_ _ چکیده نظریههای علمی و از جمله نظریههای روانشناسی مبتنی بر پیشفرضهای نظری ویژهای میباشند که تاثیر قابل ملاحظهای در بدنه اصلی نظریهها به جای میگذارند و تفاوت این نظریات تا حدودی منعکسکننده پیشفرضهای زیربنایی متفاوت آنها میباشد. به نظر میرسد با تغییر مفروضات پایه و جایگزینی آنها با مفروضات متافیزیکیِ فرهنگی به منزله مبانی نوین، شاهد تغییر پارادایمی در نظریههای علمی موجود باشیم؛ پژوهش حاضر با هدف قرار دادن این امر، در صدد تعیین پیشفرضهای انسانشناسی، روانشناسی و روششناسی آسیبشناسی روانی و رواندرمانی از دیدگاه مولانا میباشد تا چشمانداز تازهای در این قلمروها ترسیم نماید. پژوهش حاضر پژوهشی کیفی و توصیفی - تحلیلی از نوع تحلیل محتواست. در این پژوهش نشان داده شد که مولانا انسان را موجودی آزاد و مختار میداند که میتواند در سرتاسر زندگی تغییر نماید. او معتقد است زبان به عنوان امری بینالاذهانی، تعیینکننده اصلی رفتار به شمار میآید. مولانا به گرایش اصیل آدمی به رشد و کمال اشاره داشته و مسیر رشد را طریق رسیدن به سلامت و نشاط حقیقی میداند. در نگاه او انسانها عموماً در وضعیت آسیب قرار دارند؛ اغلب وجود اصیل و واقعی خویش را به اشتباه با تعلقات بدنی و گرایشهای نفسانی شده یکی گرفته و با برساختن خویشتن کاذب و فرو غلتیدن در دام خیالات، دچار غم و پریشانی میشوند. فربه کردن این خویشتن کاذب، فرد را در معرض آسیب قرار میدهد و بیمار میسازد. فرایند رهایی از آسیب، فرایند از دست دادن و از میان برداشتن این خویشتن و دست یازیدن به"بیخودی" است که مستلزم مواجههای سهمناک و تن دادن به سلوکی سرسخت میباشد و با تنش و درد همراه است تا در نهایت فرد به رهایی دست یابد. در دیدگاه مولانا اساساً ذهن آدمی از زبان او جدا نیست؛ زبان، به ویژه قالب داستان، نقش برجستهای در ساختدهی به معنا، شناخت و رفتار آدمی دارد و از اینرو خاستگاه آسیب و درمان به شمار میآید. زبان است که فرد را بیمار میسازد و هم اوست که درمان میکند. زبانکاوی و تحلیل داستانهایی که برساختههای زبانی محسوب میشوند، راه و روش مناسبی برای بررسی وضعیتهای انسانی و از جمله وضعیت آسیبهای روانی و ابزار و شیوه مناسبی برای چارهسازی و درمان میباشند.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |