جستجو در مقالات منتشر شده


12 نتیجه برای والدین

دکتر خدابخش احمدی، جواد خدادادی سنگده، علی ملازمانی، مصطفی خانزاده، سجاد امینی منش،
دوره 12، شماره 48 - ( 7-1392 )
چکیده

چکیده پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش نظارت والدینی و همنشینی با همسالان منحرف در رفتارهای پرخطر نوجوانان صورت گرفته است.طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی با استفاده از روش الگو‏یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش متشکل از کلیه نوجوانان دختر و پسر مقطع متوسطه شهر تهران بود، که 1241 نفر از آنها با استفاده از روش نمونه‌گیری خوشه‏ای چند مرحله‌ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده‏ها از مقیاس‌های خطرپذیری نوجوانان ایرانی، نظارت والدینی و همنشینی با همسالان منحرف استفاده شد‏. داده‏ها با استفاده از شاخص‏های آماری همبستگی،T مستقل و مدلسازی معادلات ساختاری، به کمک نرم افزارهای 18SPSS و 50/8 LISREL، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج پژوهش نشان می‌دهد که بین پسران و دختران را از نظر رفتارهای پرخطر، نظارت والدینی و همنشینی با همسالان منحرف تفاوت معنی‌داری وجود دارد.نظارت والدین از طریق همنشینی با همسالان دارای تأثیر معنی‌دار بر رفتر پرخطر دارا می‌باشد و مدل واسطه‏ای ارائه شده قادر است 55 درصد از واریانس این رفتارها را تبیین می‌کند.توجه جدی به نقش نظارت والدینی در کاهش هنمشینی با همسالان منحرف و به دنبال آن کاهش احتمال گرایش به رفتارهای پرخطر از سوی نوجوانان از اهمیت بالایی برخوردار است. .


محمد ثناگویی‌زاده، عذری اعتمادی، سید احمد احمدی، رضوان السادات جزایری،
دوره 13، شماره 51 - ( 7-1393 )
چکیده

، ، ، چکیده هدف این پژوهش، ساخت و اعتبار یابی آزمون مشکلات بین نوجوانان پسر و والدین شان است تا نوع مشکلاتی که با همدیگر دارند، شناسایی شود. روش پژوهش ترکیبی از نوع طرح اکتشافی بوده که در دو مرحله انجام شد. مرحله اول به صورت روش کیفی، با مطالعه منابع علمی و تحقیقاتی، مصاحبه با نوجوانان و والدین شان و مصاحبه با متخصصان، مقولات مرتبط با مشکلات والدین و نوجوان به شیوه تحلیل سیستماتیک گردآوری شد و پرسشنامه ای 60 سئوالی در دو فرم پدر و مادر تنظیم گردید. در مرحله دوم با روش کمی روایی و پایایی ابزار مورد نظر بررسی گردید. 200 نفر از بین دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهر اصفهان براساس نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند و با استفاده از نرم افزار spss تحلیل عاملی اکتشافی صورت گرفت و آلفای کرونباخ کل آزمون و خرده آزمون‌های آن مشخص گردید. یافته‌های پژوهش نشان داد که آزمون مشکلات بین والدین و نوجوان دارای سه عامل می‌باشد که عبارت است از؛ مشکلات درونی، مشکلات در روابط بین فردی و مشکلات در شیوه والدگری. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تجویزی بیانگر تبیین درصد قابل توجهی از واریانس متغیر مورد نظر توسط عامل‌ها بود. آلفای کرونباخ کل آزمون در فرم پدر 92/0 و در فرم مادر 93/0 به دست آمد. آزمون مشکلات بین نوجوانان و والدین دارای اعتبار و روایی بالایی است که عوامل منسجمی از آن به دست می‌آید و می‌توان با توان بالایی مشکلات نوجوانان را مورد مطالعه و در پژوهش‌های بالینی برای سنجش مشکلات مورد استفاده قرار داد.


