347 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
حبیبه خاتون قبادی اسفرجانی، طیبه شریفی، احمد غضنفری، مریم چرامی،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده
هدف: از پژوهش حاضر مقایسه تأثیر دو شیوهی آموزش گروهی مدیریت خشم و توانمندسازی روانی _ اجتماعی بر رفتارهای جامعهپسند و سازگاری اجتماعی دانشآموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر تهران بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه انتظار همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. در این پژوهش جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانشآموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 125110 نفر دختر بودند و با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس عداد 90 نفر از آنان انتخاب به صورت تصادفی جایگزین شدند. تجزیه و تحلیل اطلاعات بهدستآمده از اجرای پرسشنامهها از طریق نرمافزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی) انجام پذیرفت. یافتهها: نتایج نشان داد هر دو آموزش داده شده در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه انتظار اثربخشی معناداری بر رفتارهای جامعهپسند و سازگاری اجتماعی دانشآموزان اعمال کردند (05/0>P). افزون بر این نتایج نشان داد که آموزش گروهی توانمندسازی روانی _ اجتماعی در افزایش رفتارهای جامعهپسند و سازگاری اجتماعی مؤثرتر بود (05/0>P). نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، میتوان گفت که آموزش گروهی مدیریت خشم و توانمندسازی روانی _ اجتماعی میتوانند به عنوان یک شیوه آموزشی برای افزایش رفتارهای جامعهپسند و سازگاری اجتماعی دانشآموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر تهران در مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی به کار برده شوند.
روژان غفوری، امید عیسی نژاد،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده
هدف: نابینایی میتواند تفاوت زیادی در نوع زندگی فرد به وجود آورد و باعث بروز برخی مشکلات در سازگاری روانشناختی و اجتماعی گردد. این پژوهش با هدف بررسی تجربه عشق و ملاکهای انتخاب همسر در میان دانشجویان دختر نابینا صورت گرفته است.روش: برای انجام این پژوهش از روش پدیدارشناسی تفسیری براساس الگوی ون منن استفاده شد. با 18 دانشجوی نابینا مصاحبههای عمیق، کامل و نیمهساختاریافته انجام شد. مصاحبهها به صورت دیجیتالی ضبط شده و کلمه به کلمه به زبان فارسی، رونوشت شده اند.یافتهها: شش تم اصلی از ماهیت تجربه زیسته مشارکتکنندگان استخراج گردید که عبارتنداز: «پنداشتها و باورهای عاشقانه»، «رفتارهای عاشقانه»، «تأثیر عشقورزی بر زندگی»، «عامل جذبکننده» در بخش ادراک عشق و «ملاکهای درونفردی»، «ملاکهای بینفردی» در بخش ملاکهای همسرگزینی.نتیجهگیری ازجمله مهمترین راههای ارتباطی که یک دختر نابینا از طریق آن رابطه عاشقانه برقرار میکند عامل «صدا و زبان بدن» است. در بخش ملاکهای انتخاب همسر«تعهد و پایبندی» به عنوان مهمترین ملاک بین فردی، و «سلامت و زیبایی» به عنوان مهمترین ملاکهای درون فردی بدست آمد.
زهرا اخوی ثمرین، پرویز پرزور، شیرین احمدی،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده
هدف: تابآوری عاطفی یک ساختار چند بعدی است که توضیح میدهد چرا افرادی که با شرایط دشوار و پر استرس روبرو میشوند میتوانند به صورت مثبت عمل کنند. پژوهش حاضر با هدف پیشبینی علی اضطراب کرونا بر اساس تابآوری عاطفی با میانجیگری تنظیم هیجان در دانشجویان انجام گرفت. این مطالعه توصیفی به روش مدلیابی معادلات ساختاری بود و جامعه آماری آن متشکل از کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه محقق اردبیلی در نیمسال اول 1400 بودند. تعداد 250 نفر از این افراد به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شده و به صورت آنلاین به پرسشنامههای تابآوری عاطفی، تنظیم هیجان و اضطراب کرونا پاسخ دادند. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و مدلیابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافتهها: نتایج ضرایب همبستگی نشان داد که اضطراب کرونا با نمرهی کل تابآوری عاطفی و تنظیم هیجان ارتباط منفی و معناداری دارد همچنین تنظیم هیجان با نمره کل تابآوری عاطفی ارتباط مثبت و معناداری دارد (001/0> p). شاخصهای برازش مدل نیز مسیر تابآوری عاطفی بر اضطراب کرونا با میانجیگری تنظیم هیجان را تأیید کرد. نتیجهگیری: از لحاظ کاربردی بر اساس نتایج میتوان گفت برنامه آموزش راهبردهای سازگاری راهکاری مناسب جهت بهبود تنظیم هیجان، افزایش تابآوری و کاهش اضطراب دانشجویان میباشد.
