یاسر رضاپور میرصالح، مهدی شمالی، عاطفه برخورداری، اعظم مندگاریان، رویا شفیع زاده،
دوره 19، شماره 75 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: هدف اصلی مطالعه حاضر بررسی کیفی محتوای لازم برای دورههای آموزش کارآفرینی از نظر جوانان کارآفرین استان یزد به منظور ارائه آموزشهای مؤثرتر بود. روش: این مطالعه از نوع پژوهشهای کیفی بود که با استفاده از نظریه زمینهای انجام شد. جامعهیآماری متشکل از زنان و مردانی بود که در دورههای کارآفرینی برگزار شده در استان یزد در سالهای 97-1392 شرکت کرده بودند و در حال حاضر نیز به عنوان کارآفرین مشغول فعالیت بودند. نمونهگیری به صورت هدفمند و تا اشباع نظری مصاحبهها انجام شد. در نهایت، 20 نفر (16 مرد و 4 زن) به شیوه نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند و مصاحبهها با استفاده از سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی، تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که برای بهبود اثربخشی آموزشهای کارآفرینی باید در بعد درونفردی، مهارتهایی مانند مدیریتفردی، مـهارتهای اجتماعی، عواملانگیزشـی، استقلالطلبی، کنـترل و جهتدهی مشکلات، ویژگیهای شخصیتیکـارآفرینی، خودنظمدهی عواطف و هیجانها و شناسایی و اصلاح خطاهای شناختی مورد توجه قرار گیرد. در بعد بین فردی، ابعادی مانند مقابله با رفتارهای مخرب، روابط بین فردی کارآمد و انگیزانندههای اجتماعی و سازمانی دارای اهمیت بیشتری است. در بعد شغلی، اطلاعات و مهارتهایی مانند دانش قانونی، دانش اقتصادی، دانش تکنولوژی و شبکه سازی باید مد نظر قرار گیرد. در نهایت در بعد آموزشی محتوای آموزشی، پیش نیازهای آموزش و عوامل ساختاری و قانونی برای هرچه بهتر برگزار کردن دورههای آموزش کارآفرینی بایستی مورد توجه قرار گیرد. در پایان پژوهش نیز مدل پارادایمی محتوای دورههای آموزش کارآفرینی ارائه شد. نتیجهگیری: براساس یافتهها میتوان نتیجه گرفت که در محتوای آموزشی دورههای فعلی آموزش کارآفرینی بایستی تجدید نظر صورت گیرد.
دکتر راضیه امینی، دکتر احمد صادقی، دکتر پریسا نیلفروشان،
دوره 24، شماره 93 - ( 1-1404 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر بخشی مداخلۀ مبتنی بر مدل خود مدیریتی شناختی-اجتماعی مسیر شغلی بر تمایل و هویت کارآفرینی تحصیلی در دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اصفهان بود. روش: پژوهش حاضر، شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه گواه و گمارش تصادفی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اصفهان (سال تحصیلی 1400-1401) بود که با روش نمونهگیری در دسترس 30 نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (15 نفر) گمارده شدند. برای جمعآوری دادهها از مقیاستمایل و هویت کارآفرینی تحصیلی استفاده شد. برای گروه آزمایش، مداخلۀ مبتنی بر مدل خود مدیریتی شناختی-اجتماعی مسیر شغلی در ده جلسۀ 90 دقیقهای اجرا شد و دادهها با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیره، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که این مداخله، منجر به افزایش تمایل و هویت کارآفرینی تحصیلی در دانشجویان تحصیلات تکمیلی شده است (01/0 > p). نتیجهگیری: بنابراین مداخلۀ مبتنی بر مدل خود مدیریتی شناختی-اجتماعی مسیر شغلی، از طریق افزایش خودکارآمدی مقابلهای و فرآیندی، رشد رفتارهای مسیر شغلی انطباقی، تمرکز بر فعالیتهای اکتشاف و طرحریزی مسیر شغلی و تسهیل تاثیرات بافتی و محیطی، سبب میشود تا دانشجویان تمایل بیشتری به مسیر شغلی کارآفرینی تحصیلی داشته باشند و اقدام به ساخت و رشد هویت کارآفرینی تحصیلی کنند.