8 نتیجه برای استرس
مینا فیاضی، جعفر ثمری صفا، سرگل نور بخش،
دوره 16، شماره 61 - ( 1-1396 )
چکیده
اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر کاهش افسردگی، اضطراب و استرس دانشجویان
چکیده
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر کاهش افسردگی، اضطراب و استرس دانشجویان بود. روش: پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون، گروه کنترل و پیگیری بود. جامعۀ پژوهش شامل کلیۀ دانشجویان مؤنث دانشگاه محقق اردبیلی بود (4825 نفر) که از این تعداد، 30 نفر از کلیۀ دانشکدههای این دانشگاه به صورت در دسترس انتخاب و پیشآزمون و پس آزمون به وسیلۀ پرسشنامۀ افسردگی، اضطراب و استرس (1995) بهعمل آمد. افراد بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15نفر) و گواه (15نفر) جایگزین و آموزش مهارتهای زندگی به صورت 8 جلسۀ دو ساعته بر گروه آزمایش اجرا شد. پس از 3 ماه از آزمودنیها پیگیری توسط ابزار پیشآزمون و پسآزمون صورت گرفت. یافتهها: تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که تفاوت معنیداری بین پیشآزمون با پسآزمون و پیگیری، در نمرات خرده مقیاسهای افسردگی، اضطراب و استرس گروه آزمایش و گواه وجود دارد (001/0P< و 44/16=(23/2)F)، به نحوی که گروه آزمایش به طور معناداری در این مولفهها کاهش نشان داده است . نتیجهگیری: باتوجه به یافتهها بنظر میرسد آموزش مهارتهای زندگی میتواند به طور معنیداری افسردگی، اضطراب و استرس دانشجویان مؤنث را کاهش دهد. کاربردهای اجتماعی و بالینی، محدودیتها، و پیشنهادات پژوهشی آتی مورد بررسی قرار گرفتند.
نادیا قره گوزلو، مستانه مرادحاصلی، اکبر عطادخت،
دوره 17، شماره 65 - ( 1-1397 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی شناختی - رفتاری حضوری و مجازی بر اختلال استرس پس از سانحه در روابط فرازناشویی صورت گرفت.
روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با اجرای پیش آزمون و پس آزمون بود که از بین کلیه زوجین درگیر با مسآله خیانت زناشویی (زن خیانت دیده) مراجعه کننده به کلینیک تخصصی مشاوره و روانشناختی شهر قزوین 36 زوج که ملاکهای ورود به جلسات درمانی را داشتند به صورت در دسترس انتخاب شدند و به شیوهی جایگزینی تصادفی در سه گروه 12 نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) جایگزین شدند. آزمودنیهای گروه زوج درمانی شناختی-رفتاری حضوری و مجازی هرکدام، 12 جلسه 5/1 ساعته زوج درمانی شناختی رفتاری دریافت نمودند و گروه گواه هیچگونه مداخلهای دریافت ننمود. ابزار جمعآوری دادهها شامل مقیاس اختلال استرس پس از سانحه می سی سی پی(اشل) بود. دادهها با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین زوجین گروههای آزمایش و کنترل در متغیره وابسته (علائم استرس پس از سانحه) تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که با وجود اثر معنادار هر دو روش، روش حضوری، موفق تر عمل کرده است.
نتیجه گیری: از نتایج پژوهش میتوان در راستای مداخله درمانی شناختی-رفتاری به هر دو صورت حضوری و مجازی برای زوجین درگیر با اختلال استرس پس از سانحه ناشی از روابط فرازناشویی استفاده نمود.