امیر قربان پور لفمجانی،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده
هدف: تحقیق حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته ی کارکنان شرکتی شاغل در بخش خدمات از وضعیت شغلی و استخدامیشان انجام شد. روش پژوهش: تحقیق حاضر کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی است. جامعهی تحقیق کلیه کارکنان شرکتی شاغل بخش خدمات در دانشگاه گیلان بود. مشارکت کنندگان در تحقیق نیز به شیوهی هدفمند و متمرکز بر ملاک انتخاب شدند. تعداد آنها نیز با توجه به اشباع نظری 9 نفر انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات نیز مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. یافتهها با استفاده از شیوهی کولایزی تحلیل شدند. در نتیجهی تحلیل 5 مضمون اصلی و بیست و یک مقولهی فرعی به دست آمد که اولین مضمون اصلی بیعدالتی بود که شامل مقولههای فرعی قضاوت غیرمنصفانه، احساس تبعیض، احساس ظلم و احجاف، فشار کاری بالا انتظارات کاری بالا و عدم حمایت میشد. دومین ممضون اصلی حرمت خود پایین با مقولههای فرعی فقدان اعتبار، دیده نشدن، تحقیر شدن، عدم ارزش گذاری، عدم حرمت و احترام و عدم درک شدن بود. مضمون اصلی سوم فقدان انگیزه پیشرفت بود که شامل مقولههای درماندگی و ناامیدی از تغییر وضعیت موجود و عدم ترفیع و ارتقاء شغلی میباشد. مضمون اصلی چهارم عدم بهره مندی از امتیازات شغلی بود که شامل مقولههای فرعی کمی حقوق، تاخیر در دریافت حقوق، نداشتن وام، فقدان بیمه تکمیلی و فقدان مرخصی میشد و مضمون اصلی پنجم فقدان رضایت شغلی است که شامل مقولههای فرعی فقدان انگیزه، ناامنی و بیثباتی شغلی میباشد. نتیجه گیری: یافتههای تحقیق حاضر نشان داد که کارکنان شرکتیِ بخش خدمات، تجربه روانشناختی مثبتی از وضعیت شغلی خویش ندارند. این یافتهها برای مدیران شرکتهای کاریابی و کارفرمایان قابل استفاده است.
فاطمه قاسمی نیائی، معصومه اسمعیلی، فریبرز باقری،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده
اهداف: تدوین الگوی یکپارچه مشاوره در باب رشد با تاکید بر نحوه مواجهه با فرایند زمان و مسئولیت وجود در تناسب با افق فکری مراجع در فرهنگ اسلامی هدف این پژوهش است که براساس تاکید بر روانشناسی فرهنگی ضرورت مییابد. روش: روش این پژوهش استفاده از هرمنوتیک کلاسیک شلایرماخر است که با بررسی گام به گام نظریات منتخب در نهایت به یکپارچه سازی آنها اقدام شده است و در قالبی متناسب با اندیشۀ اسلامی درآمده است. شیوه تفسیر در این روش با استفاده از ویژگیهای دستوری و فنی متن انجام گرفته و در قالب تفاسیر جزئی و کلی طبقه بندی شده است. الگوی ادغامی حاصله با شیوۀ منطق استقرایی و قیاسی در نهایت در نگرشی کاربردی و عملی ضمن دارا بودن مبانی و اصول به هدف، فنون و فرایند درمانی پرداخته است. یافتهها: یافتهها نشان میدهد که مبانی الگوی شکل گرفته شامل مبنای کمال با اصول (تضاد، میل به کمال، عاملیت، سلسله مراتب وجود، خدمت رسانی، قاعده مندی و آفرینش مداوم و جهت مندی و هدفمندی)؛ مبنای وحدت با اصول (مکملیت، اتصال اجزاء، پذیرش و یکپارچگی، حقیقت ثابت، تغییر ناپذیری قواعد و علیت هستی، تعادل و سازگاری)، مبنای جاودانگی با اصول (میل بازگشت به مبدا، مکان مندی، زمانمندی وجود، یکپارچگی زمانی، مرگ، چرخش وجودی)؛ مبنای هدفمندی با اصول (رهبری، قدرت خلق، اداره و تداوم هستی، جامعیت) میباشد. که متناسب با مبانی و اصول دارای هدف غایی، فنون و فرایند درمانی میباشد. نتیجهگیری الگوی یکپارچه رشدی در تلفیق با افق اسلامی به شیوۀ هرمنوتیک الگویی نوین است که میتواند در ایجاد تناسب با بنیانهای فکری مراجع کارآمد باشد و بدون ایجاد گفتمانهای متضاد، افق فکری مراجع را گسترش دهد و برای او مسیر و معنایی مشخص نماید.
