جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای تحول

1 عزت اله فولادی،
دوره 15، شماره 57 - ( 7-1395 )
چکیده

چکیده:

          امروزه به دلیل تغییرات پیچیده و سریع در ابعاد گوناگون فردی، اجتماعی و فرهنگی؛ دانش آموزان در دوره‌های سنی و تحصیلی مختلف از یک سو، دارای نیازها و مشکلات خاصی هستند و از سوی دیگر با تصمیم‌ها و چالش‌های متفاوت و متعددی مواجه‌اند و مشاوران به عنوان کارشناسانی که در حوزه‌ی خدمات یاورانه تربیت شده‌اند می‌توانند هم به دانش‌آموزان در این امور  و هم به همکاران خود (معلمان و مربیان)  در تسهیل و بهبود فرآیند آموزشی و پرورشی، کمک نمایند. از این رو، بررسی و بازاندیشی آنچه طرح‌‌ریزی شده و آنچه به انجام رسیده در پویایی و شکوفایی حرفه‌ای در این حوزه تسهیل‌کننده و راه‌گشا خواهد بود.

          لذا پژوهش حاضر که از نوع پژوهش‌های مروری است به بررسی روند و سیر تحول نظام راهنمایی و مشاوره در آموزش وپرورش می‌پردازد.گذشت بیش از دو دهه ارائه خدمات مستمر مشاوره‌ای در سطح مدارس، وجود برخی چالش‌ها و تداخل وظایف در سطح مدرسه، بازنگری و تعیین استراتژی‌های نوین در شیوه و نحوه ارائه خدمات مشاوره‌ای را هم در بعد کیفی و هم کمی ضروری می‌سازد.

        در بررسی سیر تحول راهنمایی و مشاوره در کشور شش دوره‌  مجزا  که هر کدام بیانگر فراز و فرودهای خاصی است  قابل درک و اثبات می‌باشد. این دوره‌ها عبارتند از: دوره ایده‌پردازی و برنامه‌ریزی مقدماتی؛ دوره اجرای ناقص برنامه؛ دوره رکود و تعطیلی؛ دوره برنامه‌ریزی زیرساختی، احیا و بازسازی برنامه مشاوره؛ دوره توسعه، رشد و بلوغ کاری و دوره‌ی سکون، فرسایش و جا به‌جایی مشاوران. می‌توان نتیجه گرفت که برنامه راهنمایی و مشاوره علیرغم ضرورت و اثربخشی  از ابتدای اجرا تاکنون با چالش‌های متعدد و مختلفی مواجه بوده است. انتظار می‌رفت با توجه به سلامت‌نگری و اثربخشی آن، خیلی زودتر به سامان می‌رسید که این امر  نیازمند توجه، حمایت و برنامه‌ریزی علمی هم در تربیت نیروی انسانی و هم در حوزه اجرا  می‌باشد.     


دکتر فاطمه سمیعی، اقای حمید حیدری، اقای محمود جلالی، خانم آرزو غلامی،
دوره 15، شماره 58 - ( 4-1395 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش­های شغلی بر تحول مسیر رشدی انتخاب  شغل دانش آموزان کم توان ذهنی انجام شده است. روش: این پژوهش، یک پژوهش نیمه تجربی با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مورد مطالعه شامل کلیه دانش آموزان 13 تا18 سال (پایه تحصیلی اول، دوم، سوم) مقطع پیش حرفه ای شهرستان اصفهان در سال 90-91  بود که از این تعداد 47 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای از دو مدرسه انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش (12 پسر و 11 دختر) و کنترل (12 پسر و 12 دختر) گمارش شدند. گروه آزمایش طی هشت جلسه تحت آموزش­های شغلی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسش نامه­ی محقق ساخته بر اساس نظریه­ی گاتفردسون جمع آوری شد. یافته­ها: یافته­ها نشان داد که نقشه شناختی دوگروه کنترل و آزمایش به طور معناداری متفاوت بود (05/0>p). نتیجه­گیری: آموزش‌های شغلی می­تواند بر مسیر رشدی انتخاب شغل دانش آموزان کم­توان ذهنی اثر بگذارد. ( 


بیتا رحمتی، کیومرث فرحبخش، عبدالله معتمدی، احمد برجعلی،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده

هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر ارایه مدلی جهت تبیین تحول مایی در زوج‌ها بود. روش: به منظور نیل به این هدف با توجه به ویژگی‌های خاص سازه مایی، رویکرد پژوهش کیفی و روش نظریه زمینه‌ای بکار گرفته شد. جمعیت مورد مطالعه شامل کلیه زوج‌های ساکن شهر تهران بود که بنا به اظهار خودشان زندگی زناشویی موفقی داشتند.  روش نمونه گیری از نوع نمونه گیری هدفمند بود و تعداد شرکت کنندگان در این پژوهش بعد از رسیدن به نقطه اشباع نظری، 7 نفر از زوج‌ها موفق بود که با استفاده از  مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل اطلاعات بر اساس سه روش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی انجام شد. یافته ها: نتایج حاصل از مصاحبه با زوج‌های موفق نشان داد که سازه مایی شامل دو دسته راهبرد‌های تعاملی درون زوجی و برون زوجی است. عوامل سوق دهنده مایی نیز شامل سه دسته سوق دهنده‌های شناختی، حمایتی و انگیزشی هستند.  پیامد مایی نیز در قالب دو مولفه محوری حفظ فردیت در هویت زوجی و منیت زدایی در هویت زوجی اتفاق می‌افتد. نتیجه‌گیری: سه دسته عوامل شناختی، انگیزشی و حمایتی وجود دارند که زوج‌ها را به سمت ما شدن حرکت می‌دهند. همچنین زوج‌ها در فرایند ما شدن از دو دسته راهبردهای درون زوجی و برون زوجی استفاده می‌‌کنند. در صورت ترکیب و تعامل مناسب این عوامل، فرایند ما شدن در زوج‌ها محقق خواهد شد که به موجب آن منیت زدایی در هویت زوجی و حقظ فردیت در هویت زوجی را به عنوان پیامدهای ما شدن شاهد خواهیم بود.
ندا مظلوم پور، محمدمسعود دیاریان، نیره آرین فر،
دوره 24، شماره 94 - ( 5-1404 )
چکیده

هدف: طلاق والدین به‌عنوان یک رویداد پیچیده خانوادگی، تأثیرات عمیقی بر تحول دلبستگی دختران نوجوان دارد و بررسی تجارب زیسته آن‌ها برای طراحی مداخلات حمایتی ضروری است. از اینرو هدف پژوهش حاضر بررسی تجارب زیسته دختران نوجوان در زمینه تحول دلبستگی در بستر طلاق والدین بود. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. نمونه‌گیری هدفمند از 28 دختر نوجوان 14 تا 16 ساله که در 5 سال گذشته طلاق والدین را تجربه کرده بودند، در شهر اصفهان انجام گرفت. داده‌ها از طریق مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته عمیق (به‌طور متوسط 50 دقیقه) جمع‌آوری و با روش کلایزی تحلیل شدند. اعتبار تحلیل با استفاده از بازبینی توسط مشارکت کنندگان و بازبینی توسط همکار تأیید شد. یافته‌ها: تحلیل داده‌ها سه مضمون فراگیر را شناسایی کرد: 1) مرحله پیش از طلاق: گسست پایه‌های دلبستگی ایمن با تزلزل عاطفی و بی‌ثباتی خانوادگی؛ 2) در تلاطم طلاق: پدیدآیی دلبستگی پاندولی با نوسان عاطفی و تعارض وفاداری؛ 3) دوران پس از طلاق: جست‌وجوی منابع جدید دلبستگی با گسست از منابع اولیه و گرایش به دلبستگی‌های جبرانی. این مضامین نشان‌دهنده تأثیر عمیق طلاق بر روابط دلبستگی و هویت عاطفی نوجوانان بودند. نتیجه‌گیری: یافته‌ها حاکی از آن است که طلاق والدین، فرایندی چندمرحله‌ای و پویا در تحول دلبستگی دختران نوجوان ایجاد می‌کند که با چالش‌های عاطفی، هویتی و اجتماعی همراه است. این مطالعه بر لزوم توسعه مداخلات روان‌شناختی هدفمند برای تقویت امنیت عاطفی و حمایت اجتماعی این گروه تأکید دارد و چارچوبی کیفی برای درک عمیق‌تر این تجارب و طراحی برنامه‌های بومی مشاوره و حمایت خانوادگی ارائه می‌دهد.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research