16 نتیجه برای کودکان
امیر محمد شهسوارانی، هاجر شهرانی، کلثوم ستاری، مصطفی محمدی، مریم حکیمی کلخوران،
دوره 12، شماره 48 - ( 7-1392 )
چکیده
چکیده مقیاس افسردگی کودکان و نوجوانان ابزاری خودگزارشدهی است که به منظور تشخیص و ارزیابی میزان و شدت اختلال افسردگی عمده در کودکان و نوجوانان طراحی شده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی ویژگیهای روانسنجی و ساخت عاملی مقیاس افسردگی کودکان و نوجوانان (CADS) (جانبزرگی، 1378) و نیز وضعیت افسردگی در دختران نوجوان بوده است به همین منظور تعداد 417 نفر دانشآموز دختر (14-19 سال) در شهر تهران در مناطق مختلف آموزشی فرم 13 مادهای این آزمون را تکمیل کردند. در بررسی پایایی CADS که به سه روش پایایی درونی (آلفای کرونباخ و تصنیف)، همبستگی درونی و بازآزمایی انجام شد مشخص شد این مقیاس از پایای بالا و کاملاً مطلوبی برخوردار است. تحلیل عاملی اکتشافی به روشهای مولفۀ اصلی، موازی و آزمون کمترین میانگین سهمی نشان دادند که این پرسشنامه تنها از یک عامل افسردگی تشکیل شده است. تحلیل عاملی تاییدی نیز نشانگر حضور تنها یک عامل در CADS است. بررسی وضعیت افسردگی در دختران نیز نشانگر سلامت کامل 9/32% آنها و حضور رگههای افسرده وار تا افسردگی شدید در1/67% از جامعۀ مورد بررسی است. با توجه به یافتههای پژوهش به نظر میرسد که CADS ابزاری مطلوب برای سنجش و غربالگری افسردگی هم به صورت بالینی و هم به صورت پژوهشی چه به شکل انفرادی و چه به شکل گروهی است. همچنین با توجه به میزان بالای شیوع افسردگی در جمعیت دختران نوجوان به نظر میرسد ارائۀ مداخلات شناختی-رفتاری لازم برای مقابله و کاهش این اختلال ناتوان کننده و مزمن از اهمیت بالایی برخوردار باشد.
نصرت ریاحینیا، مهساالسادات مکارم، اعظم فرجیپور، نسرین حاصلی،
دوره 14، شماره 54 - ( 4-1394 )
چکیده
_ _ _ چکیده تاریخ دریافت: 7/9/93_ تاریخ پذیرش: 1/4/94 هدف از این پژوهش بررسی تأثیر کتابدرمانی گروهی بر افزایش عزت نفس کودکان آسیب دیدهی کار بود. مطالعه حاضر یک پژوهش نیمه آزمایشیاز نوع پیش آزمون و پس آزمون، با گروه کنترل و آزمایش بود. جامعهی آماری شامل تمامی کودکان پسرمشغول به تحصیل در دو مرکز از مراکز انجمن حمایت از کودکان کاردر تهران بودند که از بین آنها 30 کودک، که عزت نفس پایین داشتند، به صورت هدفمند انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند.در گروه آزمایش طی 5 جلسهی 45 دقیقهای کتاب درمانی گروهی برگزار شد و گروه کنترل هیچ نوع مداخلهای دریافت نکردند. قبل و بعد از اجرای کتاب درمانی در گروه آزمایش، از هر دو گروه آزمون عزت نفس کوپراسمیت به عمل آمد.در نهایت دادههای جمع آوری شده با استفاده از آزمون کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که کتابدرمانی گروهی بر افزایش نمرات کودکان در خرده مقیاسهای عزتنفس کلی و عزتنفس اجتماعی تأثیر گذار بوده، ولی بر عزتنفس (از دیدگاه خود)، عزتنفس خانواگی و تحصیلی (آموزشی) تأثیر ی نداشته است. براساس این یافتهها میتوان نتیجه گرفت که برای افزایش عزت نفس کودکان آسیب دیده کار، خصوصاً در بعد عزت نفس اجتماعی، میتوان از کتاب درمانی به شیوه گروهی استفاده کرد.
