جستجو در مقالات منتشر شده


347 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

سیما لطف نژادافشار، رضا خاکپور، فریده دوکانه ای فرد،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده

هدف: هدف از این مطالعه ارائه مدل ساختاری پیش‌بینی بهزیستی روان‌شناختی براساس عملکرد خانواده، خوش‌بینی و تاب آوری با میانجیگری کفایت اجتماعی و خودکارآمدی تحصیلی در دانشجویان بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی با مدل معادلات ساختاری بود. از جامعه دانشجویان پردیس علامه طباطبایی ارومیه (ویژه خواهران) و پردیس شهید رجایی ارومیه (ویژه برادران) با روش نمونه‌گیری در دسترس، 250 نفر انتخاب و پرسشنامه‌های بهزیستی روان‌شناختی (ریف، 1989)، عملکرد خانواده مک مستر (اپستاین و همکاران، 1990)، خوش‌بینی (جهت‌گیری زندگی) (شییر و کارور، 1985)، تاب آوری (کونور و دیویدسون، 2003)، کفایت اجتماعی (فلنر، 1990) و خودکارآمدی تحصیلی (پاتریک و همکاران، 1997) را تکمیل کردند. یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که مدل ساختاری با داده‌های گردآوری شده برازش قابل قبول دارد. تاب آوری و خوش‌بینی و کفایت اجتماعی و خودکارآمدی تحصیلی به صورت مثبت و معنادار و عملکرد خانواده به صورت منفی و معنادار (01/0>p) بهزیستی روان شناختی را پیش‌بینی می‌کردند. کفایت اجتماعی و خودکارآمدی تحصیلی به صورت مثبت و معنادار (01/0>p) رابطه بین تاب‌آوری و خوش‌بینی و به صورت منفی و معنادار (01/0>p) رابطه بین عملکرد خانواده و بهزیستی روان شناختی را میانجیگری می‌کرد. نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج می‌توان گفت برنامه آموزشی سرزندگی تحصیلی می‌تواند راهکار اجرایی مناسبی جهت افزایش خودکارآمدی تحصیلی، بهزیستی روان‌شناختی، خوش بینی، تاب آوری و کفایت اجتماعی دانشجویان باشد.
 

زهرا فرازی، ابراهیم نامنی، حمید نجات، دکتر محمدرضا صفاریان،
دوره 21، شماره 82 - ( 3-1401 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی ترکیب دو روش خانواده درمانی بافت نگر و ساختاری بر همبستگی و راهبردهای مقابله‌ای زوج‌های دارای نارضایتی زناشویی بود. روش پژوهش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش تمام زوج‌های دارای نارضایتی زناشویی مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره خانواده در شهر بیرجند که در 6 ماه اول سال 98 به این مراکز مراجعه کردند که از میان آنها 20 زوج دارای نارضایتی زناشویی به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (10 زوج) و کنترل (10 زوج) قرار داده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه راهبردهای مقابله‌ای لازاروس و فولکمن (1988) و مؤلفه همبستگی پرسشنامه اولسون، پورتنر و لوی (1996) بود که به منظور جمع آوری اطلاعات در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بر روی آزمودنی‌ها اجرا شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه گیری‌های مکرر استفاده شد. یافته ها: یافته‌ها حاکی ازاین بود که تلفیق دو روش خانواده درمانی بافت نگر و ساختاری بر همبستگی و راهبردهای مقابله‌ای مسأله‌مدار زوج‌های دارای نارضایتی زناشویی تاثیر دارد(05/0›p)؛ لازم به ذکر است، ماندگاری اثر درمان بعد از دو ماه حفظ شده است (05/0›p)؛ نتایج نشان داد، تلفیق دو روش خانواده درمانی بافت نگر و ساختاری بر راهبردهای مقابله‌ای هیجان‌مدار زوج‌ها تأثیر نداشت (05/0‹P). نتیجهگیری: بر اساس یافته‌های پژوهش می‌توان نتیجه گرفت که تلفیق روش‌های خانواده درمانی بافت نگر و ساختاری باعث همبستگی و راهبردهای مقابله مسأله‌مدار زوج‌های دارای نارضایتی زناشویی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است.
بهناز حاتمی کیا، آسیه شریعتمدار، ابراهیم نعیمی،
دوره 21، شماره 82 - ( 3-1401 )
چکیده

