17 نتیجه برای افسردگی
امیر محمد شهسوارانی، هاجر شهرانی، کلثوم ستاری، مصطفی محمدی، مریم حکیمی کلخوران،
دوره 12، شماره 48 - ( 7-1392 )
چکیده
چکیده مقیاس افسردگی کودکان و نوجوانان ابزاری خودگزارشدهی است که به منظور تشخیص و ارزیابی میزان و شدت اختلال افسردگی عمده در کودکان و نوجوانان طراحی شده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی ویژگیهای روانسنجی و ساخت عاملی مقیاس افسردگی کودکان و نوجوانان (CADS) (جانبزرگی، 1378) و نیز وضعیت افسردگی در دختران نوجوان بوده است به همین منظور تعداد 417 نفر دانشآموز دختر (14-19 سال) در شهر تهران در مناطق مختلف آموزشی فرم 13 مادهای این آزمون را تکمیل کردند. در بررسی پایایی CADS که به سه روش پایایی درونی (آلفای کرونباخ و تصنیف)، همبستگی درونی و بازآزمایی انجام شد مشخص شد این مقیاس از پایای بالا و کاملاً مطلوبی برخوردار است. تحلیل عاملی اکتشافی به روشهای مولفۀ اصلی، موازی و آزمون کمترین میانگین سهمی نشان دادند که این پرسشنامه تنها از یک عامل افسردگی تشکیل شده است. تحلیل عاملی تاییدی نیز نشانگر حضور تنها یک عامل در CADS است. بررسی وضعیت افسردگی در دختران نیز نشانگر سلامت کامل 9/32% آنها و حضور رگههای افسرده وار تا افسردگی شدید در1/67% از جامعۀ مورد بررسی است. با توجه به یافتههای پژوهش به نظر میرسد که CADS ابزاری مطلوب برای سنجش و غربالگری افسردگی هم به صورت بالینی و هم به صورت پژوهشی چه به شکل انفرادی و چه به شکل گروهی است. همچنین با توجه به میزان بالای شیوع افسردگی در جمعیت دختران نوجوان به نظر میرسد ارائۀ مداخلات شناختی-رفتاری لازم برای مقابله و کاهش این اختلال ناتوان کننده و مزمن از اهمیت بالایی برخوردار باشد.
حسین قمری، ثمینه دستانی، سمیه قدیمی،
دوره 13، شماره 50 - ( 4-1393 )
چکیده
_ _ چکیده تاریخ دریافت: 25/7/92 _ تاریخ پذیرش: 14/2/93 هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی درمان شناختی - رفتاری بر کاهش میزان افسردگی و نشخوار فکری در زنان مبتلا به سندرم خستگی مزمن بود. روش پژوهش در این تحقیق شبه آزمایشی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنانی بودند که در نیمه دوم سال ١٣٩٠ به مراکز بالینی و درمانی شهرستان تبریز مراجعه کرده اند و از نشانگان خستگی مزمن رنج میبردند. حجم نمونه در پژوهش حاضر 30 بیمار زن مراجعه کننده به مراکز بالینی و درمانی شهر تبریز در سال ١٣٩۰ بود که به صورت در دسترس در دو گروه مقایسهای قرار داده شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس خستگی چالدر، پرسشنامه افسردگی بک و مقیاس پاسخهای نشخواری بود. روش مورد استفاده برای تحلیل دادهها، تحلیل واریانس چند متغیره بود. از پرسشنامه خستگی چالدر برای شناسایی افراد مبتلا به سندرم خستگی مزمن استفاده شد. نتایج به دست آمده از پرسشنامه افسردگی بک نشانگر تأثیر معنی دار درمان شناختی - رفتاری بر کاهش افسردگی در زنان مبتلا به سندرم خستگی مزمن است و نیز اثر بخشی درمان شناختی - رفتاری بر کاهش نشخوار فکری با توجه به نتایج به دست آمده از مقیاس پاسخهای نشخواری معنی داراست. نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که درمان شناختی - رفتاری بر کاهش میزان افسردگی و نشخوار فکری درزنان مبتلا به نشانگان خستگی مزمن تأثیر دارد و همچنین تاثیر درمان شناختی – رفتاری بر کاهش نشخوار فکری نسبت به کاهش افسردگی در این بیماران تا حدودی بیشتر است. از نتایج حاصل میتوان چنین استنباط کرد که درمان شناختی-رفتاری از طریق تغییر تفسیر افراد از موقعیتها و تغییر توجه بیماران مبتلا به خستگی مزمن بر کاهش افسردگی و نشخوارفکری موثر است و افسردگی به علت نقش سایر عوامل کمتر از نشخوار فکری بهبود مییابد.