محمدسجاد صیدی،
دوره 17، شماره 66 - ( 4-1397 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش رضایت و کیفت خانواده در کاهش اضطراب و افسردگی کودکان و نیز آزمون نقش واسطه ای استرس والدینی در روابط بین متغیرهای مذکور انجام شد. روش: تعداد 499 نفر از والدینِ دانش آموزان ِ دخترِکرمانشاهی به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به منظور پرکردن مقیاس رضایتمندی از زندگی خانواده، مقیاس کیفیت زندگی خانواده، شاخص استرس فرزندپروری- فرم کوتاه و مقیاس مشکلات رفتاری راتر انتخاب شدند. دادهها به روش مدلیابی معادلاتی ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که مسیرهای مستخرج از کیفیت و نیز رضایتمندی از زندگی خانواده به اضطراب و افسردگی کودکان معنادار و منفی شده اند. همچنین متغیر استرس والدینی توانست نقشی واسطهای در این بین ایفا کند و شاخصهای برازش مدل، مطلوب بدست آمد. نتیجه گیری: بنابراین بر اساس مدل پیشنهادی با تمرکز و تأکید هر چه بیشتر بر شاخصهای کیفیت بخش زندگی خانوادگی و نیز کاهش استرس والدینی می توان تا حد زیادی در کاهش نشانه های اضطراب و افسردگی در دانش آموزان مؤثر واقع شد.
پریسا دوستانی، احمد صادقی،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده
هدف: فاصله با هدف مسیرشغلی شکافی است بین جایگاه فعلی و جایگاه مطلوبی که فرد برای آیندۀ شغلیاش در نظر گرفته است. هدف از پژوهش حاضر پیشبینی فاصله با هدف مسیرشغلی بر اساس استرس مسیرشغلی، بازخورد در مورد هدف مسیرشغلی و رشتۀ تحصیلی دانشآموزان بود؛ روش: جامعۀ آماری این پژوهش، شامل کلیۀ دانشآموزان پایۀ چهارم دبیرستان شهر اصفهان در سال تحصیلی 96-1395 بود. از این جامعه، نمونهای به حجم 450 دانشآموز (225 پسر و 225 دختر) به روش نمونهگیری طبقهای تصادفی انتخاب شد. بهمنظور گردآوری دادهها از مقیاس فاصله با هدف مسیرشغلی (کرید و هود، 2015)، پرسشنامۀ استرس مسیرشغلی (چوی و همکاران، 2011) و مقیاس بازخورد در مورد هدف مسیرشغلی (هو، کرید و هود، 2016) استفاده شد. روش پژوهش همبستگی بود. دادهها با استفاده از همبستگی پیرسون و آمارۀ رگرسیون چند متغیره به روش گامبهگام تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد بین استرس مسیرشغلی، بازخورد منفی در مورد پیشرفت، بازخورد منفی در مورد مناسب بودن هدف، بازخورد منفی در مورد ارتقاء و رشتۀ تحصیلی با فاصله با هدف مسیرشغلی رابطۀ مثبت معنیداری وجود داشت. در مجموع متغیرهای استرس مسیرشغلی، بازخورد منفی در مورد مناسب بودن هدف بازخورد منفی در مورد پیشرفت و رشتۀ تحصیلی 63/0 واریانس متغیر ملاک یعنی فاصله با هدف مسیرشغلی را تبیین میکرد؛ در نتیجه میتوان فاصله با هدف مسیرشغلی دانشآموزان را به کمک استرس مسیرشغلی، بازخورد در مورد هدف مسیرشغلی و رشتۀ تحصیلی پیشبینی کرد. نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش، ضروری است که مشاوران مدارس، والدین و سایر اطرافیان مهم به دانشآموزان کمک کنند تا در مورد جایگاه فعلیشان از نظر تحصیلی و جایگاه ایدهآلشان برای آینده تأمل کنند؛ همچنین آنها را یاری کنند تا فاصلۀ بین این دو را بررسی کنند و در نهایت فنون و اقداماتی را به آنها آموزش دهند تا در راستای کاهش این فاصله بکوشند.
