جستجو در مقالات منتشر شده


6 نتیجه برای تجربه زیسته

ندا مهراندیش، حسین سلیمی بجستانی، ابراهیم نعیمی،
دوره 18، شماره 70 - ( 4-1398 )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین مولفه های احساس تنهایی نوجوانان دختر بر اساس تجارب زیسته‌ی آنان بود.
روش: پژوهش حاضر، از نوع کیفی بود و جهت اجرای آن از روش پدیدارشناسی استفاده شد. نمونه­گیری به صورت هدفمند بود، به این صورت که پرسشنامه ی احساس تنهایی UCLA بر روی نوجوانان دختر با میانگین سنی 16 سال اجرا شد و 30 نفر از افرادی که نمرات بالاتر از برش  در احساس تنهایی داشتند به عنوان جامعه پژوهش انتخاب شدند. ابزار اصلی پژوهش مصاحبه بود، پس از 15 مصاحبه و کدگذاری با استفاده از نظریه‌ی زمینه ای، داده ها به اشباع رسید.
یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که مولفه‌های احساس تنهایی نوجوانان دختر به ترتیب عبارتند از: 1. احساس تنهایی خانوادگی  2. احساس تنهایی ارتباطی/ اجتماعی3. احساس تنهایی هیجانی/ فردی. با توجه به نتایج مصاحبه و بررسی عمیق تجارب دختران نوجوان از احساس تنهایی، به نظر می­رسد آنان بیشتر از احساس تنهایی در محیط خانواده مثل احساس طرد شدن، شنیده نشدن، سرزنش شدن و همچنین عدم اعتماد خانواده به آنان رنج می­برند. در ارتباطات و محیط اجتماعی، احساس عمیق برآورده نشدن نیاز به همدم، هم صحبت، همراه و حامی دارند، از احساس عدم اشتراک با دیگران رنج می­برند، از برقراری ارتباط با دیگران ناتوان هستند و در جمع احساس تنهایی می­کنند. همچنین به لحاظ هیجانی و فردی احساساتی چون بی اعتمادی به دیگران، نا امیدی و تسلیم شدن در برابر تنهایی را تجربه می­کنند و از ابراز احساسات خود ناتوان هستند.
نتیجه‌گیری:احساس تنهایی خانوادگی، بخش مهمی از احساس تنهایی نوجوانان دختر را شکل می‌دهد و پس از آن به ترتیب عامل ارتباطی/ اجتماعی و هیجانی/ فردی. با توجه به اینکه این پژوهش در بافت فرهنگی کشور ایران صورت گرفته است، به منظور پیشگیری و یا درمان احساس تنهایی نوجوانان دختر، ضروری به نظر می­رسد که این مولفه‌ها در مداخلات درمانی و برنامه‌های آموزشی مورد توجه قرار گیرد.



مریم حیدریان، مریم غلامزاده جفره، مسعود شهبازی،
دوره 20، شماره 77 - ( 2-1400 )
چکیده

