جستجو در مقالات منتشر شده



آقای موسی چوپانی، آقای محمدمهدی سهرابی فرد، آقای فاروق محمدی، خانم نوشین اسمعیلی، خانم آذر صمدی فرد،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی کیفی علل و عوامل بازدارنده از خیانت زناشویی از دیدگاه مردان بی‌وفا بود. روش: این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام مردان بی‌وفا شهر شاهیندژ در سال 1395 بود که پس از شناسایی تعداد زیادی از آن‌ها توسط پژوهشگران، از میان آن‌ها با استفاده از شیوه‌ی نمونه‌گیری هدفمند تعداد 12 مرد برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند و موردِ مصاحبه قرار‌گرفتند. همه مصاحبه‌ها ضبط و سپس خط‌به‌خط دست‌نویس شد و در نهایت با استفاده از روشِ تحلیلِ تفسیری دیکلمان، آلن و تانر (1989) تحلیل شد. یافته‌ها: تحلیل داده‌های حاصل از مصاحبه منجر به شناسایی51 کد‌اولیه، 9 زیرمضمون و 3 مضمون اصلی در زمینه‌ی عللِ خیانت زناشویی (1. علل درون‌فردی: تنوع‌طلبی جنسی، عدم‌پای‌بندی مذهبی، کسب اعتماد‌به‌نفس، انتقام. 2. علل بین‌فردی: نارضایتی جنسی، نارضایتی عاطفی و عدم‌تعهد. 3. علل محیطی: مهیابودن شرایط خیانت و اختلال در همسرگزینی) و 23 کد اولیه، 5 زیرمضمون و 3 مضمونِ اصلی در زمینه عوامل بازدارنده از خیانت زناشویی (1. بازدارنده‌های بین‌فردی: ارضای عاطفی و ارضای جنسی. 2. بازدارنده‌های محیطی: رفع تحریک‌کننده‌های محیطی و رهایی از اجبار انتخابی. 3. بازدارنده‌های درون‌فردی: پای‌بندی مذهبی) در مردان بی‌وفا شد. نتیجه‌گیری: پژوهشگران و برنامه‌ریزان حوزه ازدواج و خانواده می‌توانند از طریق رفع علل گرایش زوج‌ها به روابط فرازناشویی و تقویت عوامل بازدارنده در آن‌ها و محیط کارکردی‌شان، تا حد زیادی احتمال گرایش این افراد را به روابط فرازناشویی کاهش داده و زمینه ثبات سیستم زوجی و نهاد خانواده را فراهم کنند.
سمیرا جلالی شاهکوه، دکتر محمد علی مظاهری، دکتر علیرضا کیامنش، دکتر حسن احدی،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده

هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش غنی‌سازی زندگی زناشویی براساس رویکرد هیجان مدار بر بهبود الگوهای ارتباطی زوج‌ها بود. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی و طرح مورد استفاده، طرح پیش آزمون-پس آزمون دو گروهی (کنترل-آزمایش) بود. از بین جامعه آماری زوجهای مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره در شهر گرگان که به منظور بهبود رابطه زناشویی خود مراجعه کردند، 30 زوج داوطلب به صورت هدفمند انتخاب شده و به تصادف به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه سه ساعته آموزش گروهی شرکت کرده و گروه کنترل به عنوان فهرست انتظار، هیچ مداخله سازمان یافته‌ای دریافت نکردند. به منظور سنجش متغیر وابسته از پرسشنامه الگوهای ارتباطی کریستنس و سالاوی (1984) استفاده شد. داده‌های پژوهش با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: نتایج تحلیل داده‌ها نشان داد آموزش مبتنی بر رویکرد هیجان مدار در شرکت‌کنندگان گروه آزمایشی به نسبت گروه کنترل بر بهبود الگوهای ارتباطی زوج‌ها تأثیر داشته است (01/0>p). همچنین آزمون پیگیری نشان داد اثر آموزش غنی‌سازی زندگی زناشویی براساس رویکرد هیجان مدار ماندگار بوده است و بین میانگین‌های مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نشد (01/0>p). نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش تأثیر آموزش غنی‌سازی زندگی زناشویی براساس رویکرد هیجان مدار را در بهبود الگوهای ارتباطی زوج‌های تازه ازدواج کرده، مورد تایید قرار می‌دهد.
دکتر اشرف میکائیلی، پرویز پرزور،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده

هدف: با توجه به تأثیری که نوع نگرش نسبت به خداوند بر ابعاد مختلف سلامت افراد دارد، پژوهش حاضر با هدف الگوسازی معادلات ساختاری ارتباط بین تصور مثبت و منفی از خداوند با مؤلفه‌های سلامت روان (اضطراب، استرس و افسردگی) در دانش‌آموزان انجام شد. روش: این پژوهش، با استفاده از روش تحقیق پیمایشی و نمونه‌گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای بر روی نمونه‌ای به تعداد 240 نفر از دانش‌آموزان دختر و پسر شهر اردبیل در سال تحصیلی 96-95 انجام گرفت. داده‌های پژوهش با استفاده از پرسشنامه‌های تصور از خدا (RSI) و مقیاس اضطراب، استرس و افسردگی لویندا گردآوری و با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری، آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و آزمون t تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج نشان داد که تصور مثبت و منفی از خدا می‌تواند سلامت روانی (اضطراب، استرس و افسردگی) دانش‌آموزان را پیش‌بینی کند، بدین صورت که تصور مثبت از خدا با علایم اضطراب، استرس و افسردگی پایین و تصور منفی از خدا با علایم اضطراب، استرس و افسردگی بالا رابطه معنی داری داشتند (001/0P<). همچنین طبق مدل معادلات ساختاری، ضرایب مسیر تصور مثبت از خدا به اضطراب، استرس و افسردگی، منفی و معنادار و ضرایب مسیر تصور منفی از خدا به اضطراب، استرس و افسردگی، مثبت و از لحاظ آماری معنادار بودند (05/0≥ P). بطوریکه پیش‌بینی‌کننده‌های اضطراب، استرس و افسردگی که در مدل حاضر هستند (تصور مثبت از خدا و تصور منفی از خدا)، به ترتیب 8/27، 6/40 و 42/0 درصد واریانس آنها را تبیین کردند. نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که نوع تصور از خدا در پیش‌بینی سلامت روانی دانش‌آموزان نقش معنی‌داری. لذا آموزش تصور مثبت از خداوند و ارائه زمینه‌های مذهبی در کلاس‌ در طول دوران تحصیل و کلاس‌های فوق برنامه، در ارتقا بهداشت روانی دانش‌آموزان می‌تواند نقش مؤثری ایفا کند.
محمد هادی هادی زاده، شکوه نوابی نژاد، رحمت الله نورانی پور، ولی الله فرزاد،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده

 
 هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان‌شناختی _ تحلیلی بر خودکارآمدی و مشکلات بین فردی زنان دارای شخصیت وابسته بود. ت روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش حاضر را کلیه زنان 19 تا 40 ساله شهر تهران که به مراکز مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، دفتر مشاوره تنکابنی و دفتر مشاوره پژوهشگر، مراجعه کرده و بر اساس آزمون شخصیت میلون دارای اختلال شخصیت وابسته بودند، تشکیل می‌داند. از بین افراد جامعه 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش در معرض 10 جلسه درمان‌شناختی _ تحلیلی قرار گرفت درحالیکه گروه کنترل این درمان را دریافت نکرد. افراد گروه کنترل و آزمایش قبل از اجرای مداخلات و یک ماه پس از اجرای مداخلات از طریق پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر (1982) و مقیاس مشکلات بین فردی بارخام (1996) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌ها با روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: نتایج نشان داد درمان‌شناختی _ تحلیلی به طور معناداری (P<0.0001) در افزایش خودکارآمدی و کاهش مشکلات بین فردی افراد گروه آزمایش موثر بوده است. نتیجه‌گیری: متخصصان حوزه سلامت روان می‌توانند از درمان‌شناختی _ تحلیلی در بهبود مشکلات بین فردی و خودکارآمدی زنان دارای اختلال شخصیت وابسته بهره مند شوند.
لیلا شهرابی فراهانی، دکتر مریم فاتحی زاده، دکتر عذرا اعتمادی،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف کشف نگرش‌های انتخاب همسر دختران مجرد ایرانی انجام شد. روش: این مطالعه با روش کیفی و با استفاده از رویکرد تحلیل مضمون انجام شد. طی این پژوهش، پژوهشگر با بهره‌گیری از روش نمونه‌گیری هدفمند تعدادِ 15 نفر از دخترانِ 18 تا 30 ساله مجرد را در شهر تهران شناسایی و مورد مصاحبه قرار داد. تمامی مصاحبه‌ها ضبط و سپس خط به خط دست‌نویس شدند و سپس با استفاده از روش تحلیلِ مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته‌ها: تحلیل داده‌های حاصل از مصاحبه‌ها منجر به شناسایی دو مقوله اصلی نگرش‌های کارآمدِ انتخابی با زیرمقوله‌های (عقلانیت و منطق‌گرایی، واقع‌گرایی، باور به خودشناسی، باور به دیگرشناسی، الزامی تلقی‌کردن رابطه شناختی، باور به تعادل‌سنجی، باور به همفکری و مشاوره انتخاب) و نگرش‌های ناکارآمدِ انتخابی با زیرمقوله‌های (ایده‌آل‌گرایی، محدودکننده دانستن انتخاب و ازدواج، ناموثر و غیرضروری تلقی‌کردن همفکری در انتخاب و تلقی انتخاب و ازدواج به‌عنوان پل رهایی مطلق از رنج) در زمینه نگرش‌های دختران در آستانه ازدواج نسبت به انتخاب شد. نتیجه‌گیری: یافته‌های حاصل از این پژوهش با شناسایی نگرش‌های کارآمد و ناکارآمد دختران نسبت به انتخاب، زمینه را برای تدوین برنامه‌هایی آموزشی و اصلاحی جهت تقویت نگرش‌های مثبت در این گروه از افراد فراهم کرد و همچنین با شناسایی نگرش‌های ناکارآمد زمینه را برای رفع این نگرش‌ها و انتخابی موفق‌تر فراهم کرد.
زهرا نقش، زهرا رمضانی خمسی، لیلا افضلی، زهرا افکاری شهرستانی،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده

هدف: مطالعه حاضر بررسی اثر وضعیت اجتماعی اقتصادی، به صورت اثرات فردی و ترکیبی، و تاب‌آوری بر عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان پایه ششم شهر تهران بود. روش: بدین منظور جامعه این پژوهش را تمامی دانش‌آموزان مقطع پایه ششم شهر تهران در سال تحصیلی (96-95) تشکیل می‌دهند که از این تعداد 600 نفر از دانش‌آموزان این مقطع به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای طبقه‌ای دو مرحله‌ای انتخاب شده بودند و پرسشنامه‌ی تاب‌آوری (مارتین و مارش، 2006) را تکمیل نمودند و والدین آنها به سوالات مربوط به وضعیت اجتماعی _ اقتصادی که برگرفته از سوالات آزمون بین المللی تیمز (که هر 4 سال یکبار برای بخش عملکرد کشورها در آموزش علوم و ریاضیات تکرار می‌شود تا روند تغییرات آموزشی و حتی میزان کاهش و افزایش عملکرد دانش‌آموزان کشورهای شرکت‌کننده در پی این سال‌ها مشخص شود)، بودند پاسخ دادند. با مشخص کردن والدین در سه گروه با وضعیت اجتماعی اقتصادی بالا، متوسط و پایین این متغیر در سطح والدین نیز ساخته شد. یافته‌ها: مدل‌یابی معادلات ساختاری چند سطحی به منظور بررسی داده‌ها استفاده شد. نتایج نشان داد که وضعیت اجتماعی اقتصادی دارای اثر مستقیم معنادار بر عملکرد تحصیلی در هر دو سطح دانش‌آموز و خانواده بود و اثر تاب‌آوری بر عملکرد تحصیلی نیز معنادار بوده است. نتیجه‌گیری: مدل برازش خوبی داشته و 22 درصد از واریانس عملکرد دانش‌آموزان در سطح دانش‌آموز و 28 درصد از واریانس عملکرد دانش‌آموزان در سطح خانواده تبیین شد.
دکتر حسین قمری کیوی،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف تعیین جایگاه پرسشگری، مهارت و فن در مشاوره با مراجعان دارای اختلال افسردگی با استفاده از روش تحلیل مکالمه فرایند محور اجرا گردید. روش: روش پژوهش از نوع کیفی و تک موردی بود. دونفر از مراجعان به مرکز مشاوره سپند شهر اردبیل که دارای اختلال افسردگی بودند با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با استفاده از روش فرا نظری تحت مشاوره و روان‌درمانی قرار گرفتند. رویدادهای هر جلسه به طور کامل نوشته شد و پس از آن، واکنش‌های درمانگر پس از نامگذاری، در قالب معادله تغییر و بر پایه مدل تحلیل رگرسیون برای هر مراجع تعیین شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که بسهولت می‌توان معادله تغییر را درقالب پرسش‌ها، مهارت‌ها و فنون از فرایند روان‌درمانی استخراج نمود و معادله تغییر را با استفاده از سیستم نمادین عینی‌سازی کرد. از طرف دیگر مشخص شد سهم هریک از مولفه‌های اثربخش وابسته به پاسخ‌های درمانگر در واریانس تغییر چقدر است. نتیجه‌گیری: برپایه تدوین معادله تغییر، ضمن سهولت امر نظارت بر روان‌درمانی، می‌توان بر طیف وسیعی از وقایع مشاوره و روان‌درمانی مثل پیچیدگی شناختی مراجع و میزان فعال بودن درمانگر یا مراجع دست یافت.
دکتر محمود گودرزی،
دوره 18، شماره 71 - ( 7-1398 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف پیش‌بینی پیمان‌شکنی زناشویی، براساس میزان تمایزیافتگی، عملکرد خانواده و دل‌زدگی زناشویی زوج‌های ساکن شهرستان سنندج انجام گرفت. 
روش:  پژوهش حاضر یک مطالعه همبستگی بود. نمونه مورد نظر از بین زوج‌های داوطلب درگیر در بحران خیانت مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره و دادگاه‌های خانواده بود که برای بروز خیانت درخواست جدایی یا رسیدگی مراجع قضایی را داشتند. حجم نمونه 370 نفر بود که پرسشنامه‌های  تمایزیافتگی اسکورن و فریندلر (1998)، دلزدگی زناشویی پایینز (1996) و عملکرد خانواده اپشتاین، بالدوین و بیشاب (1983) در آنها اجرا شد. سپس نتایج با روش رگرسیون چندمتغیری سلسله مراتبی مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.
یافته ها: نتایج نشان دهنده آن بود که تمایزیافتگی (73/0- B=) و عملکرد خانواده (43/0-  B=) پیشبین منفی برای خیانت زناشویی هستند ولی دلزدگی زناشویی (31/ 0 B=)  نقش مثبتی در پیش‌بینی خیانت دارد (01/0 p≤).
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته ها، می‌توان گفت که برنامه‌های آموزش تمایزیافتگی و گرایش به سمت پیش‌گیری از دلزدگی زناشویی و درنتیجه بالابردن عملکرد خانواده می‌توانند پیشگیری کننده از خیانت در روابط زناشویی باشند.