نازنین خراسانی، محمدرضا عابدی، احمد صادقی،
دوره 15، شماره 59 - ( 7-1395 )
چکیده
هدف این پژوهش تعیین نیازهای مسیر شغلی کودکان پیش دبستانی در سال 94-1393 در شهر اصفهان بود. روش پژوهش اکتشافی- توصیفی است. به منظور نیازسنجی 377 نفر از والدین کودکان پیش دبستانی به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جمع آوری داده ها به وسیلهی پرسشنامهی 91 سوالی نیازهای مسیر شغلی کودکان پیش دبستانی صورت گرفت(خراسانی،1394). پایایی پرسشنامه براساس آلفای کرونباخ 96/0 گزارش شده و روایی محتوایی آن نیز مورد تأیید است. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از نرم افزارSPSS 16 در دو سطح آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و استنباطی(t مستقل) انجام گرفت. پس از تجزیه و تحلیل دادههای توصیفی، نیازهای مسیر شغلی کودکان پیش دبستانی به ترتیب اولویت دلبستگی و نیازهای عاطفی کودکان، اعتماد مسیر شغلی، کنترل مسیر شغلی، تأثیر الگویی والدین، خودآگاهی، دغدغه/کنجکاوی مسیر شغلی و افزایش دانش والدین از مسیر شغلی کودکان به دست آمد. همچنین نتایج نشان داد که بین دو جنس دختر و پسر و دامنه سنی 6-5 و 7-6 سال از نظر اولویت نیازهای مسیر شغلی کودکان پیش دبستانی تفاوت معناداری وجود ندارد (0/05>P). کاربرد این پژوهش در برنامه های رشد مسیر شغلی و آموزش مسیر شغلی کودکان پیش دبستانی پیشنهاد می گردد.
ستاره شجاعی، مهدی ایمانی، محمدمهدی تیموری، مریم شاهین،
دوره 15، شماره 60 - ( 10-1395 )
چکیده
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک فرزندپروری والدین کودکان با و بدون اختلال طیف اتیسم انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع علی-مقایسهای بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه والدین کودکان با و بدون اختلال طیف اتیسم شهر شیراز بودند که از بین آنها نمونهای به حجم 99 نفر (49 نفر از آنها والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم و 50 نفر از آنها والدین کودکان بدون اختلال طیف اتیسم) انتخاب شدند. والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم با روش نمونهگیری در دسترس و والدین کودکان بدون اختلال طیف اتیسم با روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای انتخاب شدند. از پرسشنامه سبک فرزندپروری والدین رابینسون، ماندلکو، السن و هارت (1995) برای سنجش سبک فرزندپروری والدین استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد که سبک فرزندپروری استبدادی والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم نسبت به والدین کودکان بدون اختلال طیف اتیسم و سبک فرزندپروری اقتداری والدین کودکان بدون اختلال طیف اتیسم نسبت به والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم بهطور معنیداری بالاتر است (001/0(P< و بین سبک فرزندپروری سهلگیرانه والدین کودکان با و بدون اختلال طیف اتیسم تفاوت معنیداری وجود ندارد(05/0<p). نتیجهگیری: با توجه به یافتههای بهدستآمده طراحی و اجرای برنامههای آموزش سبکهای فرزندپروری برای والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم بسیار ضروری است.
دکتر مسعود صادقی، دکتر عزت اله قدم پور، خانم افسانه اسماعیلی،
دوره 15، شماره 60 - ( 10-1395 )
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش الگوی خانواده سالم بر تاب آوری مادران دارای کودکان اختلال طیف اتیسم شهر قم بود. طرح پژوهش شبه آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران کودکان اختلال طیف اتیسم شهر قم در سال 1395 بود. حجم نمونه 30 نفر بود که از میان افرادی که تمایل به شرکت در جلسات آموزش الگوی خانواده سالم داشتند به صورت تصادفی، انتخاب شدند، سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. تمام آزمودنی های گروه آزمایش و گواه در شرایط یکسان، نمونه برگ جمعیت شناختی و پرسشنامه تاب آوری را به عنوان پیش آزمون کامل کردند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت آموزش الگوی خانواده سالم قرار گرفت، اما گروه گواه هیچ مداخله ی دریافت نکرد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کواریانس تک متغیری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش الگوی خانواده سالم به طور معناداری بر تاب آوری مادران دارای کودکان اختلال طیف اتیسم مؤثر بوده و گروه آزمایش افزایش معناداری (05/0>p) را در میزان تاب آوری نشان داده اند. نتیجه گیری: به طور کلی نتایج پژوهش حاکی از آن بود که آموزش الگوی خانواده سالم یک روش مداخله ای مناسب برای بهبود تاب آوری در مادران دارای کودکان اختلال طیف اتیسم می باشد.