نجمه حمید، اعظم آقاجانی افجدی، راضیه سعیدی،
دوره 13، شماره 51 - ( 7-1393 )
چکیده
_ _ چکیده تاریخ دریافت: 8/3/92 _ تاریخ پذیرش: 25/11/92 هدف پژوهش فعلی بررسی رابطه میان رضایت زناشویی، افسردگی و سیستم ایمنی زوجین شهر اهواز بوده است. در این مطالعه همبستگی، از میان 52 زوج مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهر اهواز در سال 90-1388 که دچار مشکلات زناشویی بودند، تعداد 30 زوج با در نظر گرفتن متغیرهای مورد نظر در پژوهش مانند سن، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، طول مدت ازدواج، عدم ابتلا به بیماریهایی که سیستم ایمنی را مخدوش میسازد و سایر متغیرهای در پژوهش به صورت همگون انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش شامل پرسشنامه رضایت زناشویی هادسون و مقیاس افسردگی بک (BDI) بوده است. هم چنین برای ارزیابی سیستم ایمنی زوجین نمونه برداری خون به عمل آمد. نمونههای خونی در آزمایشگاه سازمان انتقال خون ایران جهت ارزیابی درصد سلولهای CD4، CD8، نسبت CD4 به CD8، سلولهای مهاجم طبیعی NK (CD16، CD56) مورد تحلیل قرار گرفت. دادههای پژوهش با روشهای همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس چند متغیری در نرم افزار SPSS16 تحلیل گردید. نتایج حاصل از پژوهش آشکار ساخت که بین رضایت زناشویی و سیستم ایمنی یعنی بین سلولهای CD4 نسبت CD56, CD16,CD8/CD4رابطه مثبت معناداری (P<0/001) وجود دارد. میان رضایت زناشویی و افسردگی رابطه منفی معناداری (P<0/001) وجود دارد. از سوی دیگر، میان زنان و همسران آنها از لحاظ سیستم ایمنی و افسردگی تفاوت معناداری وجود دارد یعنی میزان سیستم ایمنی زنان کمتر از همسران آنها وافسردگی در زنان هم بالاتر از همسران بوده است. هرچه رضایت زناشویی زوجین بیشتر باشد سیستم ایمنی آنها قویتر است و میزان افسردگی آنها کمتر خواهد بود. از سوی دیگر میزان افسردگی و عدم رضایت زناشویی زنان بیشتر از همسران آنها و متقابلا سیستم ایمنی زنان کمتر از همسران بوده است.
مینا فیاضی، جعفر ثمری صفا، سرگل نور بخش،
دوره 16، شماره 61 - ( 1-1396 )
چکیده
اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر کاهش افسردگی، اضطراب و استرس دانشجویان
چکیده
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر کاهش افسردگی، اضطراب و استرس دانشجویان بود. روش: پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون، گروه کنترل و پیگیری بود. جامعۀ پژوهش شامل کلیۀ دانشجویان مؤنث دانشگاه محقق اردبیلی بود (4825 نفر) که از این تعداد، 30 نفر از کلیۀ دانشکدههای این دانشگاه به صورت در دسترس انتخاب و پیشآزمون و پس آزمون به وسیلۀ پرسشنامۀ افسردگی، اضطراب و استرس (1995) بهعمل آمد. افراد بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15نفر) و گواه (15نفر) جایگزین و آموزش مهارتهای زندگی به صورت 8 جلسۀ دو ساعته بر گروه آزمایش اجرا شد. پس از 3 ماه از آزمودنیها پیگیری توسط ابزار پیشآزمون و پسآزمون صورت گرفت. یافتهها: تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که تفاوت معنیداری بین پیشآزمون با پسآزمون و پیگیری، در نمرات خرده مقیاسهای افسردگی، اضطراب و استرس گروه آزمایش و گواه وجود دارد (001/0P< و 44/16=(23/2)F)، به نحوی که گروه آزمایش به طور معناداری در این مولفهها کاهش نشان داده است . نتیجهگیری: باتوجه به یافتهها بنظر میرسد آموزش مهارتهای زندگی میتواند به طور معنیداری افسردگی، اضطراب و استرس دانشجویان مؤنث را کاهش دهد. کاربردهای اجتماعی و بالینی، محدودیتها، و پیشنهادات پژوهشی آتی مورد بررسی قرار گرفتند.