حامد قاسمی ارگنه، عذرا اعتمادی، مریم فاتحی زاده،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده
هدف: هر یک از والدین نقش حیاتی در زندگی فرزندان ایفا میکنند و انتقال بین نسلی طلاق نشان میدهد، فرزندانی که طلاق والدین خود را تجربه میکنند بیشتر در معرض آسیبهای زناشویی هستند. هدف پژوهش حاضر طراحی و اعتبار یابی الگوی آموزشی پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق و بررسی اثر بخشی آن بر دلزدگی و انتظارات زناشویی بود. روش: پژوهش حاضر با روش تحقیق آمیخته از نوع اکتشافی انجام شد. در بخش کیفی پژوهش از روش نظریه داده بنیاد کلاسیک و در روش کمی از روش شبه آزمایشی گروه آزمایش _ گروه کنترل با طرح پیش آزمون _ پس آزمون و پیگیری استفاده گردید. مشارکت کنندگان پژوهش در بخش کیفی شامل مصاحبه با 26 نفر از زوجین با خانواده اصلی تک سرپرست ناشی از طلاق بودند که به صورت هدفمند تا اشباع دادهها انتخاب شدند و نمونه پژوهش در بخش کمی 32 نفر از زوجین با خانواده اصلی تک سرپرست ناشی از طلاق بودند که با روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دوگروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. بخش کیفی پژوهش با مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد و ابزار پژوهش در بخش کمی شامل پرسشنامههای انتظارات زناشویی امیدوار و دلزدگی زناشویی پاینز بودند. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر استفاده شد. یافتهها: از مجموع یافتههای بخش کیفی پنج مقوله اصلی که بیانگر آسیبهای زناشویی فرزندان تک سرپرست ناشی از طلاق بودند استخراج و بر مبنی آنها و نظر متخصصان الگوی آموزشی پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق در فرزندان تک سرپرست ناشی از طلاق طراحی شد. تحلیل دادهها نیز نشان دهنده اثر بخشی الگوی آموزشی پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق بر دلزدگی و انتظارات زناشویی بود (01/0 p<). نتیجهگیری بر اساس نتیجه پژوهش حاضر، میتوان از الگوی آموزشی ارائه شده در راستای پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق، و تداوم زندگی زناشویی فرزندان طلاق استفاده کرد.
امیرصالح امین جعفری، پریسا نیلفروشان، محمدرضا عابدی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین انطباقپذیری مسیر شغلی و اشتغالپذیری با میانجیگری متغیرهای خودکارآمدی کاریابی، ادراک پیچیدگی و آمادگی برای شانس در میان بیکاران ایرانی بود. روش: دادهها در این پژوهش از طریق نمونهگیری داوطلبانه و بر روی یک نمونهی 719 نفری از بیکاران ایرانی گردآوری شد. دادهها با استفاده از تحلیل مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شد. جمعآوری دادهها از طریق مقیاس انطباقپذیری مسیر شغلی، مقیاس خودکارآمدی کاریابی، شاخص ادراک پیچدگی، شاخص آمادگی برای شانس و مقیاس اشتغالپذیری انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد ضریب تأثیر انطباقپذیری مسیر شغلی بر خودکارآمدی کاریابی (001/0>p و 75/0= γ)، ادراک پیچیدگی (001/0>p و 64/0= γ) و آمادگی برای شانس (001/0>p و 88/0= γ) به لحاظ آماری معنادار است. علاوهبراین، ضریب تأثیرخودکارآمدی کاریابی (001/0>p و 39/0= β)، ادراک پیچیدگی (001/0>p و 17/0 = β) و آمادگی برای شانس (001/0>p و 6/0= β) براشتغالپذیری بعنوان متغیر وابستهی درونزا از نظر آماری معنادار است. همچنین انطباقپذیری مسیر شغلی با اشتغالپذیری به طور غیرمستقیم از طریق این متغیرها رابطه داشت. نتیجهگیری: بهطور کلی، با توجه به یافته این پژوهش مبتنی بر وجود رابطه غیر مستقیم بین انطباقپذیری مسیر شغلی و اشتغالپذیری، بایستی خاطر نشان کرد که برای افزایش اشتغالپذیری نه تنها توجه به انطباقپذیری ضروری است بلکه توجه به راهبردهای افزایش خودکارآمدی کاریابی، ادراک پیچیدگی مبتنی بر سیستم تفکر باز و نیز افزایش آمادگی برای شانس اهمیت دارد.