 
آقای امید افشاری کاشانیان، دکتر کیانوش زهراکار، دکتر فرشاد محسن زاده، دکتر عزیز الله تاجیک اسماعیلی،
دوره 18، شماره 71 - ( 7-1398 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف واکاوی علل خیانت زناشویی زنان انجام شد.
روش: رویکرد مورد مطالعه در این پژوهش کیفی بود. تعداد 17 زن که تجربه خیانت زناشویی و تمایل به همکاری با پژوهشگر را داشتند با شیوه نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. این افراد با استفاده از مصاحبه نیمه‌ساختاری به صورت عمیق مورد بررسی قرار گرفتند. برای تبیین و تحلیل داده‌ها از رویکرد داده بنیاد استفاده شد.
 یافتهها: بعد از تحلیل داده‌ها، سه مقوله عمده در مورد علل خیانت زناشویی زنان یافت شد. علل زمینه‌ساز خیانت زناشویی شامل کسالت بار شدن زندگی بعد از کشف یکدیگر، ضعف‌های ذاتی ازدواج، آسیب پذیری در زمان سرکوفته شدن نیاز جنسی یا عاطفی، تحول جامعه، علل نگهدارنده خیانت شامل تمایل به تجربه کردن هیجان، سلب مسئولیت رفتار خود و تاکید بر ویژگی‌های همسر، کسب خلاقیت بسیار در بدست آوردن زمان برای رابطه و پنهان کردن آن، کسب شجاعت به خاطر کشف ‌ویژگی‌های جدید در خود و پاسخ به خیانت شامل میل به طلاق، ترمیم آشیانه، تحمل فشار روانی.
نتیجه‌گیری: برای پیشگیری از خیانت زناشویی، آموزش‌های خانواده و غنی سازی‌های روابط پیش از ازدواج باید این مقوله‌ها را مد نظر قرار داد.


 
دکتر عادل زاهدبابلان، دکتر علی رضایی شریف، مهدی شکری،
دوره 18، شماره 71 - ( 7-1398 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اشتیاق تحصیلی، خلاقیت هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی در بین دانش‌آموزان تیزهوش دختر و پسر بود.
روش: این پژوهش از نوع مطالعه پس رویدادی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان تیزهوش پایه اول، دوم و سوم دبیرستان شهر اردبیل در سال تحصیلی 94-93 بود که از میان این افراد تعداد 60 نفر دانش‌آموز تیزهوش دختر و 60 نفر دانش‌آموز تیزهوش پسر به روش تصادفی چندمرحله‌ای انتخاب شدند. برای جمع‌آوری اطلاعات از پرسشنامه اشتیاق تحصیلی اسکاوفیلی و همکاران (2002)، سیاهه خلاقیت هیجانی آوریل (1999) و پرسشنامه  خودکارآمدی تحصیلی مک‌ایلروی و بانتینگ (2001) استفاده شد. داده‌ها با استفاده ازتحلیل واریانس چندمتغیری، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج، برتری دانش‌آموزان تیزهوش دختر را در اشتیاق تحصیلی و مولفه‌های جذب و وقف‌کردن خود، و برتری دانش‌آموزان تیزهوش پسر را در خلاقیت هیجانی و مولفه‌های نوآوری، آمادگی و اثربخشی- اصالت، نشان داد. (05/0>p). در خودکارآمدی تحصیلی بین دوگروه تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0<p).
نتیجه‌گیری: نظر به نتایج پژوهش، ضروری است دست‌اندرکاران تعلیم و تربیت در استفاده از راهبردهای تربیتی و شیوه‌های تدریس، جنسیت و تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان را در نظر داشته باشند.

