9 نتیجه برای شادکامی
علی شیخ الاسلامی، حسین قمری کیوی، شکوفه رمضانی،
دوره 15، شماره 58 - ( 4-1395 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی امیددرمانی بر شادکامی مردان ناتوان جسمی-حرکتی بود. روش: این پژوهش به روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعهی آماری پژوهش را کلّیهی مردان ناتوان جسمی-حرکتی تحت پوشش ادارهی بهزیستی شهر کامیاران در سال 95-1394 تشکیل میدادندکه از میان آنها با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس، 30 نفر انتخاب شده و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین گشتند. شرکتکنندگان گروه آزمایش، امیددرمانی را طی 8 جلسه دریافت نمودند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی شادکامی آکسفورد استفاده شد. دادهها با روش آماری کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: یافتهها نشان داد که فرضیهی پژوهش مبنی بر اثربخشی امیددرمانی بر شادکامی مردان ناتوان جسمی-حرکتی مورد تایید قرار گرفته است و شرکتکنندگان گروه آزمایش نسبت به شرکتکنندگان گروه کنترل، در پسآزمون به طور معناداری، شادکامی بیشتری داشتند. نتیجهگیری: بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که امیددرمانی در افزایش شادکامی مردان ناتوان جسمی-حرکتی تاثیر معناداری دارد.
زینب خلیلیان، حسین افلاکی فرد،
دوره 15، شماره 59 - ( 7-1395 )
چکیده
چکیده:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی مهارتهای زندگی بر خودکار آمدی و افزایش شادکامی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه ناحیه چهار شهر اصفهان انجام شد.روش: به لحاظ ماهیت و اهداف این پژوهش از نوع کاربردی بوده و برای اجرای آن از روش نیمه تجربی ،پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه استفاده شده است. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تک مرحله ای، تعداد 40 نفر به عنوان نمونه اماری انتخاب شدند؛ بدین صورت که ابتدا یک دبیرستان دخترانه و سپس 100 نفر به طور تصادفی انتخاب و پرسشنامه ها بین انها توزیع و سپس 40 نفر از دانش آموزان که در مقیاسهای خود کار آمدی و شادکامی نمره پایین تری داشتند به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش (20 دختر در گروه آزمایش و 20 دختر در گروه کنترل) قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 10جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مهارتهای زندگی قرار گرفت. برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای شادکامی آکسفورد و پرشسنامه خودکار آمدی شرر استفاده شد. دادها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی تأثیر معناداری بر خود کار آمدی و افزایش شادکامی دانشآموزان داشته است. نتیجه گیری: با آموزش مهارتهای زندگی، فرد قادر خواهد بود ضمن آگاهی از خود و توانایی هایش، موقعیتهای استرس زا را شناخته و کنترل نماید و در نتیجه با احساس رضایت بیشتری که از خود و محیط اطراف خویش به وی دست میدهد، احساس شادکامی بیشتری نماید.
سیده حمیده نقیبی، زهرا سعیدی، فاطمه خزائی،
دوره 17، شماره 65 - ( 1-1397 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر امیدواری و شادکامی افراد مبتلابه سرطان انجام شد. روش: این تحقیق نیمه آزمایشی و از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و با پیگیری 3ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد دارای تشخیص پزشکی سرطان و مراجعهکننده به بیمارستان امید شهر مشهد در سال 1394 بود که از بین آنها 30 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل گمارش شدند. افراد گروه آزمایش، آموزش تکنیکهای درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی را بهصورت گروهی در ۱0جلسه دریافت کردند؛ درحالیکه گروه کنترل هیچ نوع مداخلهای را دریافت نکردند. جهت جمعآوری اطلاعات از پرسشنامههای شادکامی آکسفورد و امید اشنایدر استفاده شد. یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس یک راهه و آزمون t جفت شده برروی نمرات پیش از درمان، درمان و پیگیری نشان داد که پس از تعدیل نمرات پیش آزمون بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای امیدواری (05/0P<) و شادکامی (01/0P<)، تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این مطالعه، پیشنهاد میشود که در مراکز مشاوره و کلینیک های درمانی جهت افزایش امیدواری و شادکامی افراد مبتلا به سرطان از تکنیکهای آموزشی درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بهره برد.