زهرا جهان بخشی، ناصر یوسفی، حسین کشاورز افشار،
دوره 13، شماره 51 - ( 7-1393 )
چکیده

_ _ _ چکیده تاریخ دریافت: 4/4/92 _ تاریخ پذیرش: 10/4/93 تولد یک کودک تغییر چشمگیری در سیستم خانواده به وجود می‌آورد و باعث تنظیم مجدد سیستم خانواده می‌شود، هدف این پژوهش این بود که مشخص شود زنان در انتقال به مرحله والدینی چه چالش‌ها و تغییراتی را تجربه می‌کنند، و رضایت زناشویی زنان در انتقال به مرحله والدینی چگونه است. این پژوهش از نوع توصیفی بوده که به روش کیفی و به روش پدیدارشناسی انجام گرفت. نمونه‏گیری در یک نمونه 30 نفری به روش مبتنی بر هدف انجام و تا اشباع داده‏ها ادامه یافت. برای گردآوردی داده‏ها از مصاحبه با مادران نخست‌زا استفاده شد. به منظور دستیابی به موثق بودن و پایایی داده‏ها از معیارهای بازنگری ناظرین و مشارکت‏کنندگان در پژوهش استفاده شد. یافته‌های این پژوهش نشان داد که مادران با چالشهای تغییر دیدگاه در مورد خود، نداشتن فعالیت‌ها و سبک زندگی سابق، از دست دادن جنبه‌های هویت حرفه ای، کاهش علاقه به صمیمیت جنسی، باورهای سنتی در مورد نقش جنسیتی فرزند، تمرکز طاقت‌فرسا به کودک، زمان کم یا منابع کم برای انجام حرفه و نقش همسری، افزایش استرس و احساس افسردگی، افزایش نیاز به سازماندهی، نداشتن اوقات مشترک، محدود شدن روابط زن و شوهر، تقویت رابطه مادر با فرزند، محدود شدن آزادی و احساس نابرابری نقش، عدم مدیریت مشترک در امور فرزند و مساوات طلبی در اجرای نقش، اضطراب تغییر نقش، تعیین مرزها و زیر منظومه‌ها، روبرو بودند ودر زمینه رضایت زناشویی3 نفرعدم رضایت زناشویی (تجربه بحران شدید)، 4نفرعدم رضایت زناشویی (تجربه بحران متوسط)، 3نفرکاهش کوتاه مدت، فصلی در رضایت زناشویی، 3نفرعدم تغییر در رضایت زناشویی. 17 نفر افزایش در رضایت زناشویی را گزارش کردند. با توجه به یافته‏های این مطالعه می‏توان نتیجه‏گیری کرد که زنان با چالشهای مهمی روبرو هستند که در خیلی مواقع بایستی مداخلات آموزشی درمانی با خانواده صورت پذیرد. متخصصان بهداشت روانی بایدبه حیطه گذر به والدینی توجه ویژه داشته باشند.


زری مقدم، مهناز مهرابی‌زاده هنرمند، حسن احدی، پرویز عسکری، علیرضا حیدری،
دوره 13، شماره 51 - ( 7-1393 )
چکیده

_ _ _ _ چکیده تاریخ دریافت: 3/6/92 _ تاریخ پذیرش: 20/3/93 هدف از پژوهش‌ حاضر، بررسی اثر سبک‌های دلبستگی و سبک‌های والدینی بر خود شکوفایی با میانجی‌گری ویژگی‌های شخصیتی بود. شرکت‌کنندگان در پژوهش شامل 306 نفر(174دختر و132پسر) از دانشجویان کارشناسی ارشد واحد علوم و تحقیقات خوزستان بودند که به روش تصادفی ساده گزینش شدند. ابزارهای اندازه‌گیری متغیرها، پرسشنامه سبک‌های دلبستگی سیمپسون(1990)، پرسشنامه سبک‌های والدینی زینانی(1389)، پرسشنامه ویژگی‌های شخصیتی نئو- فرم کوتاه (1992) و پرسشنامه خود شکوفایی اهواز(1378) بود. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق معادلات ساختاری (SEM) انجام گرفت. فرضیه‌های غیر مستقیم با روش بوت استراپ آزمون شدند. نتایج حاصل از پژوهش، نشان داد الگوی پیشنهادی با انجام اصلاحاتی، برازش خوبی با داده‌ها دارد. از 17 مسیر مستقیم الگوی پیشنهادی، مسیر سبک والدینی مقتدر به گشودگی تایید نشد و از الگو حذف گردید. نتایج مربوط به تحلیل روابط واسطه ای نشان داد که به جزء 3 مسیر غیر مستقیم (سبک دلبستگی ایمن به خود شکوفایی از طریق وجدانی بودن، سبک دلبستگی نا ایمن به خودشکوفایی از طریق روان رنجور خویی و سبک والدینی مقتدر به خودشکوفایی از طریق وجدانی بودن) دیگر مسیرهای غیر مستقیم معنی دار بودند.