سارا شریعتی پور، دکتر حسین احمد برآبادی، دکتر احمد حیدرنیا،
دوره 18، شماره 71 - ( 7-1398 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی واقعیت‌درمانی مبتنی بر تئوری انتخاب بر بهبود سرمایه روان‌شناختی دختران نوجوان بی‌سرپرست صورت گرفت.
روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دختران نوجوان ساکن مرکز بهزیستی شهید هاشمی‌نژاد شهر مشهد بود. نمونه آماری پژوهش 24 نفر از افراد در دسترسی بودندکه نمره پایینی در پرسشنامه سرمایه روان‌شناختی لوتانز (۲۰۰۷) کسب نموده و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. سپس تئوری انتخاب به‌صورت گروهی در 8 گام برای آزمودنی‌های گروه آزمایش اجرا شد وگروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. درانتها، از هر دو گروه پس‌آزمون گرفته شد. جهت تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که واقعیت‌درمانی گروهی بر افزایش سرمایه روان‌شناختی و مولفه‌های آن (امیدواری، خوشبینی، خودکارآمدی و تاب‌آوری) در گروه آزمایش مؤثر بود.
-نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های پژوهش می‌توان از این رویکرد در مراکز نگهداری نوجوانان بی‌سرپرست و کانون‌های اصلاح و تربیت استفاده کرد.

 

عطااله فرهادی، دکتر حسن امیری، دکتر سعیده السادات حسینی،
دوره 18، شماره 71 - ( 7-1398 )
چکیده

هدف: هدف از این پژوهش تعیین اثر بخشی آموزش والدین با رویکرد آدلری بر کاهش احساس گناه و بهزیستی روان‌شناختی کودکان افسرده بود.
روش: این مطالعه از نظر روش‌شناسی جزء طرح‌های شبه آزمایشی از نوع پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش را همه والدین دانش‌آموزان کلاس‌ ششم ابتدایی دبستان‌های شهر کامیاران تشکیل دادند که در سال تحصیلی 97-96 مشغول به تحصیل بودند. از این جامعه با استفاده از روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای ابتدا دو دبستان پسرانه و دخترانه انتخاب و سپس تعداد 60 نفر از والدین دانش‌آموزان افسرده در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. به گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه‌ای آموزش با رویکرد آدلری ارائه شد. فرزندان والدین شرکت کننده در هر دو گروه، در سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری پرسشنامه‌‌های بهزیستی روان‌شناختی ریف (2002) و احساس گناه آیزنک (2007) را تکمیل کردند. داده‌ها نیز با روش تحلیل واریانس آمیخته تحلیل شدند.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که میانگین نمرات پس‌آزمون و پیگیری احساس گناه دانش‌آموزان گروه آزمایش، کاهش و بهزیستی روان‌شناختی آنها افزایش معناداری داشته است.
نتیجه‌گیری: بنابراین، آموزش والدین با رویکرد آدلری بر
کاهش احساس گناه و بهزیستی روان‌شناختی کودکان افسرده اثربخش بوده است.
 
دکتر یاسر مدنی، دکتر منصوره حاج حسینی، قاسم تسیه حسینی،
دوره 18، شماره 71 - ( 7-1398 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی اثر آموزش تلفیقی مثبتنگری و تابآوری، بر نگرانی از تصویر بدنی و خودکارآمدی اجتماعی پسران نوجوان بود.
روش
: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون ـ پسآزمون، با گروه کنترل بود. جامعهی آماری تحقیق، شامل همهی دانشآموزان دبیرستانی پسر پایهی دهم مشغول به تحصیل در منطقهی 16 آموزش و پرورش شهر تهران بود. از میان مدارس آن منطقه، یک دبیرستان به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و از بین کلیهی دانشآموزان پایهی دهم آن دبیرستان، 30 نفر بر اساس بالاترین نمرات کسب شده در پرسشنامهی نگرانی از تصویر بدنی لیتلتون و همکاران (2005 )، BICI انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. سپس هر دو گروه به گویههای مقیاس خودکارآمدی در موقعیتهای اجتماعی اسمیت و بتز (2000) پاسخ دادند. گروه آزمایشی در 8 جلسهی حدوداً 75 دقیقهای آموزش تلفیقی مثبت‌نگری و تابآوری به صورت هفتگی شرکت کرد اما گروه کنترل در این مدت هیچ آموزشی دریافت نکرد. در پایان دوره، از هر دو گروه پسآزمون گرفته شده و دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته
ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش تلفیقی مثبتنگری و تابآوری در کاهش نگرانی از تصویر بدنی و افزایش خودکارآمدی اجتماعی نوجوان تأثیر معناداری داشته است.
نتیجه
گیری: میتوان نتیجه گرفت که آموزش تلفیقی مثبتنگری و تابآوری میتواند مداخلهای مؤثر برای بهبود نگرش به تصویر بدنی و ارتقای خودکارآمدی اجتماعی پسران  نوجوان باشد.