ربابه مهدی پور، سعید بهشتی، عبدالله شفیع آبادی، علی دلاور،
دوره 17، شماره 66 - ( 4-1397 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش گروهی روانشناسی مثبتگرای سلیگمن و آموزههای قرآنی بر افزایش شادکامی زنان شاغل متأهل بود. روش: این پژوهش با طرح نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان شاغل متأهل آموزش و پرورش شهر آمل در سال تحصیلی 96-1395 بود که به روش نمونهگیری هدفمند با در نظر گرفتن نمره پایین شادکامی آکسفورد و ملاکهای ورود و خروج 75 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی ساده در 3 گروه 25 نفر (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) گمارده شدند. هر دو گروه آزمایش 4 جلسهی 90 دقیقهای هفتگی، تحت آموزشهای روانشناسی مثبتگرا و آموزههای قرآنی قرار گرفتند. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه شادکامی آکسفورد استفاده شد. دادهها با استفاده از طرح اندازهگیری مکرر و آزمون d کوهن تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد که هر کدام از روشهای آموزشی بر افزایش شادکامی زنان شاغل متأهل تأثیر معناداری داشت (01/0p<). با این وجود، روش مبتنی بر آموزههای قرآنی در مقایسه با روانشناسی مثبتگرا مؤثرتر بود (01/0>p). نتایج پیگیری نیز نشان داد روشهای آموزش اثر ماندگاری داشته است (05/0>p). نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش این نتیجهگیری به دست آمد که میتوان از طریق آموزش مداخلات روانشناسی مثبتگرا و آموزههای قرآنی به افزایش شادکامی زنان کمک نمود.
زهرا رحیمی صادق، احمد برجعلی، فرامرز سهرابی، عبداله معتمدی، محمد رضا فلسفی نژاد،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده
هدف: این پژوهش، با هدف تعیین اثربخشی برنامه مهارتهای زندگی (خودآگاهی، مقابله با استرس، همدلی) بر اساس فرهنگ بومی بر شادکامی و تابآوری زنان مطلقه انجام شد. روش: روش پژوهش کمی از نوع نیمه آزمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه بین 30 تا 40 سال مراجعهکننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر کرمان در نیمه اول سال 1395 بود که از میان آنها 30 نفر با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفره) جایگزین شدند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه تابآوری کانر و دیویدسون (2003) و شادکامی آکسفورد (1989) استفاده شد. برنامه آموزشی طی 11 جلسه 90 دقیقهای در گروه آزمایش اجرا و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت و نتایج با روش تحلیل کوواریانس موردتحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی بر افزایش میزان شادکامی و تابآوری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تأثیرگذار بوده است (01/0>p). نتیجهگیری: براساس نتایج میتوان گفت که برنامه مهارتهای زندگی (خودآگاهی، مقابله با استرس، همدلی) مبتنی بر فرهنگ بومی، برنامه مناسب و کارآمدی برای زنان مطلقه است و اجرای آن میتواند بر شادکامی و تابآوری این افراد مؤثر باشد.
منیره نسیمی، فروغ جعفری، شکوه نوابی نژاد،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی مهرورزی به خود در رابطه بین طرحوارههای شناختی والدین و شادی در فرزندان در دانشآموزان دوره متوسطه اول شهر تهران انجام شد.روش: این پژوهش، از نوع همبستگی بود. به منظور جمع آوری دادهها از سه فرم کوتاه شادکامی آکسفورد (هیل و آرگایل، 2002)، پرسشنامه طرحوارههای ناسازگار اولیه یانگ (1990) و مقیاس مهرورزی به خود (نف، 2003) استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان متوسطه اول شهر تهران و والد مادر آنها بود که از این بین 384 نفر به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. دادههای این پژوهش با روش تحلیل معادلات ساختاری، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که طرحوارههای شناختی والدین تاثیر مستقیم بر شادکامی فرزندان دارد. در میان 15 طرحواره ناسازگار در والدین، اثر طرحوارههای احساس بی کفایتی، بی اعتمادی، انزوای اجتماعی، معیارهای سرسختانه، خویشتنداری ناکافی و نقص بر شادکامی معنادار بود. ضمن اینکه طرحوارههای بی اعتمادی، انزوای اجتماعی، معیارهای سرسختانه و خویشتنداری ناکافی با میانجیگری مهرورزی به خود بر شادکامی فرزندان، تاثیر معنادار داشت. نتیجه گیری: والدینی که تجارب زندگی آنها منجر به شکل گیری طرحوارههای معیوب در آنها شده، بر تجربه هیجان مثبت در فرزندان خود اثر منفی دارند و با بروز رفتارهای اشتباه موجب کاهش شادی فرزندان خود میشوند.