خالد اصلانی، زیبا زندی، عباس امان الهی،
دوره 14، شماره 55 - ( 7-1394 )
چکیده

، زیبا زندی ، عباس امان الهی چکیده تاریخ دریافت: 31/4/94 - تاریخ پذیرش: 10/7/94 هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر آزمون مدل رابطه‏ی سبک‏های دلبستگی با سلامت عمومی و سازگاری عاطفی با میانجیگری نحوه ارزیابی فرزند از تعارضات والدین و مثلث‌سازی در دانش‏آموزان دبیرستان‏های دخترانه شهر اهواز بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه‏ی آماری شامل کلیه‏ی دانش‏آموزان شهر اهواز بودند. حجم نمونه شامل 213 نفر از دانش آموزان دبیرستانی بود که به روش نمونه‌گیری تصادفی چند مرحله انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش پرسشنامه دلبستگی کولینز و رید (RAAS)، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ)، پرسشنامه ادراک کودک از تعارض والدین (CPIC) و پرسشنامه سازگاری (AISS) بودند. یافته‌ها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد که مدل فرضی از برازندگی مناسبی برخوردار نبود. مدل نهایی با کواریته کردن نحوه ارزیابی فرزند از تعارض والدین و خطای مثلث‌سازی از برازش خوبی نسبت به داده‌های جامعه برخوردار بود. نتایج ضرایب میسر مستقیم نشان داد که بین سبک‏های دلبستگی اجتنابی و اضطرابی به سلامت عمومی، سازگاری عاطفی، مثلث‌سازی و نحوه ارزیابی فرزند از تعارض والدین رابطه معنی‌دار، نحوه ارزیابی فرزند از تعارض والدین به سلامت عمومی و مثلث‌سازی به سازگاری عاطفی معنی‌دار است. ضرایب غیرمستقیم با آزمون پریچر و هیز نشان داد که رابطه بین دلبستگی اضطرابی و اجتنابی به سلامت عمومی با میانجیگری مثلث‌سازی و نحوه ارزیابی فرزند از تعارض والدین معنی‌دار و رابطه بین دلبستگی اجتنابی و اضطرابی به سازگاری عاطفی با میانجیگری نحوه ارزیابی فرزند از تعارض والدین معنی‌دار است. نتیجه‌گیری: در فرایند رشد فرزندان، روابط متعارض والدین و مثلث‌سازی می‌توانند سلامت عمومی و سازگاری عاطفی را به صورت منفی تحت تأثیر قرار دهد. .


ستاره شجاعی، مهدی ایمانی، محمدمهدی تیموری، مریم شاهین،
دوره 15، شماره 60 - ( 10-1395 )
چکیده

چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک فرزندپروری والدین کودکان با و بدون اختلال‌ طیف اتیسم انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع علی-مقایسه‌ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه والدین کودکان با و بدون اختلال‌ طیف اتیسم شهر شیراز بودند که از بین آن‌ها نمونه‌ای به حجم 99 نفر (49 نفر از آن‌ها والدین کودکان با اختلال‌ طیف اتیسم و 50 نفر از آن‌ها والدین کودکان بدون اختلال‌ طیف اتیسم) انتخاب شدند. والدین کودکان با اختلال‌ طیف اتیسم با روش نمونه‌گیری در دسترس و والدین کودکان بدون اختلال‌ طیف اتیسم با روش نمونه‌گیری تصادفی چندمرحله‌ای انتخاب شدند. از پرسش‌نامه سبک فرزندپروری والدین رابینسون، ماندلکو، السن و هارت (1995) برای سنجش سبک فرزندپروری والدین استفاده شد. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که سبک فرزندپروری استبدادی والدین کودکان با اختلال‌ طیف اتیسم نسبت به والدین کودکان بدون اختلال‌ طیف اتیسم و سبک فرزندپروری اقتداری والدین کودکان بدون اختلال‌ طیف اتیسم نسبت به والدین کودکان با اختلال‌ طیف اتیسم به‌طور معنی‌داری بالاتر است (001/0(P< و بین سبک فرزندپروری سهل‌گیرانه والدین کودکان با و بدون اختلال‌ طیف اتیسم تفاوت معنی‌داری وجود ندارد(05/0<p). نتیجه‌گیری: با توجه به یافته­های به‌دست‌آمده طراحی و اجرای برنامه­های آموزش سبک‌های فرزندپروری برای والدین کودکان با اختلال‌ طیف اتیسم بسیار ضروری است. 