غلامرضا رجبی، مریم یوسفی مقدم، خالد اصلانی،
دوره 17، شماره 65 - ( 1-1397 )
چکیده
این پژوهش به بررسی مدل افسردگی و رضایت زناشویی زنان بر اساس طرحوارههای ناسازگار اولیه و سبکهای مقابلهای همسران مبتلا به مواد افیونی پرداخته است. 199 زوج (398 نفر) مراجعهکننده به مراکز دولتی و خصوصی ترک اعتیاد شهرستان تربت حیدریه به صورت نمونهگیری هدفمند-داوطلب انتخاب شدند، و پرسشنامههای طرحوارههای ناسازگار اولیه (YSQ)، سبکهای مقابلهای (CISS)، رضایت زناشویی و افسردگی بک (BDI-13) را تکمیل نمودند. ارزیابی مدل با استفاده از روش تحلیل مسیر و نرم افزار AMOS-16 بود. مدل نهایی با حذف چند مسیر نشان داد که از برازش خوبی با دادهها برخوردار است. ضرایب مسیر مستقیم بین متغیرهای طرحوارههای ناسازگار اولیه شوهران با سبک مقابلهای هیجان-مدار شوهران، طرحوارههای ناسازگار اولیه شوهران با رضایت زناشویی همسران، طرحوارههای ناسازگار اولیه شوهران با افسردگی همسران، سبک مقابلهای اجتناب-مدار شوهران با رضایت زناشویی همسران، سبک مقابلهای هیجان-مدار شوهران با رضایت زناشویی همسران همگی معنادار بودند. اما ضرایب مسیر بین متغیرهای طرحوارههای ناسازگار اولیه شوهران با سبک مقابلهای اجتناب-مدار آنها، سبک مقابلهای هیجان-مدار شوهران با افسردگی همسران و سبک مقابلهای اجتناب-مدار شوهران با افسردگی همسران معنادار نشدند. از سوی دیگر، ضریب غیرمستقیم طرحواره ناسازگار شوهر به رضایت زناشویی زن با میانجی گری سبک مقابله ای هیجان-مدار معنی دار بود. بر این اساس میتوان گفت که افکار نادرست و استفاده از سبکهای مقابلهای نادرست شوهران باعث مشکلات روحی-روانی و کاهش رضایت زناشویی همسران میشود.
محمدسجاد صیدی،
دوره 17، شماره 66 - ( 4-1397 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش رضایت و کیفت خانواده در کاهش اضطراب و افسردگی کودکان و نیز آزمون نقش واسطه ای استرس والدینی در روابط بین متغیرهای مذکور انجام شد. روش: تعداد 499 نفر از والدینِ دانش آموزان ِ دخترِکرمانشاهی به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به منظور پرکردن مقیاس رضایتمندی از زندگی خانواده، مقیاس کیفیت زندگی خانواده، شاخص استرس فرزندپروری- فرم کوتاه و مقیاس مشکلات رفتاری راتر انتخاب شدند. دادهها به روش مدلیابی معادلاتی ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که مسیرهای مستخرج از کیفیت و نیز رضایتمندی از زندگی خانواده به اضطراب و افسردگی کودکان معنادار و منفی شده اند. همچنین متغیر استرس والدینی توانست نقشی واسطهای در این بین ایفا کند و شاخصهای برازش مدل، مطلوب بدست آمد. نتیجه گیری: بنابراین بر اساس مدل پیشنهادی با تمرکز و تأکید هر چه بیشتر بر شاخصهای کیفیت بخش زندگی خانوادگی و نیز کاهش استرس والدینی می توان تا حد زیادی در کاهش نشانه های اضطراب و افسردگی در دانش آموزان مؤثر واقع شد.
فهیمه نامدارپور، مریم فاتحی زاده، فاطمه بهرامی، رحمت الله محمدی فشارکی،
دوره 17، شماره 67 - ( 7-1397 )
چکیده
هدف: نشخوار فکری عامل پیش بینی قوی برای افسردگی است. افسردگی نیز میتواند به رابطه زوجی آسیب وارد نماید. لذا این پژوهش با هدف بررسی پیامدهای نشخوار فکری در زنان دارای تعارضات زناشویی انجام شد. روش: این پژوهش به شیوه کیفی با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد. روش نمونه گیری هدفمند و تا حد اشباع بوده و دادهها از 15 زن متأهل که دارای تعارضات زناشویی بودند به دست آمده است. برای جمع آوری دادهها از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده گردید. یافتهها: پس از تحلیل محتوای داده ها، شش مقوله اصلی حاصل گردید که عبارتند از: علائم افسردگی(دردهای جسمانی، کاهش انرژی، کاهش خلق، کاهش میل به زندگی، مشکل خواب،کاهش انگیزه وکاهش تمایل جنسی)، هیجانهای منفی (خشم، غم، تنفر، حس انتقام،کینه و اضطراب)، تکانشگری (پرخاشگری و نداشتن کنترل بر رفتار)، کاهش کار آمدی (پرخاشگری با فرزندان، کاهش ارتباط با فرزندان و انجام ندادن کارهای منزل) و گیر افتادن در چرخههای ارتباطی منفی (جرو بحث کردن، انتقادگری و اجتناب از همسر)، اجتناب از دیگران(کاهش ارتباط با دیگران وگوشهگیری). نتیجهگیری: هنگامی که تعارض حل نشود، فرایند نشخوار فکری در زنان فعال شده وکاهش کارآمدی در روابط فردی وزوجی و افسردگی از پیامدهای آن است. افسردگی منجر به افزایش نشخوار فکری و افزایش تعارضات زناشویی را در پی خواهد داشت.
هدف: نشخوار فکری عامل پیش بینی قوی برای افسردگی است. افسردگی نیز میتواند به رابطه زوجی آسیب وارد نماید. لذا این پژوهش با هدف بررسی پیامدهای نشخوار فکری در زنان دارای تعارضات زناشویی انجام شد. روش: این پژوهش به شیوه کیفی با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد. روش نمونه گیری هدفمند و تا حد اشباع بوده و دادهها از 15 زن متأهل که دارای تعارضات زناشویی بودند به دست آمده است. برای جمع آوری دادهها از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده گردید. یافتهها: پس از تحلیل محتوای داده ها، شش مقوله اصلی حاصل گردید که عبارتند از: علائم افسردگی(دردهای جسمانی، کاهش انرژی، کاهش خلق، کاهش میل به زندگی، مشکل خواب،کاهش انگیزه وکاهش تمایل جنسی)، هیجانهای منفی (خشم، غم، تنفر، حس انتقام،کینه و اضطراب)، تکانشگری (پرخاشگری و نداشتن کنترل بر رفتار)، کاهش کار آمدی (پرخاشگری با فرزندان، کاهش ارتباط با فرزندان و انجام ندادن کارهای منزل) و گیر افتادن در چرخههای ارتباطی منفی (جرو بحث کردن، انتقادگری و اجتناب از همسر)، اجتناب از دیگران(کاهش ارتباط با دیگران وگوشهگیری). نتیجهگیری: هنگامی که تعارض حل نشود، فرایند نشخوار فکری در زنان فعال شده وکاهش کارآمدی در روابط فردی وزوجی و افسردگی از پیامدهای آن است. افسردگی منجر به افزایش نشخوار فکری و افزایش تعارضات زناشویی را در پی خواهد داشت.
دکتر اشرف میکائیلی، پرویز پرزور،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده
هدف: با توجه به تأثیری که نوع نگرش نسبت به خداوند بر ابعاد مختلف سلامت افراد دارد، پژوهش حاضر با هدف الگوسازی معادلات ساختاری ارتباط بین تصور مثبت و منفی از خداوند با مؤلفههای سلامت روان (اضطراب، استرس و افسردگی) در دانشآموزان انجام شد. روش: این پژوهش، با استفاده از روش تحقیق پیمایشی و نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای بر روی نمونهای به تعداد 240 نفر از دانشآموزان دختر و پسر شهر اردبیل در سال تحصیلی 96-95 انجام گرفت. دادههای پژوهش با استفاده از پرسشنامههای تصور از خدا (RSI) و مقیاس اضطراب، استرس و افسردگی لویندا گردآوری و با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری، آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و آزمون t تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که تصور مثبت و منفی از خدا میتواند سلامت روانی (اضطراب، استرس و افسردگی) دانشآموزان را پیشبینی کند، بدین صورت که تصور مثبت از خدا با علایم اضطراب، استرس و افسردگی پایین و تصور منفی از خدا با علایم اضطراب، استرس و افسردگی بالا رابطه معنی داری داشتند (001/0P<). همچنین طبق مدل معادلات ساختاری، ضرایب مسیر تصور مثبت از خدا به اضطراب، استرس و افسردگی، منفی و معنادار و ضرایب مسیر تصور منفی از خدا به اضطراب، استرس و افسردگی، مثبت و از لحاظ آماری معنادار بودند (05/0≥ P). بطوریکه پیشبینیکنندههای اضطراب، استرس و افسردگی که در مدل حاضر هستند (تصور مثبت از خدا و تصور منفی از خدا)، به ترتیب 8/27، 6/40 و 42/0 درصد واریانس آنها را تبیین کردند. نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که نوع تصور از خدا در پیشبینی سلامت روانی دانشآموزان نقش معنیداری. لذا آموزش تصور مثبت از خداوند و ارائه زمینههای مذهبی در کلاس در طول دوران تحصیل و کلاسهای فوق برنامه، در ارتقا بهداشت روانی دانشآموزان میتواند نقش مؤثری ایفا کند.