اکرم مطهری نصب، کیومرث فرح بخش، احمد برجعلی، نورعلی فرخی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف تدوین و اعتباریابی الگوی رضایت زناشویی در پاندمیها و بررسی اثربخشی آن بر بهزیستی روانشناختی در دوره کرونا اجرا شد. روش: در این پژوهش از روش تحقیق آمیخته (در بخش کیفی، از روش نظاممند نظریه دادهبنیاد و در بخش کمّی، از روش نیمهآزمایشی و طرح تکآزمودنی از نوع AB) استفاده شد. مشارکتکنندگان پژوهش در بخش کیفی، 24 نفر از زنان متاهل25- 55 سال (12 نفر دارای رضایت زناشویی و 12 نفر فاقد رضایت زناشویی) بودند که با رعایت معیارهای لازم و روش نمونهگیری هدفمند تا مرز اشباع دادهها، انتخاب شدند. جامعه هدف در بخش کمّی، زنان متاهل 25 تا 55 ساله دارای فرزند 6 تا 13 ساله شهر تهران بودند که تعداد 3 نفر از آنان با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و در مداخله شرکت کردند. ابزار گردآوری دادهها در بخش کیفی، مصاحبه نیمهساختاریافته و در بخش کمّی، مقیاس رضایت زناشویی اینریچ (1993) و مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (1988) بود. دادهها در بخش کیفی، با استفاده از روش تحلیل مقایسه مداوم استراوس و کُربین (در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی) و در بخش کمّی، بر اساس شاخصهای تحلیل دیداری مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. یافتهها: تحلیل دادهها در بخش کیفی منجر به شناسایی 79 کد باز و 26 کد محوری و 4 کد انتخابی شامل «نیازهای ارتباطی؛ ویژگیهای شخصیتی؛ عوامل اجتماعی و راهبردهای رفتاری» شد. پس از تلفیق مقولهها، الگوی رضایت زناشویی در ایام کرونا، تدوین و روایی محتوای آن تائید شد. نتایج تحقیق در بخش کمّی، اثربخشی مداخله مبتنی بر الگو بر بهزیستی روانشناختی را نشان داد. نتیجهگیری: بر اساس نتیجه پژوهش حاضر میتوان از الگوی استخراجشده، جهت انجام مداخلات مشاورهای در حوزههای زوج و خانواده برای تسهیل انطباقپذیری با بحرانهای مشابه استفاده کرد.
حدیثه رضایی، هاجر فلاح زاده، لیلی پناغی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر پیش بینی آزار دیدگی در روابط زناشویی بر اساس الگوهای ارتباطی و ترس از صمیمیت در زنان متاهل بود.روشپژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. به این منظور 300 زن متاهل شهر تهران که به روش نمونه گیری دردسترس و هدفمند انتخاب شده بودند به پرسشنامه های الگوهای ارتباطی (کریستنس و هیوی، 1990 )ترس از صمیمیت (دسکاتنر و تلن، 1991) و همسرآزاری (قهاری، عاطف وحید و یوسفی، 1384) پاسخ دادند. دادهها با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نتایج نشان داد که بین خرده مقیاس مرد متوقع/ زن کنارهگیر با همسرآزاری رابطه مثبت و معنادار وجود داشت. (r=%236.P≤000 )همچنین بین خرده مقیاسهای زن متوقع/ مرد کنارهگیر(r=%324P≤0/01) مرد متوقع/ زن کنارهگیر ((r=%131P≤0/05و سازنده متقابل(r=%214P≤0/01) با ترس از صمیمیت رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. مولفههای خرده مقیاس سازنده متقابل(r=%194P≤0/001 ) و مرد متوقع/زن کنارهگیر r=%236.P≤000) ) توان پیش بینی همسرآزاری را داشتند.- نتیجه گیری می توان گفت الگوهای ارتباطی مرد متوقع/ زن کناره¬گیر و سازنده متقابل در رابطه زوجین می توانند چالشی ایجاد کنند که باعث همسر آزاری در رابطه شود.
نیلوفر تحقیقی احمدی، آسیه شریعتمدار، حسین سلیمی بجستانی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: تعامل والد - کودک و عواملی که به بهبود و ارتقای این تعامل منجر میشود، از زمینههای مهم و موردعلاقه پژوهشگران است. پژوهش حاضر بهمنظور تدوین برنامه آموزشی تعامل مثبت والد - کودک، مبتنی بر تجارب زیسته والدین کودکان دارای اختلال نارسایی توجه - بیشفعالی انجام شد.
روش: این پژوهش از نوع کیفی است که با روش پدیدارشناسی انجامشده است. جامعه موردپژوهش شامل مادران دارای فرزند اختلال نارسایی توجه - بیشفعالی به کلینیکهای مشاوره مناطق ١ و ٣ بهزیستی تهران در سال 1398 بود. نمونهگیری بهصورت هدفمند و شامل مادرانی بود که دارای فرزند دچار اختلال نارسایی توجه-بیشفعالی بودند. پس از اجرای پرسشنامه علائم مرضی کودکان
CSI-4 (گادو و اسپرافکین 1997) و پرسشنامه تعامل والد-کودک (پیانتا 1994) بر این مادران، آنهایی که نمره بالاتر از میانگین آورده بودند، مورد مصاحبه نیمهساختارمند قرار گرفتند و این روند تا رسیدن به یک اشباع نظری ادامه یافت. مصاحبهها با روش هفت مرحلهای کلایزی تحلیل گردید.