    هدف: هدف این مطالعه، شناسایی ابعاد تجربه‌ی انتخاب همسر در افراد متقاضی طلاق بود. روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام‌ شده است. میدان پژوهش شامل 10 نفر از افراد متقاضی طلاق بود که به همراه همسر خود جهت انجام مراحل طلاق به دادگاه خانواده‌ی شهرستان دزفول مراجعه کرده بودند. جهت جمع‌آوری داده‌ها، از مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته استفاده شد. داده‌ها با استفاده از روش هفت‌مرحله‌ای کلایزی تجزیه‌وتحلیل شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد، فرایند آشنایی افراد متقاضی طلاق با همسر خود در دو سر پیوستار آشنایی یا به ‌صورت خارج از عرف و ساختارشکنانه یا به ‌صورت کاملاً سنتی و بدون طی تدریجی مراحل آشنایی، صورت گرفته بود. همچنین در افراد مصاحبه‌شده، عوامل ناآگاهی، ازدواج اجباری یا ازدواج بر پایه ملاک‌های احساسی، مزایا و مادیات، موجب بی‌توجهی به ملاک‌ها، یا عدم تطبیق ملاک‌ها با همسر بالقوه‌ی آینده شده بود. در نتیجه فرایند تعیین و بررسی ملاک‌ها با سهل‌انگاری صورت پذیرفته بود. نتیجه‌گیری: در صورتی که فرایند آشنایی و بررسی ملاک‌ها به‌صورت سهل‌انگارانه یا بدون آگاهی و آزادی انجام گیرد، ازدواج چه به شکل سنتی و چه به شکل غیرسنتی احتمال دارد به تصمیم به جدایی منجر شود.


هاجر سالاری فیض آباد، رحمت الله نورانی پور، کیانوش زهراکار،
دوره 21، شماره 82 - ( 3-1401 )
چکیده

چکیده 
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی زوج‌درمانی یکپارچه‌نگر و زوج‌درمانی رفتاری یکپارچه‌نگر بر افزایش صمیمیت عاطفی و جنسی زوج‌های آسیب دیده از خیانت زناشویی در شهرستان شهریار (شهر اندیشه) صورت گرفت. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش‌آزمون پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری زوج‌هایی بودند که مرد مرتکب خیانت شده و در سال 1397 به مراکز مشاوره شهراندیشه مراجعه کردند. با نمونه گیری در دسترس 24 زوج انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش  و یک گروه کنترل (هر گروه، 8 زوج) جایگزین شدند. گروههای آزمایشی در 10جلسه زوج‌درمانی شرکت کردند و گروه کنترل مداخله‌ای دریافت نکرد. آزمودنی‌ها به پرسشنامه صمیمیت (باگاروزی، 2001) پاسخ دادند. یافته‌ها: نتایج  تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس بلوکی نشان داد: زوج‌درمانی رفتاری یکپارچه‌نگر و زوج‌درمانی یکپارچه‌نگر بر مولفه رضایت از تقابل در بعد صمیمیت جنسی اثربخشی معناداری داشتند (۰۵/۰>p) ولی تفاوت معناداری بین دو رویکرد مشاهده نشد. همچنین زوج‌درمانی رفتاری یکپارچه‌نگر بر افزایش صمیمیت عاطفی در همه مؤلفه‌ها اثر بخش بود ولی این اثر بخشی در زوج‌درمانی یکپارچه‌نگر بدست نیامد. نتیجه‌گیری: با توجه به اثربخشی زوج‌درمانی یکپارچه‌نگر و زوج‌درمانی رفتاری یکپارچه‌نگر بر مولفه رضایت از تقابل در صمیمیت جنسی، استفاده از این رویکردها در ارتقاء صمیمیت جنسی زوج‌های آسیب دیده از خیانت زناشویی می‌تواند مؤثر باشد. همچنین با توجه به اثر بخشی زوج‌درمانی رفتاری یکپارچه‌نگر در افزایش صمیمت عاطفی و جنسی، این رویکرد می‌تواند مورد استفاده‌ی زوج درمانگران  قرار گیرد.
 

