4 نتیجه برای زنان مطلقه
کیمیا واعظی،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده
هدف: هدف این مطالعه، بررسی راهبردهای مقابلهای زنان مطلقه با شرایط پس ازطلاق است. روش: مطالعه کیفی حاضر با روش تحلیل تماتیک و از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته با شرکت 21 زن مطلقه ساکن شهرستان بانه انجام گرفت. نمونهگیری به روش هدفمند انجام شد و تا رسیدن به اشباع دادهها ادامه یافت. یافتهها: تحلیل دادههای کیفی حاکی از دو نوع راهبرد مقابلهای شامل راهبردهای سازگارانه و راهبردهای ناسازگارانه در مقابله با شرایط پس از طلاق در میان زنان مطلقه بود. نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که کاربرد راهبردهای مقابلهای در زنان مطلقه با توجه به توان فردی، حمایت خانوادگی و اجتماعی و نیز سرمایه اقتصادی- اجتماعیای که در اختیار دارند، متفاوت است. شناخت راهبردهای مقابلهای زنان با شرایط پس از طلاق درک جامعتری از نیازهای آنان به دست میآورد، بر همین اساس توانمندسازی زنان مطلقه، آموزش شیوههای سازگاری، تقویت زمینههای حمایت خانوادگی و فرصتهای اجتماعی از جمله اقداماتی است که منجر به افزایش سازگاری زنان با شرایط پس از طلاق خواهد شد.
فرامرز آسنجرانی، رضوان السادات جزایری، مریم فاتحی زاده، عذرا اعتمادی، یان دو مول،
دوره 17، شماره 68 - ( 10-1397 )
چکیده
هدف: این پژوهش به بررسی اثر بخشی برنامه مداخله ای اجتماع محور بازسازی زندگی بر سازگاری پس از طلاق زنان مطلقه می پردازد. روش: جامعه این پژوهش را تمامی زنان مطلقه ای تشکیل می داد که در سال 1395 حد اکثر 5 سال از طلاق آنها گذشته باشد و در طول این مدت ازدواج دائم یا موقت نداشته اند. با توجه به ویژگی های نمونه، از نمونه گیری در دسترس استفاده شد و از میان متقاضیان تعداد 34 نفر به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. از هر دو گروه خواسته شد تا مقیاس سازگاری پس از طلاق فیشر (2004) را به عنوان پیش آزمون تکمیل کنند. سپس برای گروه آزمایش 10 جلسه برنامه مداخله ای اجتماع محور بر اساس محتوای نور و همکاران (2016) به اجرا در آمد. در انتها نیز پس آزمون برای هر دو گروه به اجرا درآمد و نتایج با آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان میدهد که برنامه مداخله ای اجتماع محور بر تمامی خرده مقیاسهای سازگاری پس از طلاق جز خشم و اعتماد اجتماعی تاثیرات معنادار آماری را نشان میدهد. همچنین این مداخله در گروه آزمایش افزایش معناداری را بر نمره کل سازگاری پس از طلاق ایجاد کرده است. نتیجه گیری: در این پژوهش مشخص شد که برنامه مداخله ای اجتماع محور میتواند سازگاری پس از طلاق زنان مطلقه را بهبود بخشد و بدین ترتیب، میتوان از آن به عنوان مداخله در بهبود کیفیت زندگی و سازگاری زنان مطلقه استفاده کرد.
زهرا رحیمی صادق، احمد برجعلی، فرامرز سهرابی، عبداله معتمدی، محمد رضا فلسفی نژاد،
دوره 19، شماره 74 - ( 5-1399 )
چکیده
هدف: این پژوهش، با هدف تعیین اثربخشی برنامه مهارتهای زندگی (خودآگاهی، مقابله با استرس، همدلی) بر اساس فرهنگ بومی بر شادکامی و تابآوری زنان مطلقه انجام شد. روش: روش پژوهش کمی از نوع نیمه آزمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه بین 30 تا 40 سال مراجعهکننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر کرمان در نیمه اول سال 1395 بود که از میان آنها 30 نفر با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفره) جایگزین شدند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه تابآوری کانر و دیویدسون (2003) و شادکامی آکسفورد (1989) استفاده شد. برنامه آموزشی طی 11 جلسه 90 دقیقهای در گروه آزمایش اجرا و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت و نتایج با روش تحلیل کوواریانس موردتحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی بر افزایش میزان شادکامی و تابآوری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تأثیرگذار بوده است (01/0>p). نتیجهگیری: براساس نتایج میتوان گفت که برنامه مهارتهای زندگی (خودآگاهی، مقابله با استرس، همدلی) مبتنی بر فرهنگ بومی، برنامه مناسب و کارآمدی برای زنان مطلقه است و اجرای آن میتواند بر شادکامی و تابآوری این افراد مؤثر باشد.
فاطمه تبریزی، محمد قمری، سعیده بزازیان،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با تلفیق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت محور بر بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه انجام شد. روش: طرح پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیشآزمون، پسآزمون، باگروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقهای (57 نفر) بودند که در سال
96-1395به مرکز مشاوره خانواده آمنه در منطقه 3، وابسته به بهزیستی استان تهران مراجعه کرده بودند. تعداد 36 نفر از زنان مطلقه به روش نمونهگیری در دسترس با در نظر گرفتن نمره پایین در بهزیستی روانشناختی، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه 12 نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. سپس افراد گروه آزمایش اول تحت آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه آزمایش دوم تحت آموزش تلفیق پذیرش و تعهد با شفقت طی 10 جلسه 120 دقیقهای هفتگی قرارگرفتند و گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (1989) استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون اندازهگیری مکرر تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد که هر دو روش درمانی در افزایش بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه تأثیر معناداری داشت (05/0 p<). با این وجود، روش تلفیقی در مقایسه با پذیرش و تعهد مؤثرتر بود (05/0 p<). نتایج پیگیری نیز نشان داد روشهای درمان اثر ماندگاری داشتهاند. نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این پژوهش میتوان از طریق آموزش مداخلات مبتنی بر پذیرش و تعهد و تلفیق آن با شفقت به افزایش بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه کمک نمود.