وحید فرهادی، مریم دوست زاده، ایوب سبزی، رضا سبزی،
دوره 16، شماره 61 - ( 1-1396 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بازی درمانی کودک محور با رویکرد آکسلاین بر تنهایی و ناامیدی کودکان با آسیب شنوایی بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانشآموزان دختر با آسیب شنوایی مقطع دبستان شهر مشهد بود. نمونهای به حجم 30 نفر با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جای دهی شدند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس ناامیدی کودکان و مقیاس تنهایی استفاده شد. آموزش بازی درمانی کودک محور با رویکرد آکسلاین در قالب ۸ جلسه در گروه آزمایشی اجرا شد. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس و به وسیله نرم افزار SPSS تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل دادهها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس نشان داد که میانگین نمرات احساس تنهایی و ناامیدی در گروه آزمایش به طور معناداری کاهش یافته است (P < 0/05 ). نتیجه گیری: با استناد به یافته های به دست آمده از پژوهش حاضر، می توان نتیجه گرفت که بازی درمانی کودک محور می تواند به عنوان یک روش مداخله ای، در کاهش تنهایی و ناامیدی کودکان آسیب دیده شنوایی مورد استفاده قرار گیرد.
سمیه زارع، مه سیما پورشهریاری، چنگیز رحیمی،
دوره 16، شماره 63 - ( 7-1396 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بازی درمانی بر روی کاهش نشانگان اختلال سوگ اجرا گردید. روش: پژوهش از نوع طرحهای نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل است که در زمرهی تحقیقات کاربردی قرار میگیرد. جامعهی این پژوهش شامل کودکان سوگوار دبستانی بین سنین 10-7 سالهی تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) در سال 1393 در شهرستان شیراز است. نمونه گیری به روش هدف مند، از میان این کودکان صورت گرفت. تعداد 45 نفر از میان آن ها از طریق برنامهی غربالگری توسط تیم متشکل از روانشناسان و مشاوران کمیته امداد امام خمینی(ره)، دچار اختلال سوگ تشخیص داده شدند و از بین این 45 کودک تشخیص داده شده توسط مشاوران کمیته امداد،30 کودک به عنوان نمونهی مقدماتی انتخاب و به طور تصادفی در دوگروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات و تعیین میزان اثربخشی این شیوه از پرسشنامهی مقیاس سوگ طولانی مدت کودکان (IPG-C) که توسط اسپویچ و همکاران (2011) تدوین شده است، استفاده گردید. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان میدهد که میانگین نمرات نشانگان اختلال سوگ در گروه آزمایش کاهش معنی داری نسبت به گروه کنترل داشت. (001/0 P<). نتیجه گیری: در نتیجه آموزش(بازی درمانی) کودکان بر کاهش نشانههای سوگ موثر بوده است. لذا توجه به بازی درمانی به عنوان یک روش درمانی در کار با کودکان مفید بوده و می توان از این شیوه درمانی برای کمک به سلامت و بهداشت روانی کودکان استفاده نمود.