دکتر حسین قمری کیوی،
دوره 18، شماره 69 - ( 1-1398 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف تعیین جایگاه پرسشگری، مهارت و فن در مشاوره با مراجعان دارای اختلال افسردگی با استفاده از روش تحلیل مکالمه فرایند محور اجرا گردید. روش: روش پژوهش از نوع کیفی و تک موردی بود. دونفر از مراجعان به مرکز مشاوره سپند شهر اردبیل که دارای اختلال افسردگی بودند با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با استفاده از روش فرا نظری تحت مشاوره و رواندرمانی قرار گرفتند. رویدادهای هر جلسه به طور کامل نوشته شد و پس از آن، واکنشهای درمانگر پس از نامگذاری، در قالب معادله تغییر و بر پایه مدل تحلیل رگرسیون برای هر مراجع تعیین شد. یافتهها: نتایج نشان داد که بسهولت میتوان معادله تغییر را درقالب پرسشها، مهارتها و فنون از فرایند رواندرمانی استخراج نمود و معادله تغییر را با استفاده از سیستم نمادین عینیسازی کرد. از طرف دیگر مشخص شد سهم هریک از مولفههای اثربخش وابسته به پاسخهای درمانگر در واریانس تغییر چقدر است. نتیجهگیری: برپایه تدوین معادله تغییر، ضمن سهولت امر نظارت بر رواندرمانی، میتوان بر طیف وسیعی از وقایع مشاوره و رواندرمانی مثل پیچیدگی شناختی مراجع و میزان فعال بودن درمانگر یا مراجع دست یافت.
غلامرضا نصیری تاکامی، محمود نجفی، سیاوش طالع پسند، شاهرخ مکوند حسینی،
دوره 18، شماره 70 - ( 4-1398 )
چکیده
هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی روان درمانی مثبت نگر و درمان شناختی رفتاری بر بهزیستی و افسردگی در نوجوانان با علائم افسرده بود.
روش: این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل نوجوانانی بود که در 6 ماه اول سال ۱۳۹۶ به مراکز مشاوره و روانشناسی و کلینیک های روانپزشکی در ساری مراجعه کرده بودند که از میان آنها ، 51 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو
گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش روان درمانی مثبت طی ۱۰ جلسه هفته ای یک جلسه ۹۰ دقیقه ای و گروه آزمایشی درمان شناختی رفتاری
طی ۸ جلسه هفته ای یک جلسه ۹۰ دقیقه ای، به صورت گروهی تحت درمان قرار گرفتند. پرسشنامه افسردگی کواکس و پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف پیش از آغاز درمان و پایان جلسات درمان به طور گروهی اجرا گردید. گروه کنترل نیز هیچ مداخله ای دریافت نکرد.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که رواندرمانی مثبتنگر و درمان شناختی رفتاری بر بهزیستی روانشناختی تاثیر معنی دار داشته است. اما اثربخشی روان درمانی مثبت نگر در افزایش بهزیستی بیشتر از درمان شناختی رفتاری بود. همچنین در بررسی دو رویکرد درمانی بر افسردگی تفاوت معنی داری بین دو گروه مداخله و گروه گواه وجود داشت. در
حالیکه هردو رویکرد درمانی به یک اندازه در کاهش افسردگی موثر بودند.