آرام خبازشیرازی، محسن گلپرور، زهرا یوسفی،
دوره 21، شماره 82 - ( 3-1401 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی  روش مشاوره مسیر شغلی شناختی- اجتماعی،  پردازش اطلاعات شناختی، ساخت گرایی و مشاوره مبتنی پذیرش و تعهد بر ابعاد سرمایه عاطفی دانش‌آموزان پایه نهم اجرا شد. روش: روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون برای پنج گروه بود. جامعه پژوهش کلیه دانش‌آموزان دخترپایه نهم یکی از نواحی آموزش و پرورش اصفهان در سال تحصیلی 99-98 بودند. نمونه شامل 100 دانش‌آموز دختر بود که به شکل نمونه‌گیری در دسترس و چند مرحله‌ای و بر اساس ملاک‌های ورود و خروج انتخاب شدند و در چهارگروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه20نفر) گمارش شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه سرمایه عاطفی (گل پرور، 1395) بود. در حالی‌که گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد هر یک از گروه‌های آزمایشی شش جلسه آموزش‌های مرتبط با هر روش را دریافت کردند. همه‌ی گروه‌ها توسط ابزار پژوهش قبل و بعد از آموزش‌ها ارزیابی شدند. نتایج: داده‌های گردآوری شده در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل کواریانس چند متغیری) تحلیل شد. نتایج نشان داد در مقایسه با گروه گواه هیچ یک از روش‌ها بر احساس انرژی و عاطفه مثبت مؤثر نبودند. از بین روش‌های مورد اشاره دو روش ساخت گرایی و پذیرش و تعهد بر شادمانی مؤثر بودند (07/18=F و 01/0>P)  اما در زمینه اثربخشی بر این دو متغیر تفاوت معنادار بین دو روش دیگر مشاهده نشد. نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج حاصل می‌توان گفت مشاوران در مدارس می‌توانند از دو روش ساخت گرایی و پذیرش و تعهد برای بهبود شادمانی دانش آموزان دختر بهره ببرند 
نجمه سدرپوشان، عمید تشکری،
دوره 21، شماره 82 - ( 3-1401 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی سه رویکرد درمان شفقت خود، شفقت مبتنی بر آموزه‌های دینی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش افسردگی زنان متاهل صورت گرفت.
روش: پژوهش حاضر با روش شبه‌آزمایشی از نوع پیش‌آزمون و پس‌آزمون با استفاده از سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل انجام شد. جامعه‌آماری پژوهش کلیه‌ زنان مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهر یزد در سال 1399 بودند که برای آن‌ها تشخیص افسردگی داده‌شده بود. تعداد افراد نمونه 40 نفر بودند که به‌روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شدند. به‌منظور سنجش شادکامی و کیفیت‌زندگی افراد نمونه از مقیاس رضایت از زندگی دینر و همکاران (1985) و مقیاس شادکامی آکسفورد آرگایل و لو (1989) استفاده شد. به منظور تحلیل داده‌های پژوهش از روش تحلیل‌کوواریانس استفاده شد. یافته‌ها: تحلیل یافته‌های پژوهش نشان داد که هر سه روش درمانی بر بهبود شادکامی (25/33 F= و اندازه اثر، 792/0) و کیفیت زندگی (38/89= F و اندازه اثر، 911/0) زنان اثربخش بوده‌اند (P<0/01). همچنین نتایج مقایسه زوجی گروه‌ها نشان داد که درمان‌های به کار رفته در افزایش شادکامی تفاوت معنادار با یکدیگر نداشتند اما درمان شفقت مبتنی برآموزه‌های مذهبی نسبت به دو درمان دیگر اثربخشی بیشتری بر بهبود کیفیت زندگی زنان داشت (P<0/01) نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که هر سه روش در افزایش شادکامی و بهبود کیفیت زندگی زنان متاهل افسرده تأثیر دارند همچنین بررسی تفاوت گروه‌ها مشخص شد کرد که اثربخشی روش‌های درمانی در بهبود کیفیت زندگی بیشتر است.
سهیلا باستانی، مریم غلامزاده جفره، ----- منصور سودانی،
دوره 21، شماره 82 - ( 3-1401 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف  بررسی تجربه‌ زیسته‌ زنان و مردان مطلقه از سازگاری با طلاق  انجام شد. روش: این مطالعه از نوع کیفی و با استفاده از روش پدیدار شناسی انجام شد. پژوهش با بهره‌گیری از نمونه گیری هدفمند افرادمطلقه سازگار با طلاق در سال 99-98 شهر شیراز انجام شده است. در نهایت پس از انجام 22مصاحبه نیمه‌ساختار‌یافته پژوهشگر به اشباع داده‌ها رسید. مصاحبه‌ها با روش پدیدار‌شناسی تحلیل مضمون مورد بررسی قرار گرفتند. یافته‌ها: در این پژوهش 3 مضمون اصلی و 12 مضمون فرعی بدست آمد که مضامین اصلی عبارتند از: 1- خانواده منبع مؤثر دررسیدن به سازگاری،
2- تاب‌آوری فردی3- تاب‌آوری اجتماعی. مضمون خانواده منبع مؤثر دربرگیرنده‌ی 2 مضمون فرعی حمایت عاطفی، پشتیبانی مادی (پذیرش، همدردی، تأمین مسکن و...)، مضمون تاب‌آوری فردی شامل 5 مضمون فرعی سوگواری، پیوند با معنویت، پذیرش طلاق، حرکت به سوی تعالی، کنترل هیجانات (شکرگذاری، قبول شرایط فعلی زندگی، برنامه‌ریزی برای آینده، رشد هیجانات مثبت و...) مضمون تاب‌آوری اجتماعی شامل 2 مضمون فرعی رشد فردی، کسب درآمد و استقلال مالی (تقویت مهارت‌های فردی، کسب درآمد و ثبات اقتصادی و....) نتیجه‌‌گیری نتایج به دست آمده از  این پژوهش نشان دهنده‌ ضرورت توجه همه جانبه به مسائل زنان و مردان مطلقه پس از جدایی و انجام اقداماتی مؤثر جهت توانمندسازی آنان در راه رسیدن به سازگاری با شرایط پس از جدایی بود.