محمدسجاد صیدی،
دوره 17، شماره 66 - ( 4-1397 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش رضایت و کیفت خانواده در کاهش اضطراب و افسردگی کودکان و نیز آزمون نقش واسطه ای استرس والدینی در روابط بین متغیرهای مذکور انجام شد. روش: تعداد 499 نفر از والدینِ دانش آموزان ِ دخترِکرمانشاهی به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به منظور پرکردن مقیاس رضایتمندی از زندگی خانواده، مقیاس کیفیت زندگی خانواده، شاخص استرس فرزندپروری- فرم کوتاه و مقیاس مشکلات رفتاری راتر انتخاب شدند. دادهها به روش مدلیابی معادلاتی ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که مسیرهای مستخرج از کیفیت و نیز رضایتمندی از زندگی خانواده به اضطراب و افسردگی کودکان معنادار و منفی شده اند. همچنین متغیر استرس والدینی توانست نقشی واسطهای در این بین ایفا کند و شاخصهای برازش مدل، مطلوب بدست آمد. نتیجه گیری: بنابراین بر اساس مدل پیشنهادی با تمرکز و تأکید هر چه بیشتر بر شاخصهای کیفیت بخش زندگی خانوادگی و نیز کاهش استرس والدینی می توان تا حد زیادی در کاهش نشانه های اضطراب و افسردگی در دانش آموزان مؤثر واقع شد.
عطااله فرهادی، دکتر حسن امیری، دکتر سعیده السادات حسینی،
دوره 18، شماره 71 - ( 7-1398 )
چکیده
هدف: هدف از این پژوهش تعیین اثر بخشی آموزش والدین با رویکرد آدلری بر کاهش احساس گناه و بهزیستی روانشناختی کودکان افسرده بود.
روش: این مطالعه از نظر روششناسی جزء طرحهای شبه آزمایشی از نوع پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش را همه والدین دانشآموزان کلاس ششم ابتدایی دبستانهای شهر کامیاران تشکیل دادند که در سال تحصیلی 97-96 مشغول به تحصیل بودند. از این جامعه با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای ابتدا دو دبستان پسرانه و دخترانه انتخاب و سپس تعداد 60 نفر از والدین دانشآموزان افسرده در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. به گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقهای آموزش با رویکرد آدلری ارائه شد. فرزندان والدین شرکت کننده در هر دو گروه، در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری پرسشنامههای بهزیستی روانشناختی ریف (2002) و احساس گناه آیزنک (2007) را تکمیل کردند. دادهها نیز با روش تحلیل واریانس آمیخته تحلیل شدند.
یافتهها: یافتهها نشان داد که میانگین نمرات پسآزمون و پیگیری احساس گناه دانشآموزان گروه آزمایش، کاهش و بهزیستی روانشناختی آنها افزایش معناداری داشته است.
نتیجهگیری: بنابراین، آموزش والدین با رویکرد آدلری بر کاهش احساس گناه و بهزیستی روانشناختی کودکان افسرده اثربخش بوده است.
خدیجه شیرالی نیا، شکوفه رمضانی، منصور سودانی،
دوره 19، شماره 76 - ( 12-1399 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر فرزندپروری ذهنآگاهانه بر سلامت روان و کفایت فرزندپروری مادران کودکان با نیازهای ویژه انجام گردید. روش: پژوهش مورد مطالعه از نوع شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران کودکان با نیازهای ویژه شهرستان دزفول که در سال تحصیلی 1395-1396 در مدارس استثنایی این شهر در حال تحصیل بودند، تشکیل دادند که با روش نمونه گیری در دسترس 49 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه (۲۵ نفر گروه آزمایشی و ۲۴ نفر گروه گواه) جایگزین شدند. برای هر دو گروه پیشآزمون اجرا شد. گروه آزمایش به مدت مداخله آموزشی در 8 جلسه ۹۰ دقیقهای تحت آموزش فرزندپروری ذهنآگاهانه قرارگرفتند. اما گروه گواه مداخلهای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه علائم روانپزشکی (SCL-90-R) و پرسشنامه احساس کفایت فرزندپروری (PSOC) بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل کووارانس استفاده شد. یافتهها: نتایج بیانگر آموزش فرزندپروری ذهنآگاهانه بر سلامت روان و کفایت فرزندپروری مادران کودکان با نیازهای ویژه بود (05/0>P). نتیجهگیری: آموزش فرزندپروری ذهنآگاهانه میتواند در بهبود سلامت روانی خانوادههای کودکان دارای نیازهای ویژه نتایج مفیدی را به دنبال داشته باشد.
