جستجو در مقالات منتشر شده


10 نتیجه برای زوجین

امینی خوئی، عبدالله شفیع‌آبادی، علی دلاور، رحمت‌الله نورانی‌پور،
دوره 13، شماره 50 - ( 4-1393 )
چکیده

ناصر _ _ _ چکیده تاریخ دریافت: 3/5/92 _ تاریخ پذیرش: 25/11/93 هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی تکنیک‏های ایماگوتراپی و برنامه آموزش مهارت‏های زندگی در بهبود الگوهای ارتباطی زوجین جوان شهر بوشهر بوده است. این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش‌آزمون- پس آزمون است، جامعه آماری مطالعه را زوج‏های جوان مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهر بوشهر تشکیل داده‏اند. نمونه پژوهش شامل 90 نفر (45 زوج) بوده که به روش داوطلبانه جایگزینی تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش جایگزین شدند. پس از اجرای پیش‌آزمون هر کدام از گروه‏های آزمایش به مدت 10 جلسه (هر هفته یک جلسه) در معرض آموزش مهارت‌های زندگی و آموزش تکنیک‌های ایماگوتراپی قرار گرفتند. ابزار پژوهش حاضر پرسشنامه الگوهای ارتباطی کریستینسن و سالاوی است. به‌منظور تحلیل داده‏ها از روش‏های آماری تحلیل کوواریانس و تحلیل رگرسیون استفاده گردید، یافته‏ها نشان داد که هر دو روش برنامه آموزش مهارت‏های زندگی و ایماگوتراپی در بهبود الگوهای ارتباطی زوجین جوان موثر بوده و در مقایسه بین دو روش، شیوه آموزش مهارت‏های زندگی تأثیر بهتری در بهبود الگوهای ارتباطی زوجین داشته است.


دکتر سمیه کاظمیان، نیره آزادی نقـش،
دوره 14، شماره 56 - ( 10-1394 )
چکیده

چکیده هدف: این مطالعه با هدف مقایسه کیفی روابط بین زوجین از نگاه مادران دارای فرزند معلول و مادران دارای فرزند سالم انجام شد. روش: به منظور انجام این مطالعه کیفی 12 نفر از مادران دارای فرزند عقب مانده ذهنی مرکز توانبخشی روزانه آهنگ و 12 نفر از مادران دارای فرزند سالم مراجعه کننده به سراهای محله نبی اکرم (ص) و چهارصد دستگاه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سؤالات کلی و باز در محور کیفیت ارتباط زوجین از طریق مصاحبه عمیق مطرح شد. اطلاعات حاصل از مصاحبه ها پس از پیاده سازی ، به روش تحلیل محتوا و با بهره گیری ازمدل استراوس و کوربین تجزیه و تحلیل و کدگذاری شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که زوجین دارای فرزند سالم نسبت به زوجین دارای فرزند عقب مانده ذهنی از کیفیت ارتباط بهتری برخوردار بودند. به لحاظ نحوه توجه کردن به خود و بهره گیری از مهارتهای حرف زدن ، نحوه توجه به شریک زندگی و استفاده از سبک های ارتباطی سالم و صریح ، زوجهای دارای فرزند سالم وضعیت مطلوب تری کسب کردند اما به لحاظ روش های برخورد با مشکل بین دو گروه مورد مطالعه ، تفاوت بارزی مشاهده نشد. نتیجه گیری: روابط بین زوجین یکی از ابعاد بسیار مهم نظام خانواده است که در خانواده های دارای فرزند معلول ، نقش به سزایی در سازگاری یافتن اعضای خانواده با عضو مبتلا دارد. از این رو لازم است که در زمینه ارتباط زوجین در اینگونه خانواده ها پژوهش های بیشتری به عمل آید و از سوی دیگر از آنجا که مادران رابطه تنگاتنگ تری با فرزند معلول دارند و آسیب های بیشتری را به لحاظ روحی و روانی متحمل می شوند ، لذا لازم است از آموزشها و حمایت های عاطفی و روحی و روانی لازم برخوردار شوند