یافتهها: با تطبیق مضامین فرعی بهدستآمده ذیل این مضامین اصلی با ویژگیهای مراحل تغییر پروچاسکا و نورکراس 1992 (ترجمه آوادیس یانس، 1399)، گامهای برنامه تعامل مثبت والد-کودک تدوین شد. با تحلیل یافتههای پژوهش، مضامین اصلی زیر بهعنوان ویژگیهای تجارب زیسته مادران دارای تعامل مثبت والد-کودک دچار اختلال نارسایی توجه-بیشفعالی به دست آمد: مدیریت سطح انرژی کودک، نظارت بر تکالیف و مسئولیتها، ارتباط حمایتی و سازمانیافته مادر و کودک و مدیریت شرایط وابسته به بیشفعالی.
نتیجهگیری: باتوجهبه نتایج بهدستآمده میتوان نتیجه گرفت برنامه تدوینشده تعامل مثبت والد _کودک کاربردی است و مشاوران میتوانند در کار با مادران دارای کودک دچار اختلال نارسایی توجه-بیشفعالی، از این برنامه استفاده کنند.
فاطمه بیراک، فریده دوکانه ای فرد، پانته آ جهانگیر،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای مدیریت هیجان مبتنی بر رویکرد زوج درمانی هیجانمدار بر بهبود رضایت زناشویی بود. روش: روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه شاهد میباشد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره منطقه سعادت آباد در سال 1400 تشکیل دادند. برای نمونهگیری ابتدا بهصورت در دسترس با همه زوجین مراجعهکننده به مرکز مشاوره امین پژوه و مرکز مشاوره بینش مصاحبه شد. پس از انجام مصاحبه مبنی بر خودافشاگری زناشویی، 47 زوج دارای تعارض تشخیص داده شدند که همه داوطلب شرکت در جلسات درمانی بودند. از میان آن ها 32 زوج بهصورت تصادفی در گروه آزمایش (16 زوج) و کنترل (16 زوج) گمارش شدند. برای آزمون فرضیه از تحلیل کوواریانس در محیط شد. یافتهها: همان طور که در جدول 11-4 ملاحظه میشود نسبت F تحلیل کواریانس برای عمکرد خانواده (2/26F= و 001/0P=)، و برای رضایت زناشویی (3/37F= و 001/0P=)، به دست آمدند. این یافتهها نشان میدهند که در متغیرهای وابسته شامل عملکرد خانواده و رضایت زناشویی بین گروههای گواه و آزمایش تفاوت معنیدار دیده میشود. بنابراین، فرضیه اصلی پژوهش در سطح(001/0)تأیید می شوند. اندازه مجذور اتا نشان می دهد که 31 درصد از تغییرات درون گروهی بهوسیله آموزش راهبردهای مدیریت هیجان بر رضایت زناشویی تبیین می شود، همچنین آموزش راهبردهای هیجان مدار توانسته است، بین کلیه خرده مقیاس های رضایت زناشویی، بجز خرده مقیاس حل تعارض، تاثیر معناداری ایجاد کند. نتیجهگیری: با توجه به یافتهها میتوان گفت راهبردهای مدیریت هیجان بر رضایت زناشویی تاثیر دارد در نتیجه از این آموزش میتوان در مداخلات زوج درمانی استفاده کرد.
سمیه محمدی تیله نویی، محمدعلی رحمانی، شهره قربان شیرودی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: زوجین متقاضی طلاق دارای مشکلات فراوانی در روابط زناشویی خود هستند و یکی از روشهای مؤثر در بهبود ویژگیهای مرتبط با زندگی زناشویی، روش آموزش با رویکرد تلفیقی است. پژوهش حاضر بهمنظور تعیین تاثیر روج درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر ارزش ها و پذیرش روانشناختی در زوجین متقاضی طلاق انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق ارجاع شده از دادگستری شهرستان بهشهر به مراکز مشاوره طرف قرارداد طرح کاهش طلاق در 6 ماهه دوم سال 1398 بود. در این کارآزمایی بالینی 32 نفر (16 زوج متقاضی طلاق) با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه 16 نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند. مداخله زوجدرمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی (لیو و مککی، 2012) در 14 جلسه 90 دقیقهای بهصورت گروهی برای گروه آزمایش اجرا شد. ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامه پذیرش و عمل (بوند و همکاران، 2011) و پرسشنامه ارزشهای شخصی (شوارتز، 2002) بود. تحلیل دادهها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد زوجدرمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بهطور معناداری منجر به بهبود پذیرش و عمل و ارزشها در زوجین متقاضی طلاق در مرحله پسآزمون شده است (05/0<P). نتیجهگیری: نتایج پژوهش بیانگر مؤثر بودن زوج درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر ارزشها و پذیرش روانشناختی در زوجین متقاضی طلاق بوده است.
