347 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
سحر کیانی نژاد، مریم صادقی فرد، معصومه اسمعیلی، اقبال زارعی، عبداله فروزان فر،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف ارائهی الگوی تلفیقی مصاحبهی انگیزشی با جهتگیری هستیشناسی اسلامی و انگیزهی تغییر خشونت خانگی انجام شد. روش: این پژوهش از نوع پژوهشهای کیفی است که با استفاده از روش هرمنوتیک و تحلیل محتوا انجام شده است. منابع تحلیل جامعه کتب و مقالات مربوط به الگوی مصاحبهی انگیزشی و مجموعه آیات قرآن کریم و آثار طباطبایی، مطهری و جوادی آملی است که تا سال 1398 منتشر شده است.یافتهها: نتایج پژوهش در بخش کیفی مبتنی بر اصول، فرایند، محتوا و فنون الگوی مصاحبهی انگیزشی که با جهتگیری هستیشناسی اسلامی در چهاربخش ارائه گردید: که شامل 1.اصول: الف) مقاومت در برابر بازتاب اصلاحی با جهتگیری گفتگو و تدبر، جایز دانستن انتخاب، خودرهبری و مسئولیت پذیری، فهم و توکل، ب) درک انگیزهی مراجع با اصل تمایز، چند بعدی بودن، احترام ویادآوری، ج)گوش دادن به مراجع با گوش سپاری و به گزینی و همدلی، د)توانمندسازی مراجع با اصل عدل و استوا و اصل توحید، 2.محتوا حاوی گفتگوی تغییرمدار با تمرکز بر غفلتها، گمانه زنی، مات شدگی و خودمحوری و خودپسندی،3. فرایند شامل الف) درگیر کردن و تمرکز و فرا خواندن و طرح ریختن با آگاهی و خلوص و عمل، 4. .فنون شامل ایجاد سؤال، استماع، سکوت و جدال احسن، مواجهه، خلاصه کردن، استفاده از تمثیل و قصص، تصویرسازیهای قرآنی است. نتیجه: از آن جا که در آیات قرآن کریم و آثار طباطبایی، مطهری و جوادی آملی به اصول انگیزشی و فرایندها و محتوا و روشهای هستی شناسانهی اسلامی در ایجاد انگیزش به ویژه در باب خشونت همراستا با الگوی مصاحبهی انگیزشی به طور کامل پرداخته شده است و این موارد در جهت فرهنگ اسلامی تفاوتهای هستیشناسانه با الگوی مصاحبهی انگیزشی دارد، بنابراین برای ارائهی الگوی مصاحبهی انگیزشی با جهتگیری هستیشناسی اسلامی تلفیق دو الگو کاربرد الگوی مصاحبهی انگیزشی را اثر بخش تر خواهد کرد.
رباب بشارت قراملکی، امیر پناه علی، میر داوود حسینی نسب،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
مقدمه و اهداف: طلاق عاطفی یا طلاق خاموش، خطرناکترین نوع طلاق است. این مطالعه با هدف بررسی مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر واقعیت درمانی و بخشایش درمانی به شیوه گروهی بر سازگاری زناشویی، تمایز یافتگی عاطفی و صمیمیت زوجین دارای طلاق عاطفی انجام گردیده است.
مواد و روش ها: طرح تحقیق مطالعه حاضر، نیمه آزمایشی بوده و نوع طرح، پیش آزمون - پس آزمون چند گروهی است. جامعه آماری، کلیه زوجین متاهل مراجعه کننده برای مشاوره به مراکز آرامش اندیشه تبریز و علامه امینی است. نمونه گیری به روش هدفمند بر اساس ملاک های ورود و خروج(سال ازدواج، سن، تحصیلات و برخورداری از طلاق عاطفی)، صورت گرفت، بدین ترتیب از بین مراجعه کنندگان، 42 نفر(21زوج)، به صورت تصادفی در سه گروه واقعیت درمانی(8 جلسه)، بخشایش درمانی(8 جلسه) و گروه کنترل انتخاب و قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل نتایج از تحلیل کوواریانس چند متغیره و برای بررسی نمرات در مرحله پیگیری از آزمون اندازه های مکرر استفاده شد.
یافته ها: یافته ها حاکی از این بود که با وجود تاثیر مطلوب هر دو روش درمانی، روش واقعیت درمانی نسبت به بخشایش درمانی، تاثیر معنی دار و بیشتری بر متغیر سازگاری داشته است. همچنین هیچ کدام از روش های درمانی فوق، تاثیر معنی داری بر متغیر تمایز یافتگی ندارند و تنها روش واقعیت درمانی تاثیر معنی داری بر متغیر صمیمت زوجین داشته است.