مسعود اسدی، محسن نظری فر، حسن ابراهیم زاده، الهام فتحی، منیژه دانشپور،
دوره 21، شماره 82 - ( 3-1401 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش اختلالات روانی و تاب‌آوری در مقابل خودکشی در اقدام به خودکشی  انجام شد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، پس رویدادی است. روش: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه جوانان پسر شهر قزوین بود و نمونه آماری با توجه به روش مطالعه پس رویدادی شامل 80 نفر از این افراد بود که به شیوه هدفمند انتخاب و در دو گروه اقدام‌کنندگان به خودکشی و افراد عادی قرار گرفتند. جهت گردآوری داده‌ها از چک لیست نشانه‌های اختلالات روانی تجدید نظرشده (SCL-90-R) و پرسشنامه تاب‌آوری در مقابل خودکشی (عثمان و همکاران، 2004) استفاده شد. یافته‌ها:  نتایج پژوهش نشان داد میانگین نمرات افرادی که اقدام به خودکشی داشته‌اند، در نمره کلی اختلالات روانی و خرد مقیاس‌های پرخاشگری، اضطراب، وسواس، حساسیت فردی، شکایات جسمانی، روان پریشی، تصورات پارانوئیدی، افسردگی و ترس مرضی به طور معناداری بالاتر از افراد عادی بود. همچنین میانگین نمرات افرادی که اقدام به خودکشی داشته‌اند، در نمره کلی تاب‌آوری و خرده مقیاس‌های محافظ درونی، ثبات هیجانی و محافظ بیرونی به طور معناداری کمتر از گروه عادی بود (05/0>P). نتیجه‌گیری:  بر اساس نتایج به دست آمده پیشنهاد می‌شود با آموزش‌های روان‌شناختی تاب‌آوری در مقابل خودکشی را افزایش داده و با مداخلات مبتنی بر نظریه‌های رواندرمانی، می‌توان با کاهش اختلالات روانی که در پژوهش حاضر نقش مهمی در اقدام به خودکشی داشتند،  خطر خودکشی را کاهش داد.
جعفر ثمری صفا، اقبال زارعی، سمانه نجارپوریان، کوروش محمدی،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده

 هدف: ازدواج مجدد شانس دوباره­ای است که افرادی که همسرشان را از دست داده اند، جهت تجربه دوباره زندگی مشترک برای خود فراهم می­نمایند. پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی بومی ازدواج مجدد رضایتمند انجام شد. روش: این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از رویکرد نظریه زمینه‌ای در سال 1399 انجام شد. بدین منظور 21 زوج ساکن شهر تهران که بیش از 3 سال از ازدواج مجدد آنهال می‌گذشت به شیوه هدفمند و با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند. داده­ها جمع­آوری، پیاده سازی و سپس به شیوه سیستماتیک کدگذاری شد. یافته ها: مفاهیم استخراج شده در 124 کد اولیه و 27 کدمحوری طبقه­بندی شد که مقوله های شناخت و بینش بیشتر در زندگی مجدد، کفویت در همسرگزینی، برداشت منطقی در ازدواج مجدد، مدیریت چالش پذیرش همسرجدید توسط فرزند و بالعکس، توجه به اشتراکات و افتراقات معیارهای ازدواج، حمایت اجتماعی، حمایت خانواده و دوستان، نقش مشاوره و بزرگان پیش از ازدواج، کیفیت ارتباط با همسر و خانواده همسر سابق، مهارت ارتباط موثر، توجه به دغدغه و خواسته های همسر، خودافشایی مناسب در زمان انتخاب، تلاش  برای آگاهی عمیق از یکدیگر پیش از ازدواج، آگاهی از معیارهای همسرگزینی، خودآگاهی، راهبردهای مقابله ای کارآمد فردی، زوجی و خانوادگی از جمله کدخای مجوری بودند و درنهایت هم مقوله مرکزی باعنوان «شناخت وحمایت چندسطحی» انتخاب گردید. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر بیانگر آن بود که ایجاد یک ازدواج مجددرضایتمند در گرو انتخاب آگاهانه وشناخت عمیق از یکدیگر و صداقت و شفاف‌سازی درمورد موضوعات زندگی سابق و رابطه زوجی فعلّی و درنهایت تلاش دوسویه در جهت ایجاد زندگی پایدار است. متخصصان می‌توانند با بهره گیری از مقوله ها و مفاهیم مسنخرج از این الگو در افزایش رضایتمندی و دوام ازدواج های مجدد و پیشگیری از طلاق و آسیب­های ناشی ازآن، به خانواده ها و جامعه کمک نمایند.


نیلوفر بهشتی، محمود نجفی،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش مقایسه راهبرد‌های شناختی‌تنظیم‌هیجان، تکانشگری و افکارخودکشی در مبتلایان به اختلال وسواس، دوقطبی و افراد بهنجار بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع علّی_مقایسه‌ای بود. جامعه آماری شامل افرادی که در سال 1400 در شهر سمنان مطابق نظر روانپزشک تشخیص اختلال وسواس و دوقطبی گرفته بودند
و نیز افراد عادی که براساس خوداظهاری و استفاده از چک‌لیست نشانه‌های اختلالات روانی مبتلا به اختلال نبودند بود. 50 بیمار مبتلا به وسواس و 50 بیمار دوقطبی و نیز 50 فرد عادی به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. پرسشنامه تنظیم‌شناختی‌هیجان گرانفسکی، تکانشگری بارت و افکارخودکشی بک اجرا شد. جهت تحلیل داده‌ها از تحلیل واریانس چندمتغیری استفاده شد. یافته‌ها: تنظیم شناختی هیجان، تکانشگری و افکارخودکشی در سه گروه تفاوت معنادار دارد. میانگین نمرات گروه مبتلایان نسبت به گروه عادی در مولفه‌های منفی تنظیم‌هیجان، تکانشگری و افکارخودکشی بیشتر بود((p<0.05. در مولفه مثبت تنظیم‌هیجان میانگین نمرات گروه دوقطبی نسبت به وسواس بیشتر بود((p<0.05. در تنظیم هیجان منفی میانگین نمرات مبتلایان به وسواس نسبت به مبتلایان به دوقطبی بیشتر بود((p<0.05. همچنین میانگین نمرات گروه وسواس نسبت به دوقطبی در تکانشگری‌شناختی بیشتر بود((p<0.05 اما در مولفه‌های حرکتی و عدم‌برنامه‌ریزی بین گروه مبتلایان تفاوتی مشاهده نشد(p>0.05). نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج پژوهش برگزاری کارگاه‌های آموزشی جهت به حداقل رساندن آسیب‌های ناشی از نارسایی در تنظیم‌هیجان، تکانشگری و افکار‌خودکشی، طراحی برنامه‌های حمایتی در جمعیت عمومی و مبتلایان به وسواس و دوقطبی و نیز طرح درمان مناسب جهت پیشگیری از شدت یا عود علائم  بیماران می‌تواند موثر باشد.
 