دکتر امید مرادی، خانم شایسته چارداولی،
دوره 15، شماره 57 - ( 7-1395 )
چکیده

هدف: کیفیت زندگی مفهومی وسیع دارد، که تمامی جنبه های زندگی فعلی فرد را در بر می گیرد. کاهش کیفیت زندگی می تواند مشکلات زیادی برای افراد به دنبال داشته باشد، به همین خاطر پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی تلفیقی به شیوه شناختی- رفتاری و ساختاری بر کیفیت زندگی زوج های متقاضی طلاق انجام گرفته است. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل نامعادل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی زوج های متعارض مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده بهزیستی مستقر در دادگستری شهرستان سنندج در سال 1391 تشکیل داده است. از بین زوجین متعارض تعداد 32 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 16 نفر) گمارش شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت ((WHOQOL-BREF بود. زوجین گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت درمان تلفیقی زوج درمانی شناختی- رفتاری و ساختاری قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آزمون آماری تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که زوج درمانی تلفیقی توانسته است کیفیت زندگی و ابعاد آن را در زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل افزایش دهد (05/0 ≥ P، F= 3/554). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نقش و تاثیر زوج درمانی تلفیقی شناختی- رفتاری و ساختاری را در بهبود کیفیت زندگی زوج های متعارض متقاضی طلاق مورد تایید قرار می دهد.


کیومرث فرحبخش، احمد خاکی، عبدالله معتمدی،
دوره 16، شماره 62 - ( 4-1396 )
چکیده

آمارها نشان می دهند که طلاق در چند سال گذشته در حال افزایش است. این وضعیت نشانگر تغییرات عمده در ساختار نهاد خانواده می باشد. یکی از روش های کاهش این آمار و کاهش می به طلاق استفاده از فن زوج درمانی می باشد.  بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی براساس  مدل بوم شناختی درکاهش طلاق و حفظ بنیاد خانواده (حل تعارض زوجین) مطالعه موردی زوجین ارجاعی به شورای حل اختلاف و مراکز مداخله بهزیستی استان مرکزی انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر تمام زوج های ارجاعی که خواستار مشاوره قبل از طلاق بوده اند، بود و نمونه آماری شامل 30 زوج (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) که به صورت تصادفی در دو گروه تقسیم بندی شدند.  برای اندازه گیری میل به طلاق پرسشنامه «روزلت، جانسون و مارو» استفاده شد و  برای اندازه گیری تعارض زناشویی از  پرسشنامه ثنایی (1379) استفاده شد که روایی و پایایی هر دو پرسشنامه مورد تایید قرار گرفت. نتایج نشان داد که زوج درمانی با استفاده از مدل بوم شناختی بر کاهش میل به طلاق و به تبع آن طلاق و افزایش ثبات خانواده و حل تعارض زوجین تاثیر مثبتی دارد. لذا پیشنهاد می شود که مشاوران مراکز مشاوره با استفاده از تکنیک زوج درمانی بر اساس مدل بوم شناختی به رفع مشکلات زوجین اقدام نمایند.