نتیجه گیری: آموزش اصول واقعیت درمانی، آگاهی دادن به همسران در مورد شدت نیازهای آنان و ایجاد حس مسئولیت در افراد برای ارضای نیازهای خود می تواند نقش مهمی در ایجاد و بهبود روابط صمیمانه و سازگاری زوجین داشته باشد.
ناهید خانبابائی، مینا مجتبایی، امین رفیعی پور،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی بر رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان بود. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر، شبه آزمایشی سه گروهی از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و همراه با پیگیری بود. جامعه پژوهشی حاضر بیماران زن مبتلا به سرطان پستان 25 تا 45 ساله مراجعهکننده به بخش انکولوژی بیمارستان امام حسین شهر تهران در ششماهه دوم سال 1398 بودند. در این تحقیق از سه گروه آزمایشی استفادهشده است، تعداد افراد هر گروه 20 نفر بود. روش اجرا بدینصورت بود که گروه آزمایشی اول، پروتکل درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه آزمایشی دوم مداخله واقعیت درمانی،طی هشت جلسه 90 دقیقهای مداخله صورت گرفت. اما گروه کنترل هیچگونه مداخلهای دریافت نکردند. برای تحلیل دادهها از تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد. یافتههای پژوهش: درنهایت و در بررسی میزان تأثیرگذاری رویکردهای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی مشخص شد که بین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی بر رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان تفاوت وجود دارد.بهعبارتیدیگر واقعیت درمانی به نسبت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، تأثیر بیشتری برافزایش رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان دارد. نتیجه: با توجه به تأثیر رویکرد واقعیت درمانی برافزایش رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان، لزوم توجه و بهکارگیری بیشتر این رویکرد و درنتیجه افزایش احتمال خودمراقبتی در بیماران بیشازپیش احساس میشود.
علی اکبر گودینی، محسن رسولی، فرشاد محسن زاده،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف: پرخاشگری نوجوانان مایهی آشفتگی چشمگیر زندگی فردی و میان فردی میشود و در صورت عدم کنترل، موجب تغییر سرنوشت آنان میگردد. هدف از انجام این پژوهش مقایسه میزان تأثیر درمان فراشناخت و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر کاهش پرخاشگری فرزندان نوجوان پسر طلاق بود. روش: طرح پژوهش حاضر، نیمهآزمایشی از نوع گروه گواه نامعادل با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری اجرا شد. نمونه پژوهش شامل 36 نفر از دانش آموزان پسر فرزند طلاق بود که با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه پرخاشگری (باس و پری، 1992) بود. دادههای پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره (ANCOVA) و تحلیل کواریانس چند متغیره (MANCOVA) تحلیل شدند. یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس در نوجوانان تحت مداخلههای رفتار درمانی دیالکتیک(05/0p<) و فراشناخت درمانی (01/0>P) را نشان داد. هر دو گروه، پرخاشگری کمتری از نوجوانان گروه کنترل نشان دادند و تفاوت معنی داری بین تأثیر این دو نوع مداخله در کاهش پرخاشگری مشاهده نشد. نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش و پیگیری دو ماهه میتوان گفت که رفتاردرمانی دیالکتیک از طریق آموزش مؤلفهی تنظیم هیجانی و فراشناخت درمانی، به شیوهی تغییر شناختهای منفی و غیرمنطقی موجب کاهش پرخاشگری در بین فرزندان طلاق گردید.
سمیه کاظمیان،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه شاخصهای تطابق شغلی در بحران در زنان و مردان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر، آمیخته (کیفی-کمی) محسوب میشود. خانوادههای ساکن در شهر سرپلذهاب که پس از زلزله کرمانشاه همچنان در شهر خود ماندند و با شرایط منطقه سکونت خود انطباق یافتند، جامعهآماری مطالعه را تشکیل میدادند. برای انتخاب اعضای نمونه از شیوه تصادفی خوشهای استفاده شد. از بین مجموع خانوادههای ساکن در شهر سرپلذهاب پنج منطقه انتخاب شدند و با توجه به موارد فوق، تعداد 380 نفر از خانوادههای شهر سرپلذهاب به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به منظور اندازهگیری تطابق شغلی با بحران از پرسشنامهی محقق ساخته استفاده شد. ساخت و تنظیم این پرسش نامه ها از طریق مضمونهای احصایی از دادههای کیفی بدست آمد. در پژوهش حاضر ضریب اعتبار کل پرسشنامه تطابق شغلی با بحران886/0 بدست آمد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها، از تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد و به منظور بررسی جزئی تر نتایح آزمون تعقیبی توکی گزارش شد. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که مؤلفههای تطابق حرفه ای(مشغولیتهای حرفهای بر مدار توانایی و مهارت، مشغولیتهای حرفهای بر مدار دانش و مشغولیتهای حرفهای بر مدار انگیزش) میان زنان و مردان تفاوت معناداری بوجود نیامد. براساس یافتههای پژوهش حاضر میتوان اینطور نتیجه گرفت که با توجه به شرایط بحران، زنان و مردان با توجه به نقشهای جنسیتی خود، بخوبی در بحران انطباق پذیری لازم را پیدا کردند و میان آنان تفاوت خاصی از حیث تطابق شغلی یافت نشد.