هدف: دیسپارونیا و واژینیسموس مسئله‌ای مهم در زندگی زنان مبتلا به این اختلال است و عواقب ناگوار و پیامدهای مخربی بر فرد، نهاد خانواده و صمیمیت زوجی می‌گذارد. ازاین‌رو هدف پژوهش فعلی بررسی تجربه زیسته زنان مبتلا به  دیسپارونیا و واژینیسموس در مشارکت‌کنندگان پژوهش بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پدیدارشناسی بود و 9 مشارکت‌کننده زن که مبتلا به اختلال  دیسپارونیا و واژینیسموس بودند به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و گردآوری داده‌ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با آن‌ها تا رسیدن داده‌ها به اشباع ادامه یافت. بعد از جمعآوری دادهها و رونوشت آنها توسط پژوهشگر از شیوهی پدیدارشناسی پنج مرحلهای گیورگی برای تحلیل دادهها استفاده شد. یافتهها: تحلیل دادهها به 12 جزء تشکیل‌دهنده‌ی تجربه زیسته زنان مبتلا به  دیسپارونیا و واژینیسموس منجر شد که شامل: فقدان آگاهی، تجربه علائم فیزیکی اضطراب، ترس، پیشبینی درد، احساس بی‌کفایتی و حقارت، احساس شرم، احساس نفرت از رابطه جنسی و همسر، احساس رنج، احساس خشم، احساس گناه، کاهش صمیمیت عاطفی و جنسی و پشیمانی از ازدواج است.  نتیجهگیری: نتیجه این پژوهش ادبیات پژوهشی گذشته را در زمینه تجربه زیسته  دیسپارونیا و واژینیسموس را غنی‌تر می‌کند. همچنین ساختار تجربه زیسته  دیسپارونیا و واژینیسموس استخراج شده این مطالعه برای تدوین و به کارگیری برنامه‌های پیشگیرانه و درمانی این آسیب و همین‌طور پیامدهای آن کاربرد فراوانی دارد.  همچنین نتیجه این پژوهش ادبیات پژوهشی گذشته را در زمینه تجربه زیسته دیسپاورنیا و واژینیسموس غنیتر میکند.
نفیسه صوفی، یاسر مدنی، سمیه شاهمرادی،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر، با هدف مطالعه تجربه زیسته دانشجویان و دانش آموختگان رشته مشاوره و بررسی ردپای آموخته‌های درسی بر دیدگاه آنان پیرامون ازدواج انجام شد. روش: این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. مشارکت‌کنندگان 16 نفر از دانشجویان و دانش‌آموختگان تحصیلات تکمیلی رشته‌ی مشاوره بودند که به روش هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها مصاحبۀ نیمه ساختاریافته بود. یافته‌ها: در بعد تجربیات مثبت 4 مضمون اصلی به دست آمد. افزایش آگاهی، رشد آگاهی نسبت به توانمندی‌های شخصی، بهبود مهارت‌های ارتباطی بین فردی و تجربیات پیرامون امر ازدواج. در نهایت زیر مضمون های درک شده از مضمون های اصلی به این صورت آمده است: خودآگاهی، افزایش آگاهی نسبت به ویژگی‌های شخصیت دیگران، رشد اعتمادبه‌نفس، احساس مفید بودن، روابط خانوادگی و اجتماعی، دستیابی به  دیدگاه سیستمی در خانواده، افزایش همدلی، کنترل هیجانات، تغییر در نگرش به آشنایی قبل از ازدواج و تأکید بر مشاوره پیش از ازدواج، نگرش متفاوت به ازدواج نسبت به گذشته، آگاه شدن به جایگاه مشاور و اهمیت مشاوره پیش از ازدواج، تغییر در کلیشه‌های جنسیتی (در شرکت کنندگان مرد). در بعد تجربیات منفی، مضمون های اصلی عبارت بودند از‌: تجربیات  مربوط به پدیده ازدواج و انتخاب همسر و تأثیرات منفی در روابط. زیر مضمن های به دست آمده: کم شدن شور و هیجان احساسی در رابطه با شریک زندگی، بالا رفتن میزان حساسیت و وسواس فرد در روابط، تغییر نگرش نسبت به مردها (از سمت شرکت‌کنندگان خانم)، ایجاد حس عدم درک مشترک در روابط خانوادگی و اجتماعی به علت تفاوت در سطح آگاهی، ایجاد سطح انتظارات غیرمنطقی از دانش‌آموختگان این رشته. نتیجه‌گیری: مطابق یافته‌های این پژوهش، تجربه زیستۀ شرکت‌کنندگان نشان داد که تحصیل در رشتۀ مشاوره، از جنبه‌های مختلف بر زندگی شخصی آن‌ها و دیدگاهشان نسبت به ازدواج و روابط زناشویی تأثیرگذار بوده است.
مه سیما پورشهریاری، عباس عبداللهی، سحر غفوری،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف واکاوی تجارب و ادراکات روان‌شناختی بیماران بهبود یافته‌ی کوویدـ19 انجام شد. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی پدیدارشناسی انجام ‌گرفت. جامعه‌ی این پژوهش شامل بیماران بهبود یافته از ویروس کرونا در استان تهران بود. نمونه‌گیری به صورت هدفمند انجام شد. ابزار پژوهش مصاحبه‌ی نیمه‌ساختاریافته بود. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از روش هفت مرحله‏ای کلایزی انجام شد. یافته‌ها: پس از کدگذاری مصاحبه‌ها و دسته بندی مضامین، 9 مضمون اصلی واکنش اولیه تنهایی و نیاز به دریافت شفقت، پیامدهای منفی، نزدیکی به مرگ و واکنش افراد، فعالیت‌های موثر در تاب‌آوری، سرایت متقابل احوالات روحی بیمار، مراقبان و کادر درمانی، اثر بیماری بر معنا و سبک زندگی، دل‌مشغولی در حوزه‌ی وظایف و تعهدات، پیشنهادات به دست آمد. نتیجه‌گیری:  پژوهش حاضر نشان داد تجربه مبتلایان کوویدـ19 با یکدیگر شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارد و آگاهی از این تجربیات به متخصصین و سیاست‌گذاران کمک می‌کند تا از بحران روان‌شناختی در دوره‌ی پساکرونا پیشگیری و افراد جامعه را از نظر روانی برای مواجهه با اپیدمی‌ها آماده کنند.
امیر قربان پور لفمجانی،
دوره 21، شماره 84 - ( 10-1401 )
چکیده