دکتر اشرف میکائیلی، پرویز پرزور،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده
هدف: با توجه به تأثیری که نوع نگرش نسبت به خداوند بر ابعاد مختلف سلامت افراد دارد، پژوهش حاضر با هدف الگوسازی معادلات ساختاری ارتباط بین تصور مثبت و منفی از خداوند با مؤلفههای سلامت روان (اضطراب، استرس و افسردگی) در دانشآموزان انجام شد. روش: این پژوهش، با استفاده از روش تحقیق پیمایشی و نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای بر روی نمونهای به تعداد 240 نفر از دانشآموزان دختر و پسر شهر اردبیل در سال تحصیلی 96-95 انجام گرفت. دادههای پژوهش با استفاده از پرسشنامههای تصور از خدا (RSI) و مقیاس اضطراب، استرس و افسردگی لویندا گردآوری و با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری، آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و آزمون t تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که تصور مثبت و منفی از خدا میتواند سلامت روانی (اضطراب، استرس و افسردگی) دانشآموزان را پیشبینی کند، بدین صورت که تصور مثبت از خدا با علایم اضطراب، استرس و افسردگی پایین و تصور منفی از خدا با علایم اضطراب، استرس و افسردگی بالا رابطه معنی داری داشتند (001/0P<). همچنین طبق مدل معادلات ساختاری، ضرایب مسیر تصور مثبت از خدا به اضطراب، استرس و افسردگی، منفی و معنادار و ضرایب مسیر تصور منفی از خدا به اضطراب، استرس و افسردگی، مثبت و از لحاظ آماری معنادار بودند (05/0≥ P). بطوریکه پیشبینیکنندههای اضطراب، استرس و افسردگی که در مدل حاضر هستند (تصور مثبت از خدا و تصور منفی از خدا)، به ترتیب 8/27، 6/40 و 42/0 درصد واریانس آنها را تبیین کردند. نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که نوع تصور از خدا در پیشبینی سلامت روانی دانشآموزان نقش معنیداری. لذا آموزش تصور مثبت از خداوند و ارائه زمینههای مذهبی در کلاس در طول دوران تحصیل و کلاسهای فوق برنامه، در ارتقا بهداشت روانی دانشآموزان میتواند نقش مؤثری ایفا کند.
خانم زهرا رحیمی صادق، دکتر فرامرز سهرابی، دکتر احمد برجعلی، دکتر محمد رضا فلسفی نژاد، دکتر عبداله معتمدی،
دوره 18، شماره 71 - ( 7-1398 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف تدوین برنامه آموزش مهارتهای زندگی (مهارتهای خودآگاهی، مقابله با استرس و همدلی) مبتنی بر فرهنگ اسلامی در زنان مطلقه انجام شد.
روش: روش پژوهش کیفی از نوع روایتی و استفاده از مصاحبه نیمهساختاریافته است. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه مراجعهکننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر کرمان و متخصصان زوجدرمانی این شهر است که 15 نفر از مراجعان و 10 نفر از متخصصان با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از روش مصاحبه و پرسشنامه متخصصان استفاده شد و حجم نمونه بر اساس اشباع نظری مصاحبهها انتخاب شد. دادهها بر اساس روش لینکلن و گوبا تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که برنامه آموزش مهارتهای زندگی در قالب 3 محور اصلی خودآگاهی، همدلی و مقابله با استرس، 11 محور فرعی بود. مهارت خودآگاهی شامل آگاهی از خالق خود، آگاهی از معاد، قرب خداوند و شناخت وجود خود میشد. مهارت همدلی شامل زمینهسازهای فرعی خشنود ساختن، همدردی و عیادت، دید و بازدید و مراوده، و شاد بودن و شاد نمودن میشد. مهارت مقابله با استرس شامل کمک و یاری خداوند، دعا و یاد خداوند، و عبادات میشد. همچنین میزان روایی محتوایی این برنامه بر اساس روش لاوشه و مبتنی بر نظر متخصصان دارای نسبت روایی محتوایی (CVR) 80/0 بود.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش میتوان گفت که برنامه آموزش مهارتهای زندگی مبتنی بر فرهنگ اسلامی برنامه مناسب و کارآمدی برای توانمندسازی زنان مطلقه در زندگی است.