براتعلی برابادی، حسین احمد برابادی، احمد حیدرنیا،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد برسبکهای فرزندپروری مادران کودکان کمتوانذهنی بود. روش: روش پژوهش شبهآزمایشی با طرح دو گروهی ناهمسان با پیشآزمون –پسآزمون بود. جامعه آماری کلیه مادران دارای فرزند کمتوانذهنیِ محصل (سال تحصیلی 98 -1397) در مقطع ابتدایی شهر بجنورد بود. با نمونهگیری در دسترس 24 نفر انتخاب و به طور غیرتصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (12 نفره) گمارده شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه سبکهای فرزندپروری بامریند استفاده شد. برای گروه آزمایش برنامهی آموزشِ فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت هفتگی در 8 جلسهی90 دقیقهای اجرا و دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تکمتغیره مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها: یافتهها نشان داد که آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به افزایش سبک فرزندپروری مقتدرانه و کاهش سبک فرزندپروری سهلگیرانه شده (p≤0/01) و بر سبک فرزندپروری مستبدانه مادران گروه آزمایش تأثیر معنیداری نداشته است (p≥0/05). نتیجهگیری: برنامهی آموزشِ فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد میتواند باعث بهبود سبکهای فرزند پروری مادران کودکان کمتوان ذهنی شود.
راضیه نوری، خالد اصلانی، عباس امان الهی،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی میانجیگری رفتارهای دلبستگی در ارتباط بین تعامل با خانوادهی اصلی با کیفیت زناشویی و افسردگی بود. روش: طرح پژوهش همبستگی و از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه ی پژوهش حاضر شامل کلیهی دانشجویان متأهل دانشگاه شهید چمران اهواز در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ بود که از این میان، 200 نفر با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور اندازهگیری متغیرها از مقیاس خانوادهی اصلی (هاوشتاد و همکاران، 1985)، مقیاس کوتاه دسترسیپذیری، پاسخگویی و همدمطلبی (سندبرگ و همکاران، ۲۰۱۲)، فرم تجدید نظر شدهی مقیاس سازگاری زوجی (باسبی و همکاران، ۱۹۹۵) و سیاههی افسردگی بک (۱۹۷۲) استفاده شد. داده ها با استفاده از روشهای ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر و نرمافزارهای 26-SPSS و 24-AMOS تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: نتایج تحلیل همبستگی نشان داد میان همه متغیرها همبستگی معنادار وجود دارد. شاخصهای برازندگی حاکی از تایید مدل پژوهش با یک شاخص اصلاح بود. همچنین، نتایج نشان داد رفتارهای دلبستگی به طور معناداری در ارتباط بین تعامل با خانواده اصلی با افسردگی و کیفیت زناشویی میانجیگری میکند. نتیجهگیری: براساس نتایج، میتوان نتیجه گرفت که نوع و شدت رفتارهایدلبستگی همسران نقش تعیینکنندهای در سهم تجارب قبلی آنها در خانواده اصلیشان بر افسردگی و کیفیتزندگیزناشویی شان دارد.
زهرا احمدی اردکانی، حسن زارعی محمودآبادی، احمد کلاته ساداتی،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف تحلیل کیفی عوامل بسترساز روابط فرازناشویی در زنان با تجربه روابط فرازناشویی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش اجرا پژوهشی با رویکرد کیفی میباشد. جامعهی هدف را زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر یزد که سابقه خیانت زناشویی داشتند تشکیل میدهند که از میان آنها تعداد ۱۵ نفر با روش نمونهگیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شد و با استفاده از شیوه مصاحبه نیمه ساختار یافته از آنها مصاحبه به عمل آمد. کدگذاری با استفاده از شیوه تحلیل مضمون انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد که عوامل بسترساز روابط فرازناشویی در سه بعد قابل شناسایی هستند. در بعد خانواده و فرهنگ دو مضمون اصلی بدست آمد که شامل خانواده و سبک فرزند پروری و طرحوارههای جنسیتی-فرهنگی بود. همچنین در بعد مسائل درون فردی نیز سه مضمون اصلی شامل عزت نفس، احساس حقارت و انسجام شخصیت و رفتار بدست آمد و در بعد مسائل بینفردی نیز مضامین اصلی شامل چالشهای رابطه و معیارهای زیباشناسی بود. نتیجهگیری: عوامل بسترساز روابط فرازناشویی از نظر زنان تحت تأثیر مسائل فرهنگی، تربیتی، و طرحوارههایی است که در طول سالهای ابتدایی توسط آنها تجربه میشود. نتایج همچنین نشان داد که روابط فرازناشویی سازهای چندوجهی است که نمیتوان در بعد سببشناسی آن را تنها به عوامل روانشناختی مرتبط دانست و برای شناخت عوامل بسترساز آن با توجه به تنوع فرهنگی در جامعه ایران باید این متغیرها نیز مورد توجه قرار گیرد.