پیمان یوسف زاده، ولی الله فرزاد، شکوه نوابی نژاد، رحمت الله نورانی پور،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش زوج درمانی سیستمی-رفتاری بر بهزیستی روانی زوجین ناسازگار انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، شبه آزمایشی با  طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زوجینی تشکیل می‌دادند که به مراکز مشاوره سیاوشان، آوای مهر، کامران و مرکز تخصصی اعصاب و روان شهر تهران در سال 1394 مراجعه نموده بودند. جهت انجام پژوهش حاضر 16 زوج (32 نفر) از مراجعه کنندگان به این مراکز با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه‌های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه 84 سوالی بهزیستی روانی ریف(1967) بود. قبل از اجرای مداخله آموزشی، اعضای هر دو گروه به وسیله پیش آزمون مورد سنجش قرار گرفته و سپس طرح درمان طی 10 جلسه (هفته‌ای یک جلسه) برای گروه آزمایش اجرا گردید. پس از اتمام جلسات درمان مرحله پس آزمون و پس از دوماه مرحله پیگیری اجرا گردید. داده‌های جمع آوری شده با تحلیل آزمون واریانس طرح ترکیبی و آزمون تعقیبی بونفرنی با استفاده از نرم افزار SPSS24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده‌ها نشان داد که زوج درمانی سیستمی-رفتاری منجر به افزایش معنادار میانگین نمرات بهزیستی روانی زوجین  گروه آزمایش در مراحل پس آزمون و پیگیری شده است(001/0>p). نتیجه گیری: با توجه با پایین بودن بهزیستی روانی زوجین ناسازگار، بر اساس یافته‌های حاصل از پژوهش حاضر، می‌توان از زوج درمانی سیستمی-رفتاری جهت بهبود بهزیستی روانی این زوجین بهره برد.


نیره سادات سعادتمند، عذرا اعتمادی، فاطمه بهرامی، مریم سادات فاتحی زاده،
دوره 17، شماره 66 - ( 4-1397 )
چکیده

هدف این پژوهش ساخت و بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی مقیاس مهارتهای درون فردی و بین‌فردی زنان و مردان متأهل  بود. روش تحقیق، توصیفی از نوع آزمون‌سازی و جامعه مورد نمونه‌گیری زنان ومردان متأهل شهر تهران بود. که 470 نفر زن وشوهر ایرانی (277 نفر زن، 193 مرد) به صورت داوطلب در این پژوهش شرکت کردند.مقیاس حاصل در این مطالعه مقیاس مهارت‌های درون‌فردی و بین فردی زوجین (IISCS)  بود و برای ساخت مقیاس در مرحله اول طرح‌ریزی موضوع آزمون و در مرحله دوم باتوجه به مبانی نظری و پرسشنامه‌های موجود، پرسشنامه‌ای طراحی شد که طی دو مرحله اجراء و پرسش‌نامه نهایی ساخته شده با روشهای اندازه‌گیری از قبیل همسانی درونی (آلفای کرانباخ) ، همبستگی پیرسون، روش بازآزمایی، تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تاییدی جهت بررسی روایی سازه مورد تحلیل قرار گرفت. یافته‌های این مطالعه، ضرایب آلفای کرانباخ (همسانی درونی) 65/0 تا 78/0 را نشان داد و نتایج دوبار اجرای آزمون ضرایب همبستگی 54/0 تا 81/0 رامورد تایید قرار داد وتحلیل عاملی تاییدی برازشی با 95/0=GFI را نشان داد. شاخص‌های GFI=0.95 و AGFI=0.91 بود که برازش خوب مدل را نشان می‌دهد. شاخص نرم شده برازندگی، NFI=0.93 و شاخص برازش تطبیقی GFI=0.95 حاکی از برازش مناسب مدل طراحی شده است و واریانس خطای تقریبی RMSFA=0.43 برازش خوب مدل را نشان می‌دهد. مقیاس مهارت‌های درون‌فردی و بین‌فردی زوجین برای سنجش این سازه در نمونه‌های ایرانی از پایایی، روایی و برازش کافی برخوردار است.
معصومه جلیلی، زهرا افتخارصعادی، رضا پاشا، پرویز عسگری، فریبا حافظی،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده

هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی روش‌های تحلیل رفتار متقابل و ایماگوتراپی بر بهبود مهارت‌های ارتباطی، حل تعارض و حساسیت به طرد زوجین شهرستان مسجد سلیمان بود. روش پژوهش: روش این پژوهش آزمایشی، با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و پیگری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره مسجد سلیمان در سال 1398 بود. از بین جامعه آماری ابتدا به روش نمونه‌گیری تصادفی 4 مرکز مشاوره انتخاب، و در ادامه تعداد 20 زوج (40 نفر) از این مراکز به روش تصادفی در قالب سه گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند (10زوج برای هر گروه). گروه‌های آزمایش به مدت 10 جلسه یک ساعت و نیمه تحت آموزش قرار گرفتند، اما گروه کنترل آموزشی را دریافت نکردند. به منظور جمع‌آوری داده‌های پژوهش از پرسشنامه مهارت‌های ارتباطی کویین دام، پرسشنامه استاندارد حساسیت به طرد (RSQ) و پرسشنامه تعارض زناشویی (MCQ)استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌های پژوهش از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیره استفاده شد. یافته‌های پژوهش: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل یافته‌های پژوهش نشان داد که روش تحلیل رفتار متقابل و ایماگوتراپی هر دو بر متغیرهای مهارت‌های ارتباطی، حل تعارض و حساسیت به طرد زوجین اثر داشته است (P<0/05). نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که روش‌های تحلیل رفتار متقابل و ایماگوتراپی در بهبود مهارت‌های ارتباطی، حل تعارض و حساسیت به طرد زوجین موثر است، با این حال روش تحلیل رفتار متقابل نسبت به ایماگوتراپی دارای اثربخشی بیشتری بود.
اکرم مطهری نصب، کیومرث فرح بخش، احمد برجعلی، نورعلی فرخی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف تدوین و اعتباریابی الگوی رضایت زناشویی در پاندمیها و بررسی اثربخشی آن بر بهزیستی روانشناختی در دوره کرونا اجرا شد. روش: در این پژوهش از روش تحقیق آمیخته (در بخش کیفی، از روش نظاممند نظریه دادهبنیاد و در بخش کمّی، از روش نیمهآزمایشی و طرح تکآزمودنی از نوع AB) استفاده شد. مشارکتکنندگان پژوهش در بخش کیفی، 24 نفر از زنان متاهل25- 55 سال (12 نفر دارای رضایت زناشویی و 12 نفر فاقد رضایت زناشویی) بودند که با رعایت معیارهای لازم و روش نمونهگیری هدفمند تا مرز اشباع دادهها، انتخاب شدند. جامعه هدف در بخش کمّی، زنان متاهل 25 تا 55 ساله دارای فرزند 6 تا 13 ساله شهر تهران بودند که تعداد 3 نفر از آنان با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و در مداخله شرکت کردند. ابزار گردآوری دادهها در بخش کیفی، مصاحبه نیمهساختاریافته و در بخش کمّی، مقیاس رضایت زناشویی اینریچ (1993) و مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (1988) بود. دادهها در بخش کیفی، با استفاده از روش تحلیل مقایسه مداوم استراوس و کُربین (در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی) و در بخش کمّی، بر اساس شاخص‌های تحلیل دیداری مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند. یافته‌ها: تحلیل دادهها در بخش کیفی منجر به شناسایی 79 کد باز و 26 کد محوری و 4 کد انتخابی شامل «نیازهای ارتباطی؛ ویژگیهای شخصیتی؛ عوامل اجتماعی و راهبردهای رفتاری» شد. پس از تلفیق مقولهها، الگوی رضایت زناشویی در ایام کرونا، تدوین و روایی محتوای آن تائید شد. نتایج تحقیق در بخش کمّی، اثربخشی مداخله مبتنی بر الگو بر بهزیستی روانشناختی را نشان داد. نتیجه‌گیری: بر اساس نتیجه پژوهش حاضر میتوان از الگوی استخراجشده، جهت انجام مداخلات مشاورهای در حوزههای زوج و خانواده برای تسهیل انطباقپذیری با بحرانهای مشابه استفاده کرد.
صالح صالحی، فهیمه فداکار دورانی،
دوره 23، شماره 92 - ( 12-1403 )
چکیده

