4 نتیجه برای دیابت
محمدهادی هادی زاده، دکتر فروغ جعفری،
دوره 12، شماره 47 - ( 6-1392 )
چکیده
_ چکیده هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزشهای شناختی _ رفتاری بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 بود. بدین منظور 16 نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 که عضو انجمن دیابت ایران شعبهی اسلامشهر بودند به طور تصادفی انتخاب شده و در گروههای آزمایش و کنترل قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تکنیکهای شناختی – رفتاری را آموزش دیدند و گروه کنترل این آموزشها را دریافت نکردند.قبل و بعد از اجرای مداخلهی هر دو گروه از طریق آزمون کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی مورد ارزیابی قرار گرفتند.نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد تکنیکهای شناختی _ رفتاری در دو بعد جسمانی و روان شناختی از کیفیت زندگی اثر معنادار داشتهاند اما در دو بعد دیگر یعنی ابعاد اجتماعی و محیطی تأثیر معناداری مشاهده نشد. به نظر میرسد با توجه به ماهیت تکنیکهای شناختی _ رفتاری اثر بخشی در دو بعد جسمانی و روان شناختی و عدم اثر گذاری معنادار بر دو بعد دیگر قابل توجیه باشد.
فاطمه خاکشورشاندیز، شیوا سوداگر، غلامرضا عنانی، سعید ملیحی الذاکرینی، اصغر زربان،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر مؤلفههای شناختی (آمیختگی، اجتناب و انعطافپذیری شناختی) و استرس اکسیداتیو زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل بود که بر روی 60 بیمار زن مبتلا به دیابت نوع دو مراجعهکننده به مراکز دولتی سلامت شهر بیرجند در سال 1395 با دو گروه آزمایش (40 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) به صورت در دسترس و به طور تصادفی انجام شد. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه آمیختگی شناختی گیلاندرز و همکاران (2014)، اجتناب شناختی سکستون و دوکاس (2008) و انعطافپذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) بود. همچنین به گروه آزمایش پروتکل رفتاردرمانی دیالکتیکی فندایک (1396)، رفتاردرمانی دیالکتیکی قهاری (1395) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی سیگال، ویلیامز و تیزدل (2002) ارائه و به گروه کنترل درمانی ارائه نشد. تجزیه تحلیل دادهها با کمک تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک در مقایسه با شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر کاهش مؤلفههای شناختی و استرس اکسیداتیو و شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر فرونشانی فکر و مؤلفههای هیجانی بیماران مبتلا به دیابت مؤثر است (05/0> P). نتیجهگیری: با توجه به یافتهها میتوان برای بهبود مؤلفههای هیجانی و شناختی بیماران دیابتی از رفتاردرمانی دیالکتیکی در مقایسه با شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بیشتر به عنوان درمان مکمل استفاده کرد.
غفار نصیری هانیس، مسعود صادقی، سیمین غلامرضایی،
دوره 20، شماره 78 - ( 5-1400 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش مقایسۀ تأثیر رواندرمانی گروهی وجودی، شناختی _ وجودی و انسانگرا _ وجودی در رضایت جنسی زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش: پژوهش یک کار آزمایی تصادفی کنترلشده بود که با روش نیمه آزمایشی و طرح پیشآزمون_ پسآزمون و آزمون پیگیری دوماهه با گروههای موازی آزمایشی و گروه کنترل انجام شد. جامعۀ آزمودنیهای پژوهش، زنان مبتلا به دیابت نوع دو مراجعهکننده به کلینیک تخصصی دیابت بیمارستان توحید سنندج در سه ماه نخست سال 1398 بود؛ از طریق نمونهگیری تصادفی 32 آزمودنی از این جامعه انتخاب و پسازآن با بهکارگیری نمونهگیری تصادفی جایگزینی در گروههای آزمایشی و گروه کنترل جایگزین شدند. گردآوری دادهها با مقیاس رضایت جنسی متسون وتراپنل (2005) انجام شد. آزمودنیهای گروههای آزمایشی جداگانه در نه جلسه هفتگی 120 دقیقهای شرکت کردند. یافتهها: نتایج مدل خطی عمومی واریانس یکراهه با آزمون اندازهگیریهای مکرر نشان داد که مداخلات شناختی _ وجودی و انسانگرا _ وجودی، رضایت جنسی را در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنیدار افزایش دادند (4F=؛ P<0/05) همچنین نتایج نشانگر تأثیر بیشتر گروه شناختی_ وجودی (6MD=؛ P<0/05 و انسانگرا _ وجودی در پسآزمون (1MD=؛ P<0/05) و تأثیر بیشتر گروه وجودی در آزمون پیگیری بود (12MD=؛ P<0/05). نتیجهگیری: به کاربستن روشهای رواندرمانی گروهی شناختی_ وجودی و انسانگرا _ وجودی برای افزایش رضایت در رابطۀ جنسی زنان مبتلا به دیابت نوع دو، در مقایسه با رواندرمـــــانی وجودی برای انجام موفق امور مشاوره و رواندرمانی کارآمدتر مینماید.