داریوش عظیمی، حسین قمری گیوی، علی رضایی شریف، علی شیخ الاسلامی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی توانمندسازی مشاوران مدرسه و بر مبنای نظریه دادهبنیاد و با بهکارگیری روش مصاحبه نیمهساختاریافته انجام شد. روش: بدین منظور تعداد 12 معلم، 14 مشاور مدرسه، 13 دانشآموز (در سطح استان اردبیل) به شیوه نمونهگیری هدفمند و تعداد 9 متخصص و استاد مشاوره (در سطح کشور) به شیوه نمونهگیری گلولهبرفی انتخاب و دادهها تا رسیدن به اشباع نظری گردآوری و پس از پیادهسازی متن مصاحبهها و ورود اطلاعات به نرم افزار تحلیل دادههای کیفی MAXQDA، با کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند. یافتهها: نتایج کدگذاری باز و محوری منجر به شناسایی 245 مفهوم و 17 مقوله محوری شد. همچنین، نتایج کدگذاری انتخابی نشان داد که مقوله هسته توانمندی مشاوران مدرسه است که تحت تأثیر شرایط علّی (صلاحیت علمی، شغلی و اخلاقی)، شرایط مداخلهگر (بلوغ عاطفی، خودکارآمدی، مهارتهای حرفهای و هماهنگی) و شرایط زمینهای (بلوغ عقلی، هوشهیجانی، سلامتروان، مهارتهای ارتباطی، سرسختی روانشناختی و شخصیت کاریزماتیک) در قالب راهبردهای توسعه سازمانی و فردی است که حاصل آن بهبود کارآمدی مشاوران مدرسه بهصورت مستقیم و غیرمستقیم است. نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش حاضر توصیه میشود از الگوی حاضر به منظور توانمندسازی مشاوران مدرسه و همینطور طراحی و تدوین برنامههای مختلف در جهت بهبود خدمات راهنمایی و مشاوره مدرسه استفاده شود.
صالح صالحی، انیس خوش لهجه صدق،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: سالمندی دوره ی اجتناب ناپذیری از زندگی هر فرد است که با پیشرفت علم و بهبود شرایط بهداشتی، تعداد سالمندان در جوامع مختلف رو به افزایش است و همچنین شناخت و واکنش صحیح نسبت به این دوره از زندگی میتواند موجب بهبود کیفیت زندگی شود. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی کیفیت زندگی سالمندان بر اساس امید به زندگی و تاب آوری انجام گرفت. . روش: روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری تحقیق حاضر را سالمندان خانه های سالمندان تمام وقت شهر تهران در سال 1400 تشکیل می داد که به روش نمونه گیری خوشه ای 250 نفر انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه امید به زندگی اشنایدر، مقیاس کوتاه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت و مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون استفاده می شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که امید به زندگی تا 6/30 درصد و تاب آوری تا 5/37 درصد از واریانس کیفیت زندگی را تبیین می کنند. نتیجه گیری: می توان گفت به منظور افزایش کیفیت زندگی سالمندان، زمینه رشد و ارتقا سطح امید به زندگی و تاب آوری این قشر از جامعه فراهم شود
یاسر رضاپور میرصالح، احسان رضازاده،
دوره 22، شماره 86 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مداخله مبتنی بر هستیشناسی دینی بر نشانگان بالینی و تفکر وجودی دانشجویان دارای اختلال افسردگی انجام شد. روش: این پژوهش در چارچوب یک مطالعهی آزمایشی تک موردی در سه دانشجوی دارای نشانگان افسردگی که به روش نمونهگیری هدفمند از بین دانشجویان دانشگاه اردکان در سال تحصیلی 1402-1401 انتخاب شده بودند انجام شد. شرکتکنندگان 8 جلسه مداخله مبتنی بر هستیشناسی دینی را به صورت فردی دریافت کردند و دو بار در طی مرحله خط پایه، سه بار در طی مرحله درمان و دو بار در طی مرحله پیگیری با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک (1996) و مقیاس تفکر وجودی آلن و شرر (2012)، مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل نموداری، تعیین درصد بهبودی و شاخص تغییر پایا استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که پیشرفتهای بالینی و آماری معنیداری در کاهش نشانگان بالینی و افزایش تفکر وجودی بعد از مداخله به دست آمد (01/0>p). در مدت دو ماه پیگیری نیز پیشرفتهای به دست آمده در طول مداخله حفظ شد که بیانگر پایداری اثرات درمان بود. نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده، میتوان از مداخله مبتنی بر هستیشناسی دینی جهت کاهش نشانگان بالینی و افزایش تفکر وجودی دانشجویان دارای اختلال افسردگی استفاده کرد.با توجه به اینکه جامعه ایران دارای یک بافت دینی منسجم میباشد و مذهب جایگاه ویژهای در زندگی افراد دارد، این مداخله میتواند در کاهش نشانگان افسردگی رهگشا باشد.