ناهید اصل، فریده دوکانه ای فرد، پانته آ جهانگیر،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای پیشبینی طلاقعاطفی براساس صفات شخصیت و خودکارآمدی شغلی با میانجیگری حمایتاجتماعی ادراکشده در زنان متأهل شاغل بود. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی با رویکرد مدل معادلات ساختاری بود. از جامعه زنان متأهل شاغل در شهرداری تهران در سال 1399 با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای 400 نفر انتخاب شدند. بهمنظور جمعآوریدادهها پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن، ویژگیهایشخصیتی، خودکارآمدی شغلی و پرسشنامه حمایتاجتماعی ادراکشده زیمت و همکاران مورداستفاده قرار گرفت. جهت آزمون فرضیههای تحقیق از معادلاتساختاری استفاده گردید. یافتهها: یافتهها نشان داد حمایتاجتماعی ادراکشده رابطه بین صفات برونگرایی و توافقپذیری با طلاق عاطفی را بهصورت منفی و معنادار(01/0>p) میانجیگری میکند. بهعلاوه حمایت اجتماعی ادراکشده رابطه بین خودکارآمدی شغلی و طلاقعاطفی را بهصورت منفی و معنادار میانجیگری میکند (01/0>p). نتیجهگیری: بر اساس نتایج میتوان گفت برای پیشگیری از طلاق یا طلاقعاطفی آموزشهای لازم به خانوادههای ارائه و برای خانوادههایی که دچار تعارضات زناشویی هستند با مداخلههای درمانی مناسب از طریق مراکز مشاوره به آنها کمک شود تا مشکلات خود حلوفصل نمایند.
فاطمه نعمتی، دکتر حسن بلند، دکتر علی صیادی،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای بحرانهویت و انسجام خانواده در تعیین رابطه مشارکت در شبکههای اجتماعی با نگرانی از تصویر بدنی در میان دانشآموزان صورت گرفته است. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مدارس دولتی متوسطه اول شهر رشت در سال تحصیلی 99-98 است. شرکتکنندگان با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای مجازورزی شبکهای (بلند، 1399)، بحران هویت (احمدی، 1376)، انسجام خانواده (سامانی، 1381) و نگرانی از تصویربدنی (لیتلتون و همکاران، 2005) استفاده شد. پرسشنامهها به صورت آنلاین در اختیار دانشآموزان قرار گرفت و تعداد 674 نفر به آن پاسخ دادند که در نهایت 497 پرسشنامه مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش تحلیل مسیر استفاده شده است. یافتهها: نتایج نشان داد مشارکت در شبکههای اجتماعی بر نگرانی از تصویر بدن (41/0- =β و 001/0 >P)، انسجام خانواده (25/0- =β و 001/0 >P) و بحران هویت (16/0- =β و 001/0 >P) اثر مستقیم دارد. بحران هویت به طور مستقیم و معناداری نگرانی از تصویر بدنی را پیشبینی میکند (13/0- =β و 001/0 >P). انسجام خانواده به طور مستقیم و معناداری نگرانی از تصویر بدنی را پیشبینی میکند (17/0- =β و 001/0 >P). همچنین مشارکت در شبکههای اجتماعی با میانجیگری بحران هویت بر نگرانی از تصویر بدنی اثر غیر مستقیم (06/0=β و 001/0 >P) دارد. اما اثر غیر مستقیم متغیر واسطهای انسجام خانواده در رابطه مشارکت در شبکههای اجتماعی و نگرانی از تصویر بدنی از نظر آماری معنادار نیست. نتیجهگیری: بنابراین، اصلاح میزان و شیوه استفاده نوجوانان از شبکههای اجتماعی و برگزاری جلسات آموزشی جهت تسهیل گذار از مرحله بلوغ و پیشگیری از بحران هویت دارای اهمیت است تا زمینه کاهش نارضایتی از تصویر بدن و ارتقاء سلامتروانی نوجوانان فراهم گردد.