خانم زهرا رحیمی صادق، دکتر فرامرز سهرابی، دکتر احمد برجعلی، دکتر محمد رضا فلسفی نژاد، دکتر عبداله معتمدی،
دوره 18، شماره 71 - ( 7-1398 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف تدوین برنامه آموزش مهارت‌های زندگی (مهارت‌های خودآگاهی، مقابله با استرس و همدلی) مبتنی بر فرهنگ اسلامی در زنان مطلقه انجام شد.
روش: روش پژوهش کیفی از نوع روایتی و استفاده از مصاحبه نیمه‌ساختاریافته است. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره و خدمات روان‌شناختی شهر کرمان و متخصصان زوج‌درمانی این شهر است که 15 نفر از مراجعان و 10 نفر از متخصصان با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از روش مصاحبه و پرسشنامه متخصصان استفاده شد و حجم نمونه بر اساس اشباع نظری مصاحبه‌ها انتخاب شد. داده‌ها بر اساس روش لینکلن و گوبا تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که برنامه آموزش مهارت‌های زندگی در قالب 3 محور اصلی خودآگاهی، همدلی و مقابله با استرس، 11 محور فرعی بود. مهارت خودآگاهی شامل آگاهی از خالق خود، آگاهی از معاد، قرب خداوند و شناخت وجود خود می‌شد. مهارت همدلی شامل زمینه‌سازهای فرعی خشنود ساختن، همدردی و عیادت، دید و بازدید و مراوده، و شاد بودن و شاد نمودن می‌شد. مهارت مقابله با استرس شامل کمک و یاری خداوند، دعا و یاد خداوند، و عبادات می‌شد. همچنین میزان روایی محتوایی این برنامه بر اساس روش لاوشه و مبتنی بر نظر متخصصان دارای نسبت روایی محتوایی (CVR) 80/0 بود. 
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های پژوهش می‌توان گفت که برنامه آموزش مهارت‌های زندگی مبتنی بر فرهنگ اسلامی برنامه مناسب و کارآمدی برای توانمندسازی زنان مطلقه در زندگی است.

 
خانم راضیه امینی شلمزاری، خانم پریسا نیلفروشان،
دوره 18، شماره 72 - ( 12-1398 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی، ‌پایایی و روایی مقیاس نگرش‌های مسیرشغلی متنوع در کارکنان انجام شد. روش: پژوهش حاضر، ‌پژوهشی توصیفی از نوع بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی ابزار است.‌ جامعه آماری پژوهش، ‌کارکنان شرکت‌های مهندسی شهر اصفهان بود.‌ نمونه شامل ۲۰۰ نفر از کارکنان (۷۸ زن و ۱۲۲مرد) بود که  به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای  انتخاب شدند.‌ ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس نگرش‌های مسیرشغلی متنوع و مقیاس شخصیت پیشتاز (PPS) بود.‌ داده‌ها با استفاده از آزمون‌های تحلیل عاملی، ‌همبستگی و تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شد. یافته‌ها:. نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که، مدل‌های دو عاملی مرتبه دوم و مدل دو عاملی مرتبه اول هر دو با داده‌ها برازش داشتند اما در نهایت مدل تک عاملی مرتبه‌ی دوم برازش بهتری داشت.‌ در مدل تک عاملی، نگرش مسیرشغلی به عنوان یک سازه پنهان و در مدل دو عاملی، ‌خودجهت‌دهی و برانگیختگی ارزشی به عنوان سازه‌های پنهان فرض شدند.‌ همبستگی مقیاس خودجهت‌دهی و برانگیختگی ارزشی با مقیاس شخصیت پیشتاز به ترتیب ۶۶/۰ و ۵۳/۰ (۰۱/۰< p)برآورد شد.‌ همسانی درونی در مقیاس خودجهت‌دهی مدیریت مسیرشغلی۷۲/۰ و مقیاس برانگیختگی ارزشی به ترتیب۷۲/۰ و۷۰/۰ ضریب باز‌آزمایی به فاصله‌ی سه هفته به ترتیب ۸۹/۰ و ۹۰/۰ (۰۱/۰< p) به دست آمد.‌ از سویی دیگر نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که در هر دو مقیاس خودجهت‌دهی مدیریت مسیرشغلی  و برانگیختگی ارزشی، ‌نمرات مردان به طور معنادار بیشتر از زنان بود. نتیجه‌گیری: به طور کلی می‌توان از مقیاس نگرش‌های مسیرشغلی متنوع به عنوان ابزاری معتبر جهت سنجش نگرش به مسیرشغلی متنوع استفاده کرد.
 