سیده معصومه سیدی اندی، محمود نجفی، اسحق رحیمیان بوگر،
دوره 20، شماره 79 - ( 7-1400 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بازیدرمانی کودکمحور و بازیدرمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر سبکهای عاطفی در کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی بود. روش: این پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانشآموزان دختر مبتلا به اضطراب جدایی در پایههای پنجم و ششم در شهر بابل بودند، نمونه 45 نفراز آنان بودندکه ابتدا بصورت هدفمند و سپس به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش1 گروه آزمایش2 و گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی اول، بازیدرمانی کودکمحور با رویکرد اکسلاین را در 16 جلسه 45دقیقهای و گروه آزمایشی دوم، آموزش بازیدرمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک را در 10 جلسه 2 ساعته دریافت کردند. ابزار پژوهش فرم (د) پرسشنامه علائم مرضی کودکان (اسپرافکین لانی و گادو، 1994) و پرسشنامه سبکهای عاطفی (هافمن و کاشدان، 2010) بود. دادهها با تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد هر دو مداخله در ارتقای سبکهای عاطفی درکودکان دچار اضطراب جدایی مؤثر هستند. همچنین بین اثربخشی دو گروه آزمایشی تفاوت معناداری وجود داشت و آموزش بازیدرمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک در بهبود سبکهای عاطفی مؤثرتر بودهاست)05/0p<). نتیجهگیری: میتوان برنامه آموزش بازیدرمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک را جایگزین مناسبتری در بهبود سبکهای عاطفی و همچنین بهبود علائم روانشناختی کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی درنظر گرفت.
نازنین خراسانی، محمدرضا عابدی، احمد صادقی،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
چکیده
هدف: هدف این پژوهش مقایسهی تأثیر دو روش مشاوره مبتنی بر دلبستگی به مادران وآموزش انطباق پذیری مسیر شغلی به کودکان پیش دبستانی بر رشد مسیر شغلی کودکان بود. روش: جامعه آماری شامل کلیه مادران وکودکان پیشدبستانی 5 تا 7 ساله شهر اصفهان بود. نمونه پژوهش شامل 20 نفر از مادران (10 نفر گروه آزمایش اول و 10 نفر گواه) و 10 نفر از کودکان پیش دبستانی (گروه آزمایش دوم) بود که به روش داوطلبانه انتخاب شدند و به تصادف در سه گروه مشاوره به مادران، آموزش به کودکان و گروه گواه قرار گرفتند. به منظور اجرای پژوهش، گروه آزمایش اول (مادران) طی هشت جلسه تحت مشاوره مبتنی بر دلبستگی و گروه آزمایش دوم (کودکان) طی هشت جلسه تحت آموزش انطباق پذیری مسیر شغلی قرار گرفتند و گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد. داده ها با استفاده از پرسشنامهی رشد مسیر شغلی کودکان پیش دبستانی گردآوری و با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که هر دو شیوهی مشاوره به مادران و آموزش به کودکان باعث افزایش مولفههای رشد مسیر شغلی کودکان، چشم انداز زمان (35/7F = ,05/0P <)، کنجکاوی درونی (91/3F = ,05/0P <)، اطلاعات (06/6F = ,05/0P <) و کنجکاوی بیرونی (41/10F = , 001/0P <) گردید و بین دو روش تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0P <).
نتیجه گیری: بنابراین نتایج بیانگر این است که مشاوره مسیر شغلی به کودکان و مادران می تواند در رشد مسیر شغلی کودکان پیش دبستانی نتایج مفیدی به دنبال داشته باشد.