زینب عباسی مکوند، عماد یوسفی، لیلا خواجه پور، سهیلا جوکار،
دوره 22، شماره 86 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف فراهم ساختن خلاصهای جامع از شواهد تجربی مرتبط با سوگ پیچیده صورت گرفت. روش: پژوهش حاضر کیفی و از نوع مرور منظم منابع بود. در همین راستا ابتدا پژوهشهای مرتبط با سوگ از سال 2000 تا 2021 در پایگاههای مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، مگایران، گوگل اسکالر، ساینس دایرکت و تیلواندفرنسیس مورد جستجو و بررسی قرار گرفتند. باتوجه به کلیدواژههای انتخاب شده 547 مقاله علمی در پایگاههای مذکور بازیابی شد، درنهایت با توجه به ملاکهای ورود/ درون گزینی 42 پژوهش انتخاب و در مرحله نهایی موردبررسی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از دو بازبین که بهصورت مستقل کار میکردند و با استفاده از ابزار پیشنهادی پریزما (2009) موردبررسی قرار گرفتند. بازبینها دادهها را مقایسه کرده و در مورد موارد مورد اختلاف بحث کردند تا به توافق برسند. دادههایی که اجماع داشت در تحلیل نهایی مورد استفاده قرار گرفت. یافتهها: درنهایت دادهها در دو دسته عوامل درمانی (ترغیب خودتنظیمی، به اشتراک نهادن درد با دیگران یا بازگویی ترمیمی، مواجهه یا بازنگری موقعیتهای اجتنابی، مرور خاطرات مثبت فرد درگذشته و دعوت به یادآوری خاطرات منفی) عوامل مخاطرهآمیز (ضعف در آیینهای سوگواری، حمایت اجتماعی اندک، معنای منفی فقدان) قرار گرفتند. نتیجهگیری: در درمان افراد مبتلا به سوگ پیچیده حمایت اجتماعی اهمیت ویژهای دارد.
الهام خدارحمی، عباس امان الهی، ذبیح الله عباسپور،
دوره 22، شماره 86 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیشبینی اعتیاد به رسانههای اجتماعی بر اساس تابآوری خانواده و جو عاطفی خانواده انجام شد. روش پژوهش حاضر همبستگی و از نوع پیشبین (تحلیل تمییز) بود. روش: جامعه پژوهش شامل دانش آموزان دختر متوسطه (12 تا 18 سال) شهر اهواز بود که از بین آنها 412 نفر انتخاب شدند که 206 نفر در گروه دارای اعتیاد به رسانههای اجتماعی و 206 نفر هم در گروه بدون اعتیاد به رسانههای اجتماعی قرار داشتند. انتخاب گروه نمونه به روش نمونهگیری در دسترس انجام شد. ابزارهای گردآوری دادهها شامل مقیاساعتیاد به رسانههای اجتماعی برگن (BSMAS)، مقیاس تابآوری خانواده سیکسبی (FRAS) و پرسشنامه جو عاطفی خانواده هیل برن(EAF) بودند. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل ممیز استفاده شد. یافتهها: نتایج به دست آمده نشان داد که ترکیب خطی متغیرهای پیشبین پژوهش قادر به پیشبینی عضویت گروهی نوجوانان دارای اعتیاد به رسانههای اجتماعی و فاقد اعتیاد به رسانههای اجتماعی بود. همچنین در تحلیل تمیز به روش گامبهگام مشخص گردید که هر دو متغیر پیشبینی کنندههای معناداری (001/0>p) برای اعتیاد به رسانههای اجتماعی هستند. نتیجهگیری: با توجه به نقش تابآوری خانواده و جو عاطفی خانواده در اعتیاد به رسانههای اجتماعی، کمک به افزایش تابآوری خانواده و بهبود جو عاطفی خانواده میتواند در پیشگیری و درمان اعتیاد به رسانههای اجتماعی موثر باشد.
شیما پاشا، سیمین حسینیان، نوشین پردلان،
دوره 22، شماره 86 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف: گذار از دانشگاه به کار یکی از حساسترین دورههای زندگی تحصیلکردگان است که میتواند یک مرحله رشدی پرچالش یا یک مرحله نسبتا آرام رشدی باشد از اینرو کیفیت سپری کردن آن، بر مسیر شغلی آینده و همچنین سایر گذارهای زندگی تاثیرگذار است. هدف پژوهش حاضر شناسایی چالشهای گذار دانشجویان از دانشگاه به کار در قالب تدوین یک الگوی بومی میباشد. روش: این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از رویکرد نظریه زمینهای در سال 1401انجام شد. بدین منظور با 16 نفر از فارغ التحصیلان و دانشجویان کارشناسی دانشگاه اصفهان به روش نمونهگیری هدفمند مصاحبههای نیمهساختاریافته با رعایت قاعده اشباع انجام پذیرفت. یافتهها: نتایج حاکی از شناسایی 52 مفهوم و 15 مقوله بود که در قالب شرایط علی: ضعف در مهارتهای بنیادی، ضعف در خودآگاهی، عدم تناسب ویژگیهای فرد با رشته، ضعف در سرمایههای روانشناختی، انطباقپذیری پایین، فقدان تجربه کاری؛ شرایط زمینهای: فقدان حمایتهای محیطی، موقعیت جغرافیایی محدود، عدم تعادل میان عرضه و تقاضای رشته در جامعه؛ شرایط مداخلهگر: رفتار شبکهسازی؛ راهبردها با مقولههای: مهارتآموزی در شغل غیر مرتبط با رشته، ادامه تحصیل بدون هدف در مقاطع تحصیلات تکمیلی، تمایل به مهاجرت و پیامدها: پیامدهای فردی و اجتماعی طبقهبندی گردید. نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر بیانگر آن بود که چالشهای گذار دانشجویان از دانشگاه به کار در دو دسته کلی: "چالشهای مربوط به عدم آمادگی( درون فردی)" و "چالشهای مربوط به عوامل محیطی( برون فردی)" طبقهبندی میشود از اینرو گذار موفق از دانشگاه به کار را میتوان وابسته به دو دسته عامل کلی: درونفردی(آمادگی) و برونفردی(محیطی) دانست که مجموع این عوامل، در آمادهسازی دانشجویان و فارغالتحصیلان برای این گذار موثر است. لذا متخصصان میتوانند با بهرهگیری از مفاهیم و مقولههای مستخرج از این الگو در آمادهسازی و کمک به گذار موفق دانشجویان از دانشگاه به کار و پیشگیری از بیکاری و آسیبهای ناشی از آن، کمک شایانی نمایند.