نتیجه گیری: دو مدل درمانی روان درمانی مثبت نگر و درمان شناختی رفتاری به دلیل تاکید بر جنبه های مختلف روانشناختی و همچنین یکسری مولفه های مشترک درمانی در کاهش افسردگی موثر بودند. از طرفی روان درمانی مثبت نگر در مقایسه با درمان شناختی رفتاری در افزایش بهزیستی موثرتر بود. بنابراین روان درمانی مثبت نگر میتواند به عنوان یکی از مداخلات بالینی مورد استفاده متخصصان و مشاوران مدارس قرار گیرد.
خانم فرزانه حسینی، دکتر محمود نجفی، دکتر محمدعلی محمدی فر،
دوره 18، شماره 72 - ( 12-1398 )
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین پنج صفت بزرگ شخصیت با نشانههای افسردگی و نقش میانجی گر عزت نفس و خودکارآمدی در دانشجویان بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. به منظور انتخاب نمونه 400 نفر از دانشجویان مشغول به تحصیل دانشگاه آزاد و دولتی شهرستان گنبدکاووس به روش تصادفی خوشهای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامههای افسردگی، پنج عاملی شخصیت، عزت نفس و خودکارآمدی بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر استفاده شد. یافتهها: نتایج حاکی از آن بود که روان آزردگی به عنوان قوی ترین پیش بین افسردگی، اثر مثبت معناداری بر آن داشت. درحالی که برونگرایی، توافق گرایی، عزت نفس، خودکارآمدی اثر منفی معناداری بر افسردگی داشتند. همچنین نتایج تحلیل مسیر حاکی از این بوده که متغیرهای عزت نفس و خودکارآمدی به طور همزمان در پیشبینی افسردگی براساس صفات شخصیت (برون گرایی، توافق گرایی و روان آزردگی) نقش واسطه را ایفا میکنند.نتیجهگیری: باتوجه به نتایج پژوهش و نقش واسطهای عزت نفس و خودکارآمدی در ارتباط صفات شخصیت و افسردگی، برنامهریزی جهت ارتقای سطح عزت نفس و خودکارآمدی میتواند نقش مهمی در کاهش افسردگی به واسطه تقویت صفات شخصیتی برون گرایی و توافق گرایی و کاهش روان آزردگی داشته باشد.
سلمان زارعی، نیاز یوسفی،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه راهبردهای مقابلهای و سطوح سازش روانشناختی در زنان افسرده و غیر افسرده با تجربه مرگ داخل رحمی انجام شد. روش: این مطالعه از نوع علی- مقایسهای بود. جامعه پژوهش زنان دارای تجربه مرگ داخل رحمی افسرده و غیر افسرده بود که در سال 96 دارای پرونده فعال در مطبهای تخصصی نازایی منطقه 3 شهر تهران بودند. با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 30 نفر از زنان افسرده با تجربه مرگ داخل رحمی و 30 نفر از زنان غیر افسرده دارای تجربه مرگ داخل رحمی بهعنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه مقابله با موقعیتهای فشارزا، مقیاس سلامتروانی و پرسشنامه افسردگی بک استفاده شد. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد که زنان افسرده از راهبردهای مقابلهای هیجانیمدار و زنان غیر افسردهراهبردهای مقابلهای مسئلهمدار بهطور معناداری بیشتر استفاده میکنند (01/0>P). اما در راهبردهای مقابلهای اجتنابی بین زنان غیر افسرده و افسرده تفاوت معناداری مشاهده نشد (79/0=P). همچنین، نتایج نشان داد که درماندگی روانشناختی زنان غیر افسرده بهطور معناداری از زنان افسرده پایینتر است و زنان غیرافسرده از بهزیستی روانشناختی بالاتری برخوردار میباشند (001/0>P). نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد که راهبردهای مقابلهای و سازش روانشناختی متغیرهایی هستند که میتوانند بر افسردگی زنان با تجربه مرگ داخل رحمی تاثیر داشته باشند. بنابراین برای درمان افسردگی این افراد، باید به این متغیرها توجه داشت.