مائده هاشمیان، کوروش نامداری، احمد عابدی،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر امید درمانی بر ابعاد کیفیت زندگی و عزت نفس دختران افسرده انجام شد. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دختران نوجوان مشغول به تحصیل در سال تحصیلی1395- 1396 شهر اصفهان بود که از میان آنان 24 دختر افسرده (12 نفر گروه آزمایش، 12 نفر گروه کنترل) به شیوه نمونهگیری خوشهای و با توجه به ملاکهای ورودی انتخاب شد و گروه آزمایش در معرض 8 جلسه 90 دقیقهای امید درمانی قرار گرفت. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه افسردگی بک2 (بک، 1996) و پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان جهانی بهداشت، 1996) و پرسشنامه عزت نفس (کوپراسمیت، 1967) استفاده شد. بمنظور تحلیل دادهها از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که امید درمانی بر ابعاد 4 گانه کیفیت زندگی شامل سلامت جسمی (05/0p<؛ 36/0F=) و سلامت روانی (05/0p<؛ 30/0F=) و روابط اجتماعی (05/0p<؛ 35/0F=) و ادراک محیط زندگی (05/0p<؛ 32/0F=) دختران افسرده تاثیر داشت و همچنین باعث ارتقای عزت نفس تحصیلی (05/0p<؛ 44/0F=) و عزت نفس خود (05/0p<؛ 40/0F=) در این دانش آموزان شد. نتیجهگیری: بنابراین درمان مبتنی بر امید در افزایش عزت نفس و کیفیت زندگی دختران نوجوان افسرده موثر بوده و میتوان از آن در مدارس و مراکز مشاوره بمنظور کاهش افسردگی استفاده نمود و با طراحی برنامههای آموزشی و فرهنگی با محتوای امید، از افزایش افسردگی در میان نوجوان پیشگیری کرد و کیفیت زندگی و عزت نفس آنان را ارتقا داد.
سجاد شیخ، ابوالقاسم خوش کنش، تقی پورابراهیم، مژگان پوردل،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج و باورهای غیرمنطقی با خود بازداری در دانشجویان دختر و پسر انجام گرفت. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع علی _ مقایسهای بود. جامعهی آماری تمامی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی در سال 1394-1393 تشکیل میدادند که از بین آنها 365 نفر (170 پسر و 195 دختر) به روش نمونهگیری طبقهای تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامههای باورهای غیر منطقی (جونز، 1980)، پرسشنامه نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج (کردلو، 1380) و پرسشنامه خودبازداری (وینبرگر و شوارتز، 1990) پاسخ دادند. یافتهها: تجزیه و تحلیل دادهها از طریق آزمون t مستقل نشان داد که بین نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج، باورهای غیر منطقی و خودبازداری در دانشجویان دختر و پسر تفاوت معناداری وجود دارد (58/2>t و 01/0>p). نتیجهگیری: نتایج یافتهها بیانگر این بود که جنسیت عاملی تاثیرگذار بر نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج، باورهای غیرمنطقی و خودبازداری میباشد به طوری که پسران نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج بیشتر، باورهای غیرمنطقی و خودبازداری کمتری داشتند.
شیوا شریفی، احمد صادقی،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی خودارزیابی بنیادین در ارتباط بین شخصیت و انطباقپذیری مسیر شغلی بر دانشجویان دو سال آخر مقطع کارشناسی دانشگاه اصفهان بود. روش: روش پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بوده که به روش معادلات ساختاری، تحلیل و مدلسازی شد. جامعهی آماری، دانشجویان مشغول به تحصیل در دو سال آخر دوره کارشناسی دانشگاه اصفهان، در سال تحصیلی 97-96 بودند. از این جامعه نمونهای401 نفری به روش نمونهگیری طبقهای تصادفی متناسب با جنسیت و شاخه تحصیلی مورد بررسی قرار گرفتند. ابزارهای گردآوری دادهها شامل مقیاسهای انطباقپذیری مسیرشغلی ساویکاس و پورفیلی (2012)، خودارزیابی بنیادین جاج و دورهام (2003) و پرسشنامهی پنج عاملی بزرگ شخصیت مک کری و کاستا (2004) بود. یافتهها: نتایج نشان داد که خودارزیابی بنیادین در رابطهی وجدانگرایی (001/0 p <) و برونگرایی (001/0 p <) با انطباقپذیری مسیر شغلی، میانجی نسبی محسوب میشد؛ درحالیکه ارتباط انطباقپذیری مسیر شغلی با تجربهگرایی (05/0 p <) و روانرنجوری (001/0 p <)، غیرمستقیم و با توافقپذیری (02/0 p <) مستقیم بود و خودارزیابی بنیادین در این سه ارتباط نقش میانجی برعهده نداشت. نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر، تأییدی بر اهمیت نقش برونگرایی، وجدانگرایی و سازهی خودارزیابی بنیادین بر افزایش سطح انطباقپذیری مسیر شغلی دانشجویان نزدیک به فراغت از تحصیل میباشد؛ در همین راستا، به نظر میرسد طراحی برنامههایی به منظور افزایش خودارزیابی بنیادین افرادکه منجر به افزایش انطباقپذیری مسیر شغلی ایشان میشود، ضروری است؛ همچنین در طرحریزی این برنامهها، میبایست ویژگیهای پنج عاملی بزرگ شخصیت افراد مورد توجه قرار گیرد.