مهدی ایمانی، میلاد شرفی زادگان، ریحانه منیری، فرزانه ابراهیمی،
دوره 18، شماره 72 - ( 12-1398 )
چکیده

هدف: اختلال بی‌اشتهایی روانی یکی از اختلال‌های نسبتاً شایع روانی است که در دهه‌های اخیر شیوع یافته و تعداد زیادی افراد، به‌ویژه دختران جوان را تحت تأثیر قرار داده است. این پژوهش به‌منظور پیش‌بینی اختلال بی‌اشتهایی روانی به‌عنوان متغیر ملاک و روابط خانوادگی، خودکنترلی و ناگویی خلقی به‌عنوان متغیرهای پیش‌بین انجام گرفت.  روش: این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی است. نمونهٔ این مطالعه شامل ۱۰۹ نفر از زنان شهر شیراز بود که به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب‌شده بودند. بی‌اشتهایی روانی با استفاده از پرسشنامهٔ گارنر و گرفینکل (۱۹۷۹)، روابط خانوادگی با استفاده از پرسشنامهٔ پیوند خانوادگی پارکر و همکاران (۱۹۷۹)، خودکنترلی با استفاده از مقیاس خودکنترلی گراسمیک (۱۹۹۳) و ناگویی خلقی با به‌کارگیری مقیاس ناگویی خلقی تورنتو (۱۹۸۶) اندازه‌گیری شدند. داده‌ها با استفاده از آزمون رگرسیون چندگانه به روش گام‌به‌گام مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند. یافته‌ها: یافته‌ها نشان دادند که شتاب‌زدگی به‌عنوان یکی از زیر مقیاس‌های خودکنترلی  (۰۵/۰, p< ۲۴/۰- β =) و حمایت افراطی از زیر مقیاس‌های روابط خانوادگی (۰۵/۰, p< ۲۳/۰ β =)، اختلال بی‌اشتهایی روانی را پیش‌بینی  کردند. این در حالی است که ناگویی خلقی قادر به پیش‌بینی اختلال بی‌اشتهایی روانی نبود. نتیجه‌گیری: پژوهش نشان داد که تلاش برای تنظیم شتاب‌زدگی و کاهش حمایت افراطی در روابط خانوادگی در پیش‌گیری از ابتلا به بی‌اشتهایی روانی می‌تواند مؤثر باشد.

جواد خدادادی سنگده،
دوره 18، شماره 72 - ( 12-1398 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف ساخت و اعتباریابی پرسشنامه سلامت خانواده ایرانی انجام شد.
روش: این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه پژوهش عبارت بود از تمامی خانواده‌های شهر تهران در سال ۱۳۹۶ که  حداقل دارای یک فرزند بودند. ۸۵۳ نفر از والدین شهر تهران به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب و نمونه پژوهش را تشکیل دادند. ابزارهای مورد استفاده عبارت بودند از مقیاس‌های عملکرد خانواده (اپشتاین، بالدوین و بیشاب، ۱۹۸۳)، رضایت زناشویی انریچ (اولسون و همکاران، ۱۹۸۹) و پرسشنامه محقق ساخته سلامت خانواده ایرانی (IFHQ). برای بررسی روایی سازه از همبستگی درونی و تحلیل عاملی استفاده شد. همچنین به منظور بررسی پایایی از روش ضریب آلفای کرونباخ و بازآزمایی پس از دو هفته استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد پرسشنامه سلامت خانواده ایرانی برخوردار است. نتایج تحلیل عاملی نشان داد که این پرسشنامه دارای ۵ زیرمقیاس فردی، زناشویی، والدگری، خانوادگی و فرهنگی اجتماعی است. همچنین میزان پایایی بازآزمایی کل مقیاس ۹۱/۰ و برای زیرمقیاس‌های فردی ۷۷/۰، زناشویی ۸۹/۰، والدگری ۸۱/۰، خانوادگی ۹۲/۰ و فرهنگی اجتماعی ۷۸/۰ به دست آمد.
نتیجه‌گیری: با توجه به ویژگی‌های روانسنجی مطلوب پرسشنامه سلامت خانواده ایرانی جهت نیل به اهداف پژوهشی و درمانی در جمعیت ایرانی قابل استفاده است.

 
 
خانم فرزانه حسینی، دکتر محمود نجفی، دکتر محمدعلی محمدی فر،
دوره 18، شماره 72 - ( 12-1398 )
چکیده

هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین پنج صفت بزرگ شخصیت با نشانه‌های افسردگی و نقش میانجی گر عزت نفس و خودکارآمدی در دانشجویان بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. به منظور انتخاب نمونه 400 نفر از دانشجویان مشغول به تحصیل دانشگاه آزاد و دولتی شهرستان گنبدکاووس به روش تصادفی خوشه‌ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه‌های افسردگی، پنج عاملی شخصیت، عزت نفس و خودکارآمدی بود. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر استفاده شد. یافته‌ها: نتایج حاکی از آن بود که روان آزردگی به عنوان قوی ترین پیش بین افسردگی، اثر مثبت معناداری بر آن داشت. درحالی که برونگرایی، توافق گرایی، عزت نفس، خودکارآمدی اثر منفی معناداری بر افسردگی داشتند. هم‌چنین نتایج تحلیل مسیر حاکی از این بوده که متغیرهای عزت نفس و خودکارآمدی به طور همزمان در پیش‌بینی افسردگی براساس  صفات شخصیت  (برون گرایی، توافق گرایی و روان آزردگی) نقش واسطه را ایفا می‌کنند.نتیجه‌گیری: باتوجه به نتایج پژوهش و نقش واسطه‌ای عزت نفس و خودکارآمدی در ارتباط صفات شخصیت و افسردگی، برنامه‌ریزی جهت ارتقای سطح عزت نفس و خودکارآمدی می‌تواند نقش مهمی در کاهش افسردگی به واسطه تقویت صفات شخصیتی برون گرایی و توافق گرایی و کاهش روان آزردگی داشته باشد.
 