سمانه کاملی، مهدی زارع بهرام آبادی، رحیم داوری،
دوره 22، شماره 86 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف نقش میانجی حمایت سازمانی در رابطه بین خودکارآمدی شعلی و نجربه غرقه شدن در کار انجام شد. روش پژوهش همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود.
روش: جامعه آماری کلیه کارکنان شرکت نفت در سال 1400-1401 بودند و از این بین 320 نفر با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه تجربه غرقه شدن در کار (طلابیگی، 1393)، پرسشنامه خودکارآمدی شغلی ریگز و نایت (1994) و پرسشنامه حمایت سازمانی آیزنبرگ (1986) بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از الگویابی معادلات ساختاری، با کاربرد نرمافزار AMOS و SPSS استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که خودکارآمدی شغلی اثر مستقیم و مثبت بر حمایت سازمانی و نجربه غرقه شدن در کاردارد (001/0 ≥P). همچنین حمایت سازمانی نقش مستقیم و مثبت در تبیین واریانس خودکارآمدی شغلی داشت (001/0 ≥P). در نهایت اینکه حمایتسازمانی در رابطه بین تجربه غرقه شدن درکار و خودکارآمدی شغلی نقش میانجی دارد (001/0 ≥P). نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش، سازمانها ممکن است با اجرای شیوههای منابع انسانی و با تسهیل رفتارهای رهبری تحول آفرین، تأثیر رفتار فعالانه کارکنان را تسهیل کنند، پس میتواند الهام بخش محققان و دست اندرکارانی که میخواهند تجربیات بهینه را در کار ایجاد، تقویت و تسهیل کنند، کمک کند.
اعظم رهبریان، طیبه شریفی، احمد غضنفری،
دوره 22، شماره 86 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف: به دلیل عدم آموزش مناسب، زنان سرپرست خانوار بهیکباره با انبوهی از مسئولیتها بدون آموزش از قبل مواجهاند که درنتیجه آن شرایط استرسزا و فشار روانی را متحمل میشوند و درنهایت خودکارآمدی این افراد تحت تأثیر قرار میگیرد. هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر شفقت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان شناختی _ رفتاری مثبتنگر بر خودکارآمدی زنان سرپرست خانوار بود. روش: طرح این پژوهش نیمهآزمایشی با اجرای پیشآزمون _ پسآزمون و پیگیری سهماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان سرپرست خانوار در شهرکرد در سال 1401 بود. در این پژوهش با روش نمونهگیری هدفمند تعداد 60 نفر که نمره پرسشنامه خودکارآمدی آنها بین 17 تا 34 بود انتخاب و در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه (20 نفر آزمودنی در هر گروه) گمارش تصادفی شدند. سپس گروههای آزمایش تحت 8 جلسه شفقت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شناختی -رفتاری مثبتنگر 120 دقیقهای قرار گرفتند. دادههای آزمودنیها بهوسیله پرسشنامه خودکارآمدی 17- GSE گردآوری و در نهایت، توسط آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیهوتحلیل شدند. یافتهها: یافتهها نشان داد در دو مرحله پسآزمون و پیگیری میانگین نمره خودکارآمدی در دو گروه آزمایش نسبت به گروه گواه تفاوت معناداری داشت. همچنین نتایج یافتهها حاکی از اثربخشی بیشتر درمان شناختی _ رفتاری مثبتنگر بود. نتیجهگیری: بر اساس نتایج این پژوهش، پیشنهاد میشود درجهت افزایش خودکارامدی زنان سرپرست خانوار درکنار سایر روشهای درمانی از درمان شناختی _ رفتاری مثبتنگر نیز استفاده گردد.