فریبا طبخی، هاجر فلاح زاده، ندا نظربلند،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ابعاد صمیمیت، تعهد، و رضایت زناشویی در زوجین با و بدون تجربه مشاوره قبل از ازدواج انجام شد. روش: این پژوهش توصیفی از نوع علی _ مقایسهای، و جامعه آماری شامل زوجهایی میشود که تجربه مشاوره قبل از ازدواج داشته و گروه دیگر این تجربه را نداشتند، و در سال 1398-1397 در شهر تهران سکونت داشتند. نمونه پژوهش شامل دو گروه از زوجین بود که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند 30 زوج (60 نفر) که تجربه مشاوره قبل از ازدواج داشتهاند را از مراکز مشاوره بیدار و نیکروان جمعآوری کرده و 30 زوج (60 نفر) که تجربه مشاوره قبل از ازدواج نداشتهاند را از دانشگاهها و سراهای محله انتخاب شدند در مجموع 60 زوج در نظر گرفته شد. به سه پرسشنامه صمیمیت (باگاروزی، 2001)، تعهد (آدامز و جونز، 1997) و رضایت زناشویی (انریچ، اولسون و همکاران، 1989) پاسخ دادند. اطلاعات جمعآوری شده به وسیله شاخصهای آمار توصیفی و همچنین روش تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: یافتهها نشان داد که بین دو گروه، از بین ابعاد صمیمیت زناشویی در بعد صمیمیت روانشناختی تفاوت معنیداری دارد و مقایسه ابعاد تعهد زناشویی در دو گروه پژوهش نشان داد که در بعد تعهد شخصی تفاوت معنادار وجود دارد. در رابطه با مقایسه ابعاد رضایت زناشویی نتایج نشان داد که گروه مشاوره رفته در کودکان و فرزند پروری به صورت معناداری میانگین بالاتری از گروه مشاوره نرفته کسب کردهاند. نتیجهگیری: در برنامههای مشاوره پیش از ازدواج نیاز است آموزشها و مداخلههای لازم در جهت ارتقاء صمیمیت، تعهد و رضایت زناشویی در نظر گرفته شود.
کوثر دهدست،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف بررسی استعارههای جوانان از "ازدواج" مبتنی بر نظریه استعاره شناختی لیکاف و جانسون انجام شد. روش: رویکرد تحقیق حاضر کیفی است که با توجه به هدف مطالعه و دست یابی به تجارب زیستهی افراد، از روش پدیدار شناسی استفاده کردیم. جامعه مورد مطالعه جوانان متأهل و مجردی بودند که در این زمینه تمایل به مصاحبه داشته و بر اساس اصل نمونهگیری نظری و اشباع دادهها با 13 نفر مصاحبهها صورت گرفت. یافته ها: این بررسی چگونگی برداشت و درک جوانان ایرانی از مفهوم ازدواج را اینگونه نشان داد که ماهیت ازدواج، یک راه و مسیر هدفدار است که توسط همسران قابلیت ساخته و خلق شدن آن وجود دارد. وجود مبدأ، مقصد، هدفمندی، راهرو انسانی و حرکت و در نهایت ملزومات طی گذار سالم و موفق این راه به سمت مقصد، برای تبیین "راه" به مثابه مستعار منه "ازدواج" به خوبی دیده میشود. نتیجهگیری: یافتهها بیانگر آنند در این زمینه باید به رویکرد مشاوره تربیتی- آموزشی متوسل شد که هم زمان علاوه بر هدفمندی و مقصد حرکت زوجین در ازدواج، اهداف آنها در زندگی را در زمینه تغییرات ارزشی و معنایی ایجاد شده در اجتماع و گفتمانهای دربرگیرنده همسران حول مفهوم ازدواج و زندگی مشترک نیز بررسی کند.