دکتر مهدی اکبرزاده، دکتر محمدرضا عابدی، دکتر ایران باغبان،
دوره 18، شماره 72 - ( 12-1398 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش بررسی نقش میانجی انطباق‌پذیری مسیر‌شغلی در رابطه هوش هیجانی با مشکلات تصمیم‌گیری مسیر‌شغلی در دانش‌آموزان پایه نهم بود. روش: این پژوهش از نوع پژوهش‌های همبستگی بود که با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری شامل دانش‌آموزان پایه نهم استان قزوین در سال تحصیلی 95-96 بودند. نمونه شامل 433 دانش‌آموز (206 پسر و 227 دختر) بود که به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای تصادفی چندمرحله‌ای انتخاب شدند. ابزارها شامل مقیاس انطباق‌پذیری مسیر‌شغلی، سیاهه هوش هیجانی بار-ان و پرسشنامه مشکلات تصمیم‌گیری مسیر‌شغلی بود. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های ضریب همبستگی پیرسون و مدلیابی معادلات ساختاری تجزیه‌وتحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج نشان داد که از مجموع  67/0- اثر هوش هیجانی بر مشکلات تصمیم‌گیری مسیر‌شغلی بیشتر آن  به‌صورت غیرمستقیم و با میانجی‌گری انطباق‌پذیری مسیر‌شغلی (41/0-=β؛ 001/0>p) و بخشی از آن‌هم به‌صورت مستقیم (26/0-=β؛ 001/0>p) بوده است. مدل مفهومی برازش معناداری با داده‌ها نشان داد (03/0=SRMR؛ 06/0=RMSEA). نتایج مقایسه برازش کلی و ضرایب مسیر در دختران و پسران نیز نشان داد که مدل پژوهش در هر دو گروه به‌صورت یکسان عمل می‌کند (11/0<p). نتیجه‌گیری: همسو با مدل انطباق یابی مسیر‌شغلی نتایج این پژوهش نشان دادبخش عمده‌ای از اثر فرا قابلیت‌های اجتماعی و هیجانی در کاهش ناسازگاری پاسخ‌های انطباقی مسیر‌شغلی به‌واسطه بسیج کردن منابع روانی اجتماعی در مدیریت وظایف، گذارها و بحران‌های مسیر‌شغلی قابل تبیین است.

 
آقا میلاد سعیدی، خانم کوثر دهدست،
دوره 18، شماره 72 - ( 12-1398 )
چکیده

مقدمه: بازنمایی خانواده در رسانه‌ها بیان‌کننده گفتمان‌های غالب درباره ساختار  و الگوهای تشکیل دهنده آن بوده و رسانه‌ها قابلیت ایجاد یا تأیید یا تغییر این گفتمان‌ها را دارند. و  این مقاله در پی بررسی این مساله است که چگونه قواعد، ساختار‌ و الگوهای خانواده در چند دهه اخیر دچار تحول و دگرگونی شده است و نقش سینما در این تغییر و تحول و گفتمان سازی چگونه بوده است و با چه شیوه، ابزار  و همچنین رمزگانی این تغییرات در ساختار فعلی و فرهنگی خانواده ایجاد شده است.
روش پژوهش: از آنجا که با تصاویر متحرک، موسیقی و کلام به عنوان متن رسانه ای سروکار داریم، از روش کیفی با رویکرد نشانه شناسی برای بررسی نشانه‌های تصویری موجود در فیلم‌های منتخب سینمایی استفاده می‌کنیم. 
هدف پژوهش: این هدف مقایسه‌ای بین دو دهه ۷۰ و ۹۰ سینمای ایران با تمرکز بر فیلم لیلا (داریوش مهرجویی، ۱۳۷۵) و عصر یخبندان (مصطفی کیایی، ۱۳۹۳) صورت گرفت یافته‌ها موید این مطلب بود که از رمزگان فنی گرفته تا اجتماعی و ایدئولوژیک فیلم‌های سینمایی در مسیری که در دو دهه‌ی اخیر از سال ۷۰ به سال ۹۶  طی کرده است، زمینه ایجاد تغییر و تحولات اساسی در ساختار خانواده و مولفه‌های تشکیل دهنده آن مانند قواعد، مرزها، نقش‌ها و  الگوهای ارتباطی شده است.
نتیجه‌گیری:یافته‌ها موید این مطلب بود که از رمزگان فنی گرفته تا اجتماعی و ایدئولوژیک تغییرات جدی کرده است. و عوامل یاد شده موجب فروپاشی ساختار خانواده شده است.
.
                                                                              

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research