رویا حیدری، مریم جلیلیان،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده
تنظیم هیجان یکی از حوزههایی است که در دههی اخیر در زمینهی سببشناسی افسردگی مورد توجه بوده است. نتایج مطالعات اثربخشی آموزشهای تنظیم هیجان بر افسردگی متفاوت و متناقض است. بنابراین هدف این فراتحلیل، تعیین میزان اثربخشی آموزشهای تنظیم هیجان بر کاهش نشانگان اختلال افسردگی بود. روش: این پژوهش با استفاده از تکنیک فراتحلیل و با یکپارچه کردن نتایج تحقیقات مختلف، اندازه اثر آموزشهای تنظیم هیجان را مشخص مینماید. برای دستیابی به این هدف، ادبیات پژوهشی مربوطه، در پایاننامهها و مقالههای انتشاریافته در مجلات علمی بین سالهای 1389 تا 1399 بررسی شد. 17 پژوهش(14مقاله و 3 پایان نامه) قابل قبول از لحاظ روش شناختی انتخاب شدند و فراتحلیل بر روی آنها انجام گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها و محاسبه اندازه اثر با استفاده از نرم افزار CMA2 و شاخص g-هجز انجام شد.
یافتهها: یافتههای حاصل از این فراتحلیل نشان داد که میزان اثر تصادفی آموزشهای تنظیم هیجان بر کاهش نشانگان اختلال افسردگی (39/1) است (001/0>P) که مطابق جدول کوهن اندازهی اثر بزرگ ارزیابی میشود و این مقدار از معناداری بالینی بالایی برخوردار است.
نتیجهگیری: به نظر میرسد که آموزشهای تنظیم هیجان میتواند به عنوان روشی مناسب برای کاهش اختلال افسردگی در مراکز آموزشی و درمانی استفاده شود.
راضیه نوری، خالد اصلانی، عباس امان الهی،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی میانجیگری رفتارهای دلبستگی در ارتباط بین تعامل با خانوادهی اصلی با کیفیت زناشویی و افسردگی بود. روش: طرح پژوهش همبستگی و از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه ی پژوهش حاضر شامل کلیهی دانشجویان متأهل دانشگاه شهید چمران اهواز در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ بود که از این میان، 200 نفر با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور اندازهگیری متغیرها از مقیاس خانوادهی اصلی (هاوشتاد و همکاران، 1985)، مقیاس کوتاه دسترسیپذیری، پاسخگویی و همدمطلبی (سندبرگ و همکاران، ۲۰۱۲)، فرم تجدید نظر شدهی مقیاس سازگاری زوجی (باسبی و همکاران، ۱۹۹۵) و سیاههی افسردگی بک (۱۹۷۲) استفاده شد. داده ها با استفاده از روشهای ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر و نرمافزارهای 26-SPSS و 24-AMOS تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: نتایج تحلیل همبستگی نشان داد میان همه متغیرها همبستگی معنادار وجود دارد. شاخصهای برازندگی حاکی از تایید مدل پژوهش با یک شاخص اصلاح بود. همچنین، نتایج نشان داد رفتارهای دلبستگی به طور معناداری در ارتباط بین تعامل با خانواده اصلی با افسردگی و کیفیت زناشویی میانجیگری میکند. نتیجهگیری: براساس نتایج، میتوان نتیجه گرفت که نوع و شدت رفتارهایدلبستگی همسران نقش تعیینکنندهای در سهم تجارب قبلی آنها در خانواده اصلیشان بر افسردگی و کیفیتزندگیزناشویی شان دارد.
مائده هاشمیان، کوروش نامداری، احمد عابدی،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر امید درمانی بر ابعاد کیفیت زندگی و عزت نفس دختران افسرده انجام شد. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دختران نوجوان مشغول به تحصیل در سال تحصیلی1395- 1396 شهر اصفهان بود که از میان آنان 24 دختر افسرده (12 نفر گروه آزمایش، 12 نفر گروه کنترل) به شیوه نمونهگیری خوشهای و با توجه به ملاکهای ورودی انتخاب شد و گروه آزمایش در معرض 8 جلسه 90 دقیقهای امید درمانی قرار گرفت. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه افسردگی بک2 (بک، 1996) و پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان جهانی بهداشت، 1996) و پرسشنامه عزت نفس (کوپراسمیت، 1967) استفاده شد. بمنظور تحلیل دادهها از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که امید درمانی بر ابعاد 4 گانه کیفیت زندگی شامل سلامت جسمی (05/0p<؛ 36/0F=) و سلامت روانی (05/0p<؛ 30/0F=) و روابط اجتماعی (05/0p<؛ 35/0F=) و ادراک محیط زندگی (05/0p<؛ 32/0F=) دختران افسرده تاثیر داشت و همچنین باعث ارتقای عزت نفس تحصیلی (05/0p<؛ 44/0F=) و عزت نفس خود (05/0p<؛ 40/0F=) در این دانش آموزان شد. نتیجهگیری: بنابراین درمان مبتنی بر امید در افزایش عزت نفس و کیفیت زندگی دختران نوجوان افسرده موثر بوده و میتوان از آن در مدارس و مراکز مشاوره بمنظور کاهش افسردگی استفاده نمود و با طراحی برنامههای آموزشی و فرهنگی با محتوای امید، از افزایش افسردگی در میان نوجوان پیشگیری کرد و کیفیت زندگی و عزت نفس آنان را ارتقا داد.
