگی پاندولی با نوسان عاطفی و تعارض وفاداری؛ 3) دوران پس از طلاق: جست‌وجوی منابع جدید دلبستگی با گسست از منابع اولیه و گرایش به دلبستگی‌های جبرانی. این مضامین نشان‌دهنده تأثیر عمیق طلاق بر روابط دلبستگی و هویت عاطفی نوجوانان بودند. نتیجه‌گیری: یافته‌ها حاکی از آن است که طلاق والدین، فرایندی چندمرحله‌ای و پویا در تحول دلبستگی دختران نوجوان ایجاد می‌کند که با چالش‌های عاطفی، هویتی و اجتماعی همراه است. این مطالعه بر لزوم توسعه مداخلات روان‌شناختی هدفمند برای تقویت امنیت عاطفی و حمایت اجتماعی این گروه تأکید دارد و چارچوبی کیفی برای درک عمیق‌تر این تجارب و طراحی برنامه‌های بومی مشاوره و حمایت خانوادگی ارائه می‌دهد.
 

صفحه 2 از 2    
2
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research