هدف: بررسی تأثیر آموزش رویکرد هیجان مدار بر بهبود حساسیت بین فردی در زوج‌ها در آستانه طلاق می‌باشد.
روش: روش تحقیق به صورت کمی و از نوع نیمه آزمایشی (طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل زوج‌ها در آستانه طلاق استان تهران منطقه 11 و 12 هستند که در دامنه سنی بین 25 تا 35 سال باشند و بصورت داوطلبانه و براساس ملاک‌های ورود به پژوهش انتخاب شده‌اند. تعداد نمونه پژوهش 20 نفر از زوج‌ها در آستانه طلاق بودند که به روش نمونه‌گیری تصادفی از زوج‌های در آستانه طلاق که برای انجام امور حقوقی به مراکز حقوقی و مراکز مشاوره شهر تهران مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه حساسیت بین فردی بود و برای آزمون فرضیه‌های تحقیق از تحلیل کواریانس چند متغیری با رعایت مفروضه‌ها (همگنی ضرایب رگرسیون، خطی بودن رابطه بین متغیرها، توزیع نرمال ویژگی مورد بررسی، همگنی واریانسها) استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج تحقیق حاکی از آن است که ابعاد حساسیت بین فردی (آگاهی بین فردی، نیاز به تأیید، اضطراب جدایی، کمرویی و عزت‌نفسه) در زوج‌های در آستانه طلاق که آموزش رویکرد هیجان مدار دریافت کردند کمتر از زوج‌هایی است که این آموزش را دریافت نکردند.
نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این است که برنامه آموزش رویکرد هیجان مدار تأثیر معناداری بر بهبود حساسیت بین فردی در زوج‌هایی در آستانه طلاق داشته و می‌تواند به عنوان برنامه آموزشی موثر مورد توجه روان‌شناسان و مشاوران باشد.
 
آقای صادق کثیر، دکتر عباس امان الهی، دکتر غلامرضا رجبی، دکتر ذبیح اله عباس پور،
دوره 24، شماره 93 - ( 1-1404 )
چکیده

هدف: اگر چه ناباروری به عنوان یک بیماری تهدیدکننده‌ی زندگی طبقه‌بندی نمی‌شود، اما یک بحران در زندگی است که پیامدهایی را در زمینه‌های روانی، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی به دنبال دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی و تبیین پیامدهای ناباروری بر همسران مرد زوجین نابارور با تأکید بر عملکرد جنسی انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع کیفی و با روش داده بنیاد انجام شد. از این‌رو با 14 نفر از همسران مرد زوجین نابارور که در طول سال 1402 به دنبال درمان ناباروری خود بودند با روش نمونه‌گیری هدفمند مصاحبۀ نیمه‌ساختاریافته‌ای انجام شد و یافته‌های آن به ترتیب با روش استراوس و کوربین (1999) و سه روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که ناباروری تأثیر منفی بر عملکرد جنسی همسران مرد زوجین نابارور دارد و این تأثیر منفی پیامدهای مختلف فردی و زوجی را برای این افراد به همراه دارد. ره‌آوردهای زوجی ناباروری بر همسران مرد زوجین نابارور شامل رنج‌ها و دشواری‌های عاطفی- رابطه‌ایِ متأثر از زندگی عاری از فرزند و درماندگی در مدیریت تعارضات جنسی زوجی بود. همچنین ره‌آوردهای فردی شامل سختی‌ها و مشکلات جنسی متأثر از زندگی عاری از فرزند و اندوه ناشی از نارضایتی جنسی بود.
نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش حاضر می‌توانند به عنوان پیشنهاداتی برای ارجاع افراد یا زوجین نابارور به یک متخصص سلامت جنسی و روابط جنسی مورد استفاده قرار گیرد. این یافته‌ها باید توسط متخصصان مسائل جنسی برای ارائۀ اطلاعات مربوط به رفاه جنسی به افراد یا زوجین نابارور مورد توجه ویژه قرار بگیرند.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research