سمیه محمدی تیله نویی، محمدعلی رحمانی، شهره قربان شیرودی،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: بروز اختلافات زناشویی، مولفههای روانشناختی و هیجانی را با آسیب جدی مواجه میسازد، پژوهش حاضر بهمنظور تعیین اثربخشی زوجدرمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحوارهدرمانی بر انعطافپذیریشناختی و تنظیمشناختی هیجان در زوجین متقاضی طلاق انجام شد. روش: شبهآزمایشی با طرح (پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق ارجاع شده از دادگستری شهرستان بهشهر به مراکز مشاوره طرف قرارداد طرح کاهش طلاق در 6 ماهه دوم سال 1398 بود. در این کارآزمایی بالینی 32 نفر (16 زوج متقاضی طلاق) با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه 16 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش پروتکل زوجدرمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحوارهدرمانی (لیو و مککی، 2012) را در 14 جلسه 90 دقیقهای بهصورت گروهی تحت آموزش قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامههای انعطافپذیریشناختی دنیس و وندروال (۲۰۱۰) و تنظیمشناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (2001) بود. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد زوجدرمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحوارهدرمانی بر بهبود انعطافپذیریشناختی و تنظیمشناختیهیجان در زوجین متقاضی طلاق در مرحله پسآزمون موثر است (05/0< P). همچنین زوجدرمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحوارهدرمانی بر بهبود مولفههای اجتناب از تجارب هیجانی، کنترل بر روی زندگی، راهبرد سازشیافته و راهبرد سازش نایافته زوجین متقاضی طلاق موثر است05/0< P). نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این پژوهش میتوان از طریق زوجدرمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحوارهدرمانی به شیوه گروهی به افزایش انعطافپذیریشناختی و تنظیمشناختیهیجان در زوجین متقاضی طلاق کمک نمود.
یوسف حبیبی، آتوسا کلانتر هرمزی، کیومرث فرحبخش، حسین سلیمی بجستانی، محمد عسگری،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف : هدف پژوهش حاضر شناسایی مؤلفههای گرایشبه مصرفسیگار در جوانان از نگاه متخصصان حوزه اعتیاد و سیگار بود. روش : در این مطالعه از رویکرد کیفی و شیوه تحلیل مضمون استفاده گردید. شرکتکنندگان شامل متخصصان حوزه اعتیاد و سیگار (درمانگران، پژوهشگران، اساتید و مدرسان) در سال 1399 بودند که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند گزینش شدند. نمونهگیری با استفاده از ابزار مصاحبه (نیمهساختار یافته) بهمنظور دریافت دادهها تا مرحله اشباعنظری ادامه پیدا کرده و در ادامه اطلاعات جمعآوری شده با روش کدگذاری (فرعی و اصلی) تحلیل شدند. یافته ها : تحلیل یافتهها منجر به استخراج 85 مفهوم اولیه، 37 مقولهفرعی و 15 مقولهاصلی گردید که بر اساس آن، مقولات اصلی گرایشبه سیگار در جوانان عبارت بودند از: 1. نقش مؤثر خویشاوندان در مصرف 2. جو نا کارآمد خانواده مستعدکننده مصرف 3. انگیزه بخشی گروههای همتا در مصرف 4. سر نخ دهی رسانه در مصرف سیگار 5. تأثیر پذیری از شخصیتهای مشهور 6. تسهیلگری جامعه در مصرف 7. شرایط مساعد مکان تفریحعمومی برای مصرف 8. دسترسی آسان به سیگار 9. تحریفشناختی از سیگار 10. علل روانشناختی نا کارآمد 11. واکنش معکوس به بازدارندههای سطحی در مصرف 12. ضعف مهارتهایانطباقی 13. تلقی جذابیترفتاری 14. سطحینگری رسانهها در مورد آسیبهای مصرف 15. مصرف تفننی. در نهایت ترکیب مقولات اصلی منجر به استخراج دو مضمون هستهای از جمله مؤلفههای میانفردیبرونفردی و مؤلفههای درونفردی گرایش به سیگار در جوانان گردید. نتیجه گیری : پژوهش حاضر نشان داد که جوانان متأثر از عوامل میان فردی برونفردی همچون رسانه، خانواده، جامعه و جو همتایان با علایق مشترک و یا ابعاد درونفردی مثل ناراحتیهای روانشناختی، تأثیرپذیری
از شخصیتهایمشهور فیلم و یا ضعفهای مهارتی، بیشتر احتمال دارد تا به سمت مصرفسیگار و ادامه آن گرایش پیدا کنند.