امید عیسی نژاد، فریده خندان،
دوره 16، شماره 62 - ( 4-1396 )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش برنامه فرزندپروری ­مثبت  و آموزش برنامه مدیریت والدین برمشکلات رفتاری کودکان وشیوه­ فرزندپروری والدین صورت گرفت.روش: روش پژوهش از نوع نیمه ­آزمایشی، پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه­­ی آماری پژوهش شامل همه والدین کودکان با مشکلات رفتاری که نمونه­ای به حجم 90 نفرانتخاب شدند. شرکت­کنندگان پرسشنامه­­های­ مشکلات رفتاری کانرز  و  فرزندپروری آلاباما را در سه مرحله تکمیل نمودند. داده­ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره تحلیل شد. یافته ­ها: برنامه مدیریت والدین بر هریک از مشکلات سلوک، اجتماعی، روان­تنی، خجالتی- اضطراب تأثیر بیشتری نسبت به برنامه فرزندپروری ­مثبت  نشان داده است (01/0>p). تأثیر برنامه مدیریت والدین برهر یک از ابعاد فرزندپروری مثبت، درگیری مثبت و کاهش تنبیه بدنی و نظارت ضعیف نسبت به برنامه فرزندپروری ­مثبت  بیشتر بوده­است (01/0>p).  نتایج پیگیری پس از یک ماه نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل در نمرات مشکلات رفتاری و والدگری تفاوت وجود دارد و اثربخشی دو گروه درمان بر مشکلات رفتاری و والدگری مثبت بعد از یک ماه باقی مانده است (01/0>P). نتیجه­ گیری: یافته­های پژوهش نشان داد هر دو روش مؤثر بوده ­اند اما آموزش مدیریت والدین بر مشکلات رفتاری و فرزندپروری مثبت بر ابعاد فرزندپروری تأثیر بیشتری نشان دادند. یافته ­های این پژوهش برای روان­درمانگران و مشاوران در زمینه­ انتخاب نوع مداخله برای آموزش والدین مفید خواهد بود.


محمدسجاد صیدی،
دوره 17، شماره 66 - ( 4-1397 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش رضایت و کیفت خانواده در کاهش اضطراب و افسردگی کودکان و نیز آزمون نقش واسطه ای استرس والدینی در روابط بین متغیرهای مذکور انجام شد. روش: تعداد 499 نفر از والدینِ دانش آموزان ِ دخترِکرمانشاهی به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به منظور پرکردن مقیاس رضایتمندی از زندگی خانواده،  مقیاس کیفیت زندگی خانواده، شاخص استرس فرزندپروری- فرم کوتاه و مقیاس مشکلات رفتاری راتر انتخاب شدند. داده­ها به روش مدل­یابی معادلاتی ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند.  یافته­ ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که مسیرهای مستخرج از کیفیت  و نیز رضایتمندی از زندگی خانواده  به اضطراب و افسردگی کودکان  معنادار و منفی شده اند. همچنین  متغیر استرس والدینی توانست نقشی واسطه­ای در این بین ایفا کند و شاخص­های برازش مدل، مطلوب بدست آمد. نتیجه ­گیری: بنابراین بر اساس مدل پیشنهادی با تمرکز و تأکید هر چه بیشتر بر شاخص­های کیفیت بخش زندگی خانوادگی و نیز کاهش استرس والدینی می توان تا حد زیادی در کاهش نشانه های اضطراب و افسردگی در  دانش آموزان مؤثر واقع شد. 