هدف: تحقیق حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته ی کارکنان شرکتی  شاغل در  بخش خدمات از وضعیت شغلی و استخدامی­شان انجام شد. روش پژوهش: تحقیق حاضر کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی است. جامعه­ی تحقیق کلیه کارکنان شرکتی شاغل بخش خدمات در دانشگاه گیلان بود. مشارکت کنندگان در تحقیق نیز به شیوه­ی هدفمند و متمرکز بر ملاک انتخاب شدند. تعداد آنها نیز با توجه به اشباع نظری 9 نفر انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات نیز مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. یافته­ها با استفاده از شیوه­ی کولایزی تحلیل شدند. در نتیجه­ی تحلیل 5 مضمون اصلی و  بیست و یک مقوله­ی فرعی به دست آمد که اولین مضمون اصلی بی­عدالتی بود که شامل مقوله­های فرعی قضاوت غیرمنصفانه، احساس تبعیض، احساس ظلم و احجاف، فشار کاری بالا انتظارات کاری بالا و عدم حمایت می­شد. دومین ممضون اصلی حرمت خود پایین با مقوله­های فرعی فقدان اعتبار، دیده نشدن، تحقیر شدن، عدم ارزش گذاری، عدم حرمت و احترام و عدم درک شدن بود. مضمون اصلی سوم فقدان انگیزه پیشرفت بود که شامل مقوله­های درماندگی و ناامیدی از تغییر وضعیت موجود و عدم ترفیع و ارتقاء شغلی می­باشد. مضمون اصلی چهارم عدم بهره مندی از امتیازات شغلی بود که شامل مقوله­های فرعی کمی حقوق، تاخیر در دریافت حقوق، نداشتن وام، فقدان بیمه تکمیلی و فقدان مرخصی می­شد و مضمون اصلی پنجم فقدان رضایت شغلی است که شامل مقوله­های فرعی فقدان انگیزه، ناامنی و بی­ثباتی شغلی می­باشد. نتیجه گیری: یافته­های تحقیق حاضر نشان داد که کارکنان شرکتیِ بخش خدمات، تجربه روان­شناختی مثبتی از وضعیت شغلی خویش ندارند. این یافته­ها برای مدیران شرکت­های کاریابی و کارفرمایان قابل استفاده است.
 
فاطمه مقدادی چوری، مهدی خانجانی، حسین اسکندری،
دوره 23، شماره 90 - ( 4-1403 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، مطالعه پیامدهای روانشناختی ازدواج زیر هجده سال در دختران می­باشد. در راستای نیل به این هدف، رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی و انجام مصاحبه­ نیمه ­ساختاریافته عمیق با هر نمونه اتخاذ شده است. در این پژوهش، بیست زنی که تجربه ازدواج زیر هجده سال داشتند و اکنون کمتر از پنجاه سال دارند، از استان­های گیلان، خوزستان، یزد، سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده­اند. محقق با سفر به هر استان به مشاهده عینی و انجام مصاحبه با هر یک از این زنان پرداخته است.
به­ منظور تجزیه و تحلیل داده­ ها از روش هفت مرحله­ای کلایزی استفاده شد. با عنایت به نتایج پژوهش، پیامدهای روانشناختی از قرار پنج مقوله اصلی و پانزده مقوله فرعی می­باشند. مقولات اصلی عبارتند از آسیب­دیدگی«من/ایگو»، آسیب­های روانی، هیجانات منفی، عدم پختگی و رشد و بلوغ شخصیت. به طور کلی پیامدهای روانشناختی منفی این پدیده بسیار بیشتر از کارکردهای مثبت آن می­ باشد
.

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research