رقیه کیانی، آیت اله فتحی، سمیه تاجفر، ابراهیم نوری،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده
هدف: امروزه طلاق یکی از خطرات تهدیدکننده زندگی زناشویی است که به ویژه برای زنان میتواند معضلات اجتماعی و روحی فراوانی ایجاد کند و از این نظر باید به آن توجه ویژه داشت. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان سابیلیمنال بر افسردگی و تابآوری در زنان دادخواستدهنده طلاق با سرپرست خانوار معتاد انجام شد.روش: روش پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون و پسآزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه زنان دادخواستکننده طلاق با سرپرست خانوار معتاد در نیمه دوم سال 1399 بود که به شعبههای مختلف دادگاه خانواده شهر تهران مراجعه کرده بودند. از بین این جامعه آماری، تعداد 30 نفر که دارای شرایط ورود به پژوهش بودند با روش در دسترس انتخاب شدند و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). هر دو گروه در مراحل پیشآزمون و پسآزمون دو بار فرم تجدیدنظر شده پرسشنامه افسردگی بک (1991) و پرسشنامه تابآوری کانر و دیویدسون (2003) را تکمیل کردند، گروه آزمایش رویه درمانی را دریافت کرد ولی گروه کنترل هیچ رویه درمانی را دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش از شاخصهای آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس با استفاده از نرمافزار SPSS-20 استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که رویکرد سابلیمینال موجب کاهش معنادار نمرات افسردگی (01/0< P، 63/0= Ƞ2) و افزایش معنادار نمرات تابآوری (01/0< P، 68/0= Ƞ2) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است. نتیجهگیری: با توجه به نتایج میتوان گفت که رویکرد سابلیمینال میتواند میزان افسردگی زنان دادخواستدهنده طلاق با سرپرست خانوار معتاد را کاهش دهد و میزان تابآوری آنها را افزایش دهد. بنابراین از این رویکرد میتوان به عنوان یک روش مداخلهای مناسب در مراکز روانشناختی و مشاوره برای درمان افسردگی و افزایش تابآوری بهره برد.
یاسر رضاپور میرصالح، احسان رضازاده،
دوره 22، شماره 86 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مداخله مبتنی بر هستیشناسی دینی بر نشانگان بالینی و تفکر وجودی دانشجویان دارای اختلال افسردگی انجام شد. روش: این پژوهش در چارچوب یک مطالعهی آزمایشی تک موردی در سه دانشجوی دارای نشانگان افسردگی که به روش نمونهگیری هدفمند از بین دانشجویان دانشگاه اردکان در سال تحصیلی 1402-1401 انتخاب شده بودند انجام شد. شرکتکنندگان 8 جلسه مداخله مبتنی بر هستیشناسی دینی را به صورت فردی دریافت کردند و دو بار در طی مرحله خط پایه، سه بار در طی مرحله درمان و دو بار در طی مرحله پیگیری با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک (1996) و مقیاس تفکر وجودی آلن و شرر (2012)، مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل نموداری، تعیین درصد بهبودی و شاخص تغییر پایا استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که پیشرفتهای بالینی و آماری معنیداری در کاهش نشانگان بالینی و افزایش تفکر وجودی بعد از مداخله به دست آمد (01/0>p). در مدت دو ماه پیگیری نیز پیشرفتهای به دست آمده در طول مداخله حفظ شد که بیانگر پایداری اثرات درمان بود. نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده، میتوان از مداخله مبتنی بر هستیشناسی دینی جهت کاهش نشانگان بالینی و افزایش تفکر وجودی دانشجویان دارای اختلال افسردگی استفاده کرد.با توجه به اینکه جامعه ایران دارای یک بافت دینی منسجم میباشد و مذهب جایگاه ویژهای در زندگی افراد دارد، این مداخله میتواند در کاهش نشانگان افسردگی رهگشا باشد.