رویا حیدری، امید عیسی نژاد، ناصر یوسفی،
دوره 18، شماره 70 - ( 4-1398 )
چکیده

هدف: هدف این فراتحلیل، تعیین میزان اثربخشی برنامه ­های آموزش والدین بر اختلالات برونی سازی شده در کودکان بود.
روش: این پژوهش با استفاده از تکنیک فراتحلیل و با یکپارچه کردن نتایج تحقیقات مختلف، اندازه اثر برنامه های آموزش والدین را مشخص می­نماید. در مجموع 21 پژوهش قابل قبول از لحاظ روش شناختی انتخاب شدند و فراتحلیل بر روی آن­ها انجام گرفت. منابع جستجوی داده­ها، پایگاه اطلاعات علمی(SID)، پایگاه مجلات تخصصی نور(Noormags)، بانک اطلاعات نشریات ایران(Magiran) و پرتال جامع علوم انسانی(ensani.ir) بود. تجزیه و تحلیل داده­ها و محاسبه اندازه اثر با استفاده از نرم افزار CMA2 و شاخص gهجز انجام شد.
یافته ها:  یافته­ های حاصل از این فراتحلیل نشان داد که میزان تاثیر برنامه­ های آموزش والدین بر اختلالات برونی سازی (17/1) است(001/0>P) که  مطابق جدول کوهن اندازۀ اثر بزرگ ارزیابی می­ شود. بالاترین اندازۀ اثر (63/8-) است (001/0>P)که این اندازۀ اثر بزرگ (بالاتر 8/0) ارزیابی می­شود. پایین­ترین اندازه اثر نیز (07/0) است(03/0>P) که این اندازۀ اثر کوچک (کمتراز 2/0) ارزیابی می­شود.
نتیجه­گیری: به نظر می ­رسد که برنامه ­های آموزش والدین می­تواند به عنوان روشی مناسب برای کاهش پیامدهای ناشی از اختلالات برونی سازی در مراکز درمانی و آموزشی استفاده شود.
 
عطااله فرهادی، دکتر حسن امیری، دکتر سعیده السادات حسینی،
دوره 18، شماره 71 - ( 7-1398 )
چکیده

هدف: هدف از این پژوهش تعیین اثر بخشی آموزش والدین با رویکرد آدلری بر کاهش احساس گناه و بهزیستی روان‌شناختی کودکان افسرده بود.
روش: این مطالعه از نظر روش‌شناسی جزء طرح‌های شبه آزمایشی از نوع پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش را همه والدین دانش‌آموزان کلاس‌ ششم ابتدایی دبستان‌های شهر کامیاران تشکیل دادند که در سال تحصیلی 97-96 مشغول به تحصیل بودند. از این جامعه با استفاده از روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای ابتدا دو دبستان پسرانه و دخترانه انتخاب و سپس تعداد 60 نفر از والدین دانش‌آموزان افسرده در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. به گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه‌ای آموزش با رویکرد آدلری ارائه شد. فرزندان والدین شرکت کننده در هر دو گروه، در سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری پرسشنامه‌‌های بهزیستی روان‌شناختی ریف (2002) و احساس گناه آیزنک (2007) را تکمیل کردند. داده‌ها نیز با روش تحلیل واریانس آمیخته تحلیل شدند.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که میانگین نمرات پس‌آزمون و پیگیری احساس گناه دانش‌آموزان گروه آزمایش، کاهش و بهزیستی روان‌شناختی آنها افزایش معناداری داشته است.
نتیجه‌گیری: بنابراین، آموزش والدین با رویکرد آدلری بر
کاهش احساس گناه و بهزیستی روان‌شناختی کودکان افسرده اثربخش بوده است.
 
خانم سپیده انصاری، دکتر کیومرث فرح بخش، دکتر ابراهیم نعیمی،
دوره 18، شماره 72 - ( 12-1398 )
چکیده