فاطمه هاشمی، حسین کشاورز افشار، مسعود غلامعلی لواسانی،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش میانجی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین خشونت خانگی، سبک­های دلبستگی و بهزیستی روان شناختی زنان انجام شد. روش: تمامی زنان متأهل شهر تهران در سال 1399 جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل دادند که ازبین آنها 360 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده‌ها از پرسشنامه‌های تنظیم شناختی هیجان (گارنفسگی و کرایج، 2006)، بهزیستی روان‌شناختی (ریف 1995)، دل‌بستگی بزرگ‌سالان (کولینز و رید،1990) و خشونت خانگی (شرین، سینا کور، لی، زیتر و شاکیل 1998) استفاده شد. داده­ها با تحلیل مسیر و نرم افزارهای SPSS نسخه 25 و PLS نسخه 3/3 تحلیل شدند. یافته: یافته‌ها نشان داد که اثر مستقیم دلبستگی ایمن بر بهزیستی روان شناختی زنان معنادار است (05/0>p). اثرات مستقیم دلبستگی اجتنابی و خشونت خانگی بر راهبردهای سازش نیافته معنادار است (05/0>p). اثر مستقیم راهبردهای سازش نیافته بر بهزیستی روان شناختی زنان معنادار است (05/0>p). راهبردهای سازش نیافته در رابطه بین سبک دلبستگی اجتنابی و بهزیستی روان شناختی زنان نقش میانجی دارد (05/0>p). اثر مستقیم راهبردهای سازش­یافته بر بهزیستی روان شناختی زنان معنادار نیست (05/0<p). اثرات مستقیم دلبستگی اجتنابی، دلبستگی ایمن و خشونت خانگی بر راهبردهای سازش یافته معنادار است (05/0>p). راهبردهای سازش یافته در رابطه بین سبک  دلبستگی، خشونت خانگی و بهزیستی روان شناختی زنان نقش میانجی ندارد (05/0<p). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر می­توان با تقویت دلبستگی ایمن و آموزش راهبردهای تنظیم شناختی به زنان، بهزیستی روان شناختی آنها را افزایش داد.
منیره نسیمی، فروغ جعفری، شکوه نوابی نژاد،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری مهرورزی به خود در والدین با رابطه بین شیوه های فرزندپروری والدین و شادکامی فرزندان دوره اول متوسطه  شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 انجام شده است. روش : روش انجام پژوهش از نوع توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره متوسطه اول شهر تهران به همراه والد مادران آنها بود. . به منظور انجام پژوهش، 384 دانش آموز به همراه والد مادر آنها به روش خوشه ای مرحله ای  انتخاب شدند و با استفاده از 3 پرسشنامه های شادکامی آکسفورد، سبک فرزندپروری بامریند و مهرورزی به خود نف، مورد اندازه گیری قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش تحلیل مسیر و نرم افزار لیزرل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها :بررسی نتایج نشان داد که نقش میانجی سبک های فرزندپروری در رابطه بین مهرورزی به خود و شادکامی فرزندان تایید نشد (05/0<p) اما تاثیر مستقیم سه متغیر مهرورزی به خود، سبک فرزندپروری استبدادی و سبک فرزندپروری قاطع مورد تایید قرار گرفت (05/0>p). جهت تاثیر سبک استبدادی بر شادکامی منفی بود و جهت تاثیر مهرورزی به خود و سبک قاطع بر شادکامی مثبت بود. متغیرهای یادشده 49 درصد از واریانس نمرات در متغیر شادکامی را پیش بینی می کنند. نتیجه گیری:وجود ویژگی مهرورزی به خود در والدین و استفاده از سبک فرزندپروری مقتدرانه می تواند موجب شکل گیری رفتارهای مثبت در والدین شود به نحوی که شرایط زندگی خانوادگی برای فرزندان را مطلوب سازد و شادکامی در فرزندان را افزایش دهد
محمد حسن حیدری، پرویز آزاد فلاح، احمد علی پور،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده

هدف: هدف این پژوهش ارائه مدلی برای تبیین رابطه ابعاد شخصیتی با رضایت از زندگی با تأکید بر نقش میانجی سبک‌های رویارویی و منبع کنترل در بین دانشجویان ایرانی و ارمنی بود. جامعه پژوهش حاضر شامل تمامی دانشجویان ایرانی و ارمنی بود که در سال تحصیلی 2009-2010 در دانشگاه­های ایران و ارمنستان در حال تحصیل بودند. روش: به منظور نمونه­گیری، با استفاده از روش خوشه­ای تصادفی تعداد 768 دانشجوی ایرانی و 768 دانشجوی ارمنی انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه‌های پنج عاملی شخصیت NEO (1985)، راهبردهای رویارویی کارور و همکاران (1989)، منبع کنترل راتر (1996) و رضایت از زندگی داینر و همکاران (1985) گرد آوری شدند. به­منظور تجزیه و تحلیل داده­ها از همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد. یافته­ها: یافته­ها نشان داد که تمامی مسیرهای مستقیم موجود در مدل بجز تأثیر توافق پذیری بر منبع کنترل معنادار شدند. همچنین تمامی مسیرهای غیر مستقیم به­جز مسیر تأثیر توافق پذیری بر رضایت از زندگی با واسطه­ی منبع کنترل و مسیر تأثیر وظیفه­شناسی بر رضایت از زندگی با نقش واسطه­ای سبک هیجان­مدار منفی معنادار شدند. در نهایت بین ویژگی‌های شخصیتی با منبع کنترل، سبک‌های رویارویی و رضایتمندی در دانشجویان ایرانی و ارمنی رابطه معنادار وجود داشت (05/0P< ) و مدل مفروض از برازندگی مطلوب برخوردار بود. نتیجه­گیری: افراد با منبع کنترل درونی، ویژگی شخصیتی باوجدان بودن، انعطاف پذیری و سبک رویارویی‌ مسئله‌مدار، رضایت از زندگی بیشتری دارند.
زهرا رستم آبادی، محمدسجاد صیدی، محسن گلمحمدیان،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر واکاوی باورهای معلمان در مورد کلاس مطلوب است. باورهای معلمان درباره یک کلاس مطلوب و ایده آل از این حیث حائز اهمیت است که این باورها انتظارات، کنش ها و رفتارهای معلمان را در کلاس درس شکل می دهند و بر آموزش بهتر و متناسب با نیازهای دانش آموزان تاثیر می گذارند.روش: روش مطالعه کیفی و از نوع پدیدارشناختی بوده و داده ها به روش کولایزی مورد تحلیل قرار گرفتند.جامعه این پژوهش را کلیه معلمان مقاطع متوسطه اول و دوم شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 98-97 تشکیل می دادند که از این بین تعداد 15 نفر به روش نمونه گیری هدفمند برای انجام مصاحبه عمیق انتخاب شدند. مصاحبه ها پس از ضبط صدا، مستند سازی شده و به روش اپوخه گذاری کدگذاری شدند.یافته ها: پس از تحلیل داده ها 3 مقوله اصلی به دست آمد. مقوله باورهای معطوف به رفتار که شامل زیر مقوله های تربیت چند بعدی، کنترل، مرز، عدم تبعیض-عدالت و شخصیت می باشد. مقوله باورهای معطوف به رابطه شامل همدلی و پذیرش، شناخت دنیای روانشناختی، خودافشایی معلم، رابطه با همسالان، انگیزش و علاقه، حمایت، احترام و اعتماد، مشاوره و مشورت، ارتباط معلم با والدین، الگو سازی، تغییر و پرورش ویژگی های شخصیتی و خانواده بود. همچنین باورهای معطوف به تدریس زیر مقوله های دانش، توجه به تفاوت های فردی، شیوه آموزش(انتقال مفاهیم)، فن آوری آموزشی، ظاهر معلم، ساختار فیزیکی کلاس، زمان، یادگیری، سطح آموزشی، محدودیت ها، سن معلم، تجربه معلم، نقش آموزش و پرورش، آمادگی دانش آموزان و هوش را شامل می شود.نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت باورهای معلمان درمورد کلاس مطلوب گستره وسیعی داردکه تنها به رفتار معلم و یا دانش آموز محدود نمی شود و عوامل دیگری چون خانواده، ارتباط معلم با والدین، ساختار فیزیکی کلاس و شیوه آموزش نیز در این مهم تاثیر دارد.

سمیراالسادات بدخشیان، فاطمه سمیعی،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده

چکیده
هدف: ضایعه نخاعی از جمله معضلات جوامع انسانی محسوب می­شود که مسیر زندگی فرد را تغییر می­دهد و مشکلات فراوانی در تمام ابعاد جسمانی، روانی، شغلی، اقتصادی و خانوادگی ایجاد می­کند. هدف از انجام این پژوهش تعیین اثربخشی برنامه توانبخشی شغلی بر خودکارآمدی افراد دارای آسیب نخاعی بود. روش: طرح مورد استفاده در این پژوهش مورد منفرد بود. بدین منظور با استفاده از نمونه گیری هدفمند 3 نفر از افراد دارای آسیب نخاعی انتخاب شدند و طی 8 جلسه مداخله انفرادی،آموزش برنامه توانبخشی شغلی مبتنی بر نظریه شناختی اجتماعی دریافت کردند. ابزار گردآوری داده­ها پرسشنامه سرمایه­های روانشناختی لوتانز بود. نتایج با استفاده از تحلیل دیداری، شاخص پایایی تغییر (RCI) و درصد بهبودی (MPI) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.  یافته­ها: یافته ها نشان داد برنامه توانبخشی مبتنی بر نظریه شناختی اجتماعی می­تواند خودکارآمدی افراد دارای آسیب نخاعی را افزایش دهد (96/1). نتیجه گیری: با استفاده از یک برنامه توانبخشی شغلی و با بهره­گیری از نظریه شناختی اجتماعی که در آن از راهنمایی­ها و آموزش مهارت­هایی از جمله آموزش جانشینی یا الگو گیری، تشویق اجتماعی یا بازخورد مثبت و برانگیختگی سرمایه­های روانشناختی همچنین ارائه اطلاعات در مورد اشتغال توانخوان و آموزش­های شغلی به کار گرفته شد، می­توان خودکارآمدی را در افراد دارای ضایعه نخاعی افزایش داد.


الهام زمان‌شعار، حمید رضائیان، سیمین حسینیان، عباس عبداللهی،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده


 هدف: اتمام روابط عاطفی موقعیتی است که تاثیرات موقت و پایداری بر سلامت روانشناختی افراد دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی چگونگی هویت روایتی افراد دچار شکست عاطفی انجام شد. روش: با روش نمونه‌گیری هدفمند، 15 مشارکت‌کنندۀ دچار شکست عاطفی که معیارهای ورود به پژوهش را داشتند انتخاب شدند. داستان‌های آنها با استفاده از فرم اصلاح شدۀ «مصاحبۀ روایتی رابطه» جمع‌آوری شد. سپس داده‌ها، مورد تحلیل تماتیک قرار گرفت. پس از تعیین زیرتم‌ها و تم‌های اصلی، یک مدل مفهومی از روایت افراد ارائه شد. یافته‌ها: 63 زیرتم و 13 تم از تحلیل بدست آمد. تم‌های نهایی در قالب یک مدل که بیانگر وضعیت هویت روایتی مشارکت‌کنندگان بود ارائه شد. این مدل حاکی از آن است که مشارکت‌کنندگان تمایل دارند گذشته را به مثابۀ شکست، حال را به مثابۀ وقفه و آینده را به مثابۀ ناامیدی روایت کنند. مفهوم خود مطلوب، در بخش‌های مختلف روایت آنها پنهان بود، خود مطلوبی که فرد در رابطۀ تمام شده تجربه کرده بود یا آن رابطۀ خاص در جستجوی آن بود. نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر به نظر می‌رسد افراد دچار شکست عاطفی که در دورۀ گذار، حالت وقفه را تجربه می‌کنند، دچار نوعی گسست در روایت-خود هستند که احساس می‌کنند توانایی ترمیم آن را ندارند. نتایج این مطالعه می‌تواند در درک بهتر هویت روایتی آنها و احتمالاً ایجاد یک مداخلۀ روانشناختی برای این دوره موثر واقع شود
طیبه عزیزی، حسن امیری، کریم افشاری نیا،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین برازش مدل رابطه ساختاری تعارض والدین و نوجوان با بدتنظیمی هیجانی با نقش میانجی احساس تنهایی در نوجوانان شهر تهران انجام شد. روش: جامعه آماری پژوهش شامل نوجوانان 13 تا 18 ساله شهر تهران در سال تحصیلی در سال 98-1397 بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 400 نفر(200 نوجوان دختر و 200 نوجوان پسر) به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه­ تعارض والد نوجوان اسدی و یونسی (1390)، احساس تنهایی تجدید نظر شده راسل (1996) و بدتنظیمی هیجانی گراتز و رومر (2004) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین تعارض والد-وجوان با بدتنظیمی هیجان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد(05/0p<). همچنین، بین تعارض والدین و نوجوان با بدتنظیمی هیجانی با نقش میانجی احساس تنهایی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد(05/0p<). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهشی می توان نتیجه گرفت که احساس تنهایی با بروز احساساتی همچون افسردگی، اضطراب، خستگی می تواند نقش میانجی بین تعارضات والد-نوجوان و بدتنظظیمی هیجان ایفا کند.
رسول حشمتی، شیرین احمدی، شعله امانی،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده

هدف: امروزه با توجه به رشد روزافزون طلاق و پیامدهای آن در جامعه، بررسی آن در ابعاد مختلف حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مواجهه درمانی روایتی بر بهبود کیفیت زندگی و تنظیم هیجان زنان مطلقه انجام گرفت. روش پژوهش: این مطالعه یک پژوهش نیمه‌آزمایشی با پیش‌آزمون-پس‌آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه حاضر را کلیه زنان مطلقه کمیته امداد شهر زرین‌شهر تشکیل دادند. تعداد 30 نفر از این زنان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) به روش نمونه‌گیری داوطلبانه انتخاب و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون از پرسشنامه ‌کیفیت‌ زندگی گروهی از کارشناسان ‌سازمان‌ بهداشت ‌جهانی (1996) و پرسشنامه نظم‌جویی هیجان گروس و همکاران (2003) استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 7 جلسه و هر جلسه 90 دقیقه به صورت گروهی درمان مواجهه‌درمانی‌روایتی (NET) را دریافت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره (آانکوا) و به وسیله نرم‌افزار‌SPSS23 مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: یافته‌ها نشان ‌داد که بعد از کنترل اثرات پیشآزمون، تفاوت معناداری بین نمرات پسآزمون دو گروه در ابعاد سلامت جسمانی (965/369F=؛ 001/0>P)، سلامت روانی (457/75=F؛ 000/0>P)، سلامت اجتماعی (905/52=F؛ 003/0>P) و سلامت ‌محیط (321/320=F؛ 001>P) و ابعاد ارزیابی مجددشناختی (901/260F=؛ 001/0>P) و فرونشانی (359/1=F؛ 005/0>P) وجود دارد. نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که مواجهه درمانی روایتی می‌تواند برنامه درمانی مناسبی برای بهبود کیفیت زندگی و مشکلات هیجانی زنان مطلقه باشد.
مرتضی اسپنانی، محمدرضا عابدی، پریسا نیلفروشان،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده

هدف: هدف این پژوهش مقایسه‌ی تأثیر روش‌های مشاورۀ مبتنی بر نظریۀ هالند، شناختی اجتماعی و راه حل مدار بر بهزیستی مسیر شغلی دانش‌آموزان بود. روش: روش این پژوهش شبه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری کلیۀ دانش‌آموزان دورۀ دوم متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-97 بوده که با استفاده از نمونه گیری در دسترس، تعداد 10 نفر برای هر گروه انتخاب شدند و بر اساس جنسیت تفکیک شدند. گروه‌های آزمایش هر کدام 8 جلسه، مشاورۀ مسیر شغلی دریافت نمودند و گروه‌های کنترل، مداخله‌ای دریافت نکردند. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه بهزیستی مسیر شغلی (هینکین،1998) بود. یافته‌ها: نتایج  نشان داد که بین میانگین نمرات بهزیستی مسیر شغلی دانش‌آموزان گروه‌های آزمایش در مرحله‌ی پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری (001/0p<) وجود داشت. بنابراین مداخلات مشاوره مبتنی بر نظریه هالند، شناختی اجتماعی مسیر شغلی و راه حل مدار، بر افزایش بهزیستی مسیر شغلی دانش‌آموزان مؤثر بوده است. در مقایسه‌ی روش‌های مداخله، روش شناختی اجتماعی و راه حل مدار، تأثیر بیشتری را نسبت به نظریه هالند نشان داد. نتیجه‌گیری روش مشاوره مسیر شغلی شناختی اجتماعی و راه حل مدار در مشاوره با دانش‌آموزان تأثیر بیشتری دارند.
رقیه کیانی، آیت اله فتحی، سمیه تاجفر، ابراهیم نوری،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده

هدف: امروزه طلاق یکی از خطرات تهدیدکننده زندگی زناشویی است که به ویژه برای زنان می‌تواند معضلات اجتماعی و روحی فراوانی ایجاد کند و از این نظر باید به آن توجه ویژه داشت. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان سابیلیمنال بر افسردگی و تاب‌آوری در زنان دادخواست‌دهنده طلاق با سرپرست خانوار معتاد انجام شد.روش: روش پژوهش نیمه‌آزمایشی از نوع پیش‌آزمون و پس‌آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه زنان دادخواست‌کننده طلاق با سرپرست خانوار معتاد در نیمه دوم سال 1399 بود که به شعبه‌های مختلف دادگاه خانواده شهر تهران مراجعه کرده بودند. از بین این جامعه آماری، تعداد 30 نفر که دارای شرایط ورود به پژوهش بودند با روش در دسترس انتخاب شدند و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). هر دو گروه در مراحل پیش‌آزمون و پس‌آزمون دو بار فرم تجدیدنظر شده پرسشنامه افسردگی بک (1991) و پرسشنامه تاب‌آوری کانر و دیویدسون (2003) را تکمیل کردند، گروه آزمایش رویه درمانی را دریافت کرد ولی گروه کنترل هیچ رویه درمانی را دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل داده‌های پژوهش از شاخص‌های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم‌افزار SPSS-20 استفاده شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که رویکرد سابلیمینال موجب کاهش معنادار نمرات افسردگی (01/0< P، 63/0= Ƞ2) و افزایش معنادار نمرات تاب‌آوری (01/0< P، 68/0= Ƞ2) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است. نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج می‌توان گفت که رویکرد سابلیمینال می‌تواند میزان افسردگی زنان دادخواست‌دهنده طلاق با سرپرست خانوار معتاد را کاهش دهد و میزان تاب‌آوری آنها را افزایش دهد. بنابراین از این رویکرد می‌توان به عنوان یک روش مداخله‌ای مناسب در مراکز روان‌شناختی و مشاوره برای درمان افسردگی و افزایش تاب‌آوری بهره برد.

صفحه 14 از 18     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research