معصومه جلیلی، زهرا افتخارصعادی، رضا پاشا، پرویز عسگری، فریبا حافظی،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی روشهای تحلیل رفتار متقابل و ایماگوتراپی بر بهبود مهارتهای ارتباطی، حل تعارض و حساسیت به طرد زوجین شهرستان مسجد سلیمان بود. روش پژوهش: روش این پژوهش آزمایشی، با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و پیگری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره مسجد سلیمان در سال 1398 بود. از بین جامعه آماری ابتدا به روش نمونهگیری تصادفی 4 مرکز مشاوره انتخاب، و در ادامه تعداد 20 زوج (40 نفر) از این مراکز به روش تصادفی در قالب سه گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند (10زوج برای هر گروه). گروههای آزمایش به مدت 10 جلسه یک ساعت و نیمه تحت آموزش قرار گرفتند، اما گروه کنترل آموزشی را دریافت نکردند. به منظور جمعآوری دادههای پژوهش از پرسشنامه مهارتهای ارتباطی کویین دام، پرسشنامه استاندارد حساسیت به طرد (RSQ) و پرسشنامه تعارض زناشویی (MCQ)استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیره استفاده شد. یافتههای پژوهش: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل یافتههای پژوهش نشان داد که روش تحلیل رفتار متقابل و ایماگوتراپی هر دو بر متغیرهای مهارتهای ارتباطی، حل تعارض و حساسیت به طرد زوجین اثر داشته است (P<0/05). نتیجهگیری: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که روشهای تحلیل رفتار متقابل و ایماگوتراپی در بهبود مهارتهای ارتباطی، حل تعارض و حساسیت به طرد زوجین موثر است، با این حال روش تحلیل رفتار متقابل نسبت به ایماگوتراپی دارای اثربخشی بیشتری بود.
سمیه نکوئی، دکتر ذبیح اله عباسپور، دکتر امین کرایی،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب و خودکارامدی کودکان بود. روش: جامعهی آماری پژوهش کودکان مضطرب 11-8 سالهی شهر اهواز بود. نمونهی پژوهش شامل 3 کودک مضطرب بودند که با فراخوان در گروههای مدارس و مراکز مشاورهی شهر اهواز و با توجه به نقطهی برش پرسشنامهی تشخیص اختلالات مرتبط با اضطراب کودکان (بیرماهر و همکاران، 1999) و مصاحبه با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. در این پژوهش از طرح پژوهشی تک موردی با خط پایه ناهمزمان استفاده شد. پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد طی جلسه اجرا شد. دادهها در سه مرحله خط پایه، در فرایند درمان و یک ماه پس از درمان جمعآوری شدند و به روش شاخص تغییر پایا، درصد بهبودی و ترسیم دیداری تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که آزمودنیها در مرحله درمان در متغیر اضطراب (96/30 درصد) و در متغیر خودکارامدی (13/28 درصد) و در مرحله پیگیری در متغیر اضطراب (44/38 درصد) و در متغیر خودکارامدی (25/32 درصد) بهبود پیدا کردند. همچنین شاخص تغییر پایای هر دو متغیر در مرحله پس از درمان و پیگیری معنادار (1.96z= و سطح معناداری 05/0) بود. نتیجهگیری: بنابراین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با آفزایش انعطافپذیری روانشناختی و کاهش دادن واکنشهای ناکارآمد باعث کاهش اضطراب و افزایش خودکارآمدی کودکان مضطرب میشود
فرحناز کرانیان، مختار عارفی، حسن امیری،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی خانواده درمانی بوئنی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دشواری در تنظیم هیجان مادران تک فرزند انجام گرفت. روش: این پژوهش توصیفی از نوع نیمه تجربی و طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران تک فرزند پیش دبستانی مهدکودکهای کرمانشاه در سال 1399 بودند. تعداد 45 نفر به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه، به تعداد برابر 15 نفر گمارده شدند. دادهها در مراحل پیش آزمون-پس آزمون با مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (گروتز و رومر، 2004) گردآوری شد. اعضای دو گروه آزمایش پس از اجرای پیش آزمون بطور جداگانه در هشت جلسه هفتگی 5/1 ساعته خانواده درمانی بوئنی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد شرکت کردند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد اثر خانواده درمانی بوئنی و اثر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دشواری در تنظیم هیجان در افراد معنادار است (05/0 >P). همچنین، تفاوت در دو درمان برای ابعاد عدم پذیرش هیجانی، دشواری در انجام رفتار، دشواری در کنترل تکانه، فقدان آگاهی هیجانی، دسترسی محدود و عدم وضوح به ترتیب میزان آماره F؛ 771/4، 461/4، 524/3، 399/3 و 720/5 معنادار بود (05/0 > P). نتایج آزمون بونفرونی نشان داد با توجه به اندازه تفاضلها، اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در هم سنجی با مداخله دیگر بر دشواری در تنظیم هیجان و مولفههای مربوط به آن بیشتر بود (05/0 >P). نتیجهگیری: روانشناسان، در هنگام مواجه با مشکلات تعامل مادر و فرزند، مادر را از نظر سطح تنظیم شناختی هیجان و سایر متغیرهای روانشناختی موثر بر تنظیم هیجان ارزیابی و روشهای درمانی موثر را در صورت وجود مشکل به کار گیرند.