براتعلی برابادی، حسین احمد برابادی، احمد حیدرنیا،
دوره 20، شماره 80 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد برسبکهای فرزندپروری مادران کودکان کمتوانذهنی بود. روش: روش پژوهش شبهآزمایشی با طرح دو گروهی ناهمسان با پیشآزمون –پسآزمون بود. جامعه آماری کلیه مادران دارای فرزند کمتوانذهنیِ محصل (سال تحصیلی 98 -1397) در مقطع ابتدایی شهر بجنورد بود. با نمونهگیری در دسترس 24 نفر انتخاب و به طور غیرتصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (12 نفره) گمارده شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه سبکهای فرزندپروری بامریند استفاده شد. برای گروه آزمایش برنامهی آموزشِ فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت هفتگی در 8 جلسهی90 دقیقهای اجرا و دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تکمتغیره مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها: یافتهها نشان داد که آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به افزایش سبک فرزندپروری مقتدرانه و کاهش سبک فرزندپروری سهلگیرانه شده (p≤0/01) و بر سبک فرزندپروری مستبدانه مادران گروه آزمایش تأثیر معنیداری نداشته است (p≥0/05). نتیجهگیری: برنامهی آموزشِ فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد میتواند باعث بهبود سبکهای فرزند پروری مادران کودکان کمتوان ذهنی شود.
سمیه نکوئی، دکتر ذبیح اله عباسپور، دکتر امین کرایی،
دوره 21، شماره 81 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب و خودکارامدی کودکان بود. روش: جامعهی آماری پژوهش کودکان مضطرب 11-8 سالهی شهر اهواز بود. نمونهی پژوهش شامل 3 کودک مضطرب بودند که با فراخوان در گروههای مدارس و مراکز مشاورهی شهر اهواز و با توجه به نقطهی برش پرسشنامهی تشخیص اختلالات مرتبط با اضطراب کودکان (بیرماهر و همکاران، 1999) و مصاحبه با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. در این پژوهش از طرح پژوهشی تک موردی با خط پایه ناهمزمان استفاده شد. پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد طی جلسه اجرا شد. دادهها در سه مرحله خط پایه، در فرایند درمان و یک ماه پس از درمان جمعآوری شدند و به روش شاخص تغییر پایا، درصد بهبودی و ترسیم دیداری تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که آزمودنیها در مرحله درمان در متغیر اضطراب (96/30 درصد) و در متغیر خودکارامدی (13/28 درصد) و در مرحله پیگیری در متغیر اضطراب (44/38 درصد) و در متغیر خودکارامدی (25/32 درصد) بهبود پیدا کردند. همچنین شاخص تغییر پایای هر دو متغیر در مرحله پس از درمان و پیگیری معنادار (1.96z= و سطح معناداری 05/0) بود. نتیجهگیری: بنابراین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با آفزایش انعطافپذیری روانشناختی و کاهش دادن واکنشهای ناکارآمد باعث کاهش اضطراب و افزایش خودکارآمدی کودکان مضطرب میشود
نیلوفر تحقیقی احمدی، آسیه شریعتمدار، حسین سلیمی بجستانی،
دوره 22، شماره 85 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف: تعامل والد - کودک و عواملی که به بهبود و ارتقای این تعامل منجر میشود، از زمینههای مهم و موردعلاقه پژوهشگران است. پژوهش حاضر بهمنظور تدوین برنامه آموزشی تعامل مثبت والد - کودک، مبتنی بر تجارب زیسته والدین کودکان دارای اختلال نارسایی توجه - بیشفعالی انجام شد.
روش: این پژوهش از نوع کیفی است که با روش پدیدارشناسی انجامشده است. جامعه موردپژوهش شامل مادران دارای فرزند اختلال نارسایی توجه - بیشفعالی به کلینیکهای مشاوره مناطق ١ و ٣ بهزیستی تهران در سال 1398 بود. نمونهگیری بهصورت هدفمند و شامل مادرانی بود که دارای فرزند دچار اختلال نارسایی توجه-بیشفعالی بودند. پس از اجرای پرسشنامه علائم مرضی کودکان
CSI-4 (گادو و اسپرافکین 1997) و پرسشنامه تعامل والد-کودک (پیانتا 1994) بر این مادران، آنهایی که نمره بالاتر از میانگین آورده بودند، مورد مصاحبه نیمهساختارمند قرار گرفتند و این روند تا رسیدن به یک اشباع نظری ادامه یافت. مصاحبهها با روش هفت مرحلهای کلایزی تحلیل گردید.