هدف: کودک‌آزاری یکی از معضلات گریبان گر جامعه بشری می‌باشد. خانواده‌ها می‌بایست آموزش‌های لازم را برای تمایز بین رفتارهای تربیتی با رفتارهای آسیب‌زا به کودکان دریافت نمایند. پژوهش حاضر باهدف بررسی و مقایسه شناخت والدین با و بدون تحصیلات دانشگاهی دربارۀ انواع کودک‌آزاری است. روش: به شیوه نظریه زمینه‌ای به‌صورت کیفی و با استفاده از مصاحبه‌های نیمه ساختاریافته توسط ۲۸ نفر والدین (مادر و پدر) انجام پذیرفت. یافته ها: بر اساس بیانات مصاحبه‌شونده‌های پژوهش حاضر میزان شناخت از آزار جسمی در هر دو گروه یکسان بود با این تفاوت که وسعت شناخت والدین از انواع آزارهای جسمی در گروه با تحصیلات دانشگاهی بیشتر بود و اینکه در تحقیق حاضر والدین بدون تحصیلات دانشگاهی از عدم آگاهی، در شیوه‌های تربیتی از آزارهای جسمی  به میزان قابل توجهی استفاده می‌کردند. دامنه ی شناخت از انواع آزارهای عاطفی در والدین با تحصیلات دانشگاهی زیاد  بود همچنین آنها آزار از نوع غفلت (عاطفی) به علت تحصیل و اشتغالشان افشا‌های داشتند. شناخت از آزار جنسی در هر دو گروه وجود داشت با این تفاوت که میزان اطلاعات و آگاهی از زیرمجموعه آزار جنسی در میان والدین با تحصیلات دانشگاهی بیشتر بود نکته قابل‌توجه دیگر در این پژوهش آزار از نوع غفلت (عاطفی) به علت مشغولیت والدین با دنیای مجازی در عصر حاضر یافت شد. نتیجه‌گیری: می‌توان نتیجه گرفت عامل تحصیلات می‌تواند در شناخت انواع کودک‌آزاری مؤثر باشد. نکته قابل‌توجه اینکه اکثر والدین با تحصیلات دانشگاهی جملات خود را با شخص سوم بیان کردند، به‌طوری‌که گفته‌هایشان حاکی از آن بود که والدین این گروه در پژوهش حاضر از رفتارهای آزاردهنده، در شیوه‌های تربیتی فرزندشان استفاده نمی‌کنند ولی آگاه هستند چه نوع رفتارهایی از والدین دیگر می‌تواند کودک‌آزاری محسوب شود یا اینکه به‌طور زیرکانه در افشاسازی مقاومت داشتند و حال‌آنکه والدین بدون تحصیلات دانشگاهی اکثر جملاتشان حاکی از رفتارها و عکس‌العمل‌های خودشان در رابطه با فرزندشان بود حتی به نسبت در ابراز گفته‌هایشان از مقاومت کم‌تری استفاده کردند که بیشتر از تجارب عینی و شخصی خودشان بیاناتی را اظهار داشتند. باوجوداینکه میزان آگاهی و شناخت آگاهانۀ والدین بدون تحصیلات دانشگاهی در رابطه با عواقب کودک‌آزاری کم است اما داده‌های بیشتری به نسبت گروه با تحصیلات دانشگاهی استخراج‌شده است.
.


ذبیح اله عباس پور، خانم گلشن واصل، خانم فاطمه جهان بین، خانم مینا احمدی بنی، خانم نرگس چرخاب،
دوره 23، شماره 90 - ( 4-1403 )
چکیده

هدف: هدف اصلی این پژوهش کاربرد خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی برای نوجوان تراجنسیتی با افکار خودکشی‌گرایی بود.
روش: در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه استفاده شد. نمونه پژوهش یک نوجوان تراجنسیتی (زن به مرد) و والدینش بودند که به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. مقیاس افکار خودکشی‌گرایانه طی مراحل درمان توسط نوجوان تکمیل شد و خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی در 27 جلسه 90 دقیقه‌ای اجرا شد. همچنین برای تحلیل و تفسیر داده‌ها از ترسیم دیداری استفاده شد.
نتایج: نتایج مرحله به مرحله خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی نشان می‌دهد این درمان در کاهش معنادار افکار خودکشی‌گرایی نوجوان تراجنسیتی مؤثر بوده است.
نتیجه‌گیری: کار بالینی موفق با نوجوانان تراجنسیتی و خانواده‌های آنان رابطه‌ای مبتنی بر دلبستگی ایمن ایجاد می‌کند. خانواده‌درمانگران می‌توانند از خانواده‌درمانی مبتنی بر دلبستگی برای مداخله در خودکشی‌گرایی افراد تراجنستی استفاده کنند. این درمان در مواجهه مؤثر خانواده با روند تغییرات فرزند تراجنسیتی، مؤثر است.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه علمی پژوهش های مشاوره می باشد.

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Counseling Research