فاطمه خاکشورشاندیز، شیوا سوداگر، غلامرضا عنانی، سعید ملیحی الذاکرینی، اصغر زربان،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر مؤلفههای شناختی (آمیختگی، اجتناب و انعطافپذیری شناختی) و استرس اکسیداتیو زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل بود که بر روی 60 بیمار زن مبتلا به دیابت نوع دو مراجعهکننده به مراکز دولتی سلامت شهر بیرجند در سال 1395 با دو گروه آزمایش (40 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) به صورت در دسترس و به طور تصادفی انجام شد. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه آمیختگی شناختی گیلاندرز و همکاران (2014)، اجتناب شناختی سکستون و دوکاس (2008) و انعطافپذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) بود. همچنین به گروه آزمایش پروتکل رفتاردرمانی دیالکتیکی فندایک (1396)، رفتاردرمانی دیالکتیکی قهاری (1395) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی سیگال، ویلیامز و تیزدل (2002) ارائه و به گروه کنترل درمانی ارائه نشد. تجزیه تحلیل دادهها با کمک تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک در مقایسه با شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر کاهش مؤلفههای شناختی و استرس اکسیداتیو و شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر فرونشانی فکر و مؤلفههای هیجانی بیماران مبتلا به دیابت مؤثر است (05/0> P). نتیجهگیری: با توجه به یافتهها میتوان برای بهبود مؤلفههای هیجانی و شناختی بیماران دیابتی از رفتاردرمانی دیالکتیکی در مقایسه با شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بیشتر به عنوان درمان مکمل استفاده کرد.
مژگان پور دل، ملیکا سفید رود، معصومه ولی پور، مونا مبینی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی رویکرد راه حل محور و درمان متمرکز بر شفقت بر نظمجویی شناختی هیجانی و اختلال استرس پس از ضربه در زنان سرپرست خانوار انجام گرفت.
روش: روش پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری شامل زنان سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستی شهر تهران در نیمه اوّل سال 1399 بود. 36 نفر از زنان سرپرست خانوار به روش نمونهگیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 12 نفره (دو گروه آزمایش و یکگروه کنترل) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش مقیاس اختلال استرس پس از ضربه میسیسیپی کن (2006) و پرسشنامهی تنظیم شناختیهیجان گارنفسکی، گرایچ و اسپینهاون (2002) بود. شرکتکنندگان گروه آزمایش جلسات مشاوره راهحل محور گرانت (2011) و درمان متمرکز بر شفقت گیلبرت (2010) را به مدت 8 جلسه دریافت کردند. علاوه بر آمارههای توصیفی، از تحلیل کواریانس و مقایسه زوجی بنفرونی برای تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: نتایج آنالیز دادهها نشان داد که درمان راهحل محور و درمان متمرکز بر شفقت بر نظمجویی شناختی هیجانی و اختلال استرس پس از ضربه در زنان سرپرست خانوار موثر است (01/0>P). تفاوت بین درمان راهحل محور و درمان متمرکز بر شفقت بر نظمجویی شناختیهیجانی مثبت و اختلال استرس پس از ضربه غیرمعنادار ولی در متغیر تنظیم شناختیهیجانی منفی تفاوت معنادار وجود دارد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این پژوهش مداخلات رویکرد راه حل محور و درمان متمرکز بر شفقت در بهبود نظمجویی شناختی هیجانی و اختلال استرس پس از ضربه مؤثر است و از این دو رویکرد میتوان برای کاهش تنظیم هیجان سازشنایافته و اختلال استرس پس از ضربه زنان سرپرست خانوار استفاده کرد.