یافتهها: با تطبیق مضامین فرعی بهدستآمده ذیل این مضامین اصلی با ویژگیهای مراحل تغییر پروچاسکا و نورکراس 1992 (ترجمه آوادیس یانس، 1399)، گامهای برنامه تعامل مثبت والد-کودک تدوین شد. با تحلیل یافتههای پژوهش، مضامین اصلی زیر بهعنوان ویژگیهای تجارب زیسته مادران دارای تعامل مثبت والد-کودک دچار اختلال نارسایی توجه-بیشفعالی به دست آمد: مدیریت سطح انرژی کودک، نظارت بر تکالیف و مسئولیتها، ارتباط حمایتی و سازمانیافته مادر و کودک و مدیریت شرایط وابسته به بیشفعالی.
نتیجهگیری: باتوجهبه نتایج بهدستآمده میتوان نتیجه گرفت برنامه تدوینشده تعامل مثبت والد _کودک کاربردی است و مشاوران میتوانند در کار با مادران دارای کودک دچار اختلال نارسایی توجه-بیشفعالی، از این برنامه استفاده کنند.
طیبه مدنی فر، پریسا سیدموسوی، مهین هاشمی پور، مهدی تبریزی، مجید کوهی اصفهانی،
دوره 23، شماره 89 - ( 4-1403 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف شناسایی مشکلات ذهنیسازی، طراحی و اعتباریابی برنامه تقویت ذهنیسازی والدین دارای کودک مبتلا به دیابت نوع یک و بررسی اثربخشی آن بر کنش تاملی والدین و مشکلات عاطفی _ رفتاری کودک انجام گرفت.
روش: در این پژوهش از روش آمیخته استفاده شد. در بخش کیفی پس از مصاحبه با 18 کودک مبتلا به دیابت نوع یک ساکن استان اصفهان و 22 نفر از والدین ایشان، مشکلات ذهنیسازی آنها از طریق تحلیل مصاحبهها با روش پدیدارشناسی استعلایی در قالب 3 مضمون کلی، 18 زیرمضمون اصلی و 50 زیرمضمون فرعی استخراج گردید. سپس مبتنی بر این مضامین و در چارچوب مفاهیم نظریه ذهنیسازی، برنامه تقویت ذهنیسازی والدین دارای کودک مبتلا به دیابت نوع یک طراحی شد. پس از تایید روایی محتوایی بر اساس شاخصCVI، با روش نیمه آزمایشی و طرح تکآزمودنی از نوع (A-B) با آزمودنیهای مختلف، 5 نفر از والدین دارای کودک مبتلا به دیابت دارای معیارهای ورود به پژوهش، با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و در برنامه شرکت کردند. کارایی این برنامه در چهار مرحله (خط پایه، حین مداخله، پس از مداخله و پیگیری) با استفاده از پرسشنامههای سیاهه رفتاری کودکان (CBCL)، مقیاس کنش تاملی والدینی (PRFQ) و نشانگرهای تحقق اهداف برنامه مورد بررسی قرار گرفتند. دادهها بر اساس شاخصهای تحلیل دیداری بررسی شد.
یافتهها: حاصل بخش کیفی این مطالعه استخراج 3 مضمون کلی شامل عوامل زمینه ساز شکست ذهنیسازی، انواع مشکلات شایع ذهنیسازی و پیامدهای شکست ذهنیسازی است که مبنای طراحی برنامه تقویت ذهنیسازی ویژه والدین دارای کودک مبتلا به دیابت نوع یک قرار گرفت. نتایج بخش کمی نیز نشان داد برنامه طراحی شده ضمن برخورداری از اعتبار کافی، بر افزایش کنش تاملی والدین و کاهش مشکلات عاطفی _ رفتاری کودک مؤثر بوده و این تأثیر مثبت در مرحله پیگیری نیز ادامه داشته است. نتیجهگیری: با توجه به اعتبار برنامه فوق، پیشنهاد میشود این برنامه جهت کمک به بهبود سلامت جسمی روانی کودکان مبتلا به دیابت و خانوادههای آنان بهطور گسترده اجرا شود و همچنین برای کودکان مبتلا به دیگر بیماریهای مزمن نیز مناسبسازی شود.