طیبه مدنی فر، پریسا سیدموسوی، مهین هاشمی پور، مهدی تبریزی، مجید کوهی اصفهانی،
دوره 23، شماره 89 - ( 4-1403 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف شناسایی مشکلات ذهنیسازی، طراحی و اعتباریابی برنامه تقویت ذهنیسازی والدین دارای کودک مبتلا به دیابت نوع یک و بررسی اثربخشی آن بر کنش تاملی والدین و مشکلات عاطفی _ رفتاری کودک انجام گرفت.
روش: در این پژوهش از روش آمیخته استفاده شد. در بخش کیفی پس از مصاحبه با 18 کودک مبتلا به دیابت نوع یک ساکن استان اصفهان و 22 نفر از والدین ایشان، مشکلات ذهنیسازی آنها از طریق تحلیل مصاحبهها با روش پدیدارشناسی استعلایی در قالب 3 مضمون کلی، 18 زیرمضمون اصلی و 50 زیرمضمون فرعی استخراج گردید. سپس مبتنی بر این مضامین و در چارچوب مفاهیم نظریه ذهنیسازی، برنامه تقویت ذهنیسازی والدین دارای کودک مبتلا به دیابت نوع یک طراحی شد. پس از تایید روایی محتوایی بر اساس شاخصCVI، با روش نیمه آزمایشی و طرح تکآزمودنی از نوع (A-B) با آزمودنیهای مختلف، 5 نفر از والدین دارای کودک مبتلا به دیابت دارای معیارهای ورود به پژوهش، با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و در برنامه شرکت کردند. کارایی این برنامه در چهار مرحله (خط پایه، حین مداخله، پس از مداخله و پیگیری) با استفاده از پرسشنامههای سیاهه رفتاری کودکان (CBCL)، مقیاس کنش تاملی والدینی (PRFQ) و نشانگرهای تحقق اهداف برنامه مورد بررسی قرار گرفتند. دادهها بر اساس شاخصهای تحلیل دیداری بررسی شد.
یافتهها: حاصل بخش کیفی این مطالعه استخراج 3 مضمون کلی شامل عوامل زمینه ساز شکست ذهنیسازی، انواع مشکلات شایع ذهنیسازی و پیامدهای شکست ذهنیسازی است که مبنای طراحی برنامه تقویت ذهنیسازی ویژه والدین دارای کودک مبتلا به دیابت نوع یک قرار گرفت. نتایج بخش کمی نیز نشان داد برنامه طراحی شده ضمن برخورداری از اعتبار کافی، بر افزایش کنش تاملی والدین و کاهش مشکلات عاطفی _ رفتاری کودک مؤثر بوده و این تأثیر مثبت در مرحله پیگیری نیز ادامه داشته است. نتیجهگیری: با توجه به اعتبار برنامه فوق، پیشنهاد میشود این برنامه جهت کمک به بهبود سلامت جسمی روانی کودکان مبتلا به دیابت و خانوادههای آنان بهطور گسترده اجرا شود و همچنین برای کودکان مبتلا به دیگر بیماریهای مزمن نیز مناسبسازی شود.