مهرنوش دوائی مرکزی، جواد کریمی، کوروش گودرزی،
دوره 20، شماره 77 - ( 2-1400 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی مداخلات زوج درمانی مبتنی بر واقعیت درمانی با رویکرد هیجان مدار بر شادکامی و تابآوری زوجین میباشد. روش: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی تک موردی از نوع خط پایهی چندگانه همزمان بود. جامعه آماری، زوجین ناسازگار مراجعه کننده به مرکز زوج درمانی طلیعه مهر در شهر تهران (149 زوج) بود، که با روش نمونهگیری هدفمند و داوطلبانه 6 زوج به عنوان نمونه انتخاب شد. سپس رویکردهای زوج درمانی در دوگروه واقعیتدرمانی و هیجانمدار برای هر زوج به همراه پیگیری دو ماهه انجام شد. ابزار جمعآوری دادهها، مقیاس شادکامی آکسفورد آرگایل، مارتین و کراسلند (1989) و مقیاس تابآوری کانر و دیویدسون (2003) بود. دادهها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که زوج درمانی مبتنی بر واقعیت درمانی به ترتیب باعث افزایش شادکامی و تابآوری زوجها شده (۰۶/%۶۱ و 31/49% بهبودی) و اثر آن به ترتیب تا پایان دوره پیگیری دو ماهه حفظ شد (۰۵/%۶۰ و 88/51% بهبودی). همچنین زوج درمانی هیجان مدار به ترتیب باعث افزایش شادکامی و تابآوری زوجها شده (۰۶/%۲۸ و 87/28% بهبودی) و اثر آن به ترتیب تا پایان دوره پیگیری دو ماهه حفظ شد (۸۱/۲۶% و 73/29% بهبودی). شاخص تغییر پایای آنها هم حاکی از معنیدار بودن این تغییرات بود (05/0>p). نتیجهگیری: نتایج گویای اثربخشی مداخلات زوج درمانی مبتنی بر واقعیت درمانی و هیجانمدار در افزایش شادکامی و تابآوری زوجین ناسازگار بود و رویکردهای یاد شده میتواند میزان مطلوبی از تغییرپذیری شادکامی و تابآوری زوجین را در شرایط ناسازگاری زوجها تبیین نماید.
نجمه سدرپوشان، عمید تشکری،
دوره 21، شماره 82 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی سه رویکرد درمان شفقت خود، شفقت مبتنی بر آموزههای دینی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش افسردگی زنان متاهل صورت گرفت.
روش: پژوهش حاضر با روش شبهآزمایشی از نوع پیشآزمون و پسآزمون با استفاده از سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل انجام شد. جامعهآماری پژوهش کلیه زنان مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهر یزد در سال 1399 بودند که برای آنها تشخیص افسردگی دادهشده بود. تعداد افراد نمونه 40 نفر بودند که بهروش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شدند. بهمنظور سنجش شادکامی و کیفیتزندگی افراد نمونه از مقیاس رضایت از زندگی دینر و همکاران (1985) و مقیاس شادکامی آکسفورد آرگایل و لو (1989) استفاده شد. به منظور تحلیل دادههای پژوهش از روش تحلیلکوواریانس استفاده شد. یافتهها: تحلیل یافتههای پژوهش نشان داد که هر سه روش درمانی بر بهبود شادکامی (25/33 F= و اندازه اثر، 792/0) و کیفیت زندگی (38/89= F و اندازه اثر، 911/0) زنان اثربخش بودهاند (P<0/01). همچنین نتایج مقایسه زوجی گروهها نشان داد که درمانهای به کار رفته در افزایش شادکامی تفاوت معنادار با یکدیگر نداشتند اما درمان شفقت مبتنی برآموزههای مذهبی نسبت به دو درمان دیگر اثربخشی بیشتری بر بهبود کیفیت زندگی زنان داشت (P<0/01) نتیجهگیری: نتایج نشان داد که هر سه روش در افزایش شادکامی و بهبود کیفیت زندگی زنان متاهل افسرده تأثیر دارند همچنین بررسی تفاوت گروهها مشخص شد کرد که اثربخشی روشهای درمانی در بهبود کیفیت زندگی بیشتر است.
منیره نسیمی، فروغ جعفری، شکوه نوابی نژاد،
دوره 21، شماره 83 - ( 7-1401 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری مهرورزی به خود در والدین با رابطه بین شیوه های فرزندپروری والدین و شادکامی فرزندان دوره اول متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 انجام شده است. روش : روش انجام پژوهش از نوع توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره متوسطه اول شهر تهران به همراه والد مادران آنها بود. . به منظور انجام پژوهش، 384 دانش آموز به همراه والد مادر آنها به روش خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند و با استفاده از 3 پرسشنامه های شادکامی آکسفورد، سبک فرزندپروری بامریند و مهرورزی به خود نف، مورد اندازه گیری قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش تحلیل مسیر و نرم افزار لیزرل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها :بررسی نتایج نشان داد که نقش میانجی سبک های فرزندپروری در رابطه بین مهرورزی به خود و شادکامی فرزندان تایید نشد (05/0<p) اما تاثیر مستقیم سه متغیر مهرورزی به خود، سبک فرزندپروری استبدادی و سبک فرزندپروری قاطع مورد تایید قرار گرفت (05/0>p). جهت تاثیر سبک استبدادی بر شادکامی منفی بود و جهت تاثیر مهرورزی به خود و سبک قاطع بر شادکامی مثبت بود. متغیرهای یادشده 49 درصد از واریانس نمرات در متغیر شادکامی را پیش بینی می کنند. نتیجه گیری:وجود ویژگی مهرورزی به خود در والدین و استفاده از سبک فرزندپروری مقتدرانه می تواند موجب شکل گیری رفتارهای مثبت در والدین شود به نحوی که شرایط زندگی خانوادگی برای فرزندان را مطلوب سازد و شادکامی در